ششمین جلسه از دور یازدهم لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی دکتر محمدعلی و نگهبانی جناب مهندس و دبیری دکتر مجید با دستور جلسه «بنیان کنگره ۶۰» همزمان با مراسم ۲۰ سال رهایی جناب مهندس روز جمعه مورخ ۹۶/۹/۱۷ رأس ساعت ۸ صبح آغاز بکار نمود.
سخنان استاد:
باعث خوشحالی بنده است که یکبار دیگر در جایگاه استادی قرار بگیرم و از جناب مهندس تشکر میکنم که بنده را دعوت کردند.
در مورد دستور جلسه این هفته که بنیان کنگره ۶۰ هست، این دستور جلسه برای اولین بار هست که مطرح میگردد و صبحت کردن در مورد این دستور جلسه برای اولین بار هم افتخار هست و هم مقداری دشوار است که بتوانم حق مطلب را ادا کنم. در ابتدای صحبتم لازم میدانم که بیستمین سال رهایی و بنیان و ایجاد کنگره ۶۰ را خدمت جناب مهندس دژاکام و همه اعضاء محترم ۶۰ که در این ۲۰ سال زحمات زیادی برای رشد و ارتقاء کنگره ۶۰ کشیدند تبریک و شادباش بگوییم و امیدوارم این مسیر همچنان پرثمر، پربار و مستمر در جامعه ادامه داشته باشد.
بحث تشکیل و آغاز فعالیت کنگره ۶۰، در تاریخ ۱۵ آذرماه ۱۳۷۶ همزمان با پایان سفر اول جناب مهندس کلید خورد و این تاریخ را آغاز بنیان کنگره ۶۰ مطرح نمودند. وقتی به نوشتهها و خاطرات و مکتوباتی که از گذشته وجود دارد مراجعه میکنیم و آنها را مطالعه میکنیم، میبینیم که آقای مهندس بسیار صادقانه این مطلب را بیان میکنند که: کشف راه درمان اعتیاد به روش (D.S.T) کلاً بهصورت تصادفی اتفاق افتاده است و این صداقت ارزشمندی است برای همه ما. ایشان در سال ۱۳۷۵ تصمیم میگیرند روزه بگیرند و میزان مصرف خودشان را تنظیم میکنند و میزان مصرف، ساعت مصرف را مشخص میکنند و بعد کمکم متوجه این قضیه میشوند که با این روش جدید میتوانند هم میزان مصرف را کنترل کنند و اینکه توانستند تعداد وعدهها را کاهش دهند که اینها را در کتاب «عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر» بیان نمودند.
یادمان باشد اتفاقی که در سال ۷۵ و ۷۶ میافتد، یک شرایط زمانی وجود داشته که در حال حاضر این شرایط زمانی ملموس نباشد. در آن زمان اعتیاد بهعنوان بیماری مطرح نبود بلکه بهعنوان جرم مطرح بود و روی کردن آن تنبیه بود و حتی بهعنوان یک معضل اخلاقی یا حتی فراتر از معضل اخلاقی مطرح میکردند و بعضیها آن را بهعنوان یک گناه مطرح میکردند و با این برخورد دایههایی وجود داشت که این دایهها اعتقاد داشتند که اعتیاد ظرف مدت کوتاهی ریشهکن شود و بیشترین هزینههایی یک کشور و سیاستمدارهای آن میکردند این بود که افراد معتاد را جمعآوری کنند در یک کمپ یا در زندان و یا در اردوگاههای بازپروری این اشخاص را نگهداری و بازپروری کنند.
از دیدگاه من، روند شکلگیری کنگره ۶۰ ازنظر تاریخی در دو مقطع رویداده است؛ یکی قسمت اول که درمان خود آقای مهندس است که با آن ظرایف و آزمونوخطاها پیش میروند و بهخوبی نتیجه میگیرند و بهعنوان اولین شخص هستند که با متد (D.S.T) توانستند درمان شوند و قسمت دوم، ۱۵ آذر ۷۶ هست که درمان مهندس تمام و شکلگیری کنگره ۶۰ اتفاق میافتد و تصمیم بر این میگیرند که این تجربه را در اختیار افراد دیگر که درگیر مواد مخدر هستند قرار دهند. شاید یکی از چالشهایی که در مسیر شکلگیری کنگره وجود داشت، همین قسمت دوم بود؛ در آن زمان دو رویکرد جدی وجود داشت؛ یکی درمان جسم بود که با سمزدایی صورت میگرفت و رویکرد دوم، انجمن معتادان گمنام بود که غیرپزشکی بود و تأکید بر این بود که از طریق جلسات و گروهدرمانی کار میکردند و بهصورت مستقل عمل میکردند و کاری به فعالیت پزشکی نداشتند. گاها این دو هم باهم تلفیق شدند تا کاستیها را در مسیر درمان جبران کنند ولی درنهایت درمان اعتیاد اتفاق نیافتاد و این تلفیق هم نتیجه نداشت.
آن چیزی که نتوانست این تلفیق که جسم (پزشکی) و روان (انجمن معتادان گمنام) بود را به نتیجه مطلوب برساند، آن حلقه گمشده بود، آن ضلع سومی بود بنام جهانبینی؛ نقصی بود که در جهانبینی وجود داشت و به این مسئله پرداخته نمیشد و اتفاقی که در شکلگیری کنگره ۶۰ رخ داد، ایجاد یک جهانبینی جدید بهعنوان یک بازوی اصلی و اساسی در درمان اعتیاد بود و توانست یک کلیت به درمان ببخشد و میتوان گفت اولین درمان مؤثر بهواسطه همین جهانبینی اتفاق افتاد. بهتدریج این نهال جوانی که شکلگرفته بود رشد کرد. چالشهای زیادی وجود داشت؛ اینکه اصلاً بشود اولین فرد را، دومین فرد و سومین فرد را وارد این درمان کرد.
اینکه در ابتدا به افرادی که مصرفکننده هستند این موضوع را تفهیم کنی که بپذیرند که باید مصرف کنند و روی مصرف بمانند و بهصورت تدریجی کاهش دهند تا به درمان برسند کار سادهای نیست. جناب مهندس هم این موضوع را بارها گفتند که افرادی بودند که در اواسط راه تصمیم به قطع مصرف میکردند و ادامه راه را سقوط آزاد میرفتند و درمان را ناقص رها میکردند. حتی امروزه ما هم در درمان افراد با این معضل روبرو هستیم که قبول نمیکنند ۱۰ یا ۱۱ ماه روی پروسه بمانند و چون آن جهانبینی قدیمی را در ذهن دارند که میگفت قطع کردن مواد یک ارزش است، اقدام به این کار میکنند. نکته مهم این است که با وجود این شرایط میخواهیم به مسئولین جامعه این مسئله را مطرح کنیم که میخواهیم از ماده مخدر استفاده میکنیم برای درمان مصرفکنندهها.
همانطور که شاهد هستیم، برای شکلگیری، بقا و ارتقاء کنگره ۶۰ نیازمند چند فاکتور جدی هستیم و امروزه میبینم این فاکتورها بهخوبی شکل گرفتهاند. اول اینکه کنگره ۶۰ واجد متون آموزشی پربار هست که هم بهصورت کتاب و جزوات و هم بهصورت سی دی وجود دارد. سنگ بنای اولیه کنگره، همین متون آموزشی است که جناب مهندس با ظرافت تمام این را از ابتدای کار کنگره مدنظر داشتهاند و همچنان این متون رو به گسترش است. دومین نکته، تربیت نیروی انسانی مؤثر است که در کنگره ۶۰ تربیت شدهاند و فکر نمیکنم در هیچ ارگان یا مؤسسهای چنین نیروی کارآمد و مؤثری وجود داشته باشد که این افراد بدون هیچ چشمداشتی متحمل آموزش میشوند و بعد از دریافت این آموزشها، بهصورت داوطلب و خودجوش ارائه خدمت میکنند؛ و نکته سوم، بحث پایههای مالی کنگره ۶۰ هست که از همان ابتدا با تمام سختیهایی که وجود داشته، روندی را پیشگرفته که اولاً از مسیر دمان خارج نمیشود و به سمت تجارت و دیگر مسائل تغییر جهت نداده و ثانیاً سعی کرده از منابع کوچکی که توسط خود اعضا تأمین شده، مسائل مالی و هزینههای خود را رفعورجوع کند.
با توجه به همه این موارد، میبینیم که کنگره ۶۰ پس از ۲۰ سال بهعنوان فعالترین بالندهترین و مسمرثمرترین سازمان مردمنهاد در کشور شناخته میشود و در هر جا که سخنی یا نامی از درمان اعتیاد در میان باشد، اولین جایی که از آن نام برده میشود کنگره ۶۰ است و تمام اینها از سفر جناب مهندس آغاز شده و ادامه پیدا کرده و امیدواریم که شاهد رشد و بالندگی این درخت سرسبز در مسیر زمان در کل کشور و جهان باشیم.
جلسه به مشارکت گذاشته شد
دکتر مسعود
در دنیا اصولاً آدمهای متفکر به چند صورت عمل میکنند که دو مورد آن مهم است؛ یکی عمل طوفانی است که بهیکباره یکچیزی به ذهنشان میرسد و یک کاری انجام میدهند و بههرحال یا به نتیجه میرسند یا خیلیها هم در زمان حیاتشان نتیجه آن را نمیبینند و ممکن است بعدها دیگران نتیجه کار آنها را ببینند. عدهای دیگری هم هستند که تفکرشان سیستمیک، گامبهگام و سازمانیافته است. مثال آقای کوپرنیک وقتی گفت زمین گرد است، دستگیرش کردند و میخواستند اعدامش کنند چون یک تفکر انقلابی و طوفانی را به وجود آورد و این خوشایند جامعه آن زمان نبود. یا آقای نیوتن آمد و سیبی از درخت افتاد و ناگهان متوجه یک رابطهای بین اجسام و جاذبه زمین شد و بعدها بود که قانون یک و دو و سه نیوتن را دیگران آمدند و شکل دادند. درنتیجه در طول تاریخ کمتر کسی را میبینید که هم تفکر طوفانی داشته باشد و هم به این تفکر، نظم و ترتیب داده باشد. خیلیها هستند که ممکن است خیلی چیزها بهصورت اتفاقی به ذهنشان رسیده باشد و اینجور آدمها معمولاً برخلاف جریان آب شنا میکنند.
مثلی هست که میگوید: لبی که خورده باشد به وافور، باید شسته شود با کافور؛ یعنی اعتقادی به درمان اعتیاد ندارند و میگویند کسی که معتاد شد باید بمیرد. حال یک نفر میآید برخلاف این جریان شنا میکند و میگوید نه لبی که خورد به وافور، شسته نمیشود با کافور. شسته میشود آنهم با خود آن موادی که مصرف میکند و بعد بهصورت انقلابی شروع به اقدامی میکند. بهظاهر میباید این اقدام همان ابتدا تمام میشد، تفکرش را انجام داد، درمان صورت گرفت و حالا باید دیگران این بار را به سر مقصد مقصود برسانند؛ اما نکته جالب این است که جناب مهندس که این فکر طوفانی را کرد، آمد و آرامآرام این تفکر را گامبهگام پیاده کرد و گاهی انسان خیال میکند که این توسط یک نفر صورت نگرفته و دو نفر با دو تفکر این کار را صورت داده است؛ یک تفکر که ابداً میکند و تفکر دیگر آن را سامان میدهد لذا در دنیا آدمها سه نوعاند؛ یا افسانه سازند، یا افسانهگو هستند و یا افسانه شنو.
افسانهسازها آنهایی هستند که ناگهان یک کاری میکنند و معمولاً در عرف زمان کارهایشان کمی آنرمال (خارج نرم) است و قابل پیشبینی نیست.
افسانهگوها آنهایی هستند که به افسانهای که افسانهساز گفته، سروسامان میدهند و تبدیل به قصهای میکنند دیگران هم آن را بفهمند.
عده زیادی هم افسانه شنو هستند؛ یعنی نگاه میکنند به حاصل چیزهایی که افسانهساز و افسانهگو کردهاند و از آن استفاده میکنند.
به نظر من جناب مهندس در این سه قالبی که عرض کردم، هم افسانهساز بود و هم افسانهگو. افسانه را ساخت؛ اینکه ما میتوانیم با شربت (اوتی) و روش (دی اس تی) به جنگ اعتیاد برویم و هم اینکه افسانهگو بود و توانست این روش درمانی را نظم بدهد.
امیدوارم من هم در این زمینه افسانه شنو باشم و این قصه را یاد بگیرم و بتوانم درجاهایی که هستم بتوانم آرامآرام گسترش بدهم.
دکتر مجید
من درود خودم را تقدیم مرد بزرگ کنگره، جناب مهندس میکنم و بیستمین سالگرد رهایی ایشان را که اشک شوق همه ما را دربر دارد نثار ایشان میکنم.
در مورد دستور جلسه که جناب مهندس بعد از ۲۰ سال اجازه دادند بهعنوان دستور جلسه مطرح شود در ذهن خودم این سؤال را مطرح کردم که ما بنیان یا بنیانگذار را چه میدانیم؟
درهرصورت ما میدانیم که بنیاد از ریشه و پایههای اصلی یک مجموعه میتواند باشد. در مورد بررسی یک مسئله، هرچقدر ما بتوانیم بنیان را قوی بدانیم، میدانیم که این پایه و ریشه میتواند برای خودش باعث قدرت و اعمال بیشتری بشود. برای بررسی آقای مهندس، تاریخ وجود دارد و افرادی هستند که آن را بررسی کنند اما ما یک نفر را به دو شکل میتوانیم بشناسیم؛ از بیوگرافی آن فرد که شامل قد و وزن و سن و تحصیلات و اقوام و غیره که اینها میشود یک شناخت انتزاعی ما از فرد. ما آقای مهندس را به این صورت کاملاً میشناسیم. چیزی که در این ۲۰ سال پیشآمده و مهم است، شناخت حقیقی آقای مهندس است. اگر افراد زره بین به دست بگیرند و ایشان را در طی این ۲۰ سال بررسی کنند، بهجز جنگیدن با بیخردی، با تاریکی، با معضل اعتیاد و عشق خدمت به افراد مصرفکننده، چیز دیگری را در وجود ایشان نمیتوان یافت.
آقای دژاکام چه کردند؟ در رفتار حقیقی خودشان، موانعی که برای فرد مصرفکننده وجود داشت را شناسایی کردند و برای شکست آن موانع، ساختار درست کردند، قوانین مشخص کردند و وقتی به هر کلام این قوانین نگاه میکنیم، بیدلیل نوشته نشده و همگی برای جلوگیری از مشکلات بعدی است. مهندس خودشان را سدی در نظر گفتهاند که پشت این سد، افراد مصرفکننده با خانوادههایشان وجود دارند و مهندس با مانعی که درست کردهاند توانستند از طغیان این سد جلوگیری کنند. به هر صورت وقتی جلوی این طغیان را گرفتند، این سد دارای املاح و آلودگیهای زیادی است. با چنین ساختاری، جلوی بعضی ساختارها را که ممکن بود تخریب ایجاد کند را گرفتند و خودشان را جای مصرفکنندهای قرار دادند که در حال درمان است و مسائلی که میتواند مانع درمان فرد شود را بررسی کردند یا چه چیزی میتواند باعث امید فرد شود را مدنظر قراردادند.
اگر ما خوب فکر کنیم به این نتیجه میرسیم که جناب مهندس در ابتدا با دست خالی با کمک همسرشان تلاش فراوانی کردند که چراغ امید را به خانه خیلی از افراد بیاورند و این امکان بپذیر نبود بهجز اینکه بگوییم در پشت این حرکت، یک فکر عالی وجود داشته است؛ یعنی با همان تفکر مهندسی اعتیاد وارد شدند. این چیزی نیست جز عشق به مخلوق.
من افتخار میکنم که در کنار ایشان هستم. من مثال کشتی شکستهای بودم در دریای مشکلات. خودم درمانگر اعتیاد بود و خودم در دام اعتیاد گرفتار شدم. امروزه خوشحالم و خانوادهام در کنار من خوشحالتر و این را مدیون کشتی کنگره هستم که ناخدای این کشی، جناب مهندس دژاکام هستند.
دکتر مجید
من هم این روز را به جناب مهندس و اعضای کنگره ۶۰ تبریک عرض میکنم. مثلی هست میگوید: شنیدن کی بوَد مانند دیدن!
بالاخره سی دی را میشنویم و صحبتهای دوستان دیگر را نیز میشنویم، فکر میکنم آنهایی که در این جمع هستند و یکزمانی مسئولیت یک سری آدمها را بر عهده داشتند، ممکن است بخش کوچکی از سختی اتفاقاتی که در طی این ۲۰ سال افتاده را بتوانند درک کنند. من کسی بودم که بهواسطه شرایط زندگی، چون نظامی بودم و پزشک نبودم، در سنین پایین مسئولیت یکسری از آدمها را در یک شرایط سخت در بیابانی که آب و برق و امکانات دیگر نداشت را بر عهده بگیرم. این افراد هم سن بالاتری از من داشتند و دارای درجات و افکار مختلفی بودند و مجبور بودم اینها را هدایت کنم و بعدها درجاهای دیگر و در شرایط مختلف دیگر این تجربیات را داشتم تا زمانی که پزشک شدم و در بیمارستان با اشخاص دیگری سروکار داشتم. فکر میکنم این کاری که در کنگره ۶۰ توسط آقای مهندس صورت گرفت، قابلتصور نیست. خیلی از دوستانی که مسئولیتی بر عهده داشتند به این موضوع واقف هستند که وقتی به شخصی مسئولیتی میدهند، یکسری حمایتهای بیرونی ممکن است وجود داشته باشد و ممکن است شما به یک سیستم یا آدمهایی متکی باشی و از قدرت آنها برای ساماندهی و برنامهریزی و پیشبرد اهداف خودت استفاده کنی. یکسری ابزارهایی مانند تشویقی و تنبیهی نیز در اختیارت قرار میدهند تا بهواسطه آنها بتوانی اهدافت را پیاده بکنی و معمولاً در خیلی از سازمانها، کارها باری به هر جهت است؛ یکچیزی نوشته شده و یک مسیری تعیینشده و ما کاری را که مسیرش از قبل تعیینشده را میبایست انجام دهیم. همه این شرایط که گفتم کار سختی است آنهم با افراد مختلف با افکار مختلف. حالا تصور کنید تمام آن امکانات را که گفتم را نداشته باشیم؛ یعنی حمایت بیرونی که نیست حتی مخالفت شدیدی وجود دارد، هیچ ابزاری دست ما نیست که بتوانیم تشویق خاصی یا تنبیهی انجام بدهیم، مضافاً بر اینکه میخواهیم یک کار نو و جدیدی انجام بدهیم، همانطور که دکتر مسعود گفتند، میخواهیم برخلاف جهت آب شنا کنیم. بهخوبی میدانید که ایجاد تغییر چقدر میتواند مقاومت ایجاد کند و چقدر سخت است در انسانها تغییر ایجاد کنیم! حالا در نظر بگیرید آنهایی که قرار هست تغییر بکنند چه کسانی هستند؟! افراد مصرفکننده با آن افکار افیونی و روحیات خاصی که دارند. قطعاً با یک فرد معمولاً بسیار تفاوت دارد.
حال یک شخصی میآید و ۲۰ سال این سیستم را بانظم خاصی کنترل و پیش میبرد. من نمیدانم این نظم و این سیستم چگونه است که آدمها میآیند و آن را قبول میکنند و زیر بار یکسری کارها میروند که در درجه اول مخالف نظارت خودشان است و اصطلاحاً یک حرف زور را میپذیرند. در سالهای اول فعالیت کنگره واقعاً کار سختی بوده که بخواهیم شخصی را که در ابتدای کار میآمد را وادار کنیم بهزور کاری را انجام بدهد که باب میلش نیست و برای اعمال این زور، هیچ نیروی خاصی هم برای اعمال این زور نداریم.
من نمیدانم علت این موفقیت جناب مهندس طی این ۲۰ سال را کجا باید جستجو کنیم؟! به اعتقاد من تمام این موفقیتها را باید در شخصیت جناب مهندس و در آن ذهنیت و صداقت و خلوصی که برای انجام این کار داشتند جستجو کرد. امیدوارم سالیان سال این موفقیت ادامه داشته باشد.
خانم دکتر آتوسا
من لازم میدانم در ابتدا سالروز بینان کنگره ۶۰ را به جناب مهندس و همه اعضاء کنگره ۶۰ تبریک عرض کنم. تلاشهایی که از ۲۰ سال پیش شروع و امروزه به بار نشسته و همه میدانیم که کنگره ۶۰ در مسئله درمان اعتیاد بسیار موفق عمل کرده و خودمان هم از آموزههای کنگره ۶۰ بهره میبریم.
یک نکته را میخواستم در ادامه صحبتهای استاد عرض کنم که شربت اپیوم درواقع یک ساختارشکنی بود در آن سالهای اولیه فعالیت کنگره ۶۰ که این شربت خود یک ماده مخدر ممنوعه بود و کسی تصور جنبه دارویی این مخدر را نداشت. مصرف کردن و دیدگاهی که در آن دوره به اعتیاد وجود داشت و تصوری وجود نداشت که اعتیاد یک بیماری است. جناب مهندس باوجود این شرایط و دیدگاهها، عنوان کردند که باید از این ماده برای درمان استفاده شود و از سوی دیگر این را میدانیم که در مقالات درمان اعتیاد آمده و همه پزشکان معتقد هستند که درمان اعتیاد بهصورت طولانیمدت، باید بهواسطه یک آگونیست طولانی اثر انجام بگیرد که حداقل نیمهعمر ۲۴ ساعت داشته باشد که این در مورد متادون است. در مورد بوپرونورفین، ۴۸ تا ۷۲ ساعت در دوز مؤثر میتواند کارایی داشته باشد.
اپیوم یک داوری هست که حدود ۸ ساعت طول عمرش هست و این را جناب مهندس با هوش بسیار بالا و بهصورت (T.D.S) با فاصله زمانی ۸ ساعت تنظیم و وارد پروسه درمانی کنگره کردهاند که آن خلأهای خماری را نداشته باشد. در درمان گفته میشود که باید نشئگی زیاد در اوایل مصرف و خماری زیاد در اواخر مصرف نباید وجود داشته باشد؛ این را بهخوبی جناب مهندس حل کرده است. با این شیوه مصرف، من این موضوع را میخواستم نتیجهگیری کنم که از همین کار کوچک بگیرید تا کارهای بزرگ دیگری که میبایست انجام میگرفت تا یک فرد مصرفکننده باآنهمه تخریب در قسمت جسم و روان و جهانبینی، تبدیل شود به یک فرد سالم با جهانبینی بالا.
بازهم این روز را به همه دوستان تبریک عرض میکنم.
خانم طوطی
هفته بنیان کنگره است و میخواستم نظر خودم را بیان کنم که چرا ما میگوییم بنیان؟! اگر سری به گذشته جناب مهندس بزنیم، چیزی که به یاد دارم ایشان به تحقیقات علاقه زیادی داشتند. به دو چیز خاص علاقه داشتند؛ یکی تحقیقات و دیگری مطالعه بسیار زیاد.
من فکر میکنم تشکیل کنگره ۶۰ از همان علاقه به تحقیقات و مطالعه نشئتگرفته شده و نتیجه سفر ایشان در ۱۵ آذر ۷۶ به نتیجه رسید. کنگره ۶۰ را زمانی ابداع کردند که تجربه سفر و مطالعات و تحقیقات یک پکیجی را تشکیل داد تا این نهال به بار بنشیند. این نهال کمک کم در طی این ۲۰ سال کمکم رشد کرد و الآن شاهد این هستیم که آن نهال تبدیل به درخت تنومندی شده که شاخههای بسیار گستردهای دارد. شاید قابلتصور نباشد که این شاخهها به کجاها میتواند سرک بکشد و من مطمئن هستم که این شاخهها در کل جهان پخش میشود. ممکن است در حال حاضر این تصور برای ما غیرقابلباور باشد ولی اندیشهای که بر اساس خوبی و نیکی هست و نیروهای مافوق آن را حمایت و هدایت میکنند، این اندیشه بهجاهای که باید برسد میرسد.
حال چرا گفتند بنیان؟ جناب مهندس معتقدند که کنگره ۶۰ یک تفکر است تا یک انجیو؛ درواقع فراتر از یک انجیو است. یک تفکرِ رونده است که بهوسیله نوشتارها و تحقیقات جناب مهندس همچنان در حال شکلگیری است و مثل یک گلوله برفی است که از بالای یک کوه به پایین حرکت میکند و با حرکتش هرروز بزرگتر میشود و با حرکتش خودش را بازسازی میکند و عیوب خود را برطرف میکند و به این دلیل است که پویا و زنده است. چیزی که پویا و زنده است و در جهت صراط مستقیم حرکت میکند، همین ریشههای کنگره ۶۰ است که جناب مهندس نقش آن ریشه را دارند و مصداق گلوله برفی را دارند که روزبهروز بزرگتر شدهاند و امروزه این جایگاه را دارند.
جناب مهندس
اینکه میگوییم بنیان کنگره، بنیان همان مفهوم ریشه را دارد چون کنگره ۶۰ ساختار هرمی نیست؛ در اکثر ساختار که نگاه میکنیم میبینیم یک نفر در رأس قرار دارد و به ترتیب به پایین هرم که میرسد، رعیت در کف هرم قرار دارند.
کنگره ۶۰ معکوس این است؛ اول پایه کنگره ۶۰ قرار دارد. بعدی ریشه کنگره که یک شجره است که شامل ۱۴ دیدبان است و بعدازآن میرسیم به شاخههای اصلی درخت که کمک راهنماها و مرزبانها هستند، شاخههای فرعی که سفر دومیها هستند تا میرسیم به شکوفهها که آنها تازه واردین هستند. در این فرآیند و در این سیستم، شکوفهها میبایست تبدیل به میوه بشوند.
در کنگره ۶۰ رسم هست که بچهها هرساله جشن میگیرند و ما هم اوایل این کار را میکردیم ولی چون تعداد افراد زیاد شدند و تولدها زیاد شد، تصمیم گرفتیم جشن تولدها یکساله و سه سال و پنجساله و همینطور به ترتیب برگزار شود و سعی کردیم فاصله بین اینها بیافتد؛ یعنی هر کس هرسال اجازه ندارد تولد بگیرد. تا اینکه من تولد ۱۰ سالگی خودم را گرفتم و بعد ۱۴ سالگی گرفتم بلکه فاصلهای بیافتد تا بتوانم به کارهای دیگرم برسم و گفتم فرصت را در اختیار آنهایی بگذاریم که تازه به یک سال رهایی رسیدهاند. من تصمیم گرفتم که تولد نگیرم تا ۲۰ سالگی که ۶ سال این وسط فرصت رسیدگی به کارها را داشته باشم تا اینکه چشم به هم زدیم شد ۲۰ سال. گفتند الوعده وفا؛ من گفتم تکذیب میکنم. این است که بارها از من خواستند دستور جلسه بنیان کنگره ۶۰ را در دستور جلسات مطرح کنیم و بگوییم پایه کنگره چگونه شکل گرفت و چگونه به وجود آمد؟! این شد که من امسال پذیرفتم این دستور جلسه را مطرح کردم.
پایه کنگره ۶۰ خیلی قوی و محکم است و بقول دوستان، هم متون زیادی دارد، هم استدلال زیادی دارد و هم کتابهای زیاد. ما نزدیک به ۶۰۰ سی دی آموزشی داریم که هرکدام با دیگری فرق دارد. اینها همان پایهها هستند و چون پایه بر مبنای درستی و حقیقت و یا صداقت و یا آن چیزی که میتوانستیم بنیان شد، درنتیجه ادامه پیدا کرد. اگر کج بود امروزه به این نقطهای که هستیم نمیرسیدیم. امروزه بالغبر ۵۰ مرکز در ۲۱ استان داریم و که شدیداً جلوی آن را گرفتهام. در آمریکا بسیاری از متخصصان کنگره ۶۰ را میشناسند و با من در ارتباط هستند و دائماً علاقهمند هستند که در کشور خودشان این سیستم را پیاده کنند.
بنابراین همانطور که بچهها اشاره کردند، در آن سالهای اول کار بسیار سخت بود؛ والعادیات یک، والعادیات دو، والعادیات سه، سر این چهارراه میگرفتند، سر آن خیابان بگیروببند بود، هر ۳ یا ۴ ماه یکبار حمله میکردند و میگرفتند و به جزیره میبردند. بچههایی که از جزیره برمیگشتند شبیه بچههای یمنی بودند که الآن در تلویزیون نشان میدهد که لاغر با سرهای بزرگ هستند. جزیره در نزدیک بوشهر بود که با میلگرد بچهها را میزدن و بدنشان کرم میزد، با چوبکبریت این کرمها را از گوشه چشم این افراد درمیآوردند. بعد از چند سال یکی از بزرگان به سراغ اینها رفته بود و دیده بود اینها در حال مرگ هستند و این افراد را بردند پل رومی و گفتند به اینها تغذیه بدهید تا بتوانند کمی راه بروند. واقعاً یک حالت وحشتناکی بود.
حال با این اوصاف میگفتند شما میخواهی بگویی تریاک را مصرف بکن تا حالا ۳ گرم میخوردی از این به بعد ۲/۵ گرم بخور! تا حالا ۱۵۰ پوک تریاک میکشیدی، الآن ۱۲۰ پوک بکش! همه میخندیدند و مسخره میکردند. هم مسئولین کشور، هم سیستم پزشکی کشور، همخانوادهها، هم خود مصرفکنندهها. میگفت من میخواهم قطع کنم تو میگویی بیا بکش؟! خانواده میگفت من میخواهم این را ترک بدهم تو میگویی بیاید مصرف کند؟! داری تبلیغ میکنی؟!
با آن شرایط بحرانی کار را شروع کردیم و این خواست خدا بود و من هم صبر و حوصله کردم و ذرهذره این قضیه شکل گرفت.
من هیچی نداشتم؛ کفش نداشتم، نه یک ریال پول بود، ولی آن خواسته و اعتقاد و باور بود که این کمکم شکل گرفت. مسعود گفت که بعضیها افسانه سازند و بعضیها افسانهگو و بعضیها افسانه شنو، مسعود ۲ مورد را گفت که ما افسانهساز و افسانهگو بودیم ولی ما هر ۳ بودیم؛ من میشنیدم و روی خودم اجرا میکردم و الآن افرادی که افسانه شنو هستند وارد سفر اول میشوند. میآیند و در ابتدا میشنوند و بعد تبدیل به افسانهگو میشوند، تبدیل به راهنما، مرزبان و... میشوند و بعد میشوند افسانهساز؛ میشوند قهرمان لیگ راگبی کشور. خیلیها سواد نداشتند و الآن در حال تحصیل در دانشگاه هستند. پس افسانهساز میشوند و این چرخه به این صورت حرکت میکند.
امروز بهجایی رسیدیم که باعث خوشحالی ماست؛ چون روی تفکر و اندیشه درستی حرکت کردیم. کنگره فهمید که باید با دانشگاه در ارتباط باشد. فهمید که باید با پزشکان عزیز در ارتباط باشد. فهمید قسمت زیاد بار مسئولیت به عهده پزشکان است. هر پزشکی آرزو و خواسته قبلی دارد که بیمارش درمان شود حال ممکن است عدۀ کمی ممکن است این وسط پول زیادی هم بگیرد ولی او هم خواستهاش این است که مریض خوب شود. کمتر پزشکی وجود دارد که این را نخواهد ولی تفکر چیز دیگری بود و الآن هم ممکن است تفکر چیز دیگری باشد ولی من این را فهمیدم که اگر راه و روش درست، متد درست و اطلاعات درست را به پزشک منتقل کنیم، او هم در مسیری قرار میگیرد که بیماران را بهدرستی درمان میکند. در هیچ کجای دنیا این ارتباط برقرار نیست. یکی از معضلات و مشکلات امروز آمریکا بین گروههای خودیار و همیار همین است؛ ازیکطرف پزشک میگوید مصرف کن ولی آنها میگویند باید قطع کنی و شکاف عمیقی بین اینها وجود دارد. ولی امروزه این مهم انجام شد و خوشبختانه کنگره ۶۰ از وجهه خوبی برخوردار است، ازنظر مالی از وضعیت خوبی برخوردار است، ازنظر مکانهایی که دارد، اکثراً مال خود کنگره است. در بعضی شهرها درخواست تأسیس شعبه دادند و حاضر شدند ملک در اختیار کنگره بگذارند ولی ما نپذیرفتیم چون نمیتوانیم این سیستم را بهیکباره بزرگ کنیم، باید تا مرحله برود که بتوانیم کنترلش کنیم.
امیدوارم به کمک پزشکان عزیز بتوانیم آکادمی لازم خودمان را به وجود بیاوریم. آکادمی باشد که علوم اعتیاد را ارائه دهد یعنی هم فیزیولوژی باشد، هم روان باشد و هم تفکر و جهانبینی باشد. امیدوارم برای سایر بیماریها که همان تئوری ایکس است بتوانیم در آن آکادمی به مرحله اجرا دربیاوریم چون تمام بیماریها بخصوص بیماریهای سایکوسوماتیک (اختلالات روانتنی) در این سیستم قابلدرمان است. بیماریهایی که شما تصور میکنید درمان ندارد، به اعتقاد من همه آنها قابلدرمان است و امیدوارم به کمک همدیگر موفق به این کار بشویم.
مسافر بابک
من این هفته خوب را به همه مسافران و همسفران تبریک عرض میکنم. همه ما تصور میکنیم بزرگترین کاری که کنگره ۶۰ انجام میدهد، درمان اعتیاد است ولی آن چیزی که من یاد گرفتم این است که کمترین کاری که کنگره انجام میدهد،درمان اعتیاد است. بزرگترین چیزی که کنگره به من یاد داد این بود که خودم باشم و خودم را به خودم نشان داد. آسانترین کاری که در دنیا شاید سختترین کار باشد. کنگره مثل یک آئینه عمل میکند و اجازه میدهد که آدمها خودشان را پیدا کنند و به ما یاد میدهد که بتوانیم انسان باشیم.
در مسیری که میآمدم دوست داشتم برای کنگره یک آرزویی بکنم؛ خواستم برای آقای مهندس آرزو کنم که به ثروت و مکنت برسند ولی خودشان به ما یاد دادند که بزرگترین ثروت انسانها تعدد پیوندهای محبتی است که بین انسانها برقرار است و از این حیث جناب مهندس ثروتمندترین آدمی است که من میشناسم.
خواستم برای ایشان آرزوی طول عمر کنم، ولی دیدم آموزشهایی که کنگره به من یاد داده این سات که طول عمر مهم نیست، این عرض عمر انسانهاست که مهم است و از این بابت هم جناب مهندس نیازی به آرزوی من دارد و عرض عمرشان شاید به بلندای طول تاریخ باشد.
خواستم برایشان آرزوی عزت بکنم، ولی بزرگان در کنگره به من یاد دادند که عزت هر کس به عملش است و عمل انسانهاست که آنها را عزتمند میکند، از این بابت هم آقای مهندس انسان ثروتمندی هستند. نتیجه گرفتم بهترین آرزوی که میتوانم برای خودم و دیگر اعضاء بکنم این است که اجازه پیدا بکنیم که در کنگره بمانیم و در کنار بقیه بتوانیم خدمت بکنیم و بتوانیم سالیان سال بنیان کنگره ۶۰ را جشن بگیریم.
مراسم جشن ۲۰ سالگی بنیان کنگره ۶۰ همزمان با حضور جمعی از دیدبانان کنگره ۶۰ و اعضاء خانواده جناب مهندس در محل لژیون پزشکان با طراوت خاصی برگزار شد.
آرزوی جناب مهندس:
من دو آرزو باید داشته باشم که یکی را باید بگویم و دیگری را برای خودم نگهدارم.
من هر دو خواسته و آرزوی خودم را میگویم: یکی اینکه بهزودی مرکز آکادمی بینالمللی علوم و تحقیقت اعتیاد را در ایران دایر گردد تا همه بتوانند از آن بهرهمند شوند. آرزوی دیگرم سلامتی و بهروزی همه شما عزیزان هست و این را باید اینجا اعلام کنم که در انجام این کار کنگره ۶۰ افراد زیادی ازجمله دیدهبانان و افراد دیگری زحمات زیادی کشیدند. این مسیر اصفهان را چندین هزار کیلومتر رفتند و آمدند یا یک نفر به درمان برسد. در حال حاضر هم افرادی هستند که در طول هفته چندین هزار کیلومتر به شهرها سفر میکنند برای بازرسی یا رهایی دیگران که از این افراد سپاسگزارم.
در ادامه این مراسم، دیدبان محترم آقای حکیمی، لوح یادبودی را تهیه و در حضور دیگر اعضاء کنگره ۶۰ و جناب مهندس، متن آن را قرائت نمودند.
متن پیام:
محکمترین بندهای نامرئی شیطان را با یاری نیروهای الهی و همسفر بردبار خود از وجود خویش و همنوعانتان گسستید تا همواره در اندیشهها مفهوم رهایی را احیا نمایید، درمان و نظریهای را یافتید که درمان و راهگشای بیماریهای بسیاری گردیده و خواهد گردید.
کنگره ۶۰ هدیه الهی بود که بهوسیله بنیان نگهبان آن، مهندس حسین دژاکام، به حیات ما بخشیده شد.
۲۰ سال رهایی و احیا شدندتان بر انسانیت پرشگون باد. آذرماه ۱۳۹۶
همچنین در این مراسم استاد امین شعری را در وصل جناب مهندس سروده و آن را بهصورت لوح در اختیار دیدبان محترم، علی خدامی قرار دادند تا آن را در حضور اعضاء و جناب مهندس قرائت نمایند.
متن شعر:
ظلمتـــی آگــه به اســراری نــهــان
|
|
در نـــبـــردی نــــابـــرابـــر مـــردمـــان
|
خلقتـــش مخلوط بودی خیر و شــر
|
|
از زمــــان خـــلــقـــت نـــوع بـــشـــر
|
آگـــهی بـــر حسب ضـــد دیــگــری
|
|
جمـــع اضـــداد است خــــلق آدمــی
|
گه بــه غایــت نیک و گه پر مــدعــا
|
|
اختـــیـــارش واســـط ایــن هـــر دو تا
|
هر یکی بالــی که بردش تا به اوج
|
|
خمر وی وابسته بر شی است و موج
|
واژگـــون کـردش به تدبیری بسـیـط
|
|
چـــونـــکه اهریمن بدان ها شد محیط
|
در بـــدن ها قفـــل های آن رجــیـم
|
|
او بـــدان هـــا بــــوده آگـــه از قـــدیم
|
تـا کـــه بـــر آدم چـنـــین افـراز شـد
|
|
پـــس کــــژی از نقـــطه ای آغـاز شد
|
سرسبد خاری به ظـاهر غنــچه هـا
|
|
از مـــیـــان بـــدتـــریـــن هـــای بــــلا
|
اـبتـــدا هر خواهـــشی اغناء نــمـود
|
|
هدیـــه شـیـــطان بــسی زیــبــا نمود
|
عالمـــان بـــا عـلم اغـــوا مینــمـود
|
|
تحـــفـــهء ابـــلیـــس شیدا می نمـود
|
ابــتـــدا در آب آتـــش مــی رسـیـــد
|
|
از گـــلـــستان سوی دوزخ می کشید
|
گشــت در بنــد و اسیــر این جــهـاد
|
|
هــــر سپـــهداری بـــه جنگ اعتـیـــاد
|
لشــگری آمــاده پـیــکاری ســـتــرگ
|
|
تــــا کـــه روزی اذن مـــعمـــار بــــزرگ
|
فاتـــح و مغلـوب و بس ورزیــده بــود
|
|
مــــرد جـنـــگاور کـــه دوزخ دیـــده بود
|
بـــدتریـــن امـراض بر تــن دیـده بــود
|
|
بــــارهـــا در عـــمــق دوزخ مـــردهبـود
|
راه درمـــان را بـــدان کـــامـــل نمـود
|
|
حقــــههــــا را یک بـــه یک باطل نمود
|
بـــرگشود احیـاء شدی ویـــرانــه هـا
|
|
راه نــــادیــــده مـیــــان صخــــرههــــا
|
مهر او بر قـلب انسان ها نشـســت
|
|
بیست سالی از نبردش چون گذشت
|
پس از قرائت هر دو لوح تقدیم بنیان کنگره ۶۰، جناب مهندس دژاکام گردید.
به دستور مهندس، شعر استاد امین توسط اعضاء لژیون پزشکان امضاء شد تا و بهعنوان یک لوح یادبود در محل آکادمی نصب گردد.
تهیه و وبلاگ نویس: مسافر سعید عاشوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
12953