English Version
English

به عمل کار برآید به سخن‌دانی نیست

به عمل کار برآید به سخن‌دانی نیست

یازدهمین جلسه از دور بیستم سری کارگاه‌های آموزشی کنگره 60؛ مخصوص لژیون پزشکان در پارک طالقانی؛ با استادی دکتر فرشته، نگهبانی جناب مهندس و دبیری دکتر بیژن با دستور جلسه «صورت‌ مسئله اعتیاد» روز جمعه 2 مهر 1400 ساعت 8 صبح آغاز به کار کرد.

 

سلام دوستان فرشته هستم یک هم‌سفر. دکتر فرشته تکیه فردی هستم مؤسس و مسئول فنی و باافتخار کمک راهنمای درمان به روش DST در کلینیک فرشته به آدرس مجیدیه شمالی، میدان ملت، خیابان قلیچ خوانی، ساختمان ریحانی، طبقه ۴ واحد 9.

دستور جلسه اوایل مهر با آغاز دانشگاه کنگره ۶۰ با دستور جلسه زیبای صورت‌مسئله اعتیاد شروع می‌شود. هر معمایی که بخواهد حل شود نیاز دارد که صورت‌ مسئله گویا باشد. اگر صورت‌مسئله پیچیده‌ای به شما بدهند بزرگ‌ترین دانشمندان هم نمی‌توانند این مسئله را حل کنند. مسئله قابل‌ حل نیست. داستان خیلی قشنگ است که آقای مهندس می‌گویند که حالا پیدا کنید پرتقال فروش را. کسی هست که بتواند این مسئله را حل کند؟ جمع ما جمع پزشکان، روانشناسان عزیز و کادر درمان هستند. من زندگی‌ام دو قسمت شد یکی قبل از اینکه با آقای مهندس آشنا شوم و یک زندگی بعد از آشنایی با آقای مهندس که برایم تولدی دیگر بوده است. چرا؟ چون زمان گرفتن مجوز تأسیس کلینیک، آموزش‌هایی دیدیم و همه ما می‌دانیم که البته این آموزش‌های دانشگاهی خیلی قابل‌احترام است برایمان و ارزش قائل هستیم مثل مسئله کاهش آسیب اعتیاد. ولی وقتی می‌رفتیم که این آموزش‌ها را ارائه بدهیم به بیماران یک جای کار گم بود. ما به‌ خوبی می‌دانیم که باید صادق باشیم. پزشکی که درسش را خوب خوانده است باید با بیمارش صادق باشد اگر انرژی بیمار با من یکی باشد درمان از این نقطه آغاز می‌شود.

همه ما شنیدیم که برخی وقتی پیش پزشکی می‌روند، می‌گویند ما وقتی پیش شما می‌آییم خوب می‌شویم و نیازی به دارو نداریم و این علتی دارد و علتش یک ارتباط شفاف است با بیمار. صورت‌ مسئله در کنگره ۶۰ نیز همین است. برای مثال همراه بیمار به ما می‌گفت: جناب دکتر بیمار ما چه موقع رها می‌شود؟ و من این را می‌دانم که مریض هوشمند است و او تشخیص می‌دهد که پزشک برای پول من نقشه کشیده یا به دنبال درمان است؟ اگر پزشک حرف مرا گوش می‌کند عاشق من است یا دلیل دیگری دارد؟ و من نیز نمی‌توانستم به او دروغ بگویم و می‌گفتم فعلاً این درمان را انجام بده تا آسیب را کاهش بدهیم تا بعد که پله‌ها را پایین می‌آییم و انشالله درست می‌شود. در کنگره که در ابتدا با چند پزشک بیرون از این سالن می‌نشستیم و آنجا گریه می‌کردیم و خوشحال بودیم و متوجه بودیم که اتفاق جدیدی می‌افتد و این بود که صورت‌ مسئله اعتیاد خیلی ساده است.

در تمام دنیا می‌گفتند که اعتیاد یک وابستگی است یا مسمومیت مزمن است، دنیا هنوز هم این را می‌گوید. ما باید این علم را نشر دهیم و همه بدانند دو دوتا چهارتا می‌شود؛ و آن این است که ما بیمار شدیم و یک جایگزینی مواد بیرونی با مواد درونی انجام‌ شده و حال چه اتفاقی افتاده کارخانه‌ها خوابیده است و مواد مخدر درونی دیگر تولید نمی‌شود. داستان از این قشنگ‌تر و از این ساده‌تر؟ مواد برای یک فرد معتاد نیاز است شما می‌توانید به یک فرد انسولینی بگویید در کمپ بستری شو؟ می‌شود با یک جایگزینی مناسب درمان را شروع می‌کنیم و قشنگ‌تر از آن؛ مسئله‌ای است که با درمان در سطح جسم، روان و جهان‌بینی درمان اتفاق می‌افتد؛ و ما برای جسم پله‌های ۲۱ روزه می‌گذاریم و پله به پله مسیر را طی می‌کنیم و طی ده یا یازده ماه فرد به درمان می‌رسد و خواب نرمال می‌شود، زندگی نرمال می‌شود و کارخانه‌ها دوباره احیا می‌شوند. شروع می‌کنند به تولید و این بسیار زیباست. من در کلینیک برای بچه‌ها قصه می‌خوانم یا کتاب را و یا مطالب سی دی را؛ چون مطالب قشنگ، سنگین و سهل هست و این یک داستان است و اگر این داستان را در کل دنیا به این آسانی بگیرند اتفاقی می‌افتد که الآن می‌افتد.

ما امروز رهایی آوردیم. آیا من می‌توانستم با شرایط mmt که داشته‌ام رهایی بدهیم با آن دستورالعمل‌ها و پروتکل‌های دانشگاه. البته من به آن دستورالعمل‌ها احترام می‌گذارم؛ ولی اگر درمان می‌خواهیم این است و درمان اتفاق می‌افتد و ما هم لذت می‌بریم. البته آقای مهندس صورت‌ مسئله اعتیاد را درجاهای دیگر هم به‌ کار برده‌اند؛ مثل درمان سیگار. الآن خیلی از بیماران ما سیگارشان را هم کنار می‌گذارند و بازهم روش DST است. یا در مورد مسئله چاقی و سال‌هاست که به ما می‌گویند ما چه چیزی بخوریم تا لاغر شویم؟ ولی باید بگوییم که تنظیم مواد غذایی خود یک صورت‌ مسئله می‌باشد خیلی ساده است.

خوب ما فهمیدیم که کنگره ۶۰ یک دانشگاه است و وقتی می‌گویند که سی‌دی‌ها را بنویسید باعث می‌شود که یک نفر تولدی دوباره داشته باشد و باور کنید که من هم خودم یک‌جور دیگری دوباره متولد شدم و ما همه جمع شده‌ایم برای درمان و چقدر جالب است که خلقت جهان را نیز در نظر داشته باشیم و در کتابی نوشته بود که اگر ما سه چیز را در نظر داشته باشیم مفهوم زندگی را متوجه می‌شویم؛ شغل، وظیفه و دیگری رسالت. می‌گوید بعضی‌ها به دنبال شغل هستند و ما در شروع دنبال یک شغل بودیم و می‌خواستیم کسب درآمد داشته باشیم و کسب درآمد به هر شکلی می‌تواند باشد و می‌شود آنجا زد و بند کرد. یک سری از آن‌ها در مرحله وظیفه هستند. یک معلم که حقوق ثابت می‌گیرد می‌تواند به شاگردانش درس خوب ندهد و یا خوب درس بدهد و مرحله سوم آنجاست که انسان‌ها به دنبال یک رسالت هستند و می‌خواهند هدیه‌ای به دنیا بدهند؛ و آن همان عشق است. من در انتهای جلسه دوست دارم که یادی کنم از آقای دکتر مسعود؛ چون یادم هست که آخرین باری که به اینجا آمده‌اند شعری را خواندند.

و من خیلی دوست داشتم و حالا این شعر مولانا را به‌عنوان حسن ختام می‌خوانم و به یاد آقای دکتر مسعود که روحشان شاد باشد

عشق یعنی مشکلی آسان کنی دردی از درمانده‌ای درمان کنی

در میان این‌همه غوغا شهر عشق یعنی کاهش رنج بشر

عشق یعنی گل به‌جای خار باش پل به‌جای این‌همه دیوار باش

عشق یعنی تشنه‌ای خود نیز اگر واگذاری آب را بر تشنه‌تر

عشق یعنی ترش را شیرین کنیم عشق یعنی نیش را نوشین کنی

هرکجا عشق آید و ساکن شود هرچه ناممکن بود ممکن شود

عشق یعنی شور هستی در کلام عشق یعنی شعر مستی و سلام

ممنونم از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید.

مشارکت‌ها:

مشارکت همسفر دکتر رضوی از کلینیک رضوی.

خانم دکتر کل کلام را فرمودید و ما هم استفاده کردیم، به هر صورت آن‌هایی که می‌شنوند، بشنوند، این گوی و این میدان. هرکسی می‌خواهد تو این مسئله به نتیجه‌ای برسد، من بارها داخل این جلسات عرض کردم، من ده سال دارم کار درمان اعتیاد را انجام می‌دهم و کنگره ۶۰ خوب نقطه‌ای است و صورت‌مسئله اعتیاد را آن سالی که جناب مهندس بیان کردند، در نقطه‌ی شروع بود اشاره‌ای کردند، ابعاد اعتیاد، فقط ابعاد جسمش نیست. کسی که به سمت اعتیاد می‌رود، مسائل روانی آن را هم باید در نظر گرفت، مسائل جهان‌بینی آن را هم باید در نظر گرفت، کسانی که می‌آیند در کنگره، ده ماه، یازده ماه باید در جلسات، در این درمان شرکت کنند و بر این تحقیق و کار شد. امیدوارم کسانی که در این جلسات حضور دارند کمک کنند که این راه را که جناب آقای مهندس زحمت‌ کشیده‌اند تو این چندین سال و به این نقطه رساندند، ادامه‌ دهنده‌ی خوبی برای ادامه‌ی این راه باشند و امیدوارم کسانی که به هر صورت درمانده هستند بتوانند از این مسیر به بهترین وجهی استفاده کنند و دیگر چیزی بنام اعتیاد در این مملکت و در این دنیا نداشته باشیم.

مشارکت هم‌سفر ساجده صباغ پور، روانشناس کلینیک پل.

خیلی عالی بود خانم دکتر، خیلی استفاده کردیم، ضمن خسته نباشید به شما و جناب آقای مهندس، مسئله‌ی اعتیاد را خیلی قشنگ توضیح دادید؛ اینکه درمان DST یک درمانی است که جایگزین مناسبی است و پیوسته‌­وار درواقع فرد بهبود پیدا می‌کند. خیلی می‌تواند روی بحث روانشان هم تأثیرگذار باشد، علی‌رغم بحث جسمی‌شان، فقط یک مطلبی که خیلی مهم است، این است که درواقع خانواده‌هایی که دارند همراهی می‌کنند، این صبوری را باید داشته باشند بابت این درمان ده ماهِ و یازده ماهِ و عجله‌ای نداشته باشند در اینکه مثلاً در فاصله‌ی یک هفته فرد بیمار آن کار را ترک کند و کنار بگذارد و به رهایی برسد، این اتفاق نخواهد افتاد، اگر درمان بخواهد قطعاً و صد در صد انجام‌پذیر باشد، بهترین حالت ممکن همین است که پیوسته و آهسته بخواهد این اتفاق رُخ دهد.

مشارکت هم‌سفر، دکتر محمدعلی فرجیان از کلینیک دکتر ابراهیم کریمی:

همان‌طور که خانم دکتر که با لحن خوبی بیان فرمودند، در اینجا صورت‌مسئله چرا بیان‌شده است؟ مسئله یعنی چی؟ چون در اینجا سؤال طرح‌ شده است و سؤالات متعددی مطرح بوده است و لذا تا به الآن به صورت‌مسئله‌ی اعتیاد، به سؤالات زیاد و متعددی پاسخ‌ داده‌شده است، ولی جواب‌ها به نتیجه‌ای نرسیده است، حتی سال‌ها و قرن‌ها به پاسخ آن نرسیده‌اند. ولی آقای مهندس در تحقیقاتی که به عمل‌آورده‌اند، همه‌ی آن سؤال‌ها را جمع کرده‌اند و در یک سؤال مطرح کرده‌اند، در یک مجهول مطرح کرده‌اند که نام آن مجهول را سیستم ایکس گذاشته است. منظور از سیستم ایکس در اینجا، این است که موادی که در درون بدن ترشح می‌کنند، شبه افیونی هستند، مثل انکفالین، دینورفین، دوپامین و... که اسم پزشکی آن‌ها (نوروترانسمیترها) است.

این‌ها را مطرح کردند در سیستم ایکس، یعنی یک مسئله مجهولی که ما باید آن‌ها را پیدا کنیم. فهمیدند افرادی که سیستم ایکس آن‌ها به هم می‌خورد، تعادل جسمی، تعادل روانی و جهان‌بینی آن افراد، همه‌ی این‌ها به هم می‌ریزد و بعد آمدن صورت‌مسئله‌ی اعتیاد را در قالب یک مثلثی بنام جسم، روان و جهان‌بینی مطرح کردند. این‌ها رو مطرح کردند تا رسیدند به این مسائلی که باعث می‌شود تعادل این‌ها به هم می‌خورد. بعدها می‌بینیم که فرد بعد از دو ماه، سه ماه که ترک اعتیاد کرده است و مصرف مواد نداشته است؛ ولی همچنان تعادل جسمش مشکل دارد و همچنان افکار منفی در ذهنش است و آرامش ندارد و زندگی خوبی ندارد. بعد آمدند یکی‌یکی به تمام این‌ها جواب دادند که مواد مخدر بیرون جایگزین شده. بایستی کاری کنیم که این مواد دوباره خودش جایگزین خودش شود و جایگزین مواد بیرونی شود.

این‌ها یک سیستمی مطرح کردند که این سیستم اولین کاری که کردند بر روی خودشان آزمایش کردند، با متد DST، داروی OT، به مدت یازده ماه. بعدازاین مدت دیدند که واقعاً آن علائمی که قبلاً ثبت می‌کردند؛ علائم جسمی داشتند، روانی داشتند، جهان‌بینی‌شان، همه و همه بعدازاین مدت، خیلی راحت بعد از مدتی دیگر، نه علائم جسمی دارند، نه علائم روانی دارند و به تعادل رسیدند و دیگر هیچ مشکلی ندارند و حتی اگر در انبار تریاک هم بخوابند به‌هیچ‌عنوان وسوسه نخواهند شد؛ لذا این سیستم را مطرح کردند و این مثلث را بیان فرمودند و درنتیجه اینکه در حال حاضر ما رسیده‌ایم به اینکه اعتیاد درمان دارد و هیچ شکی هم در این نیست و در حال حاضر هزاران نفر به این روش درمان شده‌اند و همچنان به رهایی و پاکی خودشان ادامه می‌دهند.

مشارکت هم‌سفر زهره، مددکار اجتماعی و دانشجوی ارشد روانشناسی.

به نظر من هدف از این دستور جلسه این است که انتقال اطلاعات صحیح و جایگزینی آن، بجای اطلاعاتی که غلط بوده و آموزش‌ دیده بوده‌ایم است، دیروز داشتم سی دی دانشمند را که جناب آقای مهندس را می‌نوشتم و دقیقاً به همین نکته‌ها اشاره‌ شده بود که انتقال اطلاعات در چرخه‌ی هستی به‌ مانند یک زنجیره است که اگر این اطلاعات نچرخد، یک جایی ناقص می‌ماند. جناب مهندس فرمودند که اطلاعات سه قسمت دارد: اطلاعاتی که فردی دارد می‌دهد و فردی که آن اطلاعات را دریافت می‌کند و در رأس آن قاعده، اطلاعاتی هست که دریافت می‌شود. خب در زمان‌های قدیم به ما اطلاعات را این‌ طور داده بودند که اعتیاد در عرض دو هفته درمان می‌شود، فکر می‌کردیم که با سم‌زدایی و روش‌های مثل مورفین، URD و ...درمان می‌شود و من از نزدیک این روش‌ها را مشاهده کرده بودم و چقدر هم خوشحال بودم که اعتیاد درمان شده است.

این مانند یک معجزه است، مگر می‌شود در فاصله‌ی دو هفته فرد بیمار درمان شود؟ درجایی مشغول بکار بودم که پزشک آن مجموعه که در حال حاضر در امریکا زندگی می‌کنند به من گفتند که شما هرچقدر افراد را جذب کنید برای URD من به شما پورسانت بهتری خواهم داد و هنگامی‌که فردی فردایش حضور پیدا می‌کرد در کلینیک و می‌دیدم که حالش خیلی بدتر از روزی شده است که اعتیاد داشت، واقعاً عذاب وجدان می‌گرفتم، این کار گذشت و بعدها روش‌هایی مانند متادون درمانی آمد که خوب است؛ ولی به‌ شرط اینکه درست استفاده شود. آقای مهندس در کتاب چهارده مقاله این مسائل را کامل شرح دادند که اعتیاد مسئله‌ای نیست که در عرض دو هفته درمان شود و ما بخواهیم به‌ راحتی از کنارش رد شویم که در کتاب صور آشکار و صور پنهان را به‌طور کامل توضیح دادند، شرح‌ حال خودشان را کامل توضیح دادند، انواع گروه مسافرین را که به چه شکلی درمان شدند و انواع مواد مخدر را توضیح دادند و خیلی خوب همه‌ی مسائل را شرح دادند.

در آخرین دستور جلسه که دو هفته‌ی پیش داشتند صحبت می‌کردند به دو ویژگی را قراردادند. اول اینکه مواد مخدر چه چیزی است و در چه صورتی فرد معتاد و مصرف‌کننده می‌شود. و دوم اینکه چه شرایطی پیش می‌آید که به یک فرد، فرد سالم گفته می‌شود. خانم دکتر فرشته فرمودند که جایگزین مواد بیرونی بجای جایگزین کردن مواد درونی، از بین بردن نوروترانسمیترها و انواع سیستمهای شبهه افیونی بدن، این‌ها بوده. دوم اینکه آقای مهندس می‌فرمایند فردی درمان شده است که در انبار هروئین بماند و آنجا باشد و هیچ وسوسه‌ای نداشته باشد، یا فردی که تریاکی هست، شیره‌ای است؛ در انباری از تریاک قرار بگیرد؛ و هیچ نوع وسوسه‌ای نداشته باشد، خب ما وظیفه‌مان این بود که بریم کمپ و در کمپ‌ها تحقیق کنیم و من به‌ شخصه خودم دیدم که در کمپ فرد می‌آمد و می‌گفت: من واقعاً حالم بد است و الآن سه سال است که من بیرون نرفتم، به دلیل اینکه یک موقع مبادا وسوسه شوم و مصرف کنم. این یعنی درمان اصلاً انجام نگرفته، یعنی فقط جسم فرد درمان شده است و روح و روانش درمان‌ نشده است، من خیلی خوشحال هستم که آقای مهندس این صورت‌مسئله رو در مقاله‌ی اولشان در کنگره‌ی سراسر پزشکان در اهواز صحبت کردند و این مسئله را باز کردند و به ما هم کمک کردند و امیدوارم که بتوانم بیشتر از این خدمت کنم.

مشارکت مسافر مهدی، دانشجوی دکترای روانشناسی سلامت.

یک نکته‌ای که است وقتی‌ که سؤال غلط پرسیده شود، قطعاً جواب درستی هم ما دریافت نمی‌کنیم، ایده‌ای در مورد سلامت کلاً در جامعه شفاف نیست، یعنی مردم نمی‌دانند این بدن ما برای چه حس‌های خوبی طراحی‌شده، در مراجعات کلینیکال یک درخواستی دارد، سؤال وقتی غلط باشد، یعنی ...فرض کنیم برای افسردگی پس از ترک اعتیاد، حالا به هر روشی که مرسوم است، انجام می‌شود، خب از بی‌انگیزگی فرد شکایت می‌کند، جواب این سؤال خب ... یک درمان دارویی هست برای افسردگی، اینجا باید درمانگر باید راهنمایی کند که مشکل از کجاست؟ درد از چه چیزی هست؟ در گرایش کارنیتین نوروساینس که یک گرایش بین‌رشته‌ای، بین روانشناسی و پزشکی است، اول نقشه‌ برداری را انجام می‌دهند، برای هر اختلالی، برای هر مشکلی که این چه تأثیری بر روی مغز گذاشته است و این مشکل از کجاست؟ حالا به روش الکتروانسفالوگرافی (نوار مغزی) که انجام می‌شود، ریشه‌یابی می‌شود که داخل مغز یکسری مشکلات است.

وقتی بخواهیم مداخلاتی انجام بدهیم، باید هم در سطح شناختی و هم رفتاری و هم فیزیولوژی انجام بشود. در صورت‌مسئله‌ی اعتیاد وقتی صحبت شد؛ آقای مهندس فرمودند که مشکل فقط عوارضش نیست؛ فقط این مسئله در صور آشکار نیست و ما این را می‌دیدم که وقتی بیمار مراجعه می‌کرد برای درمان، می‌دانست که خماری را نمی‌خواهد، ولی نمی‌دانست چه چیزی را می‌خواهد؟ یعنی نمی‌دانست باید به چه چیزی دست پیدا کند؟ و بهترین ایده ش این بود که برگردد به قبل از مصرف، درصورتی‌که قطعا مشکلی بوده که به این راه ختم شده است و صورت‌مسئله به این صورت بود که ما یک جایگزینی مزمن داشتیم، یعنی یکسری چیزها تولید نمی‌شد و یا به نحو احسنت فعالیت نمی‌کردند و این در طی زمان، به‌مرور انجام شد، سفر طراحی شد، DST ... و تمام سیستمهای حیاتی بدن شروع به فعالیت کردند و نه‌تنها سندروم محرومیت یا همان خماری، بلکه دوستانی که سفر کردند مثل خود من، به حس‌های خیلی مطلوب‌تری نسبت به قبل پیدا کردند که این باعث می‌شود که ماندگاری در درمان باشد و این فرد حالی بهتر از قبل از اعتیاد خودش پیدا کند، یعنی برای سلامتی خودش لذتی را دارد می‌برد که قبلاً نداشته.

مشارکت خانم فریبا، ارشد روانشناسی از کلینیک ندای سعادت.

همان‌طور که شما فرمودید مسئله اعتیاد درواقع یک سؤال محسوب می‌شود که بارها برای بسیاری مطرح‌ شده و همه عزیزانی که در این جمع حضور دارند به دنبال جواب این سؤال بوده‌اند که چطوری می‌شود مسئله اعتیاد را حل کرد. همان‌طور که جناب مهندس فرمودند، مثلث درمان با سه ضلع جسم، روان و جهان‌بینی، اصل اعتیاد را تعریف می‌کنند و ما برای حل این موضوع باید برای هر سه مورد وقت بگذاریم. اولین موردی که از همه بیشتر فرد را درگیر می‌کند و اجازه نمی‌دهد که شخص به دو مقوله دیگر فکر کند، مسئله جسم است که ابتدا باید به‌ واسطه داروی درمان کنگره جسم را ترمیم کنیم، سپس روی روان و جهان‌بینی شخص کار می‌کنیم و تفکر و نگرش فرد را تغییر می‌دهیم. وظیفه یک روانشناس این است که بیشتر از بقیه موارد در این حیطه فعالیت کند؛ یعنی باور فرد را نسبت به توانایی خودش عوض کند و کمک کند که اراده شخص تقویت بشود. خانم دکتر هم به زیبایی فرمودند که در اعتیاد، گویی کارخانه‌های بدن تعطیل می‌شود، اگر کشوری بخواهد در تولید یک محصول مستقل بشود باید کم‌کم از ورود آن جلوگیری کند، انسان هم اگر به این باور برسد که خود بدن می‌تواند همه مواد موردنیاز را تأمین کند، به‌ مرور زمان از ورود مواد خارجی جلوگیری می‌کند، بعد ازاینکه این اتفاق افتاد متوجه می‌شود که خود بدن تمام احتیاجات خود را فراهم می‌کند و دیگر نیازی را احساس نمی‌کند، بعد ازاین می‌توانیم روی روان و جهان‌بینی کارکنیم تا درنهایت فرد به درمان و تعادل برسد.

مشارکت مسافر احسان، پزشک کایروپراکتیک.

این معما چون حل شد آسان گشت. یک‌ زمانی آگاهی انسان‌ها در یک حدی بود که حضرت عیسی حاضر شد خودش را به صلیب بکشد تا انسان‌ها یک‌ چیزی رو درک بکنند و بفهمند. الآن هم جناب مهندس این راه را طی کردند و عمرشان را گذاشتند پای این قضیه که صورت‌ مسئله حل شد و الآن به‌ راحتی درمان دارد صورت می‌گیرد و کاری که ما باید انجام بدهیم، حالا هفته‌ی سایت هم است و خیلی تشکر می‌کنم از تمام کسانی که در این زمینه خدمت می‌کنند و زحمت می‌کشند، چون آن‌ها به‌ نوبه‌ی خودشان دارند خدمت می‌کنند، ولی برای من دارند لطف و محبتت می‌کنند، همه‌چیز ثبت‌شده و همه‌ی ما باید به‌ حساب رستوران هم که میریم می‌خواهیم چیزی سفارش بدیم، باید اول منو را بخوانیم و هر جا یک قانون و قوانینی دارد که ما باید آن‌ها را کامل بخوانیم و مطالعه بکنیم و چیزی که بعدها دنیا، آن مطالعات را با ذره‌بین خواهد دید، از الآن در آن باافتخار سهیم باشیم و خوشحالم که عضو کوچکی از این قضیه هستم و باعث افتخارم است.

همسفر ایران، دکتر روانشناس مرکز نگاه نو.

ضمن تشکر از صحبت‌های خانم دکتر، همه ما در این دنیا رسالتی داریم و اگر راه تاریک یا جهل و ناآگاهی باشد ما راه را گم می‌کنیم. اگر به‌جایی برسیم که دیگر ناامید باشیم و کمک بخواهیم، کسی باشد مثل آقای دژاکام و اندیشه‌هایشان بتوانند کمک راه باشند، این آگاهی را به ما می‌دهند تا از این مسیر برگردیم و عملاً رسالتمان را پیدا کنیم. وقتی رسالت را گم می‌کنیم عملاً تعادل ما به هم می‌ریزد، راهی جز این نداریم که برگردیم. من حدود 2 سال است که در این جمع هستم و هر بار که وارد پارک طالقانی می‌شوم و این جمعیت را با این شور و حال می‌بینم لذت می‌برم و به عظمت اندیشه‌های آقای دژاکام پی می‌برم و این شور و حال برای من قابل‌ ستایش است و هیچ‌وقت عادی نمی‌شود، هر بار که می‌آیم با ذوق و شوق می‌آیم و به همه با دقت نگاه می‌کنم.

مشارکت دکتر فرشید:

در مورد مسئله اعتیاد نظريه‌ها و تئوری‌های زیادی تا به‌ حال بیان‌شده است. نظريه‌هایی مثل یک بیماری جسمی است، حتی ارثی، اجتماعی است. ولی ما که در این زمینه فعالیت می‌کنیم می‌بینیم هیچ نتیجه‌ای از این نظریه‌ها نگرفتیم و درنهایت رسیدیم به متادون درمانی که آن‌هم دیدیم که یک جایگزین است. حدود هفت سال پیش ما در کلینیک خودمان یک بحث روانشناسی قوی گذاشتیم برای بیماران و افراد شیشه‌ای را جمع کردیم و با روش‌های روانشناسی و ماتریکس به‌صورت خیلی منظم و مرتب برگزار کردیم و حتی جایزه تعیین کردیم تا ببینیم چه نتیجه‌ای می‌گیریم. آمار و ارقام دقیق آن در خاطرم نیست؛ ولی نتیجه‌ای نگرفتیم و حتی جایزه را می‌گرفتند و ما خوشحال بودیم ولی بعد از مدتی که پیگیری می‌کردیم برگشت داشتند و نتیجه مناسب نبود. ولی در کنگره 60 جناب مهندس تمام این تئوری‌ها را جمع کرده‌اند و یک خلاصه‌ای به‌عنوان جسم، روان، جهان‌بینی ارائه کرده‌اند که خیلی جامع‌تر و کامل‌تر از تمام این تئوری‌ها است؛ و طی این پروسه 10 ماهه به هر سه مقوله جسم، روان و جهان‌بینی به‌ صورت خیلی ساده و شیوا رسیدگی می‌شود. به نظر من چیزی که می‌تواند تعادل در بدن ایجاد کند، رسیدن به آن آگاهی و جهان‌بینی است. وقتی ما آن آگاهی و اطلاعات را می‌گیریم و به یک منبع الهی وصل می‌شویم، تعادل در بدن ایجاد می‌شود و اختلالات هورمونی و کمبودها برطرف می‌گردد. برای همین است که شخص برای درمان بیماری اعتیاد می‌آید ولی بیماری‌های دیگر او هم در این‌ بین درمان می‌شود. شخص اصلاً نمی‌داند که چه اتفاقی می‌افتد ولی آرامش در او به وجود می‌آید. ازاین‌ رو به نظر من جهان‌بینی بسیار مهم است که در کنگره 60 به این مقوله زیبا پرداخته‌شده است.

همسفر رزیتا، دکتر افشارمند عضو هیئت‌علمی دانشگاه آزاد اسلامشهر.

صورت‌ مسئله اعتیاد اولین خشت زیربنای علمی کنگره 60 بود. صورت‌مسئله باید یک مسئله داشته باشد که در اینجا مسئله اعتیاد است؛ ولی در صورت‌مسئله مجهولات زیادی وجود داشت که بررسی کردند و یک مجهول یا یک x را پیدا کردند. مجهول x این بود که چرا یک شخص مصرف‌کننده با این‌که اراده زیادی داشت و راه‌های زیادی هم امتحان می‌کرد، درمان نمی‌شد؟ چرا یک‌ چیزی کم داشت؟ چرا خواب مواد می‌دید؟ چرا تعادل نداشت؟ چرا کارهايش را نمی‌توانست خوب انجام دهد؟ چرا نمی‌توانست مسئولیت‌پذیر باشد؟ و این سؤال مطرح شد و به تئوری سیستم ایکس رسیدند که دوستان به‌ خوبی اشاره کردند که درواقع در نوروترانسمیترها، مدیاتورها، ناقل‌ها، غدد درون‌ریز و برون‌ریز اختلال ایجاد شده بود و از تعادل خارج‌شده بودند. جناب مهندس در سی دی گفت‌وگو موضوع مهمی را مطرح می‌کنند، یک شخصی به ایشان می‌گویند من بدون نشئگی نمی‌توانم زندگی کنم و مهندس بسیار زیبا جواب ایشان را می‌دهند و می‌گویند: شما یک‌ دندان کرم‌خورده را دردهان خود قرار داده‌ای و این دندان‌ درد دارد، خماری دارد و شما با مصرف مواد درد را تسکین می‌دهی و با خود فکر می‌کنی که چقدر این مواد خوب و مؤثر است و حالت را خوب می‌کند درصورتی‌که عقل سالم می‌گوید آن دندان خراب را با تمام عفونت‌هایش باید از ریشه بیرون آورد تا به همین راحتی مشکلات حل شود.

سخنان جناب مهندس:

سلام دوستان حسین هستم یک مسافر؛ از خانم دکتر فرشته تشکر می‌کنم جلسه‌ی خیلی خوبی را برگزار کردند، چون جلسه از اینستاگرام به‌صورت زنده پخش می‌شود و کیفیت صدا خیلی پایین بود گفتیم سیستم را درست کنند و بچه‌ها آمدند و در حدود پنجاه میلیون هزینه کردیم که دستگاه صوتی و کامپیوتر خریداری شد؛ امیدوارم کیفیت صدا بهتر شده باشد. اگر هم بهتر نشده باشد سعی می‌کنیم دفعات بعد بهتر شود. عزیزان موقع صحبت کردن حتماً میکروفون را نزدیک دهان خود نگه دارند و آدرس کلینیک‌ها را خیلی کامل عنوان کنند. مسئله‌ی دیگری این‌ که یادی از مسعود شد؛ برای اولین مقاله‌ای که در مورد صورت‌مسئله اعتیاد عنوان شد فکر می‌کنم سال ۷۸ در کنگره‌ی سراسری دانشگاه علوم پزشکی سیستان و بلوچستان من برای سخنرانی رفتم، در آن زمان برای پزشکان جالب بود که چگونه یک مهندس در مورد اعتیاد مقاله ارائه کرده و مقاله هم موردقبول واقع شده. در آنجا مشخص کردم به دلیل اینکه خط مقدم درمان اعتیاد پزشکان و روان‌ پزشکان هستند و ما این امانت را می‌خواهیم به آنها بدهیم به همین دلیل من در دانشگاه این کار را کردم و به همین دلیل ما ساختمان جدید کنگره ۶۰ در کرج را به نام دکتر مسعود که از اعضای لژیون پزشکان بود کردیم و ساختمان کنگره ۶۰ در کرج به‌عنوان یادبود به اسم دکتر مسعود حاج رسولی است و یکی دیگر از پزشکان خوب ما که روان‌پزشک عزیز و بسیار دوست‌داشتنی، فعال و معتقد به کنگره ۶۰ بود، دکتر علیرضا عرب زاده در اصفهان که چند وقت پیش در اثر سکته فوت کرد که در کلینیک ایشان شاید دویست یا سیصد نفر تحت درمان بودند. متأسفانه این اتفاق ناگوار برای ایشان افتاد و تصمیم گرفتیم که یکی از شعبی که در اصفهان در حال تأسیس است را به نام ایشان نام‌گذاری کنیم. ما برای پزشکان همکار در لژیون پزشکان ارزش بالائی قائل هستیم و این‌قدر دوستشان داریم.

وقتی ما غذا می‌خوریم نمی‌توانیم بگوییم دندان مهم است یا فک مهم است یا زبان مهم است. درصد هم نمی‌توانیم بگوییم؛ نمی‌توانیم بگوییم پنجاه‌درصد زبان است، سی درصد فک مهم است، دو درصد دندان است؛ همه‌ی آنها مهم هستند چون هرکدام نباشند با مشکل جدی روبرو می‌شویم. اگر ما به جلو برویم، درست است که ما گفتیم برای درمان اعتیاد جسم روان و جهان‌بینی باید درمان شود ولی برای هر نوع بیماری باید این قاعده را بکار ببریم مخصوصاً بیماری‌های سایکوسماتیک که گروه خیلی خیلی کثیری هستند. اگر به بقیه بیماری‌ها نگاه بکنیم می‌بینیم همه شامل همین جسم روان و جهان‌بینی می‌شوند و همه در این قضیه مشترک هستند و اینها هستند که باعث انواع و اقسام بیماری‌ها می‌شود.

کار دیگری که در کنگره انجام دادیم در بخش تحقیقات، این است که آزمایشگاه جانوری خودمان را در ساختمان ۲۰ در حال تأسیس هستیم که مکان آن را مشخص کردیم و یکسری دستگاه‌ها را خریداری کردیم و یکسری دیگر را سفارش دادیم و در حال تهیه فریزرهای منفی ۸۰ درجه و سانتیفیوژ هستیم و یک آزمایشگاه مجهز که بتوانیم نمونه‌ها را نگهداری کنیم و آزمایش‌هایی که داخل ایران می‌شود انجام داد را انجام بدهیم و آزمایش‌هایی که نشود در ایران انجام داد را به دانشگاه پرینستون در خارج از کشور می‌فرستیم که انجام دهند و البته این آزمایشگاه و مرکز تحقیقات مربوط به دانشگاه خوارزمی کنگره ۶۰ است که عملیات ساخت آن با توان بالایی در حال اجراست.

صورت‌مسئله اعتیاد سال‌ها بلامنازعه و حل‌نشده بود و هیچ‌کس هیچ تعریفی از آن نداشت. بهترین و شفاف‌ترین تعریفی که ارائه شده بود مربوط به معتادان بی‌نام بود و در آن موقع درست هم بود که می‌گفت: اعتیاد بیماری مرموز و لاعلاج و پیش‌رونده است که سه فاکتور را برای اعتیاد در نظر گرفته بود؛ مرموز، پیش‌رونده و لاعلاج. برای همین سخت‌ترین مشکل برای فرد به وجود می‌آید و همین تعریف در سیستم‌های پزشکی هم رسوخ کرده بود؛ البته نه به این وضوح و روشنی و بعد آگدانشن آمد که بسیار خوب بود. یعنی ما نمی‌فهمیم که یک معتاد چه مشکلی دارد؛ برگشت یا وسوسه که من اسم آن را گذاشته‌ام نیاز؛ مثل نیاز به دارو که به‌عنوان‌مثال قند خون فرد بالا رفته و نیاز دارد که انسولین تزریق کند. معتاد مواد مخدر طبیعی بدنش کم است ناگزیر می‌رود مواد مصرف می‌کند که به تعادل برسد.

اگر نگاه کنیم به افرادی که حتی موفق به ترک اعتیاد هم شده‌اند و مواد هم مصرف نکردند که البته این کار خیلی خیلی سخت و طاقت‌فرسا است. فردی که با هر روشی ترک می‌کند هرروز برای او سخت است، آن‌قدر این پروسه سخت بود که باز از معتادان گمنام فکت می‌گیرم که می‌گفت فقط برای امروز، یعنی تمام سطوح زندگی تحت تأثیر قرار می‌گیرد که فرد برای امروز مواد استفاده نکند و مواد مانند یک گرگ یا یک حیوان درنده دنبال فرد است و می‌خواهد فرد را شکار کند. به فرد میگویند فقط امروز را مصرف نکن و فرد صبح که از خواب بیدار می‌شود می‌گوید خدا را شکر که امروز پاک هستم و شب‌هنگام خواب هم می‌گوید خدا را شکر امشب پاک هستم کار بسیار سختی است و اگر آمار مرگ‌ و میر آنها را بررسی کنیم می‌بینیم که خیلی بالاتر از آدم‌های معمولی است، سکته‌ها خیلی بالاتر است، چاقی همین‌طور، انهدام خانواده و جدایی‌ها خیلی بالاتر است.

این سیستم ترک مواد مخدر را بالاتر از هر چیزی در زندگی قرار می‌دهد و می‌گوید اگر در خانواده‌ای زن و شوهر مصرف‌کننده هستند، اگر یکی از آنها ترک می‌کند باید جدا شود؛ یعنی برای اینکه مواد مصرف نکند باید کانون خانواده را از بین ببرد. می‌گوید اگر خانواده‌ای سه یا چهار فرزند دارند و مرد و زن مصرف‌کننده هستند اگر مرد ترک کند ولی همسرش در حال مصرف باشد به او می‌گوید باید جدا شود. خیلی مسائل متعددی در این نهفته است. این روش می‌گوید شما باید یار بازی، توپ بازی و زمین بازی را حذف کنید. اگر در محله‌ای هستید که در آن محله افرادی مصرف می‌کنند، باید در آن محله با محله‌ها کمتر رفت‌ و آمد داشته باشی، اگر یار بازی همسر، پدر، برادر یا عشق تو یا هرکسی باشد فرقی نمی‌کند اگر مصرف‌کننده است باید عوض شود.

 

شخصی که ده سال پاکی داشت آمد دفتر من و روی میز من شربت تریاک بود، گفت این چیه؟ گفتم این شربت تریاک است تا این را شنید شروع کرد به عرق کردن، بلند شد و کت خود را درآورد و گفت من می‌توانم بروم بیرون؟ گفتم چرا؟ گفت به خاطر این شربت، گفتم من این شربت را می‌گذارم بیرون. الآن شما می‌بینید که بچه‌های کنگره ۶۰ که درمان شده‌اند و در کلینیک‌ها خدمت می‌کنند و با شربت سروکار زیادی دارند اصلاً مسئله‌ای با این قضیه ندارند و اصلاً موضوعیتی ندارد. اینها همه در اثر این بود که صورت‌مسئله اعتیاد را نمی‌دانستیم چقدر سختی وجود داشت، یا قرص‌های ضد فشار، تلوریدین که تجویز می‌شد، فشار کاهش پیدا می‌کرد و این اتفاق باعث می‌شد سطح کارکرد مغز پایین بیاید و فرد درد را تشخیص نمی‌داد و به‌ موازات اینکه درد را تشخیص نمی‌داد خیلی چیزهای دیگر را هم تشخیص نمی‌داد که در بهزیستی می‌گفتند: زمانی که می‌خواهند این قرص‌ها را تجویز کنند که فرد بخورد، باید حتماً یک همراه در کنار او باشد و ما افراد زیادی را داشتیم که در اثر خوردن آن داروها همه‌ چیز را که فراموش می‌کردند هیچ‌، گاهی اوقات سفره‌ی غذاخوری را با سرویس بهداشتی اشتباه می‌گرفتند، چون کارکرد مغز پایین آمده بود.

بعد مسئله دیگری به وجود آمد که می‌گفت فرد مصرف‌کننده را بی‌هوش کنیم و URD انجام دهیم که عمق فاجعه بود؛ البته از روی عمد نبود. به این علت بود که صورت‌ مسئله مشخص نبود، خیال می‌کردند اعتیاد به معنی وجود مقداری مواد مخدر در جریان خون است و درمان آن از بین بردن مواد داخل خون است، و باید مواد مخدر داخل خون را با نولکتون و نولوتراکسن و چیزهای دیگر از بین ببریم. در اینجا من مقاله‌ای تحت عنوان سم نزدایی به دانشگاه علوم پزشکی زنجان ارائه کردم در اوج زمان URD اینکه شما می‌خواهید مواد مخدر داخل خون را از بین ببرید لازم نیست فرد را بی‌هوش کنید؛ یک کاسه ترشی به او بدهید بخورد، یا یک ویتامین سی بخورد درجا حالت خماری به او دست می‌دهد. به خاطر همین است مصرف‌کننده‌های مواد مخدر می‌گویند ترشی نمی‌خورم، ماست و شیر نمی‌خورم. آنجا اوج فاجعه بود، فرد با پای خود به‌ صورت عمودی می‌رفت و افقی با کمک چندین نفر خارج می‌شد و مثل مرغ پرکنده جابجا می‌شد.

اوج این فاجعه را که من با آن برخورد کردم در کنگره‌ی سراسری اعتیاد و ایدز در انگلستان بود، گفتند ما کاری می‌کنیم که شخص تا شش ماه هرچقدر مواد مصرف کند اثری نداشته باشد، گفتم چکار می‌کنید؟ گفتند نالترکسون را زیر پوست شکم او قرار می‌دهیم و فرد تا شش ماه مصرف نمی‌کند، اینجا دیگر اوج فاجعه بود که فرد معتاد خمار است و مواد به بدن او نرسیده و هیچ‌چیزی برای او مفهومی ندارد. حالا هرچقدر مواد مصرف می‌کند تأثیری ندارد مانند فردی که قند خون او بالا رفته و هرچقدر انسولین تزریق می‌کند اثری ندارد. خوب همه‌ی اینها در اثر چه بود؟ آیا اینها عمداً اتفاق می‌افتاد؟ نه. آیا جنایت بود؟ نه. اصلاً قصد جنایت نداشتند. آیا خیانت بود؟ نه. همه‌ی اینها به این خاطر بود که صورت‌ مسئله اعتیاد را بلد نبودند.

یعنی عملاً کار پزشکی و روان‌پزشکی انجام نمی‌شد و روان‌پزشکان همین‌طور سرگردان بودند.  فرض کنید یک اسب را تیمار می‌کنیم. اسبی که ازنظر فیزیولوژی سالم و سرحال است و می‌سپاریم به یک مربی و می‌گوییم این اسب را برای مسابقات تربیت کن، مربی این کار را انجام می‌دهد؛ ولی فرض کنید یک خر لنگ را بجای اسب بسپاریم به یک مربی و بگوییم که آن را تربیت کند، آیا می‌تواند؟ روانشناس هم همین‌طور است، وقتی یک آدم بیمار و علیل که فیزیولوژی او کار نمی‌کند را به روانشناس بسپاریم و بگوییم او را درمان کن آیا می‌شود؟ مانند همان خر لنگ که به مربی اسب‌ سواری می‌سپاریم، یک آدمی که بیمار است و ازنظر فیزیولوژی مشکلات متعددی دارد را به روانشناس بسپاریم اگر صدسال بگذرد نمی‌تواند او را درمان کند. اگر مربی اسب‌سواری توانست آن خر لنگ را تربیت کند، یک روانشناس هم می‌تواند یک آدم معتادی که مواد مصرفی خود را قطع کرده درمان کند، هرگز این اتفاق نخواهد افتاد، با حرف و این صحبت‌ها درمان اتفاق نمی‌افتد.

درنهایت گفتیم اعتیاد یعنی جایگزینی مواد مخدر بیرونی با مواد مخدر درونی بدن به همین سادگی، چون تمام وضعیت ما روی مواد مخدر درونی ماست روی ترانسمیترهاست. شادی، خوشحالی، کار، مسائل زناشویی، حتی مسئله گرم‌مزاجی، سردمزاجی، ارگاسم، همه تحت تأثیر مواد شبه افیونی بدن است. اینها مشکل دارند؛ سیستم ضد درد، دوپامین کم می‌شود یک‌ چیز است. انکفالین کم می‌شود یک‌ چیز است. سروتونین کم می‌شود یک‌ چیز دیگر است. دینورفین، اندورفین، اینها در معتاد از بین رفته است و با این چیزها درست نمی‌شود و جالب اینجاست که همه هم آمده‌اند و شروع کرده‌اند در این قضیه دخالت کردن؛ قوه قضائیه در اعتیاد دخالت می‌کرد، نیروی انتظامی در آن دخالت می‌کرد، تکیه‌ها در آن دخالت می‌کردند، نمازخانه‌ها در آن دخالت می‌کردند، عموها، عموزاده‌ها، دوست‌ها، فامیل‌ها، بزرگان محل، قصاب‌ها، فعالان حوزه یوگا، دعانویس‌ها، عطارها و... همه در ترک اعتیاد صاحب‌ نظر شده بودند، الآن هم هستند، چون صورت‌ مسئله‌ی اعتیاد برایشان مشخص نیست.

 اگر برای یک معتاد مشخص باشد که اعتیاد یعنی از بین رفتن مخدرهای طبیعی، به پزشک مراجعه می‌کند، می‌داند که کار دعانویس نیست؛ کار هیئتی نیست البته هیئتی‌ها هم مقصر نیستند آنها می‌خواستند کمک کنند یا شاید می‌خواستند از اسامی مقدس سوءاستفاده کنند که ما خیلی دیدیم که به اسم ائمه اطهار سوءاستفاده می‌کردند. مثلاً به افراد در یک گاوداری قرص اکس می‌دادند و به‌عنوان درمان اعتیاد برایشان نوحه می‌گذاشتند تحت عنوان ابوالفضل درمانی، از اسم ائمه هم سوءاستفاده می‌کردند، اسم هیئت را هم از بین می‌بردند در گاوداری بیست یا سی نفر را جمع می‌کردند و به آنها قرص اکس می‌دادند و برایشان فاز نوحه می‌گذاشتند. اینها را کنگره ۶۰ همه را تعطیل کرد حداقل برای خودش و این نتیجه است که وقتی شما وارد کنگره ۶۰ می‌شوید اثری از اعتیاد هرگز نمی‌بینید، همه را نگاه کنید؛ نه اعتیاد، نه ناله و شیون و نه چیز دیگری. 

از نروژ یک خبرنگار و عکاس سازمان ملل پیش من آمده بود باور نمی‌کرد، می‌گفت من صبح که می‌خواستم بیایم اینجا با خودم گفتم الآن می‌خواهم با یکسری بیمار و حال خراب روبرو شوم و این حال من را خراب می‌کند، می‌گفت من آمدم اینجا از این موارد اصلاً ندیدم... به عمل کار برآید به سخن‌دانی نیست؛ این چیزهایی که من میگویم با مستندات به شما میگویم. ما صورت‌مسئله را در چاقی آوردیم و جواب گرفتیم، در کنگره الآن اگر وزن فردی زیاد باشد اجازه‌ی کمک راهنمایی به او نمی‌دهیم، راحت وزن خود را کم می‌کنند. در سیگار آوردیم و جواب گرفتیم. در کرونا آوردیم جواب گرفتیم. ما صد و ده هزار نفر عضو هستیم در یک کوچه می‌بینید که چهار نفر مرده‌اند. افرادی که پروتکل‌های کنگره عمل کردند هیچ‌کدام هیچ اتفاقی برایشان رخ نداد و همه سالم هستند، اصلاً در کنگره ۶۰ فضای کرونا نیست از اول هم همین‌طور بوده است، بیایید ببینید و آمار بگیرید و فضا را مشاهده کنید. روی سایر بیمارها هم در حال تحقیقات هستیم که انشالله با کمک شماها بتوانیم این کارها را به نتیجه برسانیم. امیدوارم با روشن شدن صورت‌ مسئله اعتیاد به نتایج خیلی خیلی خوبی برسیم.

یک توصیه به شما می‌کنم؛ اینکه حتماً سی‌دی‌ها را بنویسید. به عقیده من همان‌طور که برای سلامتی جسم، ورزش کردن لازم هست برای حافظه شما، گوش کردن و نوشتن سی‌دی‌ها لازم است. البته من برای لژیون پزشکان اجبار نکردم؛ ولی برای تمام اعضای کنگره ۶۰ اجبار است که هفته‌ای یک سی دی بنویسند حتی بالاترین مسئولین همه باید هفته‌ای یک سی دی بنویسند و الآن ظرف این چند سال همه نویسنده شده‌اند. در کنگره کسی آلزایمر نمی‌گیرد و همه حافظه قوی‌ دارند. به همین علت اگر توانستید سی‌دی‌ها را حتماً بنویسید همچنین روزهای جمعه که به اینجا می‌آیید حتماً مطالب دستور جلسه را مطالعه کنید که مشارکت‌ها در مورد دستور جلسه باشد و معلومات عمومی نباشد، مطلب را خوانده باشید تا نتایج خیلی خیلی بهتری بگیریم و به عقیده‌ی من جسم و روان و جهان‌بینی اگر خوب نگاه بکنیم می‌بینیم در تمام بیماری‌ها صادق است. از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید از همه شما ممنون و متشکر هستم.

با تشکر از تیم پشتیبانی فنی پخش زنده اینستاگرام

نگارش: مسافر علی و بهمن
تهیه و تنظیم: مسافر سعید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .