سومین جلسه از دور بیستم سری کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان در پارک طالقانی با استادی و نگهبانی جناب مهندس و دبیری دکتر بیژن دستور جلسه: «جهانبینی 2 و 1» روز جمعه مورخ 24 اردیبهشت 1400 رأس ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.
سخنان جناب مهندس:
امیدوارم حال همه شما خوب باشد حال من هم خوب هست بحمدالله، امروز جمعه است بیست و چهارم اردیبهشتماه هزار و چهارصد، ساعت هم 8:10 بامداد هست. الآن تقریباً از بیست و دوم اسفند جلسه نداشتیم الآن نزدیک دو ماه هست که به علت کرونا ما جلسه نداشتیم.
دستور جلسه امروز جهانبینی یک و دو هست، برای روشن شدن قضیه یک مسئله هست که ما در علم مثلاً در قسمت علوم انسانی، توصیف علمیمان خیلی خیلی قوی شده خوب بیماریها را تقسیمبندی میکنیم خوب بررسی میکنیم، ولی راه معالجه هیچی! همین بیماری کرونا را اگر در نظر بگیریم خیلی آن را توصیف کردند. حتی روی ویروسها مطالعات زیادی انجام دادند، مثلاً اگر شما کرونا داشته باشید در یک فضای دربسته باشید، هر ثانیهای مثلاً ده تا ویروس کرونا آزاد میکنید، اگر حالا در فضای بسته صحبت بکنید دویستتا ویروس کرونا آزاد میکنید و اگر کسی بخواد به بیماری کرونا دچار بشه باید حداقل هزار ویروس کرونا رو دریافت بکند. اگر کسی کرونا داشته باشد و عطسه کند حدود دویست میلیون ویروس کرونا در فضا آزاد میشود. ویروس کرونا لحظهبهلحظه در حال جهش است، دانشمندان زیر میکروسکوپ دائماً دارند بررسی میکنند، شاخکش اینجوریه! شاخک از مورچهخور وارد خفاش شده! به این شکله! دستکهای ویروس به این شکله!، اینجوری شده!... اینها همه بررسیشده، همه مطالعه شده ولی خوب چه طوری میشود ویروس را از بین برد؟ هیچی نیست! واکسیناسیون دارد بررسی میشود، ولی راجع به از بین بردن ویروس ما در جهان هیچچیزی نداریم. هیچ راه حلّی نداریم؛ و همه همدیگر را نگاه میکنند. هیچ فکری راجع به آن نشده. چون قضیه شناخته نشده است. توصیف خیلی عالی است! در روانشناسی، انواع اختلالات روانی و بیماریها همه دستهبندیشده است ولی حالا چطوری آن را درمان کنیم؟ راه حلّی نداریم! اسم آن را هم گذاشتیم: اختلالات و بیماری و اختلالات درمان ندارد. اسکیزوفرنی هستی، درمان ندارد، بای پولار هستی درمان ندارد! سایکوز هستی درمان ندارد. فقط در حالت تعادل اینها را نگه میدارند.
خوب نمیگویند این ویروس را چگونه از بین ببریم؟ اصلاً من هیچ جا، چنین چیزی نمیبینم! درصورتیکه جایگاه ویروس کاملاً مشخص است، جایگاه ویروس کرونا در گلو است، در سینوسها، بینی و ریه است. خوب یک ویروس است، چیزی نیست، یک آنتیویروس میخواهد. شما نمونه را با گوش پاککن میگیرید، در بینی میچرخانید مثبت است، در بینی است، در گلو است. بارها گفتم، چرا آن را از بین نمیبرید؟ چرا تراکم را کم نمیکنید؟ خوب ما این کار را کردیم در کنگره 60، از آقای حاج رسولی که بگذریم، به حرف ما گوش نکردند. بیش از یک سال است بقیه ما در حدود 70 تا مرکز هستیم، الآن بیش از یک سال است، حتی یک مورد تلفات جانی ما نداشتیم. همیشه هم پرتجمع ترین سازمانها و گروهها بودیم. چون میدانیم این یک نوع ویروس است و ویروس هم آنتیویروس میخواهد، به همین سادگی. آنتیویروس چیست؟ انواع و اقسام اسیدهای خوراکی، آنتیویروس است. اسید استیک، اسیدسیتریک، اسیدلاکتیک. اسیدهای خوراکی مثل سرکه سیب، سرکه انگور. هم میتواند بخورد، هم بخور بدهد هرچه ویروس در گلو و بینی هست همه را از بین میبرد. ما داشتیم در یک فامیل میبینید چهار نفر مردهاند. حالا در اعتیاد هم همین است. در اعتیاد هم ما باید بشکافیم ببینیم چی هست؟ دفعه قبل هم گفتم تا نشکافیم نمیتوانیم کاری بکنیم ما که در مهندسی میخواهیم محاسبات کنیم، مثلاً میگوییم مقاومت چیست؟ آمپر چیست؟ ولت چیست؟ وات چیه؟ تمام اجزاء را میگوییم چی هست و بعد مینشینیم مسئله را حل میکنیم. از روانپزشکان که متخصص روان هست بپرسید، بگویید خود روان چی هست؟ اول تکلیف روان را مشخص کنیم، میبینیم سر روان دعوا است! هرکسی معتقد هست روان یکچیزی است! بعضیها میگویند همان روح است، مسئله معنوی است... تعریفهای متعدد داریم. همه به یک تعریف واحد نرسیدهاند! پس میبینیم که در آنجا اصلاً خروجی نداریم. فقط آن را توصیف میکنیم. ما اگر نگاه کنیم میبینیم که یک فرد مصرفکننده چه مشکلی دارد، فقط او را نگاه کنیم، مشاهده کنیم، خیلی مسئله ساده است. منصفانه او را مشاهده کنیم، میبینیم که تریاک یا هروئین را قطع کرده شبها به خواب نمیرود، سریع دچار ارگاسم میشود، حوصله هیچ کاری را ندارد، اصلاً میخواهد خودکشی کند. زود گریه میکند، اینها علامت چی هست؟ بیرونروی پیدا میکند، بیرونروی اول شدید است، 4، 5 روز اول و تا شش ماه هم ادامه دارد. خوب نگاه کنید، مشکل او چی هست؟! چرا به خواب نمیرود؟! خوب غیرازاین است که در کتابها بخوانید سه ماده، استیل کولین، آدرنالین، سروتونین میآید وارد جریان خون میشود و شخص را خواب میکند، خوب الآن این شخص خواب نمیرود، مشکل او چیست؟ مشکل او این است که بیوشیمی او کار نمیکند، ناقلهای عصبی، نروترانسمیترهای او کار نمیکند، هورمونهای او کار نمیکند، مشکل فیزیولوژی است. دچار انزال سریع میشود، مشکل کجاست؟ مشکل فیزیولوژی است. نمیتواند پروستات و مسائل دیگر را کنترل بکند. خواب نمیرود مشکل این است، مشکلات زناشویی دارد این است، زود خسته میشود این است. میل به خودکشی دارد. اگر نگاه کنیم میبینیم که یک مشکل معتاد، مشکل فیزیولوژی او است.
مشکل بعدی که یک مصرفکننده دارد، دیدگاه او است. اعتقادات اوست، افکار او است. چرا اینطوری است؟ شما یک فرد مصرفکننده را بیاور، میخواهم آب پاکی را روی دستان شما بریزم که هیچچیز جای مواد مخدر را برای او نمیگیرد. مهارتهای اجتماعی، برای او کار پیدا کنیم، برای او زن بگیریم، مسائل عبادی به او بیاموزیم و... جامعه اینطوری است! اینها همه قصه و ترانه است و اثر ندارد. بهترین آزمایش این است که شما یک مصرفکننده تریاک را بیاورید یا هروئین، فرقی نمیکند خمار باشد، یعنی الآن موقع مصرف تریاک او است، به او بگویید یک کشتی تفریحی داریم هرچه از خوشی بخواهی در این کشتی هست، فقط مواد مخدر نیست، مشروب هم در آن نیست. اینجا هم یک طویله است یا توالت است، در آن یک گله هروئین یا تریاک است، به او بگویید کدام را انتخاب میکنی؟ اصلاً فکر نمیکند، بلافاصله میگوید طویله! چه چیزی باعث میشود که یک فرد مصرفکننده، اگر میگوییم لذّت جو است! لذت در کشتی هست، در طویله که نیست که! اگر لذتجو است، پس چرا طویله را انتخاب میکند؟ پس اینجا افکار او هم هست. وقتی میگوییم یک معتاد روانش بههمریخته است. استنباط این چیزی که به آن میگوییم روان، جلسه قبل هم گفتم: «روان یعنی خلقوخو». خلقوخو، رفتار، کردار، مجموعه اینها میشود روان. نگاه کنیم میبینیم یکی گوشهگیر است، یکی در عالم هپروت است به او میگوییم اسکیزوفرنی، یکی دمدمیمزاج است، هرلحظه اخلاق او عوض میشود به او میگوییم بای پولار است. یکی سایکوز است، میگویند جنون دارد. یکی وسواس دارد، دیگری مردمآزار است، این خودآزار است ... نگاه کنیم میبینیم همه اینها مربوط به خلقوخوی او میباشد. پس مجموعه روان میآید روی خلقوخو و رفتار.
ما در کنگره گفتیم که: «در یک فرد معتاد چه چیزی دچار مشکل شده؟ ما باید چه چیزی را درست کنیم؟». هیچوقت اینطوری به آن نگاه نشده بود. همه میگفتند لذتجو است یا باید مصرف کند! یا باید سم از بدن او بیرون برود! من فقط کارم مشاهده کردن است، وقتی نگاه کنیم، مشاهده کنیم، میبینیم که معتاد یک مشکل جسم، فیزیولوژی دارد. یک مشکل جهانبینی دارد. جهانبینی یعنی تفکر، دیدن جهان، اندیشه؛ و یک مشکل روان. این سه تا: خلقوخوی او، افکار و اندیشهاش، فیزیولوژیاش. این سه تا در یک فرد مصرفکننده دچار مشکل شده. جسم او، روان او و اندیشه او. تا مدتها شاید 15 سال، 16 سال، خود ما نمیدانستیم روان یعنی چه؟ میگفتیم که: ما جسم او را درست کنیم، فکر او را هم درست کنیم، روان او هم درست میشود. این را میگفتیم: که ما اگر جسم معتاد را درست کنیم و افکار و اندیشه او را هم درست کنیم، روان هم درست میشود. این را سالها میگفتیم ولی دقیقاً نمیدانستیم چی هست! ولی بعد فهمیدیم که وقتیکه جسم را درست کنیم، افکار و اندیشه را هم درست کنیم، روان درست میشود. روان همان خلقوخو است دیگر. پس برای اینکه روان فرد را درست کنیم:
1- باید فیزیولوژی او را درست کنیم.
2- باید افکار و اندیشه او را درست کنیم.
یعنی بدون مسئله درمان یا مواد و مصالح اولیه کار سختی است. با افکار و اندیشه خالی هم نمیشود. شما با معنویات تنها هم نمیتوانید یک معتاد را درست کنید، باید هم فیزیولوژی او را درست کنیم هم افکار و اندیشه او را درست کنیم تا شخص متعادلی بشود. نمونههای بارز آن را هم میتوانیم در کنگره مشاهده کنیم. رفتار و کردار و منش و اخلاق او کاملاً عوضشده است. پس ما آمدیم دیدیم که برای درمان یک فرد مصرفکننده نیاز به جهانبینی، تغییر نگرش داریم، نگرش یک فرد مصرفکننده باید تغییر کند. فیزیولوژی تغییر میکند، نگرش هم باید تغییر کند. چون اگر یک فرد مصرفکننده نگاهش به دنیا این باشد که: آخرش که چی؟! آخرش مردن است، پس بگذار خودم را از بین ببرم! دم غنیمت است، امروز را خوش است! الآن فعلاً نشئه باشم، چرا این بدن را بدهم موریانهها از بین ببرند؟! خودم آن را از بین میبرم! پس ببینید اینجا مسئله افکار و اندیشه است. من چرا باید مواد مصرف کنم؟ من چرا باید مواد مصرف نکنم؟
الآن ما در کنگره به این نتیجه رسیدیم: افرادی که مشروب مصرف میکنند و سیگار یا توأم با یکی از مواد مخدر و چاقی نیز دارند، تقریباً بین 15 تا 20 سال عمر آنها کوتاهتر میشود. کسی که سیگار مصرف میکند، مشروب میخورد هم همینطور، مواد مصرف میکند همینطور، چاق هم هست، 15 سال عمرش کوتاهتر میشود. ما داریم اینها را عملاً مشاهده میکنیم در کنگره، اینها را باید جهانبینی به او بدهد، نگرش به او بدهد که چرا من نباید مواد مصرف بکنم؟ به خاطر اینکه عمر خود را سالم بکنی. به خاطر خیلی مسائل دیگر، جایگاه خود را مشخص بکنی، تو در جامعه چهکاره هستی؟ اینها همه را در جهانبینی مشخص میکنیم.
نکته بسیار جالبی در جهانبینی 2 و 1، در این مسئله هست، امین این مسئله را مطرح کرد، چون ما میگوییم که فلانی که سواد دارد پس چرا مصرفکننده شده است؟! اینکه همهچیز را در مورد فیزیولوژی میداند، برای چی مصرفکننده شده است؟ در جهانبینی 1 و 2 که کنگره برای ما مطرح میکند: که ما باید به دانایی برسیم. سواد دانایی نمیآورد، انسان بودن به لباس نیست، دانایی هم به سواد نیست. انسان باید به دانایی برسد، دانایی مثلثی هست که سه ضلع دارد: آموزش، تفکر و تجربه. آموزش یعنی دانش، دانش را باید داشته باشد، تجربه هم باید داشته باشد، تفکر هم باید بکند. بر مبنای حول این سه محور میشود دانایی. این دانایی در جهانبینی به او آموزش داده میشود. پس سواد دانایی نیست، ممکن است سواد داشته باشد ولی آموزش ندیده باشد. دانش را دارد ولی تجربه را ندارد، یک مهندس که از دانشگاه بیرون میآید مثل یک مواد خام است باید روی آن کار انجام بشود. آنجا به ما میگوید به سواد خود نناز شما باید هم تجربه را داشته باشی، هم علم داشته باشی و هم تفکر را. اینها مواردی هست که در جهانبینی 2 و 1 همراه بسیاری مباحث دیگر مطرح میشود. بچهها که میخواهند روان خود را درست کنند بر مبنای یک فیزیولوژی درست کنند بهوسیله پزشکان درست میشود و داروی OT با برنامهریزی.
ما دو تا آزمایش را شروع کرده بودیم، یکی روی چهار نوع سرطان خون بود و یکی روی بیماری کویید نوزده. در کویید نوزده نتایج آزمایش بسیار درخشان بود، روی سطح آزمایش کرده بودیم، با محلول D.SAP، روی موشهای Rat آزمایش کردیم آنها همه دچار کویید 19 بودند، همه آزمایش مثبت بودند، همه منفی شدند. داریم کارهای مقاله آن را انجام میدهیم. روی چهار نوع سرطان خون هم با DST و OT تست کردیم، نتایج روی 40 الی 50 تا موشهای RAT بودند، گروههای متعدد بودند، همه به سرطان خون مبتلا شدند. درمان آنها با DST آغاز شد، آزمایش اعتیاد از آنها گرفتیم که در طول مدت درمان با OT معتاد نشدند و سندرم محرومیت در آنها نبود. یک آزمایش هم روی اعتیاد بود که ما موشها را معتاد کردیم و بعد درمان کردیم. نمونههای مغز استخوان آنها داخل یخ به ترکیه و ازآنجا به انگلستان فرستاده شد، دانشگاه بریستون، آنها همه ژنها را مورد آزمایش قرار دادند. چون سرطان شناس ها روی 180 ژن کار میکنند که اگر این 180 ژن درست و مرتب باشد خوب است. اگر آنها به هم بخورد مشکلات ایجاد میکند، آنجا هم به نتایج بسیار شگفتانگیزی دست پیدا کردیم که در حال برنامهریزی هستیم که مقاله آنها را هم ارائه بدهیم.
سلام دوستان دکتر شهرام هستم همسفر:
من دکتر محمدصادق شیرازی هستم از کلینیک آئین مهر، سیدخندان خیابان ابن یمین. برای من باعث افتخار است که چند سالی است با کنگره 60 همکاری میکنم. نکتهای که میخواهم بگویم این هست که: بعد از هفده، هجده سال که در حوزهی اعتیاد فعالیت میکنم خودم هنوز چیز زیادی از اعتیاد نمیدانم و این اعترافی هست که میکنم. واقعیت این هست که ما خیلی چیزی نمیدانیم، چیزی که در این سالها من بهعنوان پزشک نمیدانستم این بود که نگاهم خیلی یکطرفه بود، اوایل که متادون آمد فکر میکردیم که خوب دیگر همهچیزتمام هست، شروع کردم متادون به بیماران دادن، میدیدم نتایج زیاد بازمان مصرف مواد مخدر از گونهی دیگر تفاوتی نداشت یعنی آن اتفاق بزرگی که در نظر داشتیم خیلی اوقات اتفاق نمیافتاد، البته که توانستیم هپاتیت و ایدز را کنترل کنیم ولی اینکه پرهیزمداری اتفاق بیافتد وجود نداشت. ولی در کلینیک، بحث درمان با بحث کاهش آسیب خیلی متفاوت است. در کلینیکها ما تا برنامهی نگهداری مصرفکنندگان بروی متادون و ایجاد تعادل بروی رفتار آنها را داشتیم جلو میبردیم یکمرتبه شیشه آمد و آنوقت مصرفکنندگان شروع کردند به مصرف شیشه به همراه متادون و عملاً همهی تلاشهای ما بینتیجه ماند. اتفاقی که بعد از آشنایی من با کنگره افتاد این بود که متوجه شدم اگر بخواهیم برای یک فرد مصرفکننده به درمان و پرهیزمداری برسیم باید به جهانبینی و خلقوخوی فرد هم دقت کنیم و این یک نگاه کامل هست که میشود خیلی روی آن کار کرد و در بحث درمان خیلی از آن استفاده کرد. من این تغییر رفتار و جهانبینی را در بچههای کنگره که به کلینیک مراجعه میکنند خیلی مشاهده میکنم و در این یازده ماه باورها و رفتارها دارد تغییر میکند، اتفاقی که همهی ما میدانیم که خیلی زمانبر هست شاید خیلی بیشتر از یازده ماه ولی آموزشهای کنگره این کار را در یازده ماه انجام میدهد و افرادی که به تغییر باور میرسند در روند بهبودی خیلی بهتر عمل میکنند.
خیلی ممنون که به من وقت مشارکت دادید.
سلام دوستان الهه هستم یک همسفر:
الهه نوروزی هستم روانشناس کلینیک نیکروز: میدان شهدا، خیابان شکوفه، کوچهی سلطانزاده ساختمان پزشکان بهار، واحد 10.
من بهعنوان یک تازهوارد در کنگره، این جلسات بسیار برام جالب هست و قبل از این در همچین جلساتی شرکت نداشتم، بهشخصه قصد دارم از کنگره 60 تشکر کنم چون تفاوت کاملاً ملموس و قابلملاحظهای هست بین مراجعین کنگره 60 با سایر مراجعین به کلینیک، یعنی این تغییر جهانبینی که امروز هم مبحث جلسه هست به شکل نظم، ادب و روانشناسی خیلی قابلملاحظه در بین مراجعین کنگره 60 خودش را نشان میدهد و این حاصل زحمات و آموزشهایی هست که کنگره 60 به مراجعین خود میدهد، بابت زمان مشارکت سپاسگزارم.
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر:
کارشناس ارشد مشاوره هستم. جهانبینی 2 و 1 بهظاهر دو جزوهی خیلی کمحجم و سادهای هست ولی هرچقدر جلو میرویم میبینیم که پایهی خیلی محکمی را بنا نهاده است. این ویژگی در آموزشهای کنگره وجود دارد که میبینیم، سختترین مسائل به روشی گفته میشود که برای همه قابلدرک باشد. در جهانبینی 2 و 1، ما اصطلاحی داریم به نام دانایی مؤثر، دانایی مؤثر یعنی اینکه ما آنچه میدانیم را کاربردی کنیم و این در کنگره دیده میشود که افراد با روان و جهانبینی بهم ریختهای مراجعه میکنند و بعد از چندین ماه، به قول استاد امین: یک کیمیاگری اتفاق میافتد، تغییر جنس وجودی انجام میشود و یک تغییر خیلی بزرگی اتفاق میافتد. من بهعنوان یک مشاور آرزو من هستم، متدی که در کنگره وجود دارد را برای سایر افراد جامعه به کار ببرم، بهعنوانمثال ما در روانشناسی و مشاوره «لایف اسکیلز» (مهارت زندگی) را داریم مهارتهای زندگی که توسط یونیسف تدوینشده و سالهاست آموزش داده میشود. خوب ده تا مهارت زندگی هست مثلاً مدیریت هیجان، مدیریت خشم و ... آموزش داده میشود. ما رفتیم دیدیم این آموزشها را ولی این آموزشها را عملاً نتوانستیم کاربردی کنیم. ولی در کنگره اینگونه است که میبینیم فرد با یک روان بهم ریخته میآید و بعد از مدتی کاملاً تغییر میکند و میبینیم که ما دیگر نمیتوانیم این آدم را عصبانی کنیم، نمیتوانیم او را بههمریخته کنیم.
یکی از دیگر از مهارتهای زندگی قدرت حل مسئله است، مثلاً فردی که تفکر افیونی دارد اگر با مشکلی روبرو بشود با خودش میگوید بروم مواد مصرف کنم و آن مسئله را فراموش کنم! عملاً قرار نیست این فرد مسئله را حل کند، مسئله اینجا پاک میشود، حل نمیشود. ولی در کنگره میبینیم با تغییر جهانبینی ما آموزش میبینیم برای حل مسئله و برای حل مسائل با آموزش مهارت پیدا میکنیم و قدرتمند میشویم. ممنونم بابت وقت مشارکت.
سلام دوستان سعید هستم همسفر:
دکتر پیام هستم، مسئول فنی مرکز آیتا واقع در: منطقه 13، خیابان 7 شهریور شمالی، ابتدای صفای شرقی. در بحث خلقوخو، من استناد میکنم به کتابی در همین مورد به نام در جستجوی خوشبختی که انسانها را به سه دسته تقسیم میکند که انسان یا در وضعیت مرارت و سختی هست یا در وضعیت لذتجویی هست یا در وضعیت کلافگی؛ و معمولاً در وضعیت مرارت و سختی خیلی تلاش میکنند برای رسیدن به هدف و درنهایت بعد از رسیدن به هدف کامجویی و لذتجویی اتفاق میافتد و بعدازآن روزمرگی و کلافگی اتفاق میافتد. مثالی که میخواهم عرض کنم، اینکه تلاش میکنم برای رسیدن به یک هدف تحصیلی و با رسیدن به آن هدف به مرحلهی کامجویی و لذت بردن میرسم و اگر هدفهای دیگری را برای خودمان تعیین نکنیم شاید به یک نوع کلافگی برسیم. به خاطر همین هیچوقت یک انسان به رضایت خاطر کامل نمیرسد چون در هرلحظه باید برای هدف دیگری تلاش کند و مرارت بکشد چراکه اگر بعد از رسیدن به هدف و کسب لذت یک هدف جدیدی را برای خودش تعیین نکند دچار کلافگی و سردرگمی میشود. ممنون از اینکه به من فرصت مشارکت دادید.
سلام دوستان ندا هستم یک همسفر:
روانشناس کلینیک بشارت از منطقه 16. این ادب و نظم و تغییر رفتاری که ما در بچههای کنگره 60 میبینیم نشاندهندهی این هست که به آن جهانبینی که استاد میفرماید رسیدند. چون واقعاً بچههای عضو کنگره شصت در طول دورهی درمان این تغییر رفتار در وجودشان دیده میشود، درصورتیکه ما بیماران دیگری هم داریم که شاید نتوانستیم این کار را برای آنها انجام بدهیم و این به خاطر نظمی هست که در کنگره در کنار آموزش رعایت میشود. ممنونم از فرصت مشارکت.
سلام دوستان دکتر محسن هستم یک مسافر:
محسن شمس هستم پزشک متخصص کودکان همکار درمانگر اعتیاد در کنگره شصت. جناب آقای مهندس فرمودند سیگار و مصرف الکل و اعتیاد به مواد مخدر 15 سال از عمر آدم میکاهد. خوب ما یک موقع به شوخی میگفتیم: اشکال ندارد پانزده سال از عمر ما کم بشود ولی بهتر زندگی کنیم! بعد فهمیدیم که کلکی که نیروهای منفی میزنند این هست که شما پانزده سال از عمرتان که کم میشود هیچی، کیفیت زندگیتان هم پائین میآید؛ یعنی اگر قرار باشد شصت سال زندگی کنید بیست سال آخرش را باید بهزور زندگی کنید. نکتهای که در مورد دستور جلسه میخواهم بگویم این هست که ما در کنگره میگوییم که برای درمان اعتیاد باید سه ضلع: جسم، روان و جهانبینی را باید اصلاح کنیم. خوب جسم که با داروی اوتی و ورزش و تغذیهی مناسب و خواب درست اصلاح میشود. ما در کنگره میدانیم که جسم و جهانبینی و روان هم مؤثر است. گاها دیدیم که با یک خبر بد جسم ما هم به هم میریزد، درصورتیکه آسیب جسمی به خودمان وارد نکردیم ولی چون روان و جهانبینی ما در آن لحظه دچار آسیب شده ما در جسم خود مثلاً در ناحیه سر دچار سردرد میشویم. در بحث جهانبینی برداشت من این هست که اگر در فضایی تاریک قرار داشته باشیم و با اجسام مبهم و ناآشنایی روبرو باشیم جهانبینی چراغ را روشن میکند و باعث میشود که من چیزهایی که در درون خودم و دنیای پیرامون خودم آنها را نمیدیدم و یا اشتباه میدیدم را بتوانم ببینم و درست ببینم و جوری ببینم که حالم خوب باشد. نکتهی دیگری که در کنگره وجود دارد و جهانبینی کنگره را متمایز میکند از سایر جهانبینیهایی که ما تاکنون با آنها آشنایی داشتیم این هست که در کنگره عنوان میشود جهانبینی کاربردی و این کاربردی بودن جهانبینی باعث تغییر در افکار و اعمال ما میشود، مثلاً جهانبینی کنگره باعث میشد ناامیدی در من ازبین برود. مثلاً داشتم سی دی: «غار» از استاد امین را گوش میدادم و با خودم فکر میکردم که اگر مثلاً الآن شرایط من بد هست طبق گفتههای استاد امین شاید لازم هست من الآن آن تاریکی را تجربه کنم و این برای رشد و ارتقای من خوب هست و همین موضوع را اگر خوب دقت بکنیم میبینیم چقدر در نوع مواجههی ما با مسائل تفاوت ایجاد میکند و چقدر حال من حتی در بدترین شرایط با این دیدگاه میتواند خوب باشد. با یادگیری جهانبینی و کاربردی کرد آن خیلی از بههمریختگیهایی که به خاطر اتفاقات روزمره ممکن است برای هر انسانی به وجود بیاید از بین میرود و نوع مواجهه با مسائل و حل کردن آنها خیلی تغییر میکند. خیلی ممنونم بابت وقت مشارکت.
سلام دوستان پریسا هستم همسفر:
من پریسا جعفریان هستم مؤسس و مسئول فنی کلینیک شادزی واقع در: خیابان ستارخان روبروی کوثر سوم طبقهی فوقانی بانک تجارت پلاک 127.
ضمن عرض تبریک هفتهی راهنما به راهنمای بزرگ کنگره 60 جناب آقای مهندس و همهی راهنمایان کنگره 60، خوب کلینیک ما جزو اولین کلینیکهایی بود که با کنگره 60 همکاری کرد و اولین راهنمایی که در کلینیکها شروع به فعالیت کرد در کلینیک ما بود و حضور این راهنما خیلی به ما کمک کرد در خیلی از مسائل. در مورد مبحث امروز توی راه که میآمدم به این فکر میکردم که جناب مهندس صحبت که میکردند در مورد آن سیری که گذراندند تا به اینجا رسیدند و اینکه چگونه از تاریکی به روشنایی رسیدند و از نفس اماره حرکت کردند به نفس لوامه رسیدند و بعدازآن به نفس مطمئنه رسیدند و بعدازآن کتاب عبور از منطقهی 60 درجه زیر صفر را نوشتند و در آنجا به دانایی مؤثر میرسند و راهنمایی میکنند افراد دیگر را و میبینند که آن جهانبینی را آموزش بدهند. من فکر میکنم اگر این جهانبینی در کنگره 60 وجود نداشت شاید کنگره با سایر ان جی اوها تفاوت چندانی نداشت، درواقع جهانبینی کمک کرد که روش کنگره همیشه یکقدم از سایر روشها جلوتر باشد و درواقع این دانایی مؤثر کمک کرد به جناب آقای مهندس که تحقیقات را راهاندازی کنند و به اینجا برسند که امروز رسیدند. من خیلی خوشحال شدم که شنیدم که آقای مهندس دارند روش درمان سرطانها رو پایهگذاری میکنند. در حقیقت یک تبریک دیگر هم بابت پایهگذاری روش درمان سرطانها خدمت شما عرض میکنم، این روش دارد به درمان سایر بیماریها هم کمک فراوانی میکند. من خودم به این نتیجه رسیدم که در باب دستور جلسهی امروز، راهنماهایی میتوانند مؤثر باشند که به آن جهانبینی و دانایی مؤثر رسیدند و خواستند جهانبینی را کاربردی کنند؛ و تا زمانی که ما نتوانیم جهانبینی را کاربردی کنیم و به آن دانایی مؤثر برسیم عملاً نمیتوانیم خیلی کارهای دیگر را هم انجام بدهیم. خیلی ممنونم بابت وقت مشارکت.
نگارش: مسافر علی
تهیه و تنظیم: مسافر سعید
- تعداد بازدید از این مطلب :
2233