English Version
English

گر نگهدار من آن است که می دانم، شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد

گر نگهدار من آن است که می دانم، شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد

جلسه دهم از دوره بیست و چهارم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره 60 نمایندگی رودکی شهرقدس ویژه مسافران روزهای پنجشنبه، با استادی مسافر مهدی، نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر یدالله و با دستور جلسه «وادی پنجم و تاثیر آن روی من» پنج شنبه 25 دی 1399 ساعت 16 آغاز به کار نمود.

 سخنان استاد:

با نام خداوند مهربان و با سلام خدمت همه شما عزیزان،خدا را شاکرم که در این جایگاه و در این نمایندگی حضور دارم تا خدمتی به خودم و به دیگران انجام دهم،دستور جلسه امروز وادی پنجم و تولد آزاد مردی سعید عزیز است، وادی پنجم دستور جلسه جالبی است و من را به یاد خیلی از کارهایی که می توانستم انجام بدهم و انجام نداده ام، می اندازد. چقدر در منزل مواد مصرف می کردم و با گریه آرزو می کردم که ای کاش یک روز مواد مصرف نکنم و کلی درگیر بودم، تا اینکه از طریق برنامه شروع خوب و با اجرای آقای عباس امیر معافی که سفیر کنگره نیز هستند با این مکان آشنا شدم.

تا قبل از ورود به کنگره، متوسل به همه مقدسات شدم،اما هیچ اتفاقی رخ نداد تا اینکه با کنگره60 آشنا شده و به آنجا ورود کردم و حرکت اصلی من تازه شروع شد و بعد از مشاوره و دریافت پکیج نشریات و مطالعه آنها،قدمهای من به حرکت در آمدند و چون خواست قلبی داشتم،به حرکت خودم ادامه دادم،در طول مسیر سی دی ها را گوش می کردم و صورت مسئله اعتیاد و خیلی از مسائل دیگر را شناختم و در اینجا مسائل برایم ساده شد و درک آن برایم بسیار ساده شد.مهندس هفت شهر عشق را در اعتیاد بیان کرد و آیتم هایی را ترسیم کرده است که ما آنها را فرا گرفته ایم،ما نیاز به درک وادی پنجم داریم تا آن را واضح بفهمیم و یک تازه وارد آن را متوجه بشود،اینها همگی تجربه هستند و به سختی به دست آمده اند.

در جهان ما تفکر قدرت حل مطلق نیست بلکه باید حرکت کنیم و نوشتن سی دی هم حرکت است و مشارکت کردن هم به نوعی حرکت است و باید چهار وادی قبل را اجرا کنیم و بعد به سراغ این وادی بیاییم که اگر درمسیر باشیم برایمان بسیار راحت است و کسی که عاشق درمان باشد،عشق به درمان کارش را بسیار راحت خواهد کرد و در مسیر عاشقانه به راحتی حرکت خواهد کرد،کسانی که قبل از شروع جلسه به نمایندگی آمده اند،حرکت خود را شروع کرده اند و از خیلی چیزها گذشته اند تا حرکت کرده و به اینجا برای درمان بیایند و شناخت و آگاهی و دانش خود را افزایش داده و به دست بیاورند.

و اما قسمت دوم جلسه،تولد پنج سال رهایی کمک راهنمای عزیز آقا سعید، از روز اولی که وارد کنگره شد،قصد درمان داشت و حرکت درست را انجام داد،همه در سفر اول کم و کاستی دارند،اما سعید خوب سفر کردو با همت خودش به رهایی و درجه کمک راهنمایی رسید و زمان راه اندازی لژیون،هرکسی دوست دارد که در نمایندگی خودش شروع به کار کند ولی سعید به این شعبه آمد و پیامی را رساند که من به محل کارم نزدیک تر هستم و بسیاری از افراد سایپا و ایران خودرو هم می توانند به کنگره60 برای درمان بیایند،سعید به علت مشکلاتی که داشت،در نمایندگی نزدیک به اخراج بود ولی چون خواست درمان را داشت،داستان این طور نشد و به جایگاه بالاتری هم رسید،این نشانه ای است که اگر در مسیر درست حرکت کنید به هدف خواهید رسید.سعید به خاطر شرایط کاری،مدام مجبور به استفاده از مرخصی گرفتن است و به هر طریقی خودش را به جلسات می رساند و در کنار همسفرش که ایشان هم کمک راهنما و در همین نمایندگی هستند،هر دو مشغول خدمت هستند. من این روز را به سعید عزیز و همسفرش و پسرش و همچنین راهنمای همسفرش و راهنمای درمان سیگارش تبریک می گویم و همینطور به همه شما عزیزان تبریک و شاد باش گفته و آرزومند صحت و سلامتی همگی هستم.

اعلام سفر مسافر سعید:

سلام دوستان من سعید یک مسافر هستم که با تخریب متادون و شیشه و تریاک،وارد کنگره شدم و مدت12 ماه به روش دی اس تی و داروی اوتی به راهنمایی آقای مهدی سفر کردم و اکنون به لطف خداوند 5 سال و 8 روز است که آزاد و رها هستم.

سخنان  و آرزوی مسافر سعید:

طبق رسم کنگره دو آرزو دارم که اولی را برای خودم محفوظ نگه داشته و آرزوی دوم من این است که خداوند،اذن ورود مصرف کنندگانی که خواهان رهایی و درمان هستند را به کنگره60 فراهم سازد تا به آرامش و آسایش برسند.

درابتدا از همه عزیزانی که در جشن ما شرکت کرده و از نمایندگی حر و بعضی از همکاران،تشریف آورده اند، کمال تشکر را دارم و همچنین اتفاق خوش یمنی رقم خورده که مادرعزیزم و برادرم نیز قدم رنجه نموده و منت بر من نهاده اند و در این جشن شرکت کردند و از این بابت خوشحالم. مادرم من رابسیار دوست دارد ولی من هیچ زمانی نتوانسته ام محبت های ایشان را جبران کنم و مدام ایشان را در زمان مصرف  آزار می دادم که صمیمانه از ایشان طلب حلالیت می کنم، در زمان تردد من به کنگره،چون مادرم از کنگره شناختی نداشت،مدام جبهه گیری می کرد تا اینکه بعد از مدتی تغییرات را مشاهده کرد و مخالفتی در این مورد نداشت و تایم من را طوری منظم می کرد که به کلاسهای کنگره برسم و در مورد همسفرم نیز چنین بود چون سه ماه بعد از ازدواجم به کنگره رفتم. شاید برای تولدها حرفی را آماده می کردم،ولی امروز حرفی را آماده نکرده و با حس خودم بیان می کنم. در این راه همیشه قدردان آقا مهدی هستم که با هنرش من را آموزش داد و تشنه یاد گیری نمود،همه ما باید به این باور برسیم که اگر خواسته ای داشته باشیم، می توانیم به آن برسیم و همه دنیا به ما کمک می کند تا به خواسته ام برسم. از همسفرم هم تشکر می کنم که با صبوری به پای من نشست و اتفاق خوبی که خداوند برایمان رقم زد،به دنیا آمدن کیان پسرم بود که شاید اگر مصرف کننده بودم حس پدر بودن را نداشتم،از راهنمای همسفرم و راهنمای درمان سیگارم و هم لژیونی هایم هم تشکر می کنم و از همه شما عزیزان نیز تشکر می کنم و از خداوند می خواهم که همیشه شکر گزار باشم.

سخنان همسفر شهره:

با سلام،خدا را شاکرم که امروز در این جایگاه هستم،سلامتی و درمان سعید بزرگترین لطفی است که خداوند به ما داده است،من باور دارم که باید به کنگره می آمدم و هر چیزی که در مسافرم هست،درون من نیز هست و باید درون خودم را درست کنم و در مسیر قرار بگیرم و کنگره مثل سفره ای است که از طرف خداوند پهن شده است و هر کسی بنا به خواسته خودش می تواند از آن برداشت نماید،امیدوارم که تمام سفر اولی ها بتوانند درست سفر کنند و مراقب و مواظب همسفرانشان باشند، از مسافرم تشکر می کنم و به او و راهنمای ارجمندش تبریک می گویم و همچنین به راهنمای خودم و همه عزیزانی که در جشن ما شرکت نموده اند،تبریک گفته و تشکر می کنم.

سخنان خانم لیلی راهنمای همسفر:

در ابتدا من هم خدا را شکر می کنم که این روز زیبا را درک کردم،خانم شهره که به تازگی با آقا سعید ازدواج کرده بودند و متوجه مصرف کننده بودن ایشان شده بود و نا امید از این تخریب زیاد،مثل همه همسفران،وارد کنگره شد و با صبوری و بزرگواری و عشق به مسافرش به رهایی رسید و درست مثل آقا سعید و البته با کمک ایشان،پله های ترقی در خدمت را طی کردند، بسیاری از مسافران مانع از ورود همسفران می شوند ولی آقا سعید در این مورد کمک زیادی کرده و بین آنها عشق ستودنی و دوست داشتنی وجود داشت و هر دو به آرامش و آسایش در زندگی رسیدند،بسیار خوشحالم که خانم شهره در این نمایندگی در حال خدمت هستند و همواره برایشان از خداوندبرکت در زندگی را خواستارم و این روز را به ایشان و مسافرشان و همه عزیزانی که در رهایی و درمان آنها نقش داشته و در این جشن نیز حضور دارند، تبریک می گویم.

عکس: مسافران اصغر و حسن

تایپ و تنظیم: مسافر عباس زمانی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .