سلام دوستان احترام سادات هستم یک همسفر:
دستهایی که کمک میکنند، مقدستر از لبهایی هستند که دعا میکنند. خدمت مالی به کنگره توسط گذشتگان سبب شده تا من و در حقیقت همه ما امروز به آسایش و آرامش، سلامتی و شادی برسیم.
عضویت در لژیون سردار لطف خدا بود به من، من فقط خواستم و نیت آن را داشتم و او برایم فراهم کرد. بخواهید تا به شما داده شود؟ اگر این کلام قدرت مطلق را باور کنیم به هر آنچه بخواهیم میرسیم. حس خیلی خوبی است.
به یاد دارم یکی از استادان میگفتند در عالم فیزیک و ماده اگر بخواهی بلند شوی و دستت بهجای بالاتری برسد باید وسیلهای به خود اضافه کنی، یک نردبان یا یک صندلی ولی در عالم معنا و معنویات اگر بخواهی بلندتر شوی برعکس است، باید چیزی از خودت کم کنی و این کم کردن پارها کردن و بخشیدن اتفاق میافتد.
باید از پول دل بکنی و بگذری تا به جایگاههای بالاتر برسی و بزرگ شوی. اینیکی از قوانین الهی است که هر چه بیشتر عطا کنی، بیشتر دریافت میکنی، چراکه با هر عطا کردنی ما ظرف وجودی خودمان را بزرگتر میکنیم. اگر عضو لژیون سردار شدی، برکتش باعث میشود که حسی در درونت ایجاد شود که خواهان دنور شدن و پهلوانی را در وجودت زنده کنی.
دوست داشتم خاطره از خودم تعریف کنم، ۶ ماه پیش از طرف مدیر مدرسهای، شوهرم دعوتشده بود که تقدیر از ایشان بکنند، به خاطر کسالت من هم همراهشان رفتم، وقتی وارد آن محل شدیم شادی و شعفی در ایشان دیدم که مثلاینکه همه کسالتها و مشکلاتشان رفع شده بود.
متوجه شدم که خدمت کردن مخصوصاً در اواخر عمر چقدر لذتبخش است البته ۳۰ سال پیش این مدرسه را اهدا کرده بودند، از آن موقع حسی در وجودم بروز کرد که من هم تازندهام کاش میشد چنین خدمتی بکنم و به فکر ورود خودم به لژیون سردار شدم.
در اوایلی بود که بیماری کرونا رایج شده بود، برآوردی کردم که این مدت چقدر میشود پسانداز کرد، همیشه از روزی که وارد کنگره شدم آرزو داشتم که کاش در زادگاهم هم شعبهای باز میشد، خیلی تلاش کردیم ولی موافقت نمیشد.
چند روز پیش به یمن عضویت در لژیون سردار، شنیدم که دیدبان محترم آقای منصوری رفتهاند با فرماندار در مورد زمین صحبت کردهاند، خوب در مورد تصمیمی که گرفتم، کمی تأمل کردم و خودم را بر سر دوراهی دیدم و از خودم پرسیدم: آیا از پس این کاربر میآیم؟
بعد از خودم پرسیدم: آیا این مدت چند دست مانتو میخریدم؟ اگر قرنطینه نبود چند دست لباس میخریدم؟ اگر... نبود چند تا اردو و تفریح اضافه بر سامان را داشتم؟ اگر فلان مهمانی یا دیدوبازدید عید و خرید آجیل و شیرینی و میوه و به خاطر چشم و همچشمیها را برگزار میکردم چقدر هزینهبر بود؟
آیا این هزینهها را میکردم بهتر بود، یا اینکه از پرخرجهای زندگیام بزنم و با مشارکت در ساخت شعب دیگر، دلهایی شاد شود، جسمها سالم گردند، فرزندان نابسامانی، به سامان برسند، همسرانی آرام و قرار گیرند، خانوادهای ازهمپاشیدهای دوباره گرد هم جمع آیند و دوباره پیوند محبت بینشان برقرار شود.
بهراستی کدامیک از این دو مسیر به آبادانی زندگی خودم کمک بیشتری میکند؟ قلبم جوابم را داد، مسلماً راه دوم، یقیناً کمک به کنگره سعادتی را نصیبت میسازد، بیحساب و بهوضوح دیدم، همان افتتاح شعبه در شهرم که آرزو و هدف دیرینهام بود.
حتماً میبینم که دیگر خبر فوت فرزندانی که مادرانشان از ترس آبرو به اسم سکته و کرونا این عزیزان را به خاک نمیسپارند.
امیدوارم که بتوانم در سالهای آینده در مراحل بالاتر کمک کنم. انشا الله که خداوند به ما توفیق قدرشناسی و سپاسگزاری عطا فرماید. دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم و دیگران بخورند.
تنظیم و ارسال : وبلاگ همسفران شعبه امین گلی
- تعداد بازدید از این مطلب :
1205