شکر و شکر به خاطر اینهمه زیبایی.صبح است صبح یک روز تابستان که بسیار هوای زیبایی است، خنک و دلنواز، شکر میکنم به خاطر اینهمه نعمتی که خدایم داده به خاطر اینهمه حسهای زیبایی که در وجودم نهاده که خواستههایم تبدیل به حسرت نشوند. به خاطر اینهمه عشق و محبتی که میتواند ، مرا محبوب کند و محبوب را پیدا...
نعمت دیدن نعمت شنیدن نعمت بودن و نعمت داشتن ،داشتن خیلی چیزهایی که وقتی نداریم تازه یادش میافتیم که ای کاش خوب حفظش میکردیم. نعمت سلامتی نعمت داشتن پدر و مادر زن و فرزند و خواهر برادر و دوست و هزاران عزیز دیگری که هرکدامشان برای ما عزیزترینید. نعمت داشتن سلامتی و هوای پاک، نعمت آزاد بودن و زندگی کردن و شکر به خاطر حسهای زیبایی که در وجودمان هست، وقتی گلی را میبینیم گل از گلمان می شکفد آیا این زیبا نیست که ما با زیبایی ها زنده میشویم؟ وقتی فرزندمان ما را به نام مادر صدا میکند، چقدر از ته دلشاد میشویم. وقتی چشمانت را باز میکنی در کنار خانواده بودن حس لطیفی نیست؟ آرامشبخشترین نیست؟ و هزاران شکر، شکر به خاطر عشقی که در وجودم هست.
عشق به معبودم ، عشق به زندگی که با همه سختیهایش باز مرا پای بند خودش میکند و این عشق است که مرا زنده نگه میدارد. قلب من از واژه عشق واقعاً میتپد، وقتی یاد آن روزها میافتم که چگونه بیعشق وقت می گذراندم احساس من بیرنگ میشود. خدایا شکرت به خاطر اینهمه عشق و محبتی که در وجودم نهادی تا غم و غصه را به خاطر عزیزانم به دوش بکشم و صبر کنم ، صبر کنم تا باز زندگیام را داشته باشم آن طوری که در تصورم ساخته بودم خدایا تویی که نفرت و کینه را تبدیل به مهر و مهربانی میکنی و تو فرار و نفرت را تبدیل به قرار و انتظار میکنی تویی که سختی را به زیباترین شکل به سهل تبدیل میکنی. ما همه عاشق هستیم عاشق زندگیمان، عاشق خدایمان، عاشق همسر و فرزندانمان چون اگر عاشق نبودیم اینطوری با چنگ و دندان به دنبال حفظ آن نبودیم چون اگر عاشق نبودیم حاضر نمی شدیم
، بمانیم و بسوزیم و ما عاشق خود هستیم و بهترینها را خدا تقدیر بهترینها خواهد کرد . عشق فقط این نیست که قلبمان برای کسی یا چیزی بتپد همان سکوتی که میکنی نشان از عشق تو دارد همان گریهای که از زجر دلت بر چشمانت جاری میشود، نشان از محبت تو دارد همان لبخندی که بر روی فرزندت میزنی تا او غمگین از غم روزگار نشود نشان از آبیترین رنگ رنگینکمان دارد ...ما عاشق بودیم و دردکشیده اما نمیدانستیم چه کنیم ؟ بلد نبودیم چگونه کمک کنیم به مسافری که راهش را گمکرده و نمیداند چگونه ادامه دهد، چون خود نیز گمشده بودیم.
اما نمیدانم چه دعایی شامل حال ما شد که مسیری تازه در زندگی ما باز شد. خداوند نور امیدی در دل ما روشن کرد، نوری که اگر به دنبالش برویم حتماً به خورشید خواهیم رسید، که وجود ما را گرم و روشن خواهد کرد. راهی که در آن چشم ما به خیلی واقعیتها باز میشود، بینش و نگرش ما ژرف میشود، دیگر عاصی از زمین و زمان نخواهیم بود، دیگر دنبال مقصر نخواهیم گشت ، دیگر بیحرکت نخواهیم ماند. ما نیز حرکتی آغاز خواهیم کرد تا راه خوشبختی برایمان نمایان شود و همقدم شویم با انسانهای پاکی که در مسیر قرارگرفتهاند و چون زیباترین چراغها در مسیر ما قرار دارند که ما گم نشویم. پس حالا که خداوند دست ما را گرفته تصمیم با خود ماست که در مسیر قرارگرفته و سبد خوشبختی را به خود و دیگران هدیه بدهیم یا بدبختی و فلاکت و حسرت را...
و اینچنین بود که باز من عاشق شدم عاشق کنگره. دوست دارم از زیباییهای کنگره بنویسم من اگر دل ببندم به آموزشها و یاد بگیرم حتماً که دل کندن آسان نخواهد بود. و تو همسفر عزیزی که دلت شکسته سر در گمی ناامیدی نمیدانی چه بکنی ؟ دلت را بسپار به همانکه تقدیر کرد بیایی و تو نیز همسفر این سفر بشوی که خداوند با ماست. و او خود نیز گفته بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا.
تهیه و تایپ :همسفر مهدیه لژیون پنجم
تنظیم :همسفر کبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
2800