چهارمین جلسه از دور نوزدهم سری کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی و نگهبانی جناب مهندس و دبیری دکتر منصور با دستور جلسه «آداب معاشرت، ادب و بیادبی، تعادل و بیتعادلی» در روز جمعه 6 تیرماه 1399 رأس ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.
جناب مهندس:
سلام دوستان حسین هستم مسافر:
امیدوارم حال همه شما خوب باشد، حال من هم به حمدالله خوب است.
امروز استاد، دکتر شهرام بود که یک کار ضروری برای ایشان پیش آمد، میخواست کار ضروری خود را کنسل کند گفتم نه لازم نیست.مسئله دیگر، Certificate ها بود که درست کردیم، تنظیم کردیم، انشاءالله آنهایی که بیش از چهار سال در کنگره بودند گواهی به آنها میدهیم که چهار سال در کنگره 60 متد D.S.T را پشت سر گذاشتند، خوب معمولاً دوتا امضاء دارد؛ یک امضاء آن را خود من انجام میدهم، یک امضاء دیگر را گفتیم چه کسی امضاء کند؟ من گفتم بهترین کار این است که آن افرادی که دبیر جلسه بودند از اول، امضاء دوم را انجام بدهند؛ یکی من و یکی دبیران، یادگاری امضاء کنند.
دستور جلسه، ادب و بیادبی، تعادل و بیتعادلی هست؛ یک مسئله هم مسئله کرونا بود.
مردم چین، پادشاهان چین برای جلوگیری از حمله قبائل وحشی و این مسائل دیوار چین را درست کردند، دیوار چین یکی از عجایب هفتگانه دنیا است؛ هزاران هزار کیلومتر در دل کوه و دشت و صحرا و ارتفاعات، مصالح خیلی بالایی برای ساخت آن بکار رفته، شش تا هشت اسب باهم میتوانند بالای دیوار چین بدوند. این را درست کردند، وقتیکه درست شد، در طول صدسال، سه بار به سرزمین چین حمله شد؛ شما خیال میکنید در این سه سالی که به چین حمله شد، از دیوار رد شدند؟ دیوار را خراب کردند و از دیوار عبور کردند؟ هیچ؛ همه آنها به نگهبانان رشوه دادند، دم آنها را دیدند، دروازه را باز کردند، از درب همه رفتند. یادشان رفت که وقتی دیوار چین را درست میکنند باید نگهبان هم پرورش بدهند، نگهبانی که بتواند تطمیع نشود؛ حالا بیماری کرونا هم همینطور است؛ سدهای بسیار مستحکمی را ایجاد کردند و من خیلی تعجب میکنم که چگونه این بیماری به این سادگی را از عهدهاش برنیامدهاند و حتی فکرش را هم نمیکنند. سختترین و پیچیدهترین تفکر را در مورد کرونا میکنند درصورتیکه سادهترین راهحل را دارد.
ما حدود نود هزار نفر هستیم، اگر مسعود فوت کرد به خاطر اینکه به حرف من گوش نکرد رفت بیمارستان و عفونت بیمارستان گرفت ولی بچههای کنگره 60 هیچکدام فوت نشدند. تمام آنهایی که به مرحلهای رسیدند که 70 الی 80 درصد ریهشان در سیتیاسکن سفید شد، حس بویایی آنها از بین رفت، حس چشایی آنها از بین رفت، اکسیژن خون آنها آمد پائین، خماری استخواندرد را گرفتند بدتر از خماری تریاک و هروئین، همه را ما با آن راهحلی که ارائه کردیم، کنده شد و از بین رفت، درست شد. وقتی صحبت میکنیم بعضیها میخندند مورد تمسخر قرار میدهند، مسخره میکنند. دهان را باز میکنند با این چوب پاککنها که دستهاش بلند است، از گلو نمونه ویروس را میگیرند یا میکنند در بینی نمونه ویروس را برمیدارند، ویروس شش روز در گلو است، نمونه را ازآنجا برمیدارند چون برای تشخیص کرونا آزمایش خون نمیگیرند چون وارد خون نشده، بعد از مدت طولانی ممکن است بشود. خوب ما دستهای خود را میشوییم که اگر ویروسی، میکروبی هست از بین بروند، این مواد ضدعفونیکننده برای این است دیگر، شما الآن همه ماسک زدید که ویروس نرود در گلو و بینیتان یا اگر شما ویروس دارید به فرد دیگر منتقل نکنید، حالا اگر ویروس رفت در گلوی شما، در بینی شما، در ریه شما، ویروس آنجا است دیگر، همانطور که ویروس را در بیرون ضدعفونی میکنیم و میشوییم همین کار را میتوانیم با گلو و بینی انجام بدهیم خیلی ساده؛ با چه چیزی این کار را انجام بدهیم؟ با یک آنتیویروس. با کدام آنتیویروس؟ با یک آنتیویروس که مجاز است؛ در عالم پزشکی آن را میشناسند، هزاران هزار آنتیویروس داریم، بهصورت قرقره هست، بهصورت همهچیز هست، آنتیویروسهای مختلف داریم، وقتیکه شما نگاه میکنید یکی از آنتیویروسهای قوی اسیداستیک CH3COOH() است و سایر اسیدها، ممکن است اسیدلاکتیک هم باشد، مثلاً اسیدسیتریک هم باشد، اسید است دیگر، در اتاقهای جراحی وقتی عفونت خیلی زیاد باشد با آن شستشو میدهند، این آنتیویروس در سرکه هست، در سرکههای کارخانهای، طبیعی، چهار درصد است، چهار درصد آن اسید استیک است، خوب این ویروس را از بین میبرد، خیلی ساده، ما انجام دادیم شد، ما 90 هزار نفر عضو داریم، شصت، هفتاد هزار نفر آنها میآیند، میروند، روی همه آزمایش شد دیگر، حتی از بعضی بیمارستانها پزشکان میآیند از ما سرکه، D.SAP را میگیرند برای استفاده، این را وقتی بخوریم، قرقره کنیم ویروس را از بین میبرد، در سینوس یا بینی باشد با بخور از بین میرود، اسید استیک است دیگر، یعنی آنهایی که افتادهاند، چپ شدهاند حالت وخیم دارند، میدهیم بخور میدهند، ظرف دو الی سه روز همهچیز به حالت طبیعیاش برمیگردد. ویروس ابولا نیست که وارد جریان خون بشود و مویرگها را بترکاند، یا مثل ویروس ایدز وارد جریان خون میشود، وبا وارد جریان خون میشود، این هنوز وارد نشده، اینجا موجود است میرود در ریه، سلولهایی که آن ماده لزج را تولید میکنند که ریه باز بشود، بسته بشود، آنها را از کار میاندازند، ریه شخص دیگر نمیتواند باز و بسته شود؛ اکسیژن ذخیره کند، ذرهذره از کار میافتد، من نمیدانم چطوری اینهمه دارند میمیرند، وقتی نگاه کنید صورتمسئله چی هست، ساده است، مثل همان دیوارهای چین است، جهان پزشکی، دیوارهای چین خیلی محکم هست، ولی دروازهها که خیلی راحت میشود از آن عبور کرد، اینها را هم باید مستحکم کرد؛ بنابراین وقتی رفت داخل گلو و بینی خوب میشود آن را از بین برد. خوشبختانه ما در کنگره 60 تلفات نداشتیم، حال خرابی نداشتیم، درگیری نداشتیم، خود من؛ سن من الآن بالا است دیگر، دکتر مهران زنگ زد، دکتر شهرکی که آقای مهندس مراقب خودت باش، ما از روز اول اینقدر جماعت آمدند رفتند، یک روز هم من خانه نبودم، چون مرتب استفاده میکردم و اگر طوری میشد اعتقاد کامل داشتم.
دستور جلسه، ادب و بیادبی است؛ بالای صد و پنجاه نوع بیماری ما داریم، تحت عنوان بیماریهای روانتنی؛ یعنی افکار و اندیشه فرد، مسائل روانیاش، روی مسئله فیزیولوژی و جسمی او اثر میگذارد؛ یعنی اگر افکار و اندیشه و روان او پریشان باشد، باعث ایجاد بیماری میشود که اسم آن بیماریها سایکوسوماتیک است که صدوپنجاه نوع بیماری است و بیشتر هم شده به قول آقای دکتر مغاری.
خوب اینها بستگی به رفتار و کردار ما دارد؛ اگر رفتار و کردار ما غلط باشد، در ما ایجاد بحران و مشکلات میکند. افکار ما روی جسم ما، فیزیولوژی ما اثر میگذارد. در کنگره 60 بیماری اعتیاد شامل سه بخش است، جسم، روان و جهانبینی که باید هم جسم درست شود، هم روان درست بشود هم جهانبینی، جهانبینی همان تفکر و اندیشه است، اگر تفکر و اندیشه خراب باشد روی روان اثر میگذارد؛ روی فیزیولوژی ما اثر میگذارد بنابراین ما آمدیم همزمان که کارهای درمانی را با شربت OT انجام میدهیم بهطور همزمان داریم روی فکر و اندیشه هم کار میکنیم. وقتی میخواهیم روی فکر و اندیشه کار کنیم باید تمامی مسائل را کار کنیم؛ موضوعات مختلفی داشته باشیم، موضوعات مختلفی که ما داریم، یکسری جهانبینی در کنگره 60 روی چهارده وادی میچرخد که عناوین آن را میدانید، یکسری موضوعات دیگر هست که روی سرفصلهای مختلف میچرخد.
یکی از این سرفصلها آداب معاشرت است که آن را نمیدانیم، ادب از آداب میآید؛ رسم و رسوماتی یک فرهنگ، یک ملت به آن پایبندند، ممکن است در کشورهای مختلف متفاوت باشد. کسانی که این رسم و رسومات را انجام بدهد میشود با ادب، کسی که انجام ندهد میشود بیادب. چرا مردم ما نمیدانند و در این کار ضعیف هستند؛ مثلاً ریختن آشغال در جنگلها ممنوع است وقتی میریزند میشود بیادبی. در فرهنگ ما آب مقدس است، خاک مقدس است؛ پس ما نمیتوانیم آشغال بریزیم توی دریا، توی رودخانه، توی آب، وقتی میریزیم میشود بیادبی.
ما جنگلهایمان را نگاه کنیم همه پر از زباله است، دریا و رودخانهها همه پر از زباله است، به حریم رودخانهها تجاوز کردند، در خانه بهداشت را رعایت میکنیم ولی توی خیابان مثلاً خانم با بچهاش میرود، پفک میخورد و آشغال آن را پرت میکند پشت سرش! قوطی را پرت میکند پشت سرش! بعضی از ما خیال میکنیم غذا خوردن را بلد هستیم، وقتی شما غذا میخورید باید قاشق و چنگال شما به بشقاب غذا نخورد؛ اما وقتی غذا میخوریم قاشق و چنگال میخورد به بشقاب، ده نفر دارند غذا میخورند، صدای قاشق چنگالها بلند شده! ما در کنگره اینها را آموزش میدهیم. وقتی غذا میخورید باید قاشق دست راست شما باشد، چنگال دست چپ شما، وقتی از کارد و چنگال استفاده میکنید، باید کارد دست راست شما باشد چنگال دست چپ شما با دست چپ مثلاً کتلت، گوشت بیفتک یا هرچه هست را میگیرید و با کارد ببرید و با دست چپ بخورید. آداب معاشرت میگوید وقتی شما به یک مهمانی میروید در آن مهمانی هشت رقم غذا سرو میکنند، این هشت رقم غذا را درست نکردند که هر نفر از هشت تا غذا بخورد؛ مثلاً قورمهسبزی هست، خورشت فسنجان هست، خورشت قیمه هست، جوجهکباب هست، کباب هست، بعضیها خیال میکنند باید از همه اینها بخورند، بشقاب را برمیدارند از همه اینها میریزند! این غذاها را برای این میگذارند که هرکسی از هر غذایی که دوست دارد بخورد؛ یعنی یک نفر ممکن است خورشت فسنجان دوست نداشته باشد، او بتواند خورشت قیمه بخورد یا چیز دیگر بنابراین آنجا تعیین میشود که یک غذا بردارد، نه اینکه شما میروید مهمانی، همه غذاها را بخورید، آداب معاشرت میگوید شما یک غذا تعیین کن و استفاده کن.
آداب معاشرت میگوید وقتی با خانمها از پله بالا میروید باید خانمها جلوتر بروند، آقایان پشت سر آنها بروند، از پله میخواهند بیایند پائین، باید آقایان جلو بیایند و خانمها پشت سر آنها بیایند؛ اگر خدایی نکرده یکی از خانمها پایش لغزید خواست بخورد زمین آقایان بتوانند سپر بلا بشوند و جلوی آن را بگیرند، کمک بکنند که زمین نخورد؛ همه اینها حسابوکتاب دارد.
وقتی راه میرویم، باید شخص بزرگتر دست راست بایستد، دست راست باشد شخص کوچکتر باید دست چپ بایستد، وقتی میخواهیم دست بدهیم باید شخص بزرگتر دست خود را دراز کند، شخص کوچکتر اجازه ندارد دست خود را دراز بکند، حالا این بزرگتر هم از نظر سنی مطرح هست هم ازنظر مقام و شخصیت؛ یکی که مقام بالایی دارد مقام پائین تر نمیتواند برای دست دادن دست خود را دراز کند. حالا دست دادن با خانمها در کشور ما رسم نیست ولی اگر در جائیکه رسم هست، وقتی آقایان میخواهند با خانمها دست بدهند، باید خانمها دست خودشان را دراز کنند، آقایان اجازه ندارند برای دست دادن دست خود را دراز کنند، اگر خانم مایل بود دست خودش را دراز میکند، مایل نبود دست خود را دراز نمیکند. حالا اگر آقا یک شخصیت بالایی باشد یا سن او بالا باشد، آنجا بله؛ آنجا آقا میتواند دست خود را دراز کند و با خانم دست بدهد.
وقتی شما سلام میکنید اول باید چه کسی سلام کند؟ همیشه این مشکل هست، در شرایط عادی کوچکترها سلام میکنند، بزرگترها جواب سلام میدهند ولی وقتی وارد مکانها میشویم، آن کسی که وارد مکان میشود باید سلام کند. وارد تاکسی، وارد آژانس، وارد مطب میشویم ما باید سلام کنیم، وارد یک اتاق اداری میشویم ما باید سلام کنیم، وارد خانه میشویم ما باید سلام کنیم. وارد خانه خودمان میشویم کلید را میاندازیم میگوییم سلام. پس کسانی که وارد میشوند باید سلام کنند.
وقتی در ادارهای کاری داریم، اجازه نداریم تا به ما اجازه ندادند روی صندلی بنشینیم؛ چه دادگاه، چه اداره، چه هر مکانی باشد، حالا بیمارستانها یا اتاقهای انتظار داستانش فرق میکند ولی در مکانهای دیگر حتماً باید به ما اجازه بدهند تا بنشینیم، رفتیم دیدیم صندلی خالی هست، فوری ننشینیم روی صندلی. اینها یک چیزهایی هست که ما همه را در کنگره 60 به بچهها آموزش میدهیم به خاطر اینکه هرچه ما این آداب و رسم و رسومات را رعایت بکنیم یک فضا و مکان خیلی امن و بهتر و خوبی داریم و بین ما اصطکاک به وجود نمیآید و اصطکاکها کم میشود، اگر اصطکاک کم بشود ما میتوانیم بهراحتی، به کار خودمان بپردازیم به همین دلیل شما میبینید در کنگره 60 یک محیط آرامی هست، تشنج نیست، کوچکترها به بزرگترها احترام میگذارند. رهجوها به راهنمای خود خیلی احترام میگذارند. در کنگره 60 آموزش داده شده وقتی راهنما میآید رهجو باید جلوی پای او بایستد، یعنی به مفهوم واقعی راهنما استاد رهجو است البته در قسمت درمان، در قسمت دیگر نه احترام خیلی خاصی برای راهنما قائل است. وقتی هفته راهنما میشود، از راهنمای خودش به بهترین وجه ممکن قدرانی میکند. اینها مجموعه مسائلی هست که ما در کنگره 60 سعی کردیم به اجرا بگذاریم و رسم و رسومات را اجرا کنیم تا یک محیط سالم، مرتب و خوبی داشته باشیم. همینقدر که صحبت کردم کافی است، جلسه را به مشارکت میگذاریم. متشکرم که به حرفهای من گوش کردید.
سلام دوستان اردشیر هستم یک همسفر:
وقتی آیتمهای آداب معاشرت، ادب و بیادبی را بررسی میکنیم، به نظر من باید در مدارس آموزش داده شوند که متأسفانه نمیشود. چون ما یک سری معاشرتهای فردی داریم و یکسری معاشرتهای اجتماعی که اینها قرار است هر فردی را در آن شخصیت نشان بدهد. وقتیکه یک فرد، یک کودک یا نوجوان یا یک فرد بزرگسال یکسری آداب معاشرتها را نمیتواند انجام بدهد باید به فرد شک کرد که چرا آموزش نگرفته است. در کنگره 60 آداب معاشرتها رعایت میشود و باعث میشود روابط اجتماعی و فردی نزدیکتر بشود. وقتی اینها را کلاً و بهصورت جمعی نگاه میکنیم میبینیم که این آداب معاشرتها چقدر میتواند ما را به همدیگر نزدیک و یا از هم دور بکند. وقتی یک فرد وارد رستوران میشود، وقتی یک فرد میخواهد از خیابان رد بشود، وقتی یک فرد میخواهد وارد یک گروهی بشود، اینها را شاید بهصورت ابتدائی و بدوی حساب بکنیم و بگوییم آن فرد وارد شد، ولی آیا وارد شدن و خارج شده آن فرد روی آداب بوده یا نه من همیشه دغدغه این را داشتهام که چرا این آموزشها در مدارس داده نشده است و این کار در کنگره 60 انجام میشود. یک فرد که دارد در کنگره 60 آموزش میبیند، وقتی به ما نزدیک میشود ما دوست داریم با او رابطه داشته باشیم چون آنها آداب معاشرت را یاد گرفته و انجام میدهند و باعث میشود ما با آنها روابط گرم و عاطفی برقرار کنیم. ممنون که به حرفهای من گوش دادید.
سلام دوستان ساناز هستم یک همسفر:
من میخواستم اگر جناب مهندس اجازه بدهند یک تجربه که از ایشان یاد گرفتم بگویم؛ در مورداستفاده از سرکه سیب، مادربزرگ من سالها است که تنگی نفس دارد و کلاً از دکتر رفتن فراری است و من طبق فرموده جناب مهندس استفاده از سرکه سیب را به ایشان پیشنهاد دادم، شاید باورتان نشود، دو یا سه شب که استفاده کردند تأثیر آن بهخوبی پیدا شد و الآن طوری شده که تنگی نفس ایشان دارد برطرف میشود. خواستم از جناب مهندس تشکر کنم، من کمتر از یک سال است که وارد لژیون شدم ولی در همین مدت کم خیلی چیزها یاد گرفتم و خیلی خوشحالم که در خدمت شما هستم. در کلینیکی که کار میکنم، بیماران زیادی میآیند، رهجوهایی که شما برای ما میفرستید بسیار محترم، بااخلاق و مهربان هستند و انگار این آموزشها از اول به آنها داده شده است. متشکرم که این اطلاعات را در اختیار ما قرار میدهید.
سلام دوستان دکتر محمدعلی هستم یک مسافر:
در ابتدا میخواستم یادی کنم از دکتر مسعود که همیشه اشعاری از مولانا را قرائت میکردند، روح ایشان شاد باشد. مولانا میفرماید: از خدا خواهیم توفیق ادب، بیادب محروم ماند از لطف رب. ادب درواقع ابزار اجتماعی شدن انسان است، برخی از دوستان صحبت کردند که در دهههای اخیر میزان پایبندی انسانها به آداب کاهش پیدا کرده، یک بخش آن مربوط به آموزش است که انگار یک شرمی از آموزش دادن ادب وجود دارد که جناب مهندس بارها آداب غذا خوردن، وارد شدن به مکانها، دست دادن و ... را آموزش میدهند. یک بخش دیگر را مربوط به نحوه تغییر تفکری است که در کل دنیا و جامعه ما اتفاق افتاده است؛ یکی از آرمانهایی که در ذهن همه انسانها بوده و هست، آزادی است و انسانها برای آزادی تلاش کردند و جنگیدند، انقلاب کردند، خیلی کارهای زیادی را انجام دادند اما متأسفانه در کنار این جنگیدن برای آزادی یک عارضهای پدید آمده و آن هنجارشکنیها است؛ یعنی همه افراد فکر میکنند که اگر قرار باشد ما تغییری در سبک زندگی یا تفکر خودمان به وجود بیاوریم باید هنجارهای اجتماع را یکزمانهایی بشکنیم! من زیاد با این مسئله مواجه میشوم که خیلیها میگویند چرا ما باید جلوی پای یک بزرگتر بلند شویم مگر این بزرگتر برای ما چهکاری انجام داده است و یا در مترو چرا به افراد پیر باید جای خود را بدهیم تا آنها بنشینند، من از جوانها این را زیاد میشونم که این آداب اجتماعی برای چه بوده، تعارفات، جنگ با تعارفات، ما دیدیم که از درب میرویم بیرون این تعارفات را انجام میدهیم و ... شاید علت اینکه وقتی ما الآن میرویم توی رودخانه، ساحل دریا یا جنگل میبینیم که مملو از زبالهها است؛ ریشه اصلی آن از نظر روانکاوی، روانکاو معروفی داریم به نام اریک برن که اصطلاح والدگریزی را مطرح میکند؛ درواقع افرادی هستند که سعی میکنند مخالفتهایی را با نسل قبل خودشان، با والد خودشان انجام بدهند و حالا این را به شکل بیادبی نشان میدهند، بیادبی یعنی به نسل قبل خود، به بزرگترها به قوانین و هنجارهای اجتماعی مخالفت نشان میدهند و آنها را میشکنند و سعی میکنند از این طریق ابراز وجود کنند. در پایان صحبت میخواهم برگردم به این مسئله که اگر برای ما آداب اجتماعی بهعنوان مهمترین ابزار اجتماعی شدن و مهمترین ابزار بقاء روابط اجتماعی است حتماً باید برای آموزش آن اقدام کنیم؛ حتماً باید این را به دیگران بهویژه به فرزندان خودمان آموزش بدهیم و از آموزش دادن آن خجالت نکشیم. خیلی ممنون از وقت مشارکت.
سلام دوستان دکتر فاطمه هستم یک همسفر:
خیلی وقت بود جلسه نیامده و دلتنگ بودیم. از صحبتهای آقای مهندس استفاده کردم. دو نکته را میخواهم بیان کنم؛ یکی اینکه همکارمان توضیح دادند که آموزش در مدارس ممکن است کم باشد؛ من فکر میکنم آموزش باید از خانوادهها شروع بشود و بچهای را که به دنیا میآید و تا هفتسالگی که به دست معلمان میسپاریم، بایستی پدر و مادر آموزشهای لازم و ابتدائی را به او بدهند. یک درسی که قبلاً وجود داشت، خانوادهها شامل پدربزرگ و مادربزرگ میشدند، ما در کنار آنها آدابورسوم را یادمی گرفتیم و منفعت میبردیم؛ اما امروزه با پیشرفتهایی که در دنیا صورت گرفته، خانوادهها جدا از بزرگترهایشان زندگی میکنند و وقت کافی برای فرزندانشان نمیگذارند، من خودم از 8 صبح الی 8 شبکار میکنم، پدربزرگ و مادربزرگ هم که شهرستان هستند و سعی میکنم آدابورسوم را به آنها یاد بدهم. مورد دیگر اینکه، درسته که افراد آدابورسوم را یاد میگیرند، اما وقت انجام آن در شرایط سخت که قرار بگیرند ممکن است رعایت نکنند؛ شما دانش را میدهید، نگرش را درست میکنید، ولی رفتار درست نمیشود. طرف ممکن است در ظاهر آدابورسوم را رعایت بکند ولی در یک شرایط سخت که قرار میگیرد یکدفعه میبینید که کاملاً برمیگردد به شرایطی که انگار هیچ آموزشی در زندگیاش ازنظر آدابورسوم ندیده است. چند روز پیش یکی از مسئولین آزمایشگاه معاونت دانشگاه شهید بهشتی نزد ما بودند، خیلی صحبت قشنگی کردند، گفتند من به دخترم برای انتخاب همسر این را آموزش دادم که اگر فردی را که میخواهی انتخاب بکنی، توجه به این نکته بکن که اگر در رانندگی یک مسئلهای پیش آمد و سرش را کرد بیرون، فحش و بدوبیراه داد این یعنی اینکه آن آدابورسوم در او نهادینه نشده، او مشکلی دارد که فردا مطمئناً در زندگی با او مشکل پیدا خواهی کرد. خیلی افراد هستند که آدابورسوم را تبدیل به رفتار نکردهاند. ما به فرزند خود آموزش میدهیم و نگرش او را درست میکنیم ولی اینکه ما آن را تبدیل به رفتار کنیم کار خیلی سنگینی است که به عهده همه ما است. ممنون
سلام دوستان حسین هستم مسافر:
در جنگ جهانی دوم، یک روز ارتش آلمان شروع میکند به شکست خوردن و عقبنشینی کردن، گورینگ، وزیر تبلیغات هم بود کشور آلمان مدام شکست میخورد، عقبنشینی میکرد و او در رادیو میگفت ما مسکو را هم فتح کردیم! از مسکو هم گذشتیم و او مدام داشت میگفت تا اینکه اینها آمدند نزدیک تا رسیدند به پشت دیوار برلن و او همچنان میگفت ما از مسکو هم گذشتیم، گفت بابا لشگر آلمان میگویی از مسکو گذشت! دشمن پشت دیوار برلن است! گفت من هم میدانم، مردم هم میدانند، گفت آنهایی که میدانند میدانند، من برای آنهایی که نمیدانند میگویم. حالا من هم آداب معاشرت را برای آنهایی که نمیدانند میگویم، آنهایی که میدانند، میدانند ولی اکثراً نمیدانند. ما در کنگره از خودمان شروع میکنیم، خاصیت ما این است، از خودمان میبینیم و همهچیز را اول روی خودمان تست میکنیم و اول سعی میکنیم خودمان اجرا کنیم؛ اول نمیگوییم دیگران باید اینطور بکنند، آنطور بکنند، فکر کنید وادی ششم و تأثیرات آن روی من، میخواهم ببینم من از آداب معاشرت چی یاد گرفتم؟ من چهکار میکنم، من در چه حدی هستم، آیا خود من رعایت میکنم، آیا خود من وقتی غذا میخورم قاشق و چنگال من به بشقاب میخورد؟ یا نمیخورد، آیا میدانم وقتی کسی وارد میشود چه کسی باید سلام کند، چه کسی باید دست خود را برای دست دادن دراز کند؟ خیلی چیزها را ما ممکن است ندانیم، اگر میدانستیم جامعه ما این نبود. میگوییم تعلیم و تربیت باید از پدر و مادر شروع بشود، اصلاً خود پدر، مادر تربیت بلد هستند، خود مادر وقت آن را دارند؟ آن حرکتهایی که پدر و مادر میکنند آئینه بچهها هستند دیگر. حالا تأکید میکنید فرزندت دروغ نگوید، آیا تحمل شنیدن حرف راست را دارید؟ تمام دقت را میکنی به دخترت میگویی، دخترم هرچه هست به من حقیقت را بگو، اگر حقیقت را به تو بگوید تحمل آن را داری؟ اگر دخترت بگوید دیشب خانه خاله نبودم با دوستپسرم بودم؛ اولین کاری که میکنی میخوابانی زیر گوش او؛ فلان فلان شده خانه خالهات نبودی، دروغ گفتی به من؟ اگر راست گفت چی؟ تحمل حرف راست شنیدن را دارید؟ ما در کنگره سعی کردیم از خودمان شروع کنیم و خودمان عمل کنیم و خودمان اجرا کنیم و خوشبختانه شما اثرات آن را روی بچهها میبینید.
همین بیماری کرونا، از خودمان اجرا کردیم، بیرون نرفتیم، روی خودمان انجام دادیم؛ بقیه اثراتی که روی سرکه سیب، روی D.SAP دارد روی خودمان تست کردیم و به نتایج خودمان رسیدیم حالا البته به کمک بچهها داریم همه را مقاله میکنیم، من آمدم، D.SAP را که درست میکنم دادم برای آزمایش، انواع و اقسام مواد معدنی آن را درآوردند، کلسیم، منیزیم، فسفر، آهن، ... همه را لیست کردند در آزمایشگاه معتبر، انواع اسیدهای آن را درآوردند، بعد میبینیم که چیزی که من تولید میکنم، مثلاً یکسری چیزهایش با بالزامیک یکسان است ولی اسیدلاکتیک آن صد برابر اسیدلاکتیک بالزامیک است. اسیدلاکتیکی که توی ماست و شیر هم هست، خوابآور هم هست، آرامبخش هم هست و برای همین قدیم میگفتند، ماست میخوری هم آنجا کاسه آن را بگذار زیر سرت بخواب، چون ماست را میخوری آرامبخش است و خوابت میگیرد. دانشگاه ویرجینیا یک تحقیقی را با اسیدلاکتیک روی موشهایی که آنفولانزای H1N1داشتند انجام داده است، تست کرده که چه اثری روی موشها دارد؟ دیدند که اگر از بخور اسیدلاکتیک استفاده کنند درمان آنها نصف شده و زودتر خوب میشوند. حرف علمی یعنی دانستن، حالا فرقی نمیکند چه کسی میداند؛ ما باید تجزیه کنیم ببینیم این چی هست، اسیدلاکتیک آن چیست، اسیدسیتریک آن چیست، اسیدهای آمینهاش چی هست، ویتامینهای آن چه هست، ویتامینB12B4B3B2B1 دارد، ویتامین E دارد، ویتامین A دارد، خوب مجموعه اینها را ما باید نگاه کنیم که اگر یکی گفت سرکه، نگوییم سرکه؟! مسخره نکنیم تا سرکه میگویید، ترشی لیته و بادمجان در نظر ما مجسم میشود، چاشنی غذا، ولی برویم بشکافیم ببینیم ترکیبات آن چه هست.
رهایی کلینیکها
یک رهایی از کلینیک سما:
نام پزشک: دکتر صمد، نام راهنما: آقای همایون، نام مسافر: آقای محمد،
مسافر محمد: مدت سفر: 11 ماه و بیستودو روز، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت OT
پنج تا رهایی هم از کلینیک بهشتآئین اصفهان:
نام پزشک: دکتر علیرضا عرب زاده، نام راهنما: آقای منصور، نام مسافر: آقای کمال، نام همسفر: خانم زیبا، مسافر مسعود، نام همسفر: خانم مهسا، نام کمک راهنمای همسفر: خانم فاطمه و مسافران: آقای امید، ایمان و رضا
مسافر مسعود: آخرین آنتی ایکس مصرفی: شیره و تریاک، مدت تخریب: 6 سال، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت O.T، مدت سفر: 11 ماه
مسافر کمال: آخرین آنتی ایکس مصرفی: الکل و تریاک، مدت تخریب: 30 سال، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت O.T، رشته ورزشی: والیبال، فوتبال
مسافر رضا: روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت: O.T، مدت سفر: 11 ماه
مسافر حامد: مدت تخریب: 18 سال، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت: O.T، مدت سفر: 11 ماه
مسافر ایمان: مدت تخریب: 12 سال، مدت سفر: 11 ماه و 10 روز، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت: O.T
شعری از مسافر ایمان:
تو صمیمیتر از آنی که دلم میپنداشت
دل تو با همه آیینهها نسبت داشت
این خدا بود که از روز ازل بر دل تو آیینه روشنی از عاطفه و عشق گذاشت
تو همان ساده سرسبز نجیبی که خدا در دل پاکت صدف آیینه گذاشت
یک رهایی از کلینیک شاد زی ستارخان:
نام پزشک: خانم دکتر پریسا، نام راهنما: آقای مجید، نام مسافر: آقای کامیار
مسافر کامیار: آخرین آنتی ایکس مصرفی: شیره، تریاک، مدت تخریب: 14 سال، مدت سفر: 11 ماه روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت O.T
یک رهایی از کلینیک ماکان:
نام پزشک: خانم دکتر مهین، نام راهنما: آقای مصطفی، نام مسافر: آقای امیر
مسافر امیر، آخرین آنتی ایکس مصرفی: شیره، مدت تخریب: 15 سال، روش درمان: D.S.T، داروی درمان: شربت: O.T، مدت سفر: 12 ماه و 18 روز
دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس
سلام دوستان بابک هستم مسافر، نگهبان شورای OT کنگره 60 هستم
کلینیکهای محترم توجه بفرمائید؛ از روز یکم تیرماه، هزینه آزمایش بچههای کنگره 60 که خدمت شما میرسند با توجه به گران شدن کیتهای تشخیص، مبلغ هزینه از بیستوپنج هزار تومان به سیوپنج هزار تومان تغییر پیدا کرده است.
سلام دوستان حسین هستم مسافر:
از حالا کلینیکهایی که لژیون دارند، آن لژیونها زیر نظارت کنگره 60 قرار میگیرند ازنظر راهنما، آقای بابک مسئول لژیونهای داخل کلینیکهایی که از کنگره 60 راهنما دارند هم هستند که ببینند استانداردها رعایت میشود یا خیر.
دستور جلسه هفته آینده «حرمت کنگره 60، چرا رابطه کاری و مالی در کنگره 60 ممنوع میباشد» و سی دی هفته «مدرس» از استاد امین دژاکام می باشد.
نگارش: همسفر الهام
تهیه و تنظیم: مسافر سعید
- تعداد بازدید از این مطلب :
2361