English Version
English

زیباترین جای جهان همین‌جاست

زیباترین جای جهان همین‌جاست

تمامی آدرس‏هایی که در دست داشتم مقصدش ختم می‌شد به سکون و خشم ، انتقام و جنگ و در میانه مثلثی پنهان در خود می‏غلتیدم و دیدگانم پر بود از منیت و ترس و ناامیدی ،  هیچ روزنه نوری نبود دریغ از لحظه‏ای شعر ، دریغ از باهم بودنی ناب و شنیدن صدای پرنده صبح که هرروز بر بالین من با تمام وجودش می‏خواند . اما من بیگانه با خویش نه می‏دیدم نه می‏شنیدم به هر سو که می‏دویدم جز ویرانه راهی تاریک و لغزان چیزی نمی‏یافتم . همراهانم هم برای رساندن زمین به صلح با خود و من و ما ، درنبرد بودند . ما زمین را آباد نساختیم که هیچ ، خود را که با خویشتن خویش بیگانه بودیم ویرانی ساختیم تازیانه‏های منیت امانم را بریده بود به هر گوشه‏ای که پناه می‏بردم جز جمل نصیبی نداشتم ...

روزی طلوع خورشید ، آب و پرنده صبح راهنمایم گشتند .

و راهی بر من نمایان ساختند که بینانش غرق در عدالت ، معرفت و عمل سالم بود بر سردرش حک‌شده بود اول ندانی را بندان تا بدانی را بدانی در اینجا نور کافی و گرمای کافی است و در اینجا همه در حال آبادانی خویش هستند و من هم دیگر نمی‏کوشم زمین را نجات دهم سرگرم رسیدن به خود در مکانی هستم که بنیانش با شعر و شعور و عشق آشناست اعلام می‌دارم که ناجی جهان زیباست و زیباترین جای جهان همین‌جاست که من اکنون ایستاده‏ام و من در این اکنون‌ها چنان با خود می‏رقصم که باورش کار هر کس نیست .

بنیان این مکان امن ، آقای دژاکام ، بزرگ‌ترین افتخار من این است که سرباز فرماندهی چون شما بودم، هستم و خواهم بود ،  می‏کوشم که از امواج خشم ذره ه‏ای محبت به دست آورم.

 

مرد دهقان به شاه کسری گفت

مردم از کاشتن زیان نبردند

دگران کاشتن ما خوردیم

ما بکاریم و دیگران بخورند

هفته بنیان بر همه شما مبارک

 

دلنوشته توسط مرزبان ،  مهدی پورموسی
تنطیم مطلب : مسافر بهنام لژیون 15 آکادمی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .