جلسه هشتم از دوره چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ارگ کرمان به استادی اسیستانت آموزش همسفر زهرا، نگهبانی همسفر زهرا و دبیری همسفر سمیه با دستور جلسه «بنیان کنگره۶۰» روز دوشنبه ۱۷ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند را بسیار تا بسیار شاکرم که در محضر دوستان با عشقی چون شما قرار میگیرم و قرار است از صحبتهای ارزشمند شما عزیزان آموزش بگیرم. در ابتدا دستور جلسه مربوط به «هفته بنیان» است. ابتدا هفته بنیان را به تکتک شما عزیزان تبریک میگویم. چرا هفته بنیان را به همه عزیزان تبریک میگوییم؟ چون آقای مهندس در کنگره مثل بذر هستند؛ مثل گندمی که یک روز بذر است؛ ولی در ادامه وقتی که برداشت میشود هزاران دانه گندم را به ما میدهد. تولد آقای مهندس هم یک تولد بود؛ ولی هزاران تولد را برای ما به همراه داشت و هزاران دل ناامیدی که الآن اینجا آمدهاند، شاید الآن در ابتدای راه هستند و در ادامه قرار است تولدهایشان صورت بگیرد را امیدوار میکند و ما به این عزیزان تبریک میگوییم.
چیزی که خیلی برای ما در بحث «هفته بنیان» مهم است و آقای مهندس در جلسه چهارشنبه هم اشاره کردند؛ این است که انسان در کنگره و در زندگی بتواند همیشه ریشههایش را به یاد داشته باشد. انسانی که بخواهد گذشته و ریشهاش را فراموش کند در ادامه مسیر آیندهای برایش نیست؛ اگر بخواهیم یک مثال بزنیم که ذرهای برای ما واضحتر بشود مثل آدمی که احساس میکند هیچ خدایی نیست، به هیچ کجا وصل نیست، امید و منبعی ندارد که بخواهد به آن وصل باشد؛ وقتی هیچ چیز را بهعنوان یک منبع ندارد در نهایت آن آدم چه کار کرد؟ دست به خودکشی زد؛ چون احساس کرد هیچ چیزی وجود ندارد که بخواهد دستش را بگیرد؛ بنابراین ما نباید در کنگره فراموش کنیم که بنیان و ریشهای داشتیم و به قول خود آقای مهندس که هزاران بار این مثال را زدند فکر میکنم این مثال خیلی خوبی است و یکی از بهترین مثالهایی است که در کنگره کاربرد دارد؛ اینکه همه باید ایاز خودمان باشیم، همیشه باید ایاز باشیم.
یادمان نرود چه کسی بودیم، کجا بودیم، به کجا آمدیم و به کجا رسیدیم؛ اگر یادمان نرود قطعاً آن ریشه را فراموش نمیکنیم و این باعث میشود که به عزت، سربلندی، امید، شادی، موفقیت و هزاران چیز دست پیدا کنیم؛ به شرط اینکه فراموش نکنیم که ریشه ما کجا بوده است و گذشته ما چه بوده است و این بسیار مهم است. حالا اگر بخواهیم کمی به گذشتهها برگردیم؛ چون آقای مهندس میگویند باید در جشن بنیان حتماً در مورد گذشته کنگره صحبت کنیم و من خیلی در گذشته کنگره نبودهام؛ ولی چیزهای که خیلی برایم عجیب این است که ما، کسانی که الآن در کنگره هستیم، راحت روی صندلی در شعبههایی که شاید حتی استیجاری باشد مینشینیم و به ما فشاری نمیآید. برای من عجیب است که ما در سختترین شرایط زندگیمان هم فکر نکنم یادمان باشد که این تجربه را داشته باشیم که پنیر را با نخ جدا کرده باشیم، شما تجربهاش را داشتهاید؟ کنگره آنجا بوده است؛ جایی که آقای مهندس میگویند ما نمیتوانستیم حتی مقدار کمی آش برای خودمان تهیه کنیم و این خیلی برای من و شمایی که الآن آمدهایم و کنگره را میبینیم، محیطهایی که پر از عکس و صندلی است و ما راحت میآییم و میرویم، افطاریهای بسیار، در سطح عالی و این خیلی عجیب است.
ما باید یادمان باشد چه کسانی ما را به اینجا رساندند و چه چیزی باعث رسیدن به اینجا شده است؟ این بسیار مهم است که ما فکر بکنیم. یکی از وادیهای که در کنگره وجود دارد وادی اول است و آقای مهندس بسیار به آن تأکید دارند و آن وادی تفکر است. ما در مورد هر چیزی باید تفکر کنیم. تفکر کنیم که چه چیزی باعث ماندن و به اینجا رسیدن شده است و این خیلی مهم است؛ اگر من ذرهای عمیق فکر کنم آقای مهندس میگویند: شربت تریاک اینطور شد که در دسترس ما قرار گرفت؛ ولی آیا من بهعنوان مثلاً فرض بگیرید بهعنوان یک همراه، خواهر، همسر یا فرزند آقای مهندس سختی در این مسیر نکشیدهام؟ خیلی وقتها مصاحبههایی از خانم شانی، خانم آنی کماندار و دکتر امین را مطالعه میکنیم و به خیلی جاها اشاره کردند که ما باید خودمان را به سطح آقای مهندس میرساندیم و این سخت است، فکر نکنید کار آسانی است؟
آقای مهندس برای اینکه تغیر نگرش اتفاق بیفتد که اعتیاد یک بیماری است و به اپیوم به شکل یک دارو نگاه شود بازداشت شدند و این خیلی حرف است و همسفری چون خانم آنی بزرگ که واقعاً یک همراه در کنار ایشان بودند و عقب نکشیدند؛ حتی در آن شرایط سخت، شرایطی که شاید یکی دو تا از آنها را من و شما بدانیم و اینها همه نشاندهنده یک واژه است که آن واژه خیلی امسال برای من پر رنگ شده است؛ در کنار ایاز بودن و به نظر من خیلی باید به آن اهمیت بدهیم. دیدهبان مسافر علی روز چهارشنبه سخن جالبی گفتند ایشان گفتند: ما ابتدای کنگره سختیهای زیادی را پشتسر گذاشتیم؛ چون کنگره هنوز شکل و شمایل نگرفته بود.
افراد میآمدند و آن باور را نداشتند، یکسری از آنها مصرف میکردند. ایشان گفتند یک روز یک راهنما سرش هی پایین میرفت؛ من اینطور از صحبتهای ایشان برداشت کردم، اگر درست برداشت کرده باشم و ایشان گفتند من آن روز وقتی برگشتم خیلی حالم دگرگون بود، انگار همه باورهای من شکست؛ اما چهچیزی باعث ماندن ایشان در کنگره شد؟ اگر مسافر علی نبود؛ اگر آقای مهندس نبودند، اگر خانوادهای مثل خانواده آقای مهندس همراه و همدلی نمیکردند و سختیها را به جان خودشان نمیخریدند، آیا منِ زهرا میتوانستم الآن اینجا باشم؟ طبيعتاً نه! من فکر میکنم این استقامت است که باعث میشود این آدمها اینقدر قوی بمانند و در کنگره به کارشان ادامه دهند. هدف آنها مشخص بوده است، ایمانشان زیاد بوده است و آن استقامت کمک کرده است که کنگره به شکل امروزی برسد؛ این خیلی ارزشمند است و این نشان میدهد که منِ زهرا هم باید استقامت کنم. صحبت خانم آنی بزرگ که همسر آقای مهندس هستند و اولین همسفر کنگره۶۰ هم محسوب میشوند.
خیلی صحبت قشنگی در مشارکتشان کردند؛ صحبتی که میکردند گفتند که بعضاً همسفرها وقتی در کنار مسافرشان قرار میگیرند خوب است بدانند که باید استقامت کنند؛ این خیلی حرف بزرگی است و اینکه بعضی از عزیزان که خانم آنی اشاره کردند ممکن است جدا بشوند؛ اما این جدا شدن یعنی انگار شما فقط بستر بازی را تغییر دادهاید، شما نمیتوانید شخصی را تغییر بدهید یا خودتان را تغییر بدهید، تو فقط فضا و زمین را تغییر دادهای؛ بنابراین مشکل اصلی خیلی وقتها بعد از طلاق و بعد از جدایی هم هنوز هست، مهم این است که منِ زهرا وقتی به کنگره آمدم یاد بگیرم که باید فکر کنم و باید تغییر کنم. من اگر بیرون از کنگره حضور داشتم و زندگیام پر از چالهوچوله بوده است به این خاطر بوده است که من یکسری چیزها را نمیدانستم و الآن باید سعی کنم مطالب را یاد بگیرم و به آنها عمل کنم، هیچ راهی ندارم جز اینکه خودم برای خودم تلاش بکنم و در این مسیر خیلی اتفاقات میافتد.
قطعاً نوید هفته بنیان استقامت است. یک همسفر باید استقامت داشته باشد، باید صبور باشد و تفکر بکند که کدام راه، راه درستی است و کدام راه، راه غلطی است. این خیلی مهم است که فراموش نکنیم ما از کجا آمدهایم، چه کسایی زحمت کشیدهاند، چه کسی اینجا آمده است و چراغ کنگره را برای من روشن کرده است. من میدانم قطعاً شما آنقدر سپاسگزار بودید که بچههای کرمان و شعبههای کرمان را فراموش نکردید، زحماتی که اسیستانت همسفر سحر کشیدند، رفتند و آمدند تا شعبه کرمان راهاندازی شد چهچیزی باعث شد که ایشان بتوانند این حرکت را انجام بدهند؟ اینها همه برمیگردد به آموزش؛ اگر من آموزش درستی بگیرم و بخواهم تغییر کنم و چشم و گوشم باز باشد قطعاً اتفاقات خیلی مهمی میتواند در ادامه بیفتد و ما میدانیم که همیشه عزیزانی بودند که چراغ را برای ما روشن کردند، خیلی مهم است که منِ زهرا سپاسگزار باشم، ببینم و بتوانم این چراغ را روشن نگه دارم.
در ادامه ما از کجا میدانیم که فرزندان ما، نوههای ما، برادران ما و خواهران ما درگیر اعتیاد نشوند؟ من اینجا نشستهام و هیچ اطلاعی از آینده ندارم؛ بنابراین برای همه آشنایانمان، برای همه انسانها فارغ از هر چیزی تلاش میکنیم که اول از همه خودمان را نجات بدهیم و بعداً بتوانیم به آن حال خوش برسیم و آن عزیزان را هم وارد حلقه کنیم. چه بسا آنهایی هم که در ادامه به این حلقه متصل میشوند قطعاً تولدهایشان روزی گرفته خواهد شد. در مورد ریشه صحبت کردن کار بسیار سختی است. اگر بخواهیم مثال بزنیم ریشه به تنه، برگ، ساقه و همه اینها آبرسانی میکند و به آنها غذا میرساند؛ پس آقای مهندس در رأس و ریشه کنگره هستند که مرتباً در حال آموزش دادن به ما هستند. من همیشه دستور جلسه را روی خودم میآورم و میگویم حالا منِ زهرا در قبال هفته بنیان چه وظیفهای دارم؟ بنیان اینهمه استقامت کرد و نفع همه را به خودش ترجیح داد.
آبروی خودشان و خانوادشان قرار بود برود و واقعاً آن دوره بد بود و واقعاً هم به دیدگاه خیلیها رفت؛ ولی به قول آقای مهندس من کاری میکنم که دیگران به من احترام بگذارند و الآن ما چیزی جز این نمیبینیم. انشاءالله منِ زهرا هم بتوانم نفع خودم را در نفع دیگران بدانم و بتوانم تمام خودم را در این مسیر بگذارم. اگر الآن هم میآیم، اول از همه بتوانم حال خودم را خوب بکنم؛ چون وقتی زهرا حال خوبی نداشته باشد قطعاً نمیتواند حال دیگری را هم خوب کند و وقتی جسم آن قدرت کافی را نداشته باشد سریعتر ناامید میشود و هر انسانی که همیشه به دنبال آسانی و راحتی باشد بداند کالبدی که دنبال آسانی و راحتی است نیروهای منفی خیلی سریعتر در آن نفوذ میکنند؛ پس من باید مرتباً در حال آموزش باشم که رشد پیدا کنم تا نیروهای منفی هم به سختی بتوانند درون من رسوخ پیدا کنند. انشاءالله جسمی توانمند، روانی عالی و جهانبینی بسیار عالیتر از روان داشته باشیم و همیشه پر از امید و دلخوشی باشیم.

قدردانی از دبیر دوره قبل و معارفه دبیر دوره جدید

مرزبانان کشیک: همسفر افسانه و مسافر رضا
تایپیست: همسفر سمانه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محدثه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
361