English Version
This Site Is Available In English

جاری بودن زندگی

جاری بودن زندگی

وقتی به خودم نگاه می‌کنم، متوجه می‌شوم چقدر تغییر کرده‌ام. من گذشته‌ام نیستم؛ بلکه جریانی هستم میان دیروز و فردا، برای شناخت و تعالی خودم. زمانی بود که خودم را با اشتباهاتم تعریف می‌کردم؛ اشتباهاتی که مانند سایه‌ای من را پوشانده بود و اجازه ورود نور را به درونم نمی‌داد؛ اما امروز با کمک این وادی فهمیدم، من رودخانه‌ای هستم که حتی از دل سنگ هم باید راه خود را پیدا کنم. این وادی به من یاد داد که می‌توانم هر لحظه نو شوم و معنای تازه‌ای بگیرم. هیچ گناهی آنقدر بزرگ نیست که من را از نور جدا کند و هیچ اشتباهی آنقدر سنگین نیست که راه بازگشت نداشته باشد.

به روزهایی فکر می‌کنم که با خودم قهر بودم، هر بار که می‌خواستم حرکت تازه‌ای را شروع کنم و به زندگی‌ام معنای جدیدی ببخشم، صدایی درونم می‌گفت: جای تغییر نیست، تو همانی هستی که خطا کرده‌ای و چه سال‌های زیبایی که با این طرز فکر مسموم در سکون ماندم؛ اما حالا با گذشت از سفر اول و آموزش‌های کنگره60 فهمیدم آن صدا حقیقت نبود. من آن چیزی نیستم که مرتکب شدم؛ من آن چیزی هستم که در فردا و روزهای بعد شکوفا خواهد شد، مانند نور بر روح بی‌نهایتی که از خداوند هدیه گرفتم می‌تابد.

باید زندگی کنیم، هزاران بار دگرگون شویم و دوباره از دل سنگ راه رشد خود را پیدا کنیم. گاهی مسیر سخت و کدر می‌شود. دنیا مانند رودخانه‌ای پرخروش، برای زنده ماندن ما مقاومت می‌کند. اینجا است که باید بگویم:
فاطمه! برای زنده بودن و زندگی کردن تلاش کن؛ حتی در دل موج هم برای خودت معنای تازه‌ای خلق کن.

مسیر گذشته تنها بخشی از جریان تو بود نه تمام تو. اگر تاریکی را تجربه نمی‌کردی، امروز قدر روشنایی را نمی‌دانستی. رودخانه دشمن تو نیست، معلمی ا‌ست سخت‌گیر؛ اما دلسوز که به تو یاد می‌دهد نور را در دل خودت پیدا کنی و منتظر طلوع خورشید نمانی. جاری باش و نگذار سکون روحت را بمیراند. گاهی رودخانه کوچک و غم‌زده‌ای باش؛ اما امیدوار و گاهی به دریاها بپیوند.

اگر امروز تاریک بودی با قلبت به دنبال روشنایی بگرد و سختی‌ها را به جان بپذیر؛ چون آسودگی مطلق یعنی مرگ و تو در قبال این جهان وظیفه داری. اگر روزی کسی دستت را گرفت و به تو کمک کرد تا به رهایی و آرامش برسی، امروز نوبت توست که ادامه‌ دهنده‌‌ی آرامش و آگاهی برای انسان‌های زخمی باشی.

خدا را شکر می‌کنم که در جایی هستم که به من یاد دادند روزهای تلخ و تاریک بخشی از جریان من بودند نه تمام من، بخشی از مسیری که آموخت هیچ چیز در من ثابت نیست جز میل به تعالی. جاری بودن یعنی زنده بودن، رشد کردن و امید داشتن؛ یعنی اگر امروز لغزیدم فردا می‌توانم برخیزم. هیچ‌ کس در گذشته‌اش زندانی نیست مگر خودش بخواهد، ما نیز مانند جهان هستی همواره در حرکت و تغییر هستیم و آسودگی ما مرگ ما است.

خورشید غروب می‌کند؛ اما صبح دوباره طلوع می‌کند و با نورش زمین را در بر می‌گیرد. پس هر چند بار که لغزیدیم باز بایستیم؛ زیرا در ما نوری است که تنها به دست خودمان خاموش می‌شود. امیدوارم تا زمانی که زنده‌ام، جاری، بیدار و در مسیر باشم؛ این یعنی امید، ایمان و زندگی.

رابط خبری: همسفر هدی رهجوی راهنما همسفر بهاره (لژیون دوازدهم)
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر بهاره (لژیون دوازدهم)
ویرایش و ارسال: همسفر سمانه رهجوی راهنما همسفر هدی (لژیون پانزدهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ایمان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .