" به نام قدرت مطلق الله "
دومین جلسه از دوره سی و نهم جلسات خصوصی کنگره 60، نمایندگی فردوسی مشهد، با استادی راهنمای محترم مسافر فرهاد، نگهبانی مسافر کاظم و دبیری مسافر محمد رضا با دستور جلسه "وادی دهم: صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است."سهشنبه 11 آذرماه 1404 ساعت 16:30 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان فرهاد هستم یک مسافر، بابت حضور و خدمت خدا را شاکرم و تشکر می کنم از ایجنت محترم ، نگهبان و دبیر جلسه و گروه مرزبانی بابت اینکه به من اجازه حضور و خدمت در این جایگاه را دادند .
دستور جلسه امروز از دو بخش تشکیل گردیده که بخش اول وادی دهم و در ادامه تولد آزادمردی راهنما مسافر علی میباشد.
داشتم خاطرات اوایل سفر خودم را در ذهنم بررسی میکردم که برمیگردد به سال 94 که چه اتفاقی افتاد که من در این سال وارد کنگره60 شدم. خوب قطعا پیش زمینهای داشت. 10 تا 15 سال تخریب مواد و سیگار خیلی از صفتها و عواطف را از من گرفتند تا اینکه رسیدم به جایی که باید بیایم، به فکر باشم، حرکت کنم و به کمک کنگره60 خودم را درمان کنم.این اجازه صادر نمیشد اگر صفات گذشته در من به وجود نمیآمد.و در ادامه وارد کنگره شدم. نخست به عنوان تازهوارد و بعد مسافر وارد لژیون شدم. تیتر وادی دهم می گوید صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است. حالا صفت گذشته من اعتیاد و ادبیات و فرهنگ و جهانبینی من پای منقل بود. صفت گذشته من به واسطه مصرف مواد مخدر باعث رخوت سستی و کرختی درجسم من شد. حالا سوال اینجاست که صفت گذشته کِی می تواند در من صادق نباشد؟ وقتی من بخواهم در آن صفات دست و پنجه نرم کنم و در منجلاب نگرش افیونی همچنان دست و پا بزنم تغییر نمیکنم. لازمه جاری شدن و گذشتن از صفات گذشته حرکت است و لازمه مسافر بودن این است که بدانی از کجا آمدهای و به کجا میخواهی بروی. یعنی باید یک مبدا و مقصد مشخص داشته باشی. اینها به وجود نمی آید مگر اینکه دنبال کشف حقیقت باشی .در این وادی سه نکته و پارامتر مهم وجود دارد که صوت، نور و حس میباشند. نور فرمان می دهد و عقل است، صوت کلام است و پارامتر بعدی حس است که با کمک این سه مولفه باید گیرنده و فرستنده خود را فعال کنیم و تکلیف خود ر امشخص نماییم که میخواهیم در دسته ارزشی باشیم یا ضدارزشی. این خودت هستی که مشخص میکنی چه برداشت میکنی. برای تغییر صفت با درد مواجه خواهی شد و به راحتی نخواهد بود. دو نکته مهم دیگر یکی آموزش سالم و دیگری تجربه مفید است. اگر آموزه های سالم کنگره 60 را آموزش گرفتیم می،شود یادگیری و وقتی به اشتراک گذاشتیم به تجربه مفید دست پیدا می کنیم و نمودار پایانی وادی به خوبی می گوید تفکر سالم، ایمان سالم، عمل سالم و با ایمان سالم در مسیر کنگره حرکت کنیم.
.jpg)
در ادامه شاهد جشن آزاد مردی و پنجمین سال رهایی راهنمای محترم مسافر علی بودیم .
.jpg)
سلام دوستان فرهاد هستم راهنمای یک مسافر؛
خوب علی هم با کولهباری از سختی و تخریب وارد کنگره شد ولی به مرور زمان و با آموزش در مسیر قرار گرفت. اگر بخواهم از خدمتهای علی بگویم اینکه، ایشان در قسمت سایت شفا مسئول سایت بودند و در ادامه مرزبان شدند. آن زمان به دلیل ازدحام پشت در و اینکه کوچکتر بودن فضای نمایندگی و اینکه کلا در استان ۳ نمایندگی بود، مرزبان شرایط سختی داشت. علی در دوره مرزبانی در آزمون قبول شد و شال راهنمای تازهواردین گرفت. نزدیک دو سال است که در جایگاه راهنمای تازهواردین در نمایندگی فردوسی است. شال سبز فسفری نشانه آرامش است و به حق برازنده علی بود. چون من شاهد خدمت ایشان بودم و امیدوارم بتوانم از این تولد پیامی که باید را بگیرم تا در ادامه سفرم چراغ راهم باشد.همانطور که گفتم علی عزیز هم مثل خیلی افراد با کوله باری از تخریبهای مواد وارد کنگره شد و با تلاش خودش به رهایی از مواد رسید و در ادامه برای درمان نیکوتین وارد لژیون سیگار شدند که از آن تاریخ پنج سال است که میگذرد. من شاهدم که مواد و سیگارش را درمان کرد و این یعنی تغییر صفت که با عبور از خیلی ناملایمات و مشکلات امکانپذیر شد. من شاهد این بودم که علی به این باور و ایمان رسیده بود که هیچ راهی نیست جز راه راستی و درستی و با صبوری که من از آن خبر دارم امروز با گذشتن از گذرگاههای سخت به آزادمردی رسید و این لقب مسئولیتش را سنگینتر میکند، چرا؟ چون صفتش سنگینتر شده است. هر چیزی را باید بهایش را بدهی که علی هم بهایش را داد. همچنین روز شنبه هم از دستان آقای مهندس شال مقدس راهنمایی را گرفت که به او تبریک میگویم. امیدوارم در ادامه خدمتش، خدمت را برای خدمت انجام بدهد و نه برای نام و نقاب. زیرا خدمتی که برای خدمت باشد و دست دردمندی را بگیری برایت خواهد ماند. امیدوارم در ادامه مسیر آموزشهای کنگرهاش، لژیون داری را به بهترین شکل انجام بدهد و بتواند دستگیر باشد. برای علی و خانواده محترمش بهترینها را از خداوند میخواهم. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید از همه شما سپاسگزارم.
سخن سلام دوستان علی هستم یک مسافر
آتش انداخت بر جان اما سیراب شدم/ آتشم زد تا شر از بدنم باز کند/ کاش جان در حرم لطف تو پرواز کند/ جان به آفاق رسد، هر قدمی ناز کند.
خداوند را شاکرم بابت فرصت حضور در کنگره ۶۰ و این مکان مقدس. در ابتدا لازم میدانم که از کنگره ۶۰ و جناب مهندس عزیز و خانواده گرامیشان تشکر کنم. همچنین از راهنمای سفر اول خودم آقا کریم عزیز که خیلی برای رهایی من زحمت کشیدند و راهنمای ویلیام خودم آقا فرهاد عزیز و همچنین از راهنمای سفر دومم آقا مرتضی سپاسگزاری میکنم. شخصی که وارد کنگره میشود تخریبهایی چه در صور آشکار و چه در صور پنهان دارد که همین وادی دهم هم میگوید که به مرور زمان، بسته به تلاشی که انجام میدهی گرههایت باز میشود و مشکلاتت حل میشود و صفات گذشته تغییر میکند. به نظر من تمام مسیری که در کنگره سفر کردم و جایگاههای خدمتی متفاوتی را که تجربه کردم همه و همهاش لطف خداوند بوده است و فرصت بازسازی به من را داده است. اینکه امروز صاحب شغل هستم و از جایگاه اجتماعی برخوردارم و خانواده من از من راضی هستند لطف کنگره ۶۰ و خداوند هست که شامل حال من شده است. من دو فرزند دارم که در زمان اعتیادم، بزرگ شدن دختر اولم را یعنی تقریبا ۶ سال از عمرش را ندیدم. با وجود اینکه مواد کمی مصرف میکردم ولی تخریبهای روانی زیادی داشتم که به اطرافیانم هم سرایت کرده بود. همیشه هر جایی که پدر عزیزم حضور داشت با او جر و بحث میکردم و دعوا میکردم. در طول سفرم با افراد زیادی برخورد کردم که اعصاب درستی نداشتند ولی از حسن آقای خانواده آموختم که مبدأ همه انسانها با هم متفاوت است و دیگر به این افراد خرده نگرفتم. از راهنمای سفر اولم صبر کردن را یاد گرفتم. ایشان در مقابل سوالهایم مرا همیشه به صبر دعوت میکرد البته همراه با آموزش. یک جمله از دیدهبان جواد آقای فلاح عزیز آموختم که کنگره به ما زمان را میدهد. یعنی نگران زمان نباش و با حرکت در مسیر درست، مشکل زمان هم حل میشود. آقای مرتضی اختراعی جملهای به من گفتند که همیشه در خاطرم هست و این بود که در هر زمینهای اگر میخواهی رشد کنی عدد خودت را بزرگ کن و این جمله در زندگی من خیلی تاثیرگزار بوده و هست. یک جمله هم که در تولد وحید آقای ریختهگر از ۵ سال پیش در خاطرم هست و آن این بود که دعا میکنم همه در کنگره ۶۰ خدمتگزار باقی بمانند. ماندن من در خدمت به خاطر همین جمله بود. در آخر جملهای از آقای مهندس دژاکام عزیز که در یکی از سیدیها فرمودند اگر کسی میخواهی رشد کنی ببخش. از کسانی که در خیابان دستفروشی میکنند مثل جوراب و دستمال، خرید کن. تمامی این حرفها آویزه گوش من شده و به من انرژی میدهد. یک جمله هم از دیدبان آقای زرکش عزیز در همین جلسه آخر لژیون سردار شنیدم که فرمودند ما در کنگره تمرین میکنیم که خانواده از ما راضی باشند. این حرف باعث شد که به اعمال خودم فکر کنم که در چه موقعیتی هستم. خداوند را شاکرم که متوجه شدم در یکسال گذشته، خانواده و پدر و مادرم از من راضی هستند. در آخر امیدوارم که پدر مادر همه ما از ما راضی باشند. ممنون که به صحبتصحبتهای من توجه کردید.
(1).jpg)
.jpg)
.jpg)
تنظیم، ویرایش و تایپ: مسافر ناصر لژیون دهم و مسافر مرتضی لژیون هجدهم
تصویر: مسافر جواد لژیون نوزدهم
ارسال خبر : مسافر علی لژیون هجدهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
197