English Version
This Site Is Available In English

چراغ انسانیت

چراغ انسانیت

راهنما همسفر فاطمه

در روزگاری که گاه انسان‌ها از یکدیگر فاصله می‌گیرند و مهربانی رنگ می‌بازد، هنوز هم دل‌هایی هستند که با روشنایی ایمان و عشق، چراغ انسانیت را روشن نگاه می‌دارند، جشن گلریزان یادآور همین نور است؛ جشنی که در آن، انسان‌ها به یاری هم می‌آیند، نه از سرِ وظیفه و نه برای دیده‌شدن، بلکه از سرِ عشق...

گلریزان، نامی است پُر از معنا؛ یعنی باریدن گل، یعنی بارش عشق و سخاوت... و در کنار این جشنِ زیبا، لژیون سردار قرار دارد؛ جمعی از انسان‌های والا که رسالت آن‌ها فراتر از کمک مالی است، آنان سرداران عشق هستند؛ کسانی که با بخشش و ایمان، راه را برای دیگران روشن می‌کنند، لژیون سردار یعنی باور به این حقیقت که داراییِ واقعیِ ما، آن چیزی است که با عشق می‌بخشیم، نه آنچه در صندوق نگه می‌داریم.

هر سردار، با بخشش خود، بذر امیدی در دل‌ها می‌کارد؛ بذرهایی که روزی در قالبِ رهایی، آرامش و تغییر، به بار می‌نشینند. این حرکت‌ها تنها ساختن دنیایی بهتر برای دیگران نیست؛ بلکه بازسازی روح خودِ ما است.

جشن گلریزان و لژیون سردار تنها یک رویداد مالی یا نمادین نیستند؛ این دو، یادآور حقیقتی ساده‌اند: انسان بودن یعنی همدل بودن. در این مسیر، هر لبخند، هر نیت پاک و هر دستی که برای یاری دراز می‌شود، بخشی از نوری است که تاریکی را می‌شکافد؛ زیرا در پایان، آنچه از ما باقی می‌ماند، نه نام است و نه نشان، بلکه عشقی است که در دل‌ها جاری کرده‌ایم.

کسانی که در لژیون سردار با تمام وجود می‌بخشند، به این بیداری رسیده‌اند که رهایی، سلامتی و آرامش، قیمت ندارند و باید بهای آن را پرداخت. ما آمده‌ایم تا یاد بگیریم چگونه عاشق شویم، ببخشیم و چگونه در صراط مستقیم باقی بمانیم. امید است در جشن گلریزان که روز شکرگزاری ما است، خداوند و استاد سردار این خدمت را از ما قبول کنند.

راهنما همسفر فاطمه

 

خداوند عشق است؛ مرد و زن عشق‌اند؛ پیر و جوان عشق‌اند؛ تمامی معتادان جهان، عشق‌اند.

از زمانی که کنگره را درک کردم، عاشقانه به دنبال خدمت بوده‌ام، قدر و ارزش کنگره را خوب می‌فهمم، زمانی که جوان مصرف‌کننده‌ای را می‌بینم، زیبا، پر از استعداد ولی ناتوان و طردشده به‌خاطر اعتیاد؛ زمانی که پدر یا مادر مصرف‌کننده‌ای را می‌بینم که به‌خاطر اعتیاد از فرزند و همسرش جدا شده و هر چه تلاش می‌کند خوب شود، نمی‌تواند؛ زمانی که پدر و مادری را می‌بینم سالمند، ولی زیر بار غم آب شدن و از بین رفتن فرزند معتادشان همراه با آسیب‌های طلاق، سرقت، پرخاشگری و ...، اشک می‌ریزند و می‌بینم که آن‌ها بیمارتر می‌شوند.

زمانی که همسر و فرزندی را می‌بینم که ناامید و افسرده از رنج‌های بیماری اعتیاد با سختی به زندگی خود ادامه می‌دهند و زمانی که با چشم خود پرپر شدن جوان رعنایی را دیدم که در اثر استفاده از مواد و قرص‌های روان‌گردان، با گرفتن انواع تیک‌های عصبی می‌گفت: «این دفعه می‌خواهم خوب شوم»، ولی عمرش کفاف نداد... من آن لحظه رنج می‌کشم و تمام رنج‌های آن‌ها را با گوشت، خون و استخوانم درک می‌کنم.

دائماً در ذهنم می‌آید که چه کاری از دست من برمی‌آید؟ رسالت من چیست؟ اولین چیزی که به ذهنم می‌رسد، آشنا کردن آن‌ها با راه درمان اعتیاد و کنگره ۶۰ است؛ به‌جای ترک‌های نافرجام و ناامید شدن مصرف‌کننده و خانواده‌اش به‌خاطر تکرار روش‌های دارودرمانی، سقوط آزاد، جایگزینی با متادون و ... گرچه به‌خاطر تجربه‌های اشتباه و فرو رفتن در تاریکی، زمان می‌برد تا حرف‌های من را باور کنند، اما ایمان دارم روزی به کنگره می‌آیند.

دومین کاری که از دستم برمی‌آید، خدمت است؛ خدمتی در مکانی که درمان دردهای مصرف‌کننده و خانواده‌هایشان است، جایی که زندگی و عشق را به آن‌ها بازمی‌گرداند. خدمت می‌کنم، چه جانی و چه مالی. در گلریزان، سردار شرکت می‌کنم تا با امید به خدا و دست در دست هم، شعبه‌ها زیاد شوند؛ تا در هر محله‌ای شعبه‌ای از کنگره۶۰ باشد که مسافری پشت در نماند، تا پیام کنگره را از دوستان درمان‌شده‌اش بشنود، زودتر باور کند و به کنگره بیاید.

من با عشق در گلریزان شرکت می‌کنم؛ عشقی که در کنگره از راهنمای عزیزم آموختم، عشقی که من و خانواده‌ام را احیا کرد. امیدوارم خدمتگزار لایقی برای کنگره باشم.

نویسنده: راهنما همسفر فاطمه (لژیون پانزدهم)، راهنما همسفر فاطمه (لژیون نهم)
رابط خبری: همسفر مریم رهجوى راهنما همسفر مریم (لژيون ششم)
ویرایش: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون یازدهم) دبیر سایت
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر شفیعه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شفا مشهد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .