English Version
This Site Is Available In English

بخشش و ایمان درونی

بخشش و ایمان درونی

به نام آن‌که بخشندگی و مهربانی، بزرگ‌ترین خصلت اوست و ما این بخشش و بخشندگی را از او که قدرت مطلق است به ارث می‌بریم.

همسفر طاهره و مسافرشان با آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک، به روش DST و با داروی OT به مدت ۱۰ ماه و ۶ روز به راهنمایی راهنما خانم ناهید و راهنمای مسافرشان آقای ضیایی سفر کردند. رشته ورزشی مسافرشان باستانی و رشته ورزشی ایشان بدمینتون است و در حال حاضر هم ۳ سال و ۱۱ ماه است که آزاد و رها هستند.

برای رسیدن به فهم و بخشش بایستی از چه گذرگاه‌هایی عبور کرد؟ 

به نظر من فهم و بخشش یک امر درونی و چند مرحله‌ای است که بایستی از چندین گذرگاه عبور کنیم که البته این بستگی به جایگاهی که هنگام ورود به کنگره هستیم، دارد و این مسئله با خدمت کردن در کنگره و با توجه به جایگاه فعلی اتفاق می‌افتد. اولین گذرگاه رنج و پذیرش آن است که ابتدا بایستی بپذیریم که زخمی شده‌ایم و اگر آن زخم را انکار کنیم بخشش غیر ممکن می‌شود؛ اما گذرگاه خشم و رها کردن به چه شکل است؟! ما بایستی ابتدا اجازه دهیم تا خشم به سراغمان بیاید و کاملاً حسش کنیم سپس کم‌کم و به مرور زمان رهایش کنیم و در این‌جا بخشش به معنای این است که دیگر نمی‌خواهم آن زخم‌های زندگی خود را کنترل کنم، بلکه می‌خواهم با بخشیدن مرهمی باشد و برای همیشه التیام یابد. گذرگاه عشق و آگاهی هم در نهایت فهم و بخشی است که باید از اعماق قلبم، از عشق به خود، عشق به زندگی و در نتیجه درکی عمیق‌تر از انسان بودن است که با تزکیه و پالایش می‌توانیم به این امر دست پیدا کنیم.

در این مسیر چه درسی از اساتید یا راهنمایان خود آموختید که الهام‌بخش شما در زندگی بوده است؟

درسی که من از راهنمای خود آموختم فراتر از دانستن، درک کردن و تجربه کردن بوده. به‌عنوان مثال سکوت کردن و گوش دادن را یاد گرفتم؛ چراکه همیشه لازم نیست پاسخ دهم و گاهی فقط بایستی شنونده باشم تا بتوانم خود، دیگران و زندگی را بهتر درک کنم. درس خودشناسی با قضاوت شروع نمی‌شود، بلکه با پذیرش واقعی بودن خود و با تمام روشنایی و تاریکی‌های وجود خودم شروع می‌شود. درس رها کردن و پیدا کردن خود به این شکل است که بایستی از چیزهایی که نیستم و وجود ندارم دل بکنم مثلاً از نقاب‌ها، ترس‌ها و نقش‌هایی که جامعه و دیگران به من داده‌اند. من حضور در لحظه و آگاهی را آموختم، بنابراین یاد گرفتم که خودشناسی در گذشته و آینده نیست، بلکه در همین از لحظه در زندگی، در لحظه و آگاهی بودن از احساسات، افکار، رفتار و درس عشق بی‌قید‌و‌شرط است. در نهایت من بزرگ‌ترین درسی که از راهنمای خوبم گرفته‌ام درس شناخت ریشه خودشناسی و مهربانی است.

چه چیزی به شما انگیزه می‌دهد تا به خدمت‌گزاری در لژیون سردار ادامه دهید؟

وقتی از انگیزه و خدمت در لژیون سردار صحبت می‌شود درواقع به ریشه بخشش و ایمان درونی خود نگاه می‌کنم، چون انگیزه هر شخصی متفاوت است. من از زمان کودکی بخشش را دوست داشتم؛ چراکه با بخشش و بخشیدن انرژی خاصی در درونم زنده می‌شود. وقتی‌که متوجه شدم آقای مهندس با بخشش، فداکاری و با کشف کردن متد DST چگونه توانستند که این متد را به جهانیان ببخشند و هم از آبروی خانوادگی و هم از مال و جان خود بگذرند، یک لحظه با خود فکردم که چرا من نتوانم بخششی داشته باشم‌؟ چرا نباید من در این مسیر پر فراز‌و‌نشیب یار و یاور رها یافتگان باشم تا نور بخشش در وجودم روشن شود؟! 

دلیل اصرار و تاکید شرکت با توان صد‌در‌صدی در جشن گلریزان چیست؟  

ایمان صد‌در‌صدی به چرخه خیر‌و‌برکت که اکثراً باور داریم این است که با هر دستی بدهیم از همان دست هم پس می‌گیریم. هرچه بیشتر می‌بخشم، برکت آن بیشتر در قلب و زندگی همانند یک چشمه جوشان به جوشش در می‌آید. ۳ سال متوالی جایگاه سرداری را تجربه کرده‌ام و امسال که به لطف و یاری خداوند جایگاه دنوری را تجربه می‌کنم حس و حال بهتری دارم؛ چرا‌که کمک کردن در لژیون سردار یعنی هم‌سو شدن با هدفی بالاتر، یعنی پرواز کردن در مسیر عشق و آگاهی و خدمت به دیگران، ناگفته نماند که علاوه بر برکت مادی، آرامشی که الان در وجودم است با هیچ چیزی قابل قیاس و اندازه‌گیری نیست.

چگونه هویت و نقش شما به‌عنوان یک همسفر با پذیرش مسئولیت سرداری متحول شد؟  به نظر شما بزرگ‌ترین تحول رفتاری در شما پس از ورود به لژیون سردار چه بوده است؟  

اولین سالی که در لژیون سردار شرکت کردم شاید صرفاً همراهی با مسافرم بوده؛ اما بعد از آموزش گرفتن و آموختن بسیاری از مطالب کنگره‌۶۰ به‌خصوص مقاله‌های ارزنده جناب مهندس و استاد امین به موضوع مهمی پی بردم که چه‌قدر لژیون سردار از اهمیت خاص و بالایی برخوردار است؛ چراکه در جهت درمان اعتیاد و هم‌چنین در بهبود روش درمان بیماری‌های سرطانی رو به رشد است که در این‌جا دیگر مسؤلیت خود را از همراهی مسافرم جدا می‌دانستم. من می‌توانستم برای دوستانی که بعد از وارد کنگره می‌شوند یک الگو باشم به همین دلیل مسؤلیت خود را مهم‌تر می‌دانستم. بزرگ‌ترین تحول رفتاری از حالت دریافت کننده بودن به تأثیرگذار بودن تبدیل شد؛ زیرا با تغییر رفتار خود باعث شدم نگاه عمیق‌تری نسبت به افراد، اطراف و جامعه داشته باشم.

چه تفکر و اندیشه‌ای می‌تواند به شما کمک کند تا در محکم‌تر شدن پایه‌های کنگره‌۶۰ سهیم باشید؟  

همان‌طور که همه ما می‌دانیم اساس کار هر سازمانی بر پایه نظم، انضباط، عدالت و معرفت شکل می‌گیرد و رو به جلو حرکت می‌کند. من می‌توانم همان‌طور که آموزش دیده‌ام با رفتار درست طبق اصول و قوانین کنگره در پیشبرد این هدف بزرگ در جهت درست و قرار گرفتن در مسیر صراط مستقیم و با انجام دادن خدمت مالی و معنوی تلاش کنم که این علم و دانش گسترش یابد و به دست آیندگان برسد. 

کلام آخر: برای رسیدن به خود بایستی از رنج عبور کنیم، از خشم بگذریم و از دیدگاه بهتری به جهان هستی نگاه کنیم تا به عشق و آگاهی برسیم. سعی کنیم که فقط یک مصرف کننده نباشیم و برای این دانش و اطلاعات ارزنده‌ای که در اختیار ما قرار داده می‌شود، باز پرداختی داشته باشیم؛ چراکه دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما هم بکاریم تا دیگران بخورند. در آخر از جناب مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم که این علم و دانش ارزشمند کنگره‌۶۰ را در اختیار ما قرار دادند و مسیر نور و آگاهی را برایمان هموار نمودند.

از این‌که وقت ارزشمندتان را در اختیار ما قرار دادید و تجربه گران‌بهای خود را با ما به اشتراک گذاشتید بی‌نهایت سپاس‌گزاریم.

عکاس: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون اول) نگهبان سایت
مصاحبه کننده و ارسال: همسفر عفت رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هفتم) دبیر سایت
طراح سوال: اکیپ خدمت‌گزاران وبلاگ وحید
همسفران نمایندگی وحید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .