جلسه هشتم از دوره بیست و سوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی زاگرس، با استادی راهنما مسافر مهدی، نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر رضا، با دستور جلسه: « وادی نهم + جشن تولد » روز پنجشنبه 15 آبانماه 1404 ساعت ۱۶ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
شکرگزار خداوند هستم که توفیق داد یکبار دیگر در کنگره حضور داشته باشم و سپاسگزارم از نگهبان عزیز که فرصت این خدمت را به من داد. دستور جلسهی این هفته کنگره۶۰ "وادی نهم و تأثیر آن روی من" است و همچنین "جشن یک سال رهایی مسافر علیمحمد و همسفرشان". وادی نهم میگوید وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد نقطه تحمل پیدا میشود این قانونی است که اکثر اوقات در طبیعت و در زندگیمان با آن سروکار داریم و از آن استفاده میکنیم. برای اینکه نقطه تحمل به وجود بیاید به دو پارامتر نیاز است، يكی اینکه آن موضوع باید خیلی تکرار بشود و دوم اینکه زمان را حتماً باید برای آن موضوع در نظر بگیریم و برای اینکه بتوانیم نقطهی تحمل را در مسائل مثبت بالا ببریم باید دانایی و آگاهیمان را بالا ببریم و ما تا قدرت تشخیص پیدا نکنیم تغییرات برای ما ماندگار نیستند.

تأثیر وادی نهم روی من که بیربط نیست به دستور جلسه هفته آینده و جشن گلریزان، اگر بخواهم تأثیر این وادی را در زندگی شخصی خودم بگویم زمانی که من سفرم را شروع کردم از نظر وضع مالی در وضعیت مناسبی قرار نداشتم و فراهم کردن نیازهای اولیه زندگی برایم سخت شده بود اما وقتی راه کنگره را پیدا کردم و شروع کردم به حرکت کردن نیروی اولیه کمکم آغاز شد آن روز نقطهی تحمل من در برابر مشکلات، اعتیاد و مسائل اقتصادی بسیار پایین بود و شرایط برایم خیلی سخت بود اما اتفاقی که افتاد تکرار منظم موضوع با در نظر گرفتن پارامتر زمان، میخواست یک تغییری در زندگی من ایجاد کند که آن تغییر نیاز به آموزش داشت. آموزشهای کنگره۶۰ فرد را احیا میکند که از نام آن هم مشخص است "جمعیت احیای انسانی کنگره۶۰". انشالله که بتوانیم هفتهی آینده جشن گلریزان خوبی داشته باشیم و حضور پرشور در این جشن نشانه آگاهی و دانایی اعضای نمایندگی است.

در مورد دستور جلسهی دوم، جشن اولین سال رهایی مسافر علیمحمد و همسفرشان، تبریک میگوییم این جشن را ابتدا خدمت آقای مهندس و دیدهبانان عزیز و همچنین همهی خدمتگزاران کنگره۶۰ بخصوص نمایندگی زاگرس. علیمحمد روزی که وارد لژیون شد یک تجربهی ناموفق از یک سفر ناتمام داشت و نتیجهی آن سفر نصف و نیمه و گوش ندادن به آموزشهای کنگره باعث یک حال خرابی خیلی زیادی در وجود خودش و خانوادهاش شده بود. همراه داشتن همسفر در کنگره خیلی ارزشمند است و یک نعمت بسیار بزرگ است و این باعث شد دوباره به کنگره برگردد و به آن گنج درون خودش پی ببرد بر همین اساس شروع کرد به حرکت کردن و خیلی خوب سفر کردند به همراه همسفرشان، سیدیهایش را مرتب مینوشت خدمت میگرفت و بسیار منظم و دقیق سر جلسات حاضر میشد و نتیجهی این تلاشها و کوششها این جشن یک سال رهایی است. خدمت به انسانها توفیق و خواستهی قوی میخواهد انسان هرچقدر در کنگره بتواند خدمت کند روزبهروز حال خوشش بیشتر میشود. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید از همهی شما ممنونم.

خلاصه صحبتهای مسافر علیمحمد:
سپاسگزار خداوند هستم که اجازه داد در کنگره حضور پیدا کنم تا بتوانم آموزش بگیرم و خدمت کنم. از همهی شما عزیزان که در این جشن شرکت نمودهاید و باعث دلگرمی ما شدهاید تشکر و قدردانی میکنم. از راهنمای خوبم آقا مهدی بسیار تشکر میکنم که در این مسیر با آموزشهای خوب و ارزندهای که داشتند بهخوبی سفر کنم و به درمان برسم. از همسفرم تشکر میکنم که در این سفر بال پرواز من بود و باعث دلگرمی و ماندگاری من در این سفر بود. من در زمان مصرف موادم، بسیار تخریب داشتم و زندگی را برای همسفر و فرزندانم سخت کرده بودم. اعتیاد باعث شد فرماندهی عقل و جسمم به دست مواد بیفتد و به خاطر تاریکی و تخریبهای اعتیاد، نعمتهایی که خداوند به من داده بود مثل سلامتی و شغل و سرمایه رفتهرفته از دست دادم و در عرض سه الی چهار سال ازنظر اقتصادی به خودم ضرر هنگفتی زدم. خدا را شکر پیام کنگره به من رسید و من در کمال ناامیدی وارد کنگره شدم، لژیون انتخاب کردم و سفرم را شروع کردم در ادامه با راهنمایی خوب راهنمایم و آموزشهای ناب جهانبینی توانستم همهی مشکلاتم را حل کنم و به درمان کامل برسم و امروز جشن یک سال رهاییام را بگیریم.
آرزوهای مسافر علیمحمد:
سلامتی آقای مهندس و دیگری اینکه بتوانم در کنگره بمانم و خدمتگزار واقعی کنگره باشم.

خلاصه صحبتهای همسفر مریم:
خدا را شاکر و سپاسگزارم که یکبار دیگر توفیق پیدا کردم در کنگره حضور داشته باشم و در جمع شما دوستان پرمحبت قرار بگیرم. مسافر من بااینکه سه ماه بود که در کنگره سفر میکرد اما هنوز قبول نمیکرد که یک مصرفکننده بوده است و این موضوع باعث تخریبهای روحی و روانی زیادی برای من شده بود. یکی از سختیهای دوران اعتیاد مسافرم که خیلی آزارم میداد این بود که ما از طرف خانوادهام طرد شده بودیم همین باعث بیماری من شد که چهار سال مصرفکننده قرصهای اعصاب و روان شدم. من همیشه انگشت اشارهام به سمت مسافرم بود و فقط او را مقصر همهی این سختیها میدانستم اما با حضور در کنگره و آموزشهایی که گرفتم متوجه شدم که به خاطر عدم آگاهی و دانایی متحمل این همه سختی شدهام و زمانی توانستم به آرامش و حال خوب برسم که انگشت اشارهام را از روی مسافر برداشتم و به سمت خودم گرفتم و تصمیم گرفتم که خودم را هم مقصر بدانم و به دنبال عیبهای خودم بگردم و در رفع آنها تلاش کنم. آرزوی قلبی من این است که در ادامه بتوانم در کنگره ماندگار باشم و یکی از خدمتگزاران کنگره ۶۰ باشم.
آرزوهای همسفر مریم:
سلامتی آقای مهندس و دیگر اینکه بتوانم شال پهلوانی دریافت کنم.

تایپ گزارش: مسافر مظاهر لژیون 7
عکس: مسافر اصغر مرزبان پارک
بارگزاری: مسافر محمد لژیون 8
مسافران کنگره 60 نمایندگی زاگرس
- تعداد بازدید از این مطلب :
148