English Version
This Site Is Available In English

اگر روش DST نبود، امروز OT هم نبود

اگر روش DST نبود، امروز OT هم نبود

نهمین جلسه از دور سوم کارگاه‌های آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره ۶۰، نمایندگی رفسنجان، با استادی راهنمای محترم، مسافر محسن، نگهبانی مسافر حمیدرضا و دبیری مسافر جواد با دستور جلسه‌ی «DST و OT» و در ادامه تولد اولین سال رهایی مسافر امید روز پنج‌شنبه ۸ آبان ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
سلام دوستان، محسن هستم، یک مسافر. خداوند را شاکرم که بار دیگر توفیق حضور در کنگره را به من عطا کرد. سپاسگزارم از آقای مهندس و خانواده‌ی محترمشان، از دیده‌بانان گرامی، از راهنمایان عزیزم و از تمام خدمت‌گزارانی که با تلاش و محبت، بستر آموزش و انرژی را برای ما فراهم می‌کنند.

هفته‌ی OT را به آقای مهندس، دیده‌بان محترم OT، جناب آقای بابک لطفی، و تمام خدمت‌گزاران OT و کلینیک‌ها تبریک عرض می‌کنم. این عزیزان واقعاً با دل و جان، و بی‌هیاهو خدمت می‌کنند.

در خصوص دستور جلسه‌ی «DST و OT» باید گفت اگر روش DST نبود، امروز OT نیز وجود نداشت. پروژه‌ی OT در ابتدا یک پروژه‌ی شکست‌خورده بود؛ اما روش DST سبب شد این طرح اعتبار و موفقیت فراوانی به‌دست آورد. امروز می‌بینیم که شربت OT به یکی از مؤثرترین داروهای درمان اعتیاد تبدیل شده است.

خودِ من در سفر اول باید با تریاک دودی سفر می‌کردم، کاری بسیار دشوار با مشکلاتی مانند تعیین مقدار مصرف، تفاوت در کیفیت مواد و ارتباط با فروشندگان مواد. اما امروز با استفاده از شربت OT، هیچ‌کدام از آن مشکلات وجود ندارد. بنابراین باید قدردان آقای مهندس و همه‌ی کسانی باشیم که این مسیر را برای ما هموار کرده‌اند. روش DST حقیقتاً معجزه است، زیرا در درمان بیماری‌های صعب‌العلاج کارایی خود را ثابت کرده است.

دستور جلسه‌ی دوم: تولد اولین سال رهایی مسافر امید

امید روزی با حال بسیار خراب و با مصرف روزانه‌ی ۱۰۰ سی‌سی متادون، قرص کلونازپام و چند قرص اعصاب دیگر وارد لژیون شد. او با ناامیدی می‌پرسید: «آیا من با این مصرف می‌توانم خوب شوم؟»
پیام امروز تولد او، پاسخی به همان سؤال است: بله، با روش DST درمان ممکن است.

امید رهجویی بسیار فرمان‌بردار، منظم و وقت‌شناس بود. همسفر او نیز همراه و پشتیبانش شد و در کنار یکدیگر رشد کردند. پس از رهایی، امید در شعبه‌ی رفسنجان در قسمت OT خدمت‌گزار شد و اکنون مسئولیت این بخش را بر عهده دارد. عشق و تعهد او به خدمت مثال‌زدنی است، تا جایی‌که هر هفته بیش از ۶۰۰ کیلومتر را برای خدمت طی می‌کند.

این تولد را به بنیان کنگره، به امید عزیز و خانواده‌ی گرامی‌شان و همچنین به راهنمای همسفرشان تبریک می‌گویم. امیدوارم امید در مسیر کنگره همواره ثابت‌قدم و موفق باشد. از توجه شما سپاسگزارم.

اعلام سفر مسافر امید:
سلام دوستان، امید هستم، یک مسافر. آخرین آنتی‌اکس مصرفی روزانه ۱۰۰ سی‌سی متادون و انواع قرص‌های آرام‌بخش، روش درمان DST، داروی درمان: شربت OT، مدت سفر اول ۱۲ ماه و ۱۸ روز در لژیون چهارم شعبه‌ی گنجعلی‌خان کرمان با راهنمایی آقای محسن، اکنون ۱۴ ماه است که با یاری خداوند و راهنمایی‌های آقای مهندس، آزاد و رها هستم؛ در ادامه سفر سیگار انجام دادم، آخرین آنتی‌اکس مصرفی سیگار، روش درمان DST، داروی درمان آدامس نیکوتین، مدت سفر ۱۳ ماه و چند روز در لژیون دوم سیگار با راهنمایی آقای محسن، رهایی از بند سیگار ۱۱ ماه. ورزش در کنگره فوتبال.

سخنان مسافر امید:
سلام دوستان امید هستم یک سمافر. از آقای مهندس، خانم آنی بزرگ، خانم آنی کماندار، خانم شانی، استاد امین، دیده‌بانان محترم و تمام خدمت‌گزاران کنگره ۶۰ سپاسگزارم، و تشکر ویژه‌ای دارم از راهنمای گرامی‌ام آقای محسن و از راهنمای همسفرم، خانم ساناز.

هفته‌ی OT را به‌ویژه به آقای بابک لطفی، دیده‌بان محترم OT، و آقای علیرضا، مسئول پیشین OT رفسنجان، تبریک می‌گویم.

اگر بخواهم از تغییر سخن بگویم، باید بگویم که این تغییر تنها شامل حال مسافران نیست؛ بلکه همسفران را نیز دگرگون می‌سازد. اعتباری که امروز در جامعه دارم، برایم باورکردنی نیست.

پیش از ورود به کنگره، بارها به همسفرم می‌گفتم که به‌خاطر اعتیاد از دنیا خواهم رفت. به دلیل مصرف زیاد متادون، دچار یبوست شدید شده بودم و تمام پزشکان گوارش کرمان را ویزیت کرده بودم؛ هیچ‌کدام نتوانستند کمکی کنند. حتی یکی از پزشکان گفت: «روده‌های شما دیگر حرکت دودی ندارند و باید جراحی کنید و از روده‌ی مصنوعی استفاده نمایید.» من کاملاً ناامید شده بودم و مرگ را انتظار می‌کشیدم.

به همسفرم می‌گفتم: بعد از من، چه بر سر شما و بچه‌ها خواهد آمد؟ اما خدا را شکر می‌کنم که مسیر کنگره به رویم گشوده شد. مصرف‌کننده‌ها دو دسته‌اند: سه میلی‌گرمی و صد میلی‌گرمی. من از نوع دوم بودم! با مصرف زیاد و انواع قرص‌ها، خود را به نابودی کشانده بودم. اما با روش DST و لطف خداوند، امروز در آرامش و رهایی زندگی می‌کنم.

در دوران تاریکی، خانواده‌ام، به‌ویژه همسفرم و دختر بزرگم، بسیار آسیب دیدند. اکنون تنها آرزویم این است که بتوانم جبران گذشته را کنم و رضایت آن‌ها را به دست آورم.

سخنان راهنمای همسفر خانم ساناز:
سلام دوستان، ساناز هستم، یک همسفر. این تولد را ابتدا به آقای مهندس و خانواده‌ی محترمشان تبریک می‌گویم، همچنین به اساتید، به راهنمای عزیزم خانم سحر و به مسافر محترم آقا امید و همسفر گرامی‌شان مریم، دختران‌شان و دامادشان. تبریک ویژه‌ای دارم به اعضای لژیون ششم گنجعلی‌خان و تمام همسفران پرانرژی که همیشه در کنارم بوده‌اند.

اولین‌بار است که در شعبه‌ی رفسنجان در این جایگاه قرار می‌گیرم و حس بسیار خوبی دارم.
زمانی که مریم وارد لژیون شد، کمی مردد بود که آیا درمان در این‌جا ممکن است یا نه. به او گفتم: صبوری کن. با گذر زمان دیدم چقدر منظم، فرمان‌بردار و مسئولیت‌پذیر است. از رهجوهای بی‌حاشیه و بااخلاص بود و همواره دغدغه‌اش رضایت راهنما بود.

مریم از جمله همسفرانی بود که به معنای واقعی، مسافرش را رها کرد تا او بتواند مسیر رهایی را طی کند. همین اعتماد و رها کردن، عامل موفقیت مسافرش شد. او ۱۱ ماه و ۱۹ روز در کنار مسافرش سفر کرد و رهایی را از دستان آقای مهندس دریافت نمود.

مریم قلبی مهربان و روحی بخشنده دارد. امیدوارم در مسیر کنگره ماندگار باشد و در آینده، هم او و هم مسافرش در جایگاه راهنمایی خدمت کنند. از صمیم قلب آرزو می‌کنم روزی جشن آزاد‌مردی آقا امید را نیز با هم جشن بگیریم.

سخنان همسفر خانم مریم:
سلام دوستان، مریم هستم، یک همسفر. از آقای مهندس و خانواده‌ی گرامی‌شان و خدمت‌گزاران شعبه‌ی رفسنجان تشکر می‌کنم.

به آقای محسن، راهنمای مسافرم، که در خانه‌ی ما جایگاهی ویژه دارد، تبریک می‌گویم. وقتی تلفن همسرم زنگ می‌خورد و می‌ایستد، همه می‌دانیم که آقای محسن تماس گرفته‌اند؛ نام ایشان در گوشی همسرم «ابر‌مرد، اسطوره‌ی زندگی‌ام آقا محسن» است.

حال خوب امروزمان را مدیون آقای محسن و خانم ساناز هستم. مسافر من باوری در ناباوری بود. هرگز فکر نمی‌کردم روزی رها شود. هیچ‌گاه در تولدها گریه نکردم، فقط شکر خدا را به‌جا آوردم.

در ابتدا حتی مانع حضورش در کنگره می‌شدم و می‌گفتم: «من خودم کمکت می‌کنم.» اما او بازمی‌گشت به مصرف. بعدها با اصرار خودش به کنگره آمد و از آن زمان، مسیر زندگی‌مان تغییر کرد. من هم به کنگره آمدم و لژیون خانم ساناز را انتخاب کردم که واقعاً نعمتی برای من بود.

قبلاً مسافرم حتی برای رفتن به خرید دو کوچه آن‌طرف‌تر از خانه، تردید داشت و از خانه بیرون نمی‌رفت. اما امروز مسیر طولانی کرمان تا رفسنجان را با عشق طی می‌کند؛ گاه حتی بدون صرف ناهار، فقط برای حضور در کنگره.

از اعضای لژیون ششم که از کرمان آمدند و در این جشن شرکت کردند، و از اعضای شعبه‌ی گنجعلی‌خان سپاسگزارم.
این تولد را از صمیم دل به مسافر عزیزم تبریک می‌گویم.

عکس: راهنما، مسافر محمد
تایپ: مسافر عباس
بارگذاری: مسافر محسن 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .