در جهان خاکی یا فیزیکی، فکر کردن مهم و سرنوشتساز است؛ ولی بهتنهایی، مسائل زندگی را حل نمیکند؛ پس چه باید کرد؟ عظمت درون انسان آنچنان است که با پی بردن به آن میتوانیم تمام کارهای غیرممکن را ممکن کرده، از بسیاری سدها عبور کنیم و به بیمرزی در تواناییهای خود برسیم. فکر کردن یک مقدمه است. وادی ۱ تا ۴ فکر کردن را به من آموخت و آموزش داد که باید به چه چیزهایی فکر کنم و به چه چیزهایی فکر نکنم. جهت بیهودگی به این جهان نیامدهام و اینکه سرنوشت در دستان خودم هست و باید مسئولیتپذیر باشم؛ اما در وادی پنجم باید بتوانم، ساختارهای فکری خود را عملیاتی نمایم. اینکه من یک دنیا فکرهای درست و اندیشههای ناب داشته باشم و فقط یک ساختار ذهنی برای خودم بچینم، چه فایدهای دارد؟ مثلاینکه تمام فنون شنا را بلد باشم؛ ولی هیچگاه داخل آب نشوم. آیا میتوانم لذت شنا کردن را دریافت کنم؟
در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر گفتهشده: «فکر خالی کافی نیست، فکر باید به مرحله ظهور برسد». آقای مهندس در وادی پنجم روشن میکنند که ما در دنیا در چند بعد زندگی میکنیم و وجود سه جهان را برای ما باز میکنند: ۱. جهان خاکی یا جهان فیزیکی: من روی این کره زمین که همگی بهنوعی از آن آگاهی داریم زندگی میکنم.
۲. جهان خواب: در زمان خوابیدن ما در جهان دیگری زندگی میکنیم که گاهی خوابها یادمان میآوریم و گاهی اوقات آنها را به یاد نمیآوریم، علت آنهم انتقال بین حسهای بیرون و حسهای درون است و مانند نوعی مرگ موقت است. ۳. جهان ذهنی: یک جهان بسیار شگفتانگیز، مهم و پراهمیت و یکی از شاهکارهای مهم خداوند است که در نهاد آدمی قرار دادهشده. اگر من ۴ وادی اول را بهدرستی یاد گرفته باشم، جهان ذهنی درستی برای خودم خلق میکنم که در این جهان، کنفیکون برای من اتفاق میافتد که همانجا لذتش را احساس میکنم؛ یعنی هرچه بگویی موجود شو، موجود میشود.
ولی در جهان بیرونی یا جهان فیزیکی، پارامتر زمان اهمیت بسیاری پیدا میکند که باید به آن توجه کرد؛ مثلاً در جهان ذهنی دانه کاشته میشود، رشد میکند و میوه میدهد؛ ولی در جهان فیزیکی حداقل یک سال زمان لازم است که این درخت به میوه برسد. ما نمیتوانیم در جهان ذهنی زندگی کنیم؛ باید بتوانیم آن را به جهان بیرونی انتقال دهیم و عملیاتی کنیم. نوع زندگی من در جهان فیزیکی به افکار مثبت و منفی من در جهان ذهنی ارتباط دارد. پس جهان ذهنی مقدمهای است؛ برای برنامهریزی و تمرین برای انجام تمامی امورات زندگی در جهان بیرون. دو نکته مهم، لازم و ضروری است. اولین مورد، تفکر و ایجاد ساختار ذهنی مناسب است و دوم، به اجرا درآوردن ساختارهای ذهنی تا مرحله پایانی.
در درمان اعتیاد، تصویرسازی ذهنی میکنیم، وارد کنگره شده، مراحل درمان را با فرمانبرداری اجرا میکنیم، به درمان میرسیم؛ چون یک ساختار منطقی و سازگار با فیزیولوژی بدن است که درکنگره بستر آنکه همان آموزش است، فراهم گردیده؛ یعنی خروج از حالت منفی و رسیدن به آرامش اتفاق میافتد. برای اینکه یک ساختار ذهنی به عملیاتی تبدیل گردد؛ باید بستری فراهم شود. منظور از این بستر این است که بتوانیم از حالتهای منفی مثل اضطراب، ترس، عدم اعتمادبهنفس، ناامیدی و ... خارجشده و به آرامش برسیم؛ باید بتوانیم تزکیه و پالایش را از خود شروع کنیم. اولین گام، پندار سالم یا افکار سالم است که منجر به گفتار سالم و درنتیجه کردار سالم میشود که در ادامه کارهای ما درست و صلحآمیز خواهد بود.
برای اینکه بتوانم، خود را تزکیه و پالایش کنم و به یک انسان متعادل نزدیک شوم؛ باید از یکسری پلهها عبور نمایم و بالا بروم. پله اول: برگشت از ضد ارزشها میباشد. ضد ارزش یعنی چه؟ آقای مهندس بیان میکنند: «هر کس به درون خود برود، میفهمد چه عملی ارزشی و چه عملی ضد ارزشی است». دروغ گفتن، غیبت، رشوه دادن، رشوه گرفتن، شهادت دروغ دادن و اعتیاد همه در وجود انسان، ایجاد اضطراب، نگرانی و تشویش ذهن میکنند ضد ارزش هستند و باید بتوانیم از آنها برگشت کنیم. توبه، یعنی برگشت یا بازگشت که باید از کارهای ضد ارزشی برگشت کنید و برخلاف جهت آنها حرکت کنید یا بهاصطلاح راهی را که رفتهای، بازگردی. پله دوم: خودداری است؛ وقتی نتوانی درستی یا نادرستی عملی را تشخیص بدهی، بهتر است آن را انجام ندهی؛ یعنی در اختیار خود باشی. در مسیر درمان اعتیاد، با خودداری بسیاری از بندها جدا میشوند.
پله سوم: قناعت است. طبیعت آموزگار ماست؛ مثل درخت خرما که با آب کم و شور، یک میوه شیرین میدهد؛ باید با کمترین و سادهترین امکانات، بهترین و مفیدترین شرایط و محصولات را برای خود و دیگران خلق کنیم. قناعت با خساست بسیار متفاوت است. در دوره درمان اعتیاد، باید قانع باشیم و قدر خود و داشتههای خود را بدانیم. پله چهارم: صبر میباشد. صبر یعنی در نظر گرفتن زمان، همراه با حرکت و تلاش لازم برای رسیدن به اهداف مشخص. صبر گاهی سخت و طاقتفرسا است؛ ولی یادگرفتن آن بسیار ضرورت دارد. خداوند انسان را به صبر دعوت میکند. این دعوت ۷۰ مرتبه در قرآن آمده. میوه صبر بسیار شیرین است. همسفر پس از آشنایی با واژه صبر و آموختن آموزشها، سفر ۱۱ ماهه برایش آسان شده و در پایان، طعم شیرین رهایی را دریافت مینماید و از آن لذت میبرد. خروج از تاریکی و اعتیاد، مستلزم صبر، تلاش و گذشت زمان است.
پله پنجم: تجسس، قضاوت، غیبت. نوعی تجسس قانونی داریم که برای اداره آگاهی انجام میشود؛ ولی یک نوع تجسس دیگر نیز هست که بدون دستمزد و از روی بیکاری در جوامع معمولی انجام میشود. برای این کار خود، هم دلیل میآورند که ما خیرخواه دیگران هستیم. بعدازآن، با اطلاعات ناقص و گاهی غلط شروع به قضاوت میکنند و حکم صادر مینمایند؛ یعنی غیبت و سخنپراکنی میکنند. در قرآن نیز زشتی این عمل در سوره حجرات، آیه ۱۲ بیانشده است و ما باید حواسمان به انسانهای فاسق باشد. پله ششم: پسانداز است؛ برای تمامی انسانها ضرورت دارد و مسیر زندگی را هموار میکند. آموزش آن بسیار مهم است. آقای مهندس بیان میکنند: «پسانداز برای کسی است که وضع مالی خوبی ندارد.» پول یک پل است. پسانداز، حکمت، معجزه و قدرت دارد.
پله آخر: توکل، رضا، تسلیم، آیا قدرت مطلق را بعدازاینکه حرکت و تلاش کردهای، وکیل خودت میکنی و به حمایت او ایمانداری؟ با قلب، زبان و عمل خودت، با آن چیزی که برای تو مقدر میکند، رضایت داری یا نه؟ اگر جوابت مثبت بود؛ یعنی از وکیل و رضا عبور کردهای. پس میتوانی وارد مرحله تسلیم محض شوی که این مرحله یک تفاوت با مرحله رضا دارد. در این مرحله ما هیچ خواستهای جز خواسته قدرت مطلق نداریم که کمتر انسانهایی به این مرحله میرسند، فوقالعاده سخت و طاقتفرساست؛ ولی کسی که شرایط را پیدا میکند و وارد مرحله تسلیم میشود، دیگر برایش سخت نخواهد بود. آقای مهندس با اطمینان بیان میکنند که «تمامی مسافران و همسفران، با طی کردن این پلهها به آرامش رسیده و عملی کردن ساختارهای ذهنی برای آنها بسیار آسان و هموار میگردد.»
منبع: کتاب عشق، سیدیهای وادی پنجم و سیدی مثلث فسق
نویسنده و رابط خبری: راهنما همسفر طیبه (لژیون نهم)
ویرایش و ارسال: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
161