در آوار خونین گرگ و میش
در میان خاکستر دود و آتشی غریب
آنگونه که خود را هیزموار میسوزاندیم
و هیچ نشانهای از نور، آفتاب و روشنی نبود
مردی برخاست
که خاک را سبز میخواست
و عشق را شایسته زیباترینها
مردی که میگفت
قلب را شایستهتر آنکه جز محبت تهی باشد
و گلو را بایستهتر آن
که زیباترین نامها را بگوید.
مردی که میدانست سحر نزدیک است حتی اگر شب سیاه، شب یلدا باشد.
مردی فقط شبیه به خودش.
مردی که من شناختم، خودش نیز به این افاضات قلمی رضا نیست و نه اهل تعریف و تمجید است نه نیازی به تعارف تکهپاره کردن دارد. بزرگ است و آدم بزرگ یک شبه بزرگ نمیشود و یک شبه مهرش در دل هزاران نفر آدم دلداده جا نمیگیرد.
نامش حسین است...
او سیاهی را میشناسد، سرما و سکوت را لمس کرده است، تنهایی را میفهمد و جای تکتک انسانهای دور و برش درد کشیده است.
هدفش بیشک تغییر جهانی است که روز از پی روز به شب آلودهتر میشود. در آرمان شهر او خورشید بیدریغ بر صفوف حجیم یخ بسته افکار منجمد میتابد تا از پس هر تابش، نوری پدید آید روشنگر مسیری که از میان تاریکیها و سیاهیها میگذرد و از شصت درجه زیر صفر عبور میکند.
کمک برای او کلمه همیشه مقدسی بوده است نه برای آب و رنگ دادن به رویاها بلکه به چشم ابزاری برای بیان حقیقت هستی، حقیقت غیرقابل انکاری که میگوید های ادمها شما لایق بهترینها هستید؛ حتی اگر در سیاهترین زوایای آشوبزده زندگی از ترس پنهان شده باشید.
او خویشاوند نزدیك هر انسانی است. اصلا خودش یك لر، بلوچ، كرد، فارس، ترک و ... است. بین خودمان باشد من خودم بارها ایشان را با چوخایی کیارسی دیدهام... با گیوههای ملکی دست دوز که کلاه کج گذاشته به رسم بزرگان که کج میگذارند بزرگان ایل کلاههای کیخسروانی خویش را با دبیت علی اکبری مانند کهنه ایلخانی همیشهسوار و همیشه سالار .
باید به عمان سامانیها بسپارم یک قطار فشنگ مارتینی قجری برایش دست و پا کنند تا حمایل ببندد و بشود خود سردار اسعد بزرگ، فاتح تهران.
بگذریم!
مهندس حسین دژاکام بنیانگذار و تئوریسین جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰ فارغالتحصیل سال ۱۳۵۶ رشته مهندسی الکتروتکنیک از دانشگاه علم و صنعت ایران، محقق در زمینه تولید چشمهای الکترونیک، نویسنده آثار بنیادی در زمینه صورت مسئله اعتیاد، روش درمان، مقوله انسان و جهانبینی، کاشف روش درمان تدریجی - پلهای اعتیاد (DST) ، متولد ۲۵ آبان سال ۱۳۲۸ هجری شمسی شهر کرمان میباشند.
آقای مهندس دو بار اقدام به ترک کردند و هر دوی آنها با شکست مواجه شدند و اکنون ما میدانیم دلیل آن شکستها راه نیفتادن سیستم شبه افیونی ایشان بود. زندگی و تقدیر تکتک ما بسته به آن شکستها و ابداع روش دی اس تی بود. با کمک قدرت مطلق و پروردگار مهربانیها جناب مهندس سفرشان در تاریخ ۱۳۷۶/۹/۱۵ به اتمام رسید و آن روز با رها شدن ایشان تمامی ما اذن و اجازه رهاییهایمان صادر شد و برای همین است که تا زمانی که جان در بدن داریم پانزدهمین روز از ماه آذر را فراموش نمیکنیم و هر سال این روز را شکرگزاری میکنیم، شکرگزاری میکنیم برای حضور انسانی که از زندگی خود گذشت برای احیای انسانهای فراموششده، شکرگزاری میکنیم برای حضور مردی که از قلبها وارد میشود، شکرگزاری میکنیم برای خانواده ایشان که سالها از حق مسلم خود گذشتند تا خانوادههای دیگر هم آرامش و رهایی را لمس کنند.
به راستی چقدر باید بگذرد که من بدانم چقدر خوشبخت هستم که در کنگره اجازه خدمت و حضور دارم. حضور در کنار معلمی راستین که همچون اسمش بزرگ است و با آموزشهایش رسم زندگی و بندگی را به ما یاد میدهد.
کاش از یاد نبرم که برای ثانیه ثانیه حضور در کنگره اذن و اجازه قدرت مطلق نیاز است و ای کاش فراموش نکنم خداوند لیاقت خدمت به بندگان دردمندش را به هر کسی نمیدهد.
پس از درود بگو ای مسیح هستی بخش
نوید نسخه لطف به خستگان برسان
خداوند سایه پر از مهر و برکت جناب مهندس را حفظ کند و در پایان هفته زیبای بنیان را خدمت جناب مهندس، خانواده محترمشان و تمامی اعضای کنگره تبریک عرض میکنم و از خداوند میخواهم هر کسی که با خواسته قوی و دلی شکسته به دنبال راهی برای نجات خودش و خانوادهاش است راهش به کنگره باز شود و از این خان پر برکت بهرهمند شود.
ارسال مطلب: کمک راهنما همسفر زهره
همسفران نمایندگی عربزاده
- تعداد بازدید از این مطلب :
5735