کمکراهنما همسفر طیبه با بیش از 30 سال تخریب وارد کنگره شدند، آخرین آنتیایکس مصرفی مسافرشان تریاک خوراکی به روش DST با شربت ot به راهنمایی مسافر محمدیپور و همسفر مرجان ورزش در کنگره دارت در حال حاضر ۶ سال و 10 روز است که از بند مواد آزاد و رها هستند.
لطفا از حس و حال خودتان در موقع تحویل دادن لژیون بگویید؟
من تا دو ماه پیش تحویل دادن لژیون برایم سخت بود ولی واقعا آقای مهندس خیلی با درایت و هوشمندانه رفتار میکنند این خدمت ۴ سال است ولی کمکم آن وابستگی کم میشود برای من این اتفاق افتاده و الان خوشحالم که لژیون را تحویل دادم و با وجود مشکلات و سختیها و بیماری که در این دوران برایم بهوجود آمد ولی از این لحاظ خوشحالم که توانستم به وظایف خود عمل کنم و نمیتوانم بگویم که بیتفاوت هستم ولی دلتنگ آن فضا و آن دوران و بچهها میشوم.
اگر قرار بود به عملکرد چهارساله خود و جایگاه کمکراهنمایی خود نمره بدهید چه نمرهای به خودتان میدادید؟
من به خودم نمره ۱۵ را میدهم زیرا توان و نیرو و انرژی من در همین حد بود بیشتر از این از خودم نمیتوانستم انتظار داشته باشم به همین میزان که نمره دادم از عملکرد خودم راضی هستم.
تعریف و دیدگاه شما در مورد جایگاه کمکراهنمایی چیست؟
اگر من بخواهم تعریف کنم همان کتاب عشق و خودشناسی است که فرصت را به یک کمکراهنما میدهد تا بتواند خودش را بشناسد، نقاط ضعف خود را توسط رهجوها پیدا کند و همینطور نقاط مثبتی را که دارد به آن جهت دهد و این خیلی مهم است که همان عمل سالم و عمل به ظاهر نیک است و خیلی چیزهای دیگر برای من داشت مثلا فهمیدم که منیت دارم، این جایگاه به من کمک کرد تا بتوانم با خودم تسویه حساب و جبران خسارت کنم و بیشتر به خود و درون خودم توجه داشته باشم
به نظر شما وقتی کمکراهنما میخواهد لژیون خود را تحویل دهد و رهجوهایش باید راهنمای دیگری را انتخاب کنند آیا این موضوع در روند آموزش و سفر رهجوها تاثیر منفی نمیگذارد؟
اگر رهجو به راهنمایش وابسته شده باشد قطعا تاثیر منفی را میگذارد و من خودم دیدم که اینقدر رهجو وابسته بوده که وقتی راهنما رفته او هم رفته و این برای یک رهجو خیلی بد است و همینطور برای یک راهنما، بنابراین راهنما باید به رهجو آموزش دهد که او برای کنگره است و آمده است تا آموزش بگیرد و خدمت کند، من خودم شخصا رهجوها را از چند ماه قبل آماده کردم و گفتم که قرار است لژیون را تحویل بدهم و آماده شدند و این گذشت زمان کمک میکند که رهجو کمکم این آمادگی را در خودش بوجود آورد و به نظرم تاثیر منفی که ندارد هیچ، تاثیر خیلی مثبتی هم دارد چرا که من به رهجو گفتم با حس خودش راهنمای بعدیاش را انتخاب کند، نگاه به این نکند که لژیونی پر هست حتما خبری است و لژیونی که خالی است چه مسئلهای دارد، مهم حس است که قطعا با کمکراهنمای بعدی آموزشهای جدیدتر و حس و حال جدیدتری را تجربه خواهد کرد.
شما قبلا خزانهدار لژیون سردار و اکنون هم نگهبان این لژیون هستید در این قسمتها چه آموزشی دریافت کردهاید؟
من شاید در برخی از مسائل مو را از ماست میکشیدم ولی در این جایگاهها بخشش واقعی را یاد گرفتم و مثالی هم که زده میشود (حساب به دینار بخشش به خروار) اینکه آدم بتواند بخشش کند خیلی چیزها را میتواند ببخشد، بخشش فقط پول نیست میتواند خطاهای دیگران هم باشد، من در این دوران گرههایی که در درون و در زندگیام بود باز شده است زیرا در اوایل دوره نگهبانی و همینطور تا الان اتفاقات خوبی برایم افتاده، در آینده هم اتفاقات و معجزات در زندگی خود را تجربه خواهم کرد.
خانم طیبه جان شما نشان دنور را دریافت کردهاید لطفا از تغییر و تحولات این جایگاه برایمان بگویید؟
اینکه من خودم را همیشه به خالقم بدهکار میدانم و بزرگترین اتفاق درونی من این شده که بخشش برایم خیلی راحتتر شده است، گویی یک دل دریایی پیدا کردم امیدوارم که پهلوانی را هم بتوانم تجربه کنم زیرا میخواهم دلم به وسعت اقیانوس شود و اتفاق خیلی بزرگی که بعد از دنور شدن من برایم پیش آمد این بود که دوتا از پسرهایم به کنگره آمدند و سفرشان را شروع کردند و اتفاق قشنگ این است که ما خانوادگی کنگرهای شدیم.
مهمترین آموزشی که در دوران کمکراهنمایی دریافت کردهاید چه بوده است؟
بزرگترین آموزش صبر بود، صبر همراه با تلاش، شاید قبلا صبر من تحمل کردن بود اما الان صبر را میدانم، لمس و درکش میکنم و نبرد و جنگ درون را آموختم و نقاط ضعف خودم را پیدا کردم، از طریق رهجوها هم خیلی آموزش گرفتم خیلی چیزها که در وجود خودم نبود نقاط مثبتی بود که در رهجویم میدیدم و میفهمیدم که شاید من حتی از یک رهجو هم در بعضی مسائل عقبتر هستم بنابراین خیلی چیزها را هم از رهجوها آموزش گرفتم.
به نظر شما علت ماندگاری بعضی از همسفران در کنگره ۶۰ چیست؟
قطعا نتیجه گرفتند و به حالخوش و به یک آرامش نسبی رسیدند و فهمیدند که وقتی آمدند و دیگران به آنها خدمت کردند و کمک کردند که به
حال خوش برسند، حالا خودشان را موظف میدانند که آنها هم باشند و در کنگره خدمت کنند، ولی در کل هر کسی برای خودش میآید، استارت را میزند که برای خودش بیاید برای اینکه دنبال راهی است برای رسیدن به صلح و آرامش، قطعا علت ماندگاریاش و خدمت کردن به هم نوع خودش محبت است، پیوند محبت و انرژی مثبتی که دریافت میکند سبب ماندگاری بعضی از همسفران میشود.
خیلی کوتاه از تجربه خود در کنگره در این چند سال بفرمایید؟
من وقتی وارد کنگره شدم شاید اوایل هنوز آموزش زیادی دریافت نکرده بودم، اگر چیزی به دید و نظر من اشتباه بود میگفتم خب بگذار سفر اول تمام شود فعلا چیزی نمیتوانم بگویم، این ادامه داشت، هرچه جلوتر آمدم دریافت کردم که دیگرانی که از من جلوتر هستند چه سفر دومی چه کسی که در جایگاه کمکراهنمایی، مرزبانی و ایجنتی قرار دارند قطعا از من بیشتر میدانند من در جایگاه کمکراهنمایی هستم و ایجنت از من بیشتر میداند ولی ممکن است به ظاهر یک حرف اشتباه بزند یا کار اشتباه بکند ولی قطعا آن شخص از من جلوتر است و آموزش بیشتری دریافت کرده است، این تجربهای بود که من در این چند سال بدست آوردم و باید ادامه دهم، من هنوز نیاز به آموزش دارم تا بتوانم کمتر دچار خطا شوم و بتوانم ارتباطم را با دیگران یاد بگیرم و آن سیر تکاملی خودم را پیش ببرم واقعا در جمع بودن است که انسان به تکامل میرسد و سطح آگاهی که بالا میرود خیلی چیزها را میتواند شخص برای خودش دریافت کند.
کلام آخر:
آنچه باور است محبت است تنها پیوند محبت ما را به هم متصل نگاه میدارد انشاالله که خداوند کمک کند و توفیق این را داشته باشم که جایگاههای دیگر را هم تجربه کنم و این اطمینان را دارم که عضو لژیون سردار هستم، میدانم که باید باشم و دو مسافر جدید دارم اینها باعث دلگرمی من میشود که من هنوز اجازه دارم که در کنگره حضور داشته باشم و وصل به کنگره باشم.
مصاحبه و تایپ: همسفر سمانه اژیون اول به راهنمایی همسفر زهره
ویرایش: همسفر مریم لژیون اول به راهنمایی همسفر زهره
ویرایش نهایی، عکس و ارسال: مرزبان خبری همسفر رویا
همسفران نمایندگی حسنانی
همسفران نمایندگی حسنانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
1502