دوازدهمین جلسه از دوره اول کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره ۶۰، نمایندگی خیام نیشابوری؛ با استادی کمک راهنما مسافر علی، نگهبانی مسافر مصطفی و دبیری مسافر سعید، با دستور جلسه "وادی هفتم و تأثیر آن روی من" و در ادامه تولد ۵ سال رهایی کمک راهنما مسافر محمد، ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر. خداوند را شاکرم که اجازه داد اولین بار در شعبه خیام نیشابوری در جایگاه استادی قرار بگیرم و از شما دوستان آموزش بگیرم و خدمت کنم. دستور جلسه ما به روال جشن تولد دو بخش است، یکی دستور جلسه هفتگی است و بخش دوم؛ جشن تولد آزادمردی محمد آقا است. دستور جلسه وادی هفتم "رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت مینماییم". مسلماً این یافتن راه مهمترین اصل است؛ اما ناز شصت کسانی که راه کنگره ۶۰ را پیدا کردند و ما که امروز در کنگره هستیم و قسمت اصلی مطلب که برای ما نمایان است یافتن راه، راه پیدا شده، کنگره وجود دارد؛ اما همه ما میدانیم که در گذشتههای نهچندان دور، حال این گذشتههای نهچندان دور مربوط به تکتک ما میتواند باشد.
تا همین چند روز پیش اگر یکی از دوستان کنگره را پیدا نکرده است آن میشود گذشته دور، برای یک نفر که ده سال پیش، بیست سال پیش، سی سال پیش که خیلی آدمهای با اراده یا آدمهایی که تصمیم داشتند که اعتیاد را کنار بگذارند. خیلیها فهمیدند راهی که در اعتیاد پیشرفتهاند، راه غلطی بوده؛ اما آنها مسیر درست و حقیقی را پیدا نکردند و مجبور شدند بین بد و بدتر، بد را انتخاب کنند و به مسلخ و به قتلگاه رفتند. خیلی افرادی بودند که بعد از ده سال، پانزده سال یکمرتبه مواد را کنار گذاشته و چه عوارضی که به دنبال نداشت و چه انسانهایی که در این مسیر جانشان را از دست ندادند یا به قول آموزشهای کنگره ۶۰ دیگر انسانی که ترک میکند یا معلول میشود یا مجروح میشود. امروزه برای ما مباهات است که کنگره ۶۰ سر راه ما قرارگرفته است، من برای خودم همیشه خوشحالم ازاینجهت که یک روزی مصرفکننده شدم اما زمانی آمدم و خواستم مواد مخدر را کنار بگذارم کنگره ۶۰ سر راه من پیدا شد.
و این دقیقاً کشف حقیقت است. حقیقت با واقعیت را حتماً دوستان میدانند و به گوش شما خورده باشد. حقیقت یعنی آنچه بوده، هست و خواهد بود، در مسیر درمان اعتیاد یقین بدانید که تنها راه حقیقی و واقعی برای درمان اعتیاد فقط و فقط کنگره ۶۰ است؛ چون صراط مستقیم یک راه بیشتر نیست؛ بنابراین به خود من برمیگردم که به دنبال چه چیزی هستم و چه چیزی میخواهم. مبدأ، مقصد و هدف. در کنگره ۶۰ به دنبال چه چیزی میگردی. یک روزی که من رفتم مصرفکننده مواد شدم دنبال خیلی چیزها میگشتم. امروز آمدهام کنگره ۶۰ چه میخواهم. دنبال چه هستم، کنگره ۶۰ را به اقیانوسی وسیع تشبیه کردهاند. برای همهجا هست و بستگی دارد که به دنبال چه هستیم، برداشتنیها را باید برداشت. در کنگره ۶۰ هر چه بردارید بدرد بخور است و قابل استفاده است. هر چه که بردارید از کنگره ۶۰ میتوانید استفاده کنید. ممنونم از اینکه سکوت کردید و به حرفهای من گوش کردید.
و اما قسمت دوم دستور جلسه، تولد پنج سالگی مسافر محمد؛ خداوند را شاکریم که این فرصتها در اختیار ما قرارگرفته است. این جشنها بسیار بسیار ارزشمند است، چه جشن یک سال رهایی، چه سه سال رهایی و چه امروز که جشن آزادمردی آقا محمد را کنار هستیم. اگر یک نگاهی به گذشته خودمان داشته باشیم، تکتک ما در خیالمان چنین جایی با این ویژگیها و خصوصیات نمیدیدیم و که کنار هم بنشینیم و پنج سال رهایی از مواد مخدر که بزرگترین و قویترین نیروی منفی هست را کنار همدیگر بتوانیم جشن بگیریم. امروز خیلی خوشحالم، اولین تولدی است که در نمایندگی خیام برگزار میکنیم. اول جلسه فراموش کردم تشکر کنم از تمام دوستانی که زحمت کشیدند بنای به این قشنگی را ساخته شود.
انشاالله شما هم تصویرسازی ذهنی داشته باشید که یک روزی شما هم اینجا قرار بگیرید و این اتفاق مطمئنم برای آقا محمد در سفرش اتفاق افتاد که امروز اینجا نشسته است. در این جایگاه نشستن مزد ۵ سال ۶ سال تلاش است. نابرده رنج گنج میسر نمیشود، مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد. آموزشهای کنگره به ما میگوید که معمار زندگی خودت، خودت هستی. مکانیک درمان اعتیاد خودت، خودت هستی. راهنما یک انگشت اشاره بیشتر نیست. شما هستی که باید حرف راهنمایت را بخوانی و مسیری را که راهنما به شما نشان میدهد، بروی. من یادم میآید چیزهایی که آقا محمد میگفتم، به نحو احسن انجام میداد. اگر انجام نمیداد، چهبسا امروز در این جایگاه نمیبود. این نشانهای از آن سرسپردگی، فرمانبرداری و رعایت قوانین و حرمتهای کنگره ۶۰ است.
یقین بدانید و شک نکنید؛ بدی، بد است و خوبی هم خوب است. تا میتوانی خوبی کن و از کنار بدیها بگذر. برای محمد هم همین است برای من هم همین است. صد در صد هرکدام از ما، یک ایراداتی در وجودمان است؛ اما به کنگره آمدیم تا خودمان را یک بررسی کنیم، عیبهایمان را خودمان پیدا کنیم و سعی کنیم با آموزشهای ناب کنگره، برطرف کنیم. من برای آقا محمد بسیار خوشحالم، این روز را خدمت خودش و خانواده محترمش و پسرش آقا مهدی تبریک میگویم. آقا مهدی، از زمانی که محمد میآمد، همراهش بود کنارش بود. و این خیلی خوب است که ما بچهها و فرزندانمان را به کنگره بیاوریم و در کنار ما قرار بگیرند. برای لژیون آقا محمد خیلی خوشحالم. انشاالله که آموزش بگیرند. از راهنما بهعنوان الگو استفاده کنند.
انشاالله که آقای محمد در ادامه مسیر زندگی و کنگره در کنار خانوادهاش موفق باشد و انشا الله هر آنچه برای شما آرزو کرد، این خیلی درس است که از آرزوهای خودت بگذری برای رسیدن به آرزوی دیگران و این چیزی نیست جز آموزشهایی که کنگره به ما یاد داده است، باید بگذری تا برسی. امروز محمد از آرزوی خودش میگذرد تا تکتک سفر اولیهایی که به آرزوهایشان برسند. متشکرم.
اعلام سفر مسافر محمد:
سلام دوستان محمد هستم مسافر. با بیش از ۱۰ سال تخریب وارد کنگره شدم. آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک. ده ماه و ۲۷ روز سفر کردم به روش DST داروی درمان اپیوم کمک راهنمای خوبم علی آقا، رهایی ۵ سال و ۱۵ روز.
آرزوی مسافر محمد:
یک آرزوی دیگرم این است که میدانم تکتک شما عزیزان یک آرزو دارید و من این آرزو را میکنم که تکتک شما عزیزان به آرزویتان برسید.
سخنان مسافر محمد:
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر. آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. تنها پیوند محبت ما را به هم متصل نگاه خواهد داشت. من در تولد یک سال رهاییام متوجه شدم که چه ثروت بزرگی دارم و خداوند من را دوست داشته و من را رها نکرد و مسیر کنگره ۶۰ را به من نشان داد و اساتید گرانقدر را در مسیر من قرارداد و من را از عمق تاریکیها بیرون بکشند. به من آموزش دادند و از علی آقا واقعاً سپاسگزارم و دوستشان دارم. مگر میشود کمک راهنمایی در مسیر زندگیات قرار بگیرد و شمارا از عمق تاریکی نجات دهد و یادت برود. ما دائماً میگوییم که انسان نباید ناسپاس باشد. اگر در این مسیر باشید و فراموش کنید ناسپاس میشوید، از آقای احمد و آقای نقیب زاده واقعاً سپاسگزارم. من خودم در جایگاه کمک راهنمای تازهواردان خدمت کردم و میدانم چه جایگاهی مهم است. همیشه گفتهام که اگر شعبهای میخواهد قوی باشد باید کمک راهنمای قوی داشته باشد که مسیر را قشنگ نشان دهد.
کنگره ۶۰ برای کسانی است که به آخر خط رسیدهاند. من به آخر خط رسیده بودم. خانم من باردار بود و در تهران بودیم و چون من در خانه برادرخانمم راحت نبودم که مصرف کنم، برادرخانم دیگرم من را به پارک شیان در شمال تهران برد که کلی مأمور داشت. زمانی که به پارک رسیدیم شروع کردم به کشیدن ۲۵ گرم تریاک، به برادر خانمم گفتم مراقب باش که گشت موتوری نیاید و بلافاصله گفت که گشت آمد و ما را به پاسگاه همان پارک برد. به التماس افتاده بودم؛ که من اینجا مسافرم و خانمم باردار است و در اینجا غریب هستم. مامور گفت نه هیچ راهی ندارد. صورت جلسه نوشتند و به پاسگاه داخل شهر بردند و در آنجا بدترین رفتار را با من کردند، آنجا شخصیت من را خورد کردند.
من و چند نفر دیگر را فرستادند به بخش آگاهی و در آنجا هرچقدر که خواستند بیاحترامی کردند. ماموری که وظیفه تحویل من را داشت به بنده گفت: نگران نباش این سبب خیری برای تو در آینده میشود. من از آن مأمور متشکرم و سپاسگزارم. آن روز که این را گفت هنوز آویزه گوشم است و با همان حرف باعث شد که من کنگره ۶۰ را پیدا کنم شخصیت آخر خط من همانجا بود و تمام شد. گفتم خدایا من تا کجا میخواهم بروم، دیگر خسته شدهام و میخواهم ترک کنم. اگر خداوند هدیهای در کنگره ۶۰ به من داده است و امروز بزرگترین ثروت را دارم که شما هستید، امروز خیلی احساس قدرت کردم هرچند میگویم مراقب باش که این قدرت تو را به زمین نزند و منیت سراغت نیاید؛ ولی امروز من فهمیدم که من چه انسان ثروتمندی هستم.
ممنون از تمام همسفرانی که شاید من نشناسم ولی امروز به احترام من در اینجا حضور دارند واقعاً از شما سپاسگزارم. من همسفرم اینجاست ولی توفیق اینکه در کنگره ۶۰ باشد را نداشت. اگر امروز در این هستم به خاطر این است که من حرمتها را رعایت کردم. پسرم چهل سی دی را ننوشته بود از آقای نقیب زاده از اینکه به پسرم آموزش دادند واقعاً متشکرم. امیدوارم بهترینها نصیب همه شما بشود و دوست دارم تکتک شما عزیزان به رهایی برسید و همیشه گفتم خداوند یک هدیه به نام کنگره ۶۰ به ما داده است؛ و این هدیه المثنی ندارد، اگر این هدیه را حفظ کرده و نگهداشتید نوش جان و از آن استفاده میبری ولی اگر این هدیه را گم کردید باید بهای سنگینی را بپردازید و باید بروی یک شهر را زیر پا بگذاری تا مثل آن هدیه که خداوند به تو داده را پیدا کنید آنهم با بهایی سنگینتر که هدیه، هدیه اول نمیشود.
ما عمق تاریکیها را تجربه کردیم، با همان شعر که میگوید: صدها چراغ دارد و بیراهه میرود، بگذار بیفتد و بیند سزای خویش را، هنوز بیراهه میرود. من حالم خیلی قشنگ است یک حس دیگری دارد و دارم لذت میبرم و دوست داشتم تولد پنج سال رهایی خودم را ببینم و دیدم و دوست دارم تولدهای بعدی را هم ببینم و در کنگره ۶۰ باشم و دوست ندارم که این ثروت را از دست بدهم. فرق ما بچههای کنگره ۶۰ باکسانی که در بیرون هستند این است که در بیرون آدمها دنبال یک آدم پولدار میگردند تا یک مو از آن بکنند؛ ولی در کنگره ۶۰ چه؟ ما دنبال یک آدم پولدار میگردیم که یک مو از آن بکنیم؟ خیر ما دنبال آدمهای حال خراب میگردیم که به آخر خط رسیده باشند و میخواهند شخصیت خود را پیدا کنند وزندگی کنند. ما در کنگره 60 برای وصل کردن آمدهایم، همه آمدیم که وصل شویم و این اتفاق میافتد.
از راهنماییهای راهنمای خودم ممنونم و هر کوتاهی که بوده از سمت من نسبت به کمک راهنمای خودم بوده و از تکتک همه عزیزان ممنونم و انشا الله به هر آرزویی که دارید به آن دستیابید؛ چون از آرزوهای خود گذشت کردید تا ما به آرزوی خود برسیم. ما هم از آرزوهای خود میگذریم تا تکتک سفر اولیها به آرزوی خود برسند. نگران نباشید که شما همسفر ندارید ما یک خانواده هستیم. همه شما همسفر من بودید و من باوجود تکتک شما زندگی کردم و امروز در این جایگاه قرار دارم و از شماها ممنونم. امیدوارم که حال خوش را تجربه کنید؛ چون میدانم که بیشترین سختی را شما کشیدید، شاید من با پنج سال رهایی همسفر من از رنجیدهخاطر باشد که حق دارد، ما تخریبهایی داشتیم که در عرض یک سال، دو سال نمیشود جبران کنیم و من واقعاً به خاطر کوتاهیهایی که کردم از همسفرم، پسرم و دخترم عذرخواهی میکنم. امیدوارم باشم و رهایی تکتک شمارا ببینم و در جشن تولد تکتک شما باشم و لذت ببرم. ممنون از اینکه سکوت کردید و به حرفهای من گوش کردید.
خدمتگزاران:
عکاس: مسافر محمد، لژیون دوم و مسافر امیر،لژیون ششم
تایپ: مسافر علیرضا،لژیون دوم و همسفر سعید
ویرایش و درج مطلب: همسفر سعید
- تعداد بازدید از این مطلب :
909