English Version
English

قبل از پاسخ دادن به سوال، خوب فکر کنیم

قبل از پاسخ دادن به سوال، خوب فکر کنیم

اعتیاد یک مسئله است. هر مسئله‌ای هم صورت‌ مسئله دارد. برای حل هر مشکل و مسئله باید صورت مسئله آن را روشن کنیم. مبدا آن و اینکه بدانیم کجا قرار داریم و تشخیص و علت را پیدا کنیم. ما برای درمان بیماری‌ها باید منشأ و علت را بیابیم. شناخت بیماری اعتیاد آغاز و سرچشمه‌ای بود برای درمان بسیاری از درد‌های ناشناخته روحی، روانی، جسمی، چشمه جاودانگی بود برای کسانی که در ظلمات پنهان بودند و کلید گشایش برای قفل‌های بسیار توسط جناب مهندس دژاکام.

صورت‌مسئله از تعدادی سؤال بی‌جواب به وجود می‌آید. صورت‌مسئله، یعنی قبل از پاسخ‌دادن و فکرکردن به جواب، ابتدا فکر کنیم که سؤال‌ها دقیقاً چه هستند و ما دنبال چه مجهول و گم شده‌ای می‌گردیم. بایستی باحوصله و دقت کافی تمام اجزای این سؤالات را از هم جدا و تفکیک نماییم تا بدانیم به دنبال چه هستیم. چرا که در غیر این صورت، نمی‌دانیم چه می‌خواهیم و زمانی که ندانیم کجا هستیم و به دنبال چه هستیم، تکلیف معلوم است که از کجا سر درمی‌آوریم.

یکی از مشکلات اصلی اعتیاد تا به‌ حال همین موضوع بوده است. صدها سؤال، مجهول، پرسش و علت که هیچ‌کس نتوانست به آنها پاسخی بدهد و نتیجه آن، کلاف سردرگمی شد که همه جهانیان را گمراه کرد و هیچ‌کس نتوانست راهی منطقی برای آن پیدا کند و دست آخر، از شدت گمراهی، و نبود آگاهی، عده‌ای به جایی رسیدند که گفتند اعتیاد درمان ندارد و عده‌ای دیگر، ادعای درمان اعتیاد را در کوتاه‌مدت و چند ساعت مطرح نمودند.
خوب است بدانیم که به همین دلیل تعریف مشخص، واضح و کاملی از اعتیاد ارائه نشد و پروتکل درمانی مشخصی نیز برای آن مدون نشده بود.

یکی از مهم‌ترین اقداماتی که بنیان کنگره ۶۰ و نویسنده کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر و مبتکر روش DST جناب آقای مهندس حسین دژاکام قبل از همه این‌ها انجام دادند، این بود که تمام این مجهول‌ها را به یک مجهول تبدیل نمودند. یعنی بسیاری از سؤالات بی‌ربط که گمراه‌کننده بودند را کنار گذاشتند و یک معادله با ده‌ها مجهول را به یک معادله با یک مجهول تبدیل کردند و مبدأ را مشخص نمودند؛ در اینجا بود که اتفاق بزرگی روی داد؛

مجهول و یا ایکس، در معادله مذکور این بود که چرا یک فرد هرقدر تلاش می‌کند و با هر شیوه و متدی که مصرف مواد مخدر را کنار می‌گذارد، حالش خوب نمی‌شود و به تعادل نمی‌رسد حتی پس از گذشت مدت طولانی، چرا این فرد دیگر مثل سابق قادر به ادامه زندگی و انجام درست مسئولیت‌های خود نیست، چرا میل و وسوسه مصرف مواد مخدر را دارد، چرا؟
پس از تحقیق و بررسی‌های گسترده، پس از سال‌ها تجربه اعتیاد و بکار گیری روش‌های متعدد، زیر نظر متخصص‌ترین‌های این حوزه که بعضاً فارغ‌التحصیلان خارج از کشور نیز بودند و پس از ساعت‌ها تفکر نظری و کار عملی، ایشان به این جواب و نتیجه رسیدند: سیستم تولیدکننده مواد شبه افیونی و مخدرهای طبیعی و درون بدن، که ما در کنگره ۶۰ به آن سیستم X می‌گوییم؛ این سیستم دچار اختلال شده است؛ کارش را درست انجام نمی‌دهد و مخدر بیرونی که فرد مصرف می‌کند، جایگزین آن شده است و هروقت که مصرف مواد قطع شود، ناکارایی این سیستم هزار مشکل و اختلال ایجاد می‌کند، به این سادگی‌ها هم راه اندازی نمی‌شود، تازه اگر مواد مخدر به ناگهان قطع شود خماری شدید ناشی از آن مثل یک ضربه مهلک چنان شوکی به این سیستم وارد می‌کند که تا آخر عمر هم درست نمی‌شود.

وقتی این سیستم درست، کار نمی‌کند:
اول: فیزیولوژِی و جسم، تماماً دچار اشکال می‌شود از شصت پا گرفته تا موهای سر، همه و همه از تعادل خارج می‌شوند و انواع و اقسام دردها و بی‌قراری‌ها، از عطسه و خمیازه گرفته تا اسهال و ... به سراغ فرد می‌آید.
دوم: روان یا خلق‌وخو از تعادل خارج می‌شود. مصرف‌کننده مواد مخدر، وقتی مصرفش را قطع می‌کند بعد از مسئله فیزیولوژی، در قسمت خلق‌وخو و اخلاق هم دچار اشکال و بهم ریختگی می‌شود. اما این به‌هم‌ریختگی به مفهوم بیمار روانی بودن نیست. چون جسم تعادل ندارد، روان هم از تعادل خارج شده، چون مخدرهای طبیعی بدن از تعادل خارج شده، حالاتی به فرد دست می‌دهد که شبیه افراد و بیماران روانی است، مثل افسردگی، گوشه‌گیری ... ریشه این اختلالات در جسم است نه در روان.
سوم: تفکرات و دیدگاه شخص به زندگی نیز دچار تحول و دگرگونی می‌شود. البته در جهت منفی. در این حالت شخص امیدی به زندگی ندارد، قادر به فکرکردن و تصمیم گرفتن نیست، قادر به انجام کارها و مسئولیت‌های خود نیست، همه چیز را چپکی و وارونه می‌بیند، از همه طلبکار و متوقع است و فکر می‌کند که زندگی بدون مواد مخدر معنا و مفهومی ندارد و تمام لذت‌های دنیا و زندگی فقط در یک کلمه خلاصه شده است (مصرف مواد) ما در کنگره ۶۰ به چنین وضعیتی، جهان‌بینی افیونی یا معتاد گونه می‌گوییم.

زمانی که بنیان کنگره ۶۰ ، مهم‌ترین گره اعتیاد را که تا آن موقع کسی کوچک‌ترین توجهی به آن نکرده بود، را یافتند، درعمل یافته‌های خود را به اجرا گذاشتند و پس از گذشت ۱۱ ماه از به‌کارگیری شیوه جدید، موفق شدند مصرف مواد مخدر خود را قطع کنند، با این تفاوت که هیچ یک از مسائل و مشکلات و عوارضی که درگذشته با قطع مصرف مواد مخدر به سراغ او می‌آمد، با استفاده از متدی که بعدها DST   نام گرفت، هیچ‌کدام‌شان وجود نداشتند و این جای شگفتی بسیار بود که نه از نظر جسمی دچار مشکل بودند، نه از نظر روانی و نه از نظر فکری و جهان‌بینی.

نویسنده: همسفر زهرا رهجوی کمک راهنما همسفر طاهره ( لژیون هفتم)

ویرایش و ارسال: کمک راهنما همسفر سمیه

همسفران نمایندگی نجف آباد 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .