"وادی هفتم و تأثیر آن روی من"
ما در کنگره قوانین زندگی کردن را یاد میگیریم در حالیکه قبل از آن نمیدانستیم هدف از خلقت انسان چیست. ما انسان بودن را در گرو منافع خود میدانستیم و ظاهرا زندگی میکردیم. خدا را شکر میکنم با اذن ورود مسافرم در مسیر کنگره راه را پیدا کردیم و از آموزشهای بینظير کنگره بهره میگیریم. در این راستا هر چقدر جلوتر میروم بیشتر متوجه میشوم که از خود و از هستی شناختی ندارم. در مسیر زندگی برای ما یک جاده پر پیچ و خمی وجود دارد که با تابلوها علامت گذاری شده و عنوان این تابلوها وادی میباشد.
وادی هفتم؛ "رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است: یکی یافتن راه ودیگری آنچه برداشت مینماییم."
این وادی، هم در پیچیدهترین مسائل فلسفی و هم در سادهترین کارهای روزانه مطرح میشود.
از وادی یکم تا وادی چهارم بر روی تفکر تمرکز کردیم. در وادی پنجم فهمیدیم که افکار و اندیشه خود را از قوه به فعل برسانيم. در وادی ششم، فرمانروایی عقل را به رسمیت شناختیم. وقتی عقل میخواهد راه درست را به ما نشان دهد، باید بعضی مسائل که مجهول هستند را کشف کند. پيدا کردن راه مسئله فوق العاده مهم و مؤثری است زیرا یک راه، انسان را به مسلخ میبرد و راه دیگر انسان را به مرغزار میبرد.
پس یک راهِ درست یا انتخاب درست در مسیر نقش بسیار سازندهای دارد. پیدا نکردن راه یا اشتباه رفتن راه باعث میشود چه انسانهایی قربانی شوند یا چه زندگیهایی متلاشی شوند. گاهی اوقات پیدا نکردن راه باعث میشود علاوه بر خودمان به دیگران هم آسیب برسانيم؛ مانند کسی که مواد مخدر میفروشد اگر این شخص دستگیر شود فقط به خود آسیب نزده بلکه با اشتباه خود به اطرافیانش آسیب بیشتری وارد کرده و آنها را به نابودی میکشد. بعضی از این افراد پر تلاش و با اراده بودند ولی مسیری که انتخاب کردهاند اشتباه بود.
مسافرم قبلا در گروهها یا جاهای دیگر برای درمان خود جستجو بسیاری کرد اما بیفایده بود. با آشنا شدن با روش Dst و شروع کردن سفر خود توانست به درمان برسد، فقط باید راهش را پیدا میکرد که موفق شد. بنابراین یافتن راه يکی از مهمترین و اصليترین مسئلهها میباشد.
ما در این وادی کلمه "حقیقت" داریم که برای پیدا کردن آن سه چیز را باید بدانیم؛ ۱- رمز، ۲- راز، ۳- کشف. این سه از مجهولات هستند وباید این مجهولات را حل کنیم. حال معنی این کلمات؛
راز: مطلب پوشیده و پنهان، سر؛ یعنی مطلب یا راهی که پوشیده و پنهان باشد.
رمز: راز نهفته. امر یا مطلب غیر مفهوم که برای آن کلید لازم است، مثل رمز گاوصندوق.
کشف: آشکار ساختن یا پیدا کردن، مثل الکتریسیته که توسط ادیسون کشف شد.
حقیقت: حق، اصل و منتهای هر چیز، راستی و درستی.
بنابراین برای کشف حقیقت و يا برای آشکار ساختن اصل هر موضوع یا حقیقتی که پنهان باشد ما نیازمندیم تا رمز و راز آن را پیدا کنیم.
به عبارت دیگر برای باز کردن قفل هر دری یا صندوقی اول باید کلید آن را پیدا کرد و بعد اقدام به باز کردن قفل با کلید کرد.
ما اگر بخواهیم به صورت سر انگشتی به انسانها نگاه کنیم میتوانیم آنها را به دو گروه تقسیم کنیم و با کمی تفکر ببینیم ما در کدامین گروه قرار داریم.
- گروه کمخردان: نشانه این گروه این است که همیشه اول حرف میزنند و بعد فکر میکنند یا اول هر کاری را بدون فکر انجام میدهند، بعدا که به مشکل برخوردند دنبال راه حل میگردند. بعضی وقتها تصور میکنند بهترين راه، کوتاهترین و ارزانترین راه است و با خیال خام خود میخواهند کسی پیدا شود و با ورد یا یک طلسم یا انرژی کیهانی مشکل یا بیماری آنها را حل کند. مثلا؛ از شخصی که نان ندارد از او نقشه گنج میخواهند. چرا چنین است؟ برای اینکه قبل از پیدا کردن راه و تعیین مسیر حرکت میکنند و اکثرا از بیراهه سر در میآورند. برای همین میگویند؛ "پارچه را گز نکرده پاره نکن."
- گروه خردمندان: یکی از نشانههای این گروه این است که همیشه قبل از لب گشودن برای سخن گفتن اول فکر میکنند، چون سخن گفتن خود نوعی تعیین مسیر است.
برای انجام هرکاری اول از تمام جهات آن را بررسی میکنند و سود و زيان این کار را ارزیابی میکنند و سپس به انجام آن اقدام میکنند.
فرد خردمند میداند که بهترين و ماندگارترین گنج، گنج درون خودش است و باید آن را کشف کند.
به قلم: همسفر سکینه سادات رهجوی کمکراهنما همسفر فاطمه سادات لژیون دوم
عکس: همسفر زهرا رهجوی کمکراهنما همسفر فرشته لژیون نهم
ویرایش: همسفر معصومه رهجوی کمکراهنما همسفر الهام لژیون سوم
ارسال: مسئول سایت کمکراهنمای لژیون یکم همسفر زینب
همسفران نمایندگی نیمایوشیج بهشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
425