اولین جلسه از دوره سوم جلسات لژیون سردار نمایندگی سمنان با نگهبانی همسفر الهه و دبیری همسفر فرانک و استادی کمک راهنما همسفر عاطفه با دستور جلسه «تأثیر خدمت مالی در زندگی من» در روز دوشنبه بیست و یکم شهریورماه ۱۴۰۱ ساعت ۱6:۰۰ آغاز شد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان عاطفه هستم همسفر
خوشحالم که در جمع شما عزیزان هستم باعث افتخار است که این فرصت به همه ما دادهشده است تا در کنگره ۶۰ خدمت کنیم.
وارد هر شعبهای که میشویم هیچگونه حس غربت وجود ندارد، من خیلی از شما عزیزان را نمیشناسم ولی حس خوب و نزدیکی با همه شما دارم و این به دلیل پیوند محبتی است که بین ما وجود دارد.
از خانم مرضیه ایجنت محترم و مرزبانان بزرگوار کمال تشکر و قدردانی را دارم که به من اجازه خدمت دادند.
در مورد عنوان پهلوانی هم باید بگویم که به گفته آقای مهندس تا زمانی که شال و قرآن به شخص داده نشده است، به او عنوان پهلوانی اطلاق نمیشود. من هم زمینی را به نام کنگره ۶۰ زدهام ولی هنوز فروش نرفته است و شال و قرآن را دریافت نکردهام. لطفاً من را با این نام صدا نکنید، ممنونم.
دستور جلسه تأثیر خدمت مالی در زندگی من است؟
همه ما قبل از اینکه در کنگره خدمتی داشته باشیم، حال آن خدمت فیزیکی یا مالی بوده باشد، تأثیرش را در زندگی خود دیدهایم. من که از همهجا رانده شده بودم، وقتی وارد کنگره شدم با روی باز مرا پذیرفتند. من برای ترک اعتیاد مسافرم آمده بودم و میخواستم بعد از ترک بروم. ولی بعد درمان، توان رفتن نداشتم، زیرا کنگره ۶۰ چیزی فراتر از این مسائل است. خیلی چیزها را به من داده است، اصلاً به مسافرم هم کاری ندارم، وقتی وارد شعبه پرستار تهران شده بودم کوه غرور بودم و هیچکس را قبول نداشتم، فکر میکردم کسانی که اینجا هستند در چه شرایط بدی قرار داشتهاند که به اینجا آمدند و نمیدانستم که خودم شرایطم از همه بدتر است.
اما وقتی صحبتهای راهنمای تازه واردین و بعد از آن صحبت های راهنمای خودم را گوش دادم، متوجه شدم که من از مسافرم که مصرفکننده بوده است هم بیشتر نیاز به این آموزشها دارم تا بتوانم از آن حال خراب بیرون بیایم و زندگیام را جمع کنم.
شاید اگر کنگره ۶۰ نبود من هم نبودم. من همیشه به مسافرم میگویم که من آدم طلاق نبودم ولی خودکشی کردن برایم راحتتر بود. کنگره ۶۰ باعث شد من و مسافرم به زندگی برگردیم، در گذشته ما فقط در یکخانه زندگی میکردیم و شاید گاهی فقط زمان غذا خوردن همدیگر را میدیدیم و فقط زمان دعوا باهم صحبت میکردیم. اما در حال حاضر آقای مهندس و آموزشهای ایشان باعث شده است که من و مسافرم حتی یک روز نمیتوانیم دور از هم بمانیم و یا بدون هم در خانه دوام بیاوریم. همهٔ این حال خوب را از کنگره گرفتهام.
آقای مهندس میفرمایند که شما به کنگره بدهکار نیستید؛ ولی من میدانم که تمام زندگیام را به کنگره بدهکارم. همینقدر که به گذشته نگاه میکنم میبینم که از کجا به کجا رسیدهام، کافی است که بگویم واقعاً اگر من تمام زندگی خودم را به کنگره ۶۰ بدهم بازهم ارزشی ندارد.
من شخصی بودم که بچه و زندگیام را رها کرده بودم، واقعاً زندگیام فقط لج و لج بازی بود و فقط غرورم باعث شده بود که طلاق نگیرم؛ اما حالا چنان زندگیام به روال افتاده است که خانهام منبع آرامش است و من حاضر نیستم حتی چند روز بدون مسافرم و بهتنهایی جایی بروم و ایشان هم همینطور. همه این آرامش را از آقای مهندس دارم. ایشان چقدر برای کنگره ۶۰ تلاش مینمایند و زحمت میکشند، من فکر میکنم دیگر نوبت من است که جبران کنم.
اولین کمکم به کنگره را یادم هست که ۱۵۰ هزار تومان بود، مبلغی نبود ولی من تصور میکردم کمک مالی زیادی را انجام دادهام، تا اینکه عضو لژیون سردار شدم و خودم را گم کردم، زیرا به گمان خودم کار بزرگی انجام داده بودم. بهمرور زمان با آموزشهای کنگره به خودم گفتم: عاطفه تو کجای کار هستی؟ ۶ میلیون به کنگره دادی که روزی حتی فکر نمیکردی که این مبلغ پول را داشته باشی و حتی رنگش را هم ندیده بودی، برای من تلنگر بزرگی بود.
ما یاد گرفتیم که چطور برنامهریزی و پسانداز کنیم، قطعاً باید شرایط زندگی از قبل درمان متفاوت باشد. من در این ده سالی که در کنگره هستم چیزهایی را دیدم که نمیدانم چگونه توضیح بدهم و چگونه از تأثیرات آن در زندگی خود بگویم. اینکه وقتی برای خدمت به شهر دیگری میروم و پسرم در خانه تنهاست و خیال من از او راحت است و یقین دارم که خداوند حافظش است، یا وقتی مسافرم تلفنش را جواب نمیدهد، من در آرامش هستم که در مسیر درستی قدم برمیدارد و خطا نمیکند، همه اینها تأثیر خدمتهایی است که انجام دادم. ما میدانیم که در کنگره کسی بهاجبار خدمت نمیکند و همه داوطلبانه است، به این تیجه رسیدم که وقتی با تمام وجودم و خالصانه خدمت کنم قطعاً جوابش را در زندگی میبینم.
خانم اشکذری راهنمای من بودند و همیشه میگفتند: هر زمان از خدمت خود راضی بودید، بدانید که آن کار درست بوده است. مشکلات همیشه در زندگی هست و خواهد بود، زمانی که میخواستم دنور شوم و 50 میلیون تومان را پرداخت کنم، سخت بود اما بهجایی نرسیدم که بگویم کاش دنور نمیشدم، زیرا ایمان داشتم که وقتی خداوند این اجازه را به من داده قطعاً راهش را هم برای من باز خواهد کرد، پس نباید لغزشی در دل داشته باشم، برای پهلوانی هم همینطور است. سال قبل مسافرم پهلوان شد و من دوست داشتم امسال پهلوان بشوم اما مسافرم گفت که امکانپذیر نیست، تا روز چهارشنبه، قبل هفته گلریزان، مسافرم در آکادمی اعلام کرد که من پهلوان میشوم و من که ناامید بودم پخش زنده را نگاه نمیکردم، تا اینکه همان شب مسافرم من را سورپرایز کرد، تمام آن هفته را خواب و خوراک نداشتم و با مسافرم توافق کردم که زمینهایی که پدرم به من داده بود را به او بدهم و او یک ملک را به نام کنگره بزند. دو روز بعد آقای زرکش گفتند که آقای مهندس میخواهند تلفنی با من صحبت کنند تا ببینند من راضی هستم یا نه؟ من فقط گریه میکردم و نتوانستم صحبت کنم، چهارشنبه بعد به آکادمی رفتم و ایشان گفتند: خانم عاطفه راضی هستید؟ گفتم من بادل و جان راضیام. گفتند: مسافرت گفته همه زمینهایت را دادهای؟ گفتم: بله من داشتم زندگیام را میدادم، زمین که چیزی نیست. درنهایت قبول کردند، خدا شاهد است که هنوز منتظرم که شرایطی پیش بیاید تا بتوانم این موقعیت را دوباره پیش روی خود داشته باشم.
باور کنید من هیچگاه نمیخواهم جواب خدمتهایم به من برگردد ولی نمیدانم چه انرژی در کنگره ۶۰ هست که هر کاری که انجام بدهیم بدون اینکه خود بخواهیم به ما برمیگردد. دیگر چه تأثیری بیشتر از اینها میتوانم بگویم، باور دارم که هر چه به کنگره بدهم اندک است. انشاءالله که همه ما بتوانیم این خدمت را انجام بدهیم.
آموزشهای کنگره را در هیچ کجای دنیا، حتی در بزرگترین و بهترین دانشگاههای دنیا نمیتوانیم پیدا کنیم و انشاءالله بتوانیم آنها را کاربردی کنیم و بتوانیم خدمتگزارهای خوبی برای کنگره باشیم و از اعماق وجود و خالصانه برای کنگره قدمی برداریم و این خدمت نوری شود در زندگی و نتیجهاش را ببینیم. ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
تایپ: همسفر فرانک رهجوی کمک راهنما همسفر فاطمه لژیون دهم
عکاس: همسفر زری رهجوی کمک راهنما همسفر فاطمه لژیون دهم
ویراستار و ارسال مطلب: همسفر مریم رهجوی کمک راهنما همسفر تارا لژیون پنجم
همسفران نمایندگی سمنان
- تعداد بازدید از این مطلب :
1511