هشتمین جلسه از دوره سی ام سری کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی شفای مشهد با استادی ایجنت مسافر مهدی نگهبانی مسافر امین و دبیری موقت مسافر محمد با دستور جلسه " هفته راهنما " روز سه شنبه بیستم اردیبهشت ماه ۱۴۰۱، رأس ساعت ۱۷ آغاز به کارنمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مهدی هستم مسافر
خیلی خوشحال هستم و خدا را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم تا آموزش بگیرم. داشتم در مورد هفته راهنما فکر میکردم که از کجا شروع کنم و راهنما بودن را چگونه معرفی کنم و در مورد کمک راهنما صحبت کنم که حس خودم باشد. من باید در پنج دقیقه از خودم و احساس خودم از روز اول بیان کنم. در ابتدا که من وارد کنگره 60 شدم کمک راهنما و لژیون وجود نداشت. من همیشه در مورد اتفاقاتی که در کنگره وجود دارد بودم و همیشه دنبال جواب میگشتم. مصرف کنندهای که افکارش منفی نباشد و حالش خراب نباشد مصرف کننده به شمار نمیآید و اگر درست نگاه کنیم داشتن یک حال خراب برای یک مصرف کننده مواد مخدر طبیعی است. ما در کنگره انسان را به دو قسمت صور پنهان و صور آشکار تقسیم میکنیم که مشخص میشود یک فرد چقدر از لحاظ جسمی به هم ریخته است. در کنگره مصرف کنندهای هم وجود دارد که از لحاظ جسمی مشکلی ندارد اما از نظر صور پنهان حالش خراب است. صور پنهان فرد مصرف کننده پر از افکار و حسهای منفی است. روزی که من وارد کنگره شدم صور پنهانم بسیار خراب بود و شنیده بودم کنگره 60 درمانش رایگان است و این سؤالی بود که چرا باید از لحظه ورود هزینه پرداخت کرد نشریات همینطور و هر چقدر جلوتر میرفتم هفته راهنما، هفته مرزبان و... در افکار خودم درگیر هزینهها شده بودم و باید جواب تک تک سؤالهای ذهنم را پیدا میکردم تا بتوانم به هدفم برسم. دوازده سال پیش افکار من درگیر یک سری مسائل بود که در حال حاضر خیلی خنده دار است برای مثال اگر به فردی تماسی داشتم دنبال این بودم که سریع به صحبتم خاتمه بدهم تا هزینه موبایلم زیاد نشود. من از روز اول فکر میکردم راهنمایان کنگره 60 دارای حقوق میباشند و اصلاً به این فکر نبودم که کمک راهنما وقت و زندگی و حتی از جیب خودش هزینه میکند تا یک مسافر به رهایی برسد.
بعد مدتی که از سفرم گذشت بیشتر با این سیستم آشنا شدم که در کنگره عشق و محبت به صورت زنجیروار در حال اجرا است از ابتدا که آقای مهندس دژاکام هستند تا یک تازه واردی که تازه سفر خود را شروع کرده است. جایگاه کمک راهنمایی، جایگاهی است که یک فرد با حال خراب وارد کنگره میشود و سفر خود را آغاز میکند و بعد از گرفتن آموزشهای کنگره از چندین فیلتر عبور میکند و به جایگاه راهنمایی میرسد.
قبل اینکه خودم راهنما بودن را تجربه کنم از راهنمای درمانم سؤال کردم که این حال خوش و این شور و اشتیاق را چگونه باید بتوانم تجربه کنم، جوابی که من دریافت کردم این بود که برای تجربه کردن حال خوش به عنوان راهنما زمانی است که رهجویت به رهایی برسد و آن شوق و اشتیاق را میتوان احساس کرد.
من در کنگره آموختم برای داشتن هر موفقیتی و هر حال خوبی باید هزینه پرداخت کرد و هر چیزی که راحت به دست بیاوریم به همان راحتی هم از دست خواهیم داد. فردی که برای درمان اشتیاق داشته باشد از همان ابتدا از وقت و انرژی زیادی استفاده میکند تا به رهایی برسد و تمام هزینههایی که یک مسافر در کنگره پرداخت میکند مربوط به خودش میباشد از نشریات گرفته الیآخر. اگر شما ساعت چهار یا چهار و نیم و با لباس آراسته و پیراهن سفید داخل شعبه حضور دارید این عشق است و شما محکوم به موفقیت در این مسیر هستید.
تمام کمک راهنمایان شرایط تکتک رهجوهایشان را میدانند که چه کسی از لژیون مشکل مالی دارد زیرا این افراد بسیار انسانهای فهمیدهای هستند و ما طبق آموزشهای کنگره باید از آنها قدردانی و سپاسگزاری کنیم و باید این کارها رو انجام دهیم.
برای خودم کلی سؤال به وجود آمده است که چرا باید قدردانی کنم؟ چرا باید جزوهها و سیدیهای آموزشی را تهیه کنم؟ یا اینکه چرا باید به یک نفر آموزش بدهم که شکرگزار باشد و چه سودی برای من دارد؟ جواب سؤالاتی که در ذهنم داشتم بسیار جالب بود، وقتی یک آینه بزرگ که تبدیل به هزاران تکه شده و شبیه یک پازل کنار هم قرار میگیرد، همانند انسانهایی شکرگذار هستند که کنار یکدیگر قرار میگیرند و تبدیل به یک شکلی میشوند که میتوان اسمش را خداوند، عشق و یا هر چیزی دیگری نام گذاری کرد.
اگر انسانها به یکدیگر کمک کنند و این پازل را تشکیل دهند به یک درجهای میرسند که یکسری اتفاقهای خوبی در زندگی خودشان رخ خواهد داد و هیچ اتفاق خوبی در زندگی نخواهد افتاد مگر اینکه اشتیاق داشته باشید. قیمت بهایی که در کنگره هستم و آموزشهایی که میگیرم را با یک استاد بیرونی مقایسه کردم، برای مثال اگر بخواهید مهارت زندگی یا منیت را آموزش ببینید باید حدود هفتصد هزار تومان پرداخت کنید.
آن کسی که دست شما را میگیرد میتواند تمام دنیای شما باشد. بعضی از افراد هستند که دنبال بهانهای برای شکر گذاری از راهنما و یا استادشان هستند این انسانها بهترین اتفاقهای زندگیشان در اوج هیجان به وجود میآید. خدا را شاکرم که در طول این مسیر در بین چنین انسانهایی قرار گرفتم که بذر محبت درونشان را انتقال میدهند.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما سپاسگزارم.
مرزبان کشیک
مرزبان خبری و سایت مسافر عبدالله
تایپ مسافر حامد لژیون هشتم و جواد لژیون دوازدهم
عکاس مسافر محسن لژیون ششم
تنظیم و ارسال خبر مسافر مجتبی لژیون شانزدهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
1382