چهارمین جلسه از دور بیست و یکم کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان در پارک طالقانی با استادی دکتر محسن و نگهبانی جناب مهندس و دبیری همسفر طوطی با دستور جلسه: «نظم، انضباط و احترام در کنگره ۶۰» روز جمعه مورخ 8 بهمنماه 1400 ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان دکتر محسن هستم پزشک اطفال؛ دستور جلسه امروز دستور جلسه بسیار جالبی است. نظم، انضباط و احترام در کنگره ۶۰. در این مورد خیلی زیاد میشود صحبت کرد. من آن نکات کلیدی که به درد خودم خورد و برای من جالبتوجه بود بهعنوان تجربه میگویم. امام علی در نهجالبلاغه میفرمایند. البته منتسب است که جملات آخر ایشان است. میفرمایند که «اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم» همیشه برای من سؤال بود که نظم چقدر میتواند مهم باشد که ایشان، یک اندیشمند باسواد، در جملات آخر و مهم خود مطرح کردند. عالم هستی بر نظم بنا شده است یعنی هر جا که نظم به هم بخورد آن ساختار به هم میخورد و مشکل پیدا میشود.
استاد امین در سیدیهایشان توضیح میدهند. ما حتی در ساختارهای منفی هم نظم وجود دارد؛ و اتفاقاً نظمی که در ساختارهای منفی و در نیروهای منفی وجود دارد خیلی بیشتر از ساختارهای مثبت و نیروهای مثبت است. مقایسه کنیم در گروههای مافیایی. چقدر نظم و دیسیپلین وجود دارد که اگر فرد، کوچکترین اشتباهی کند دیگر نمیآیند او را ببخشند بلکه او را میکشند. در صور پنهان هم نظم ساختارهای منفی در یک جاهایی بیشتر از ساختارهای مثبت است. در کتاب ۶۰ درجه میخوانیم اصلاً اساس شروع شدن فلسفه کنگره ازآنجا شروع شد که آقای مهندس گفتند که من حداقل آمدم یک سروسامانی به وضع مصرفم بدهم. بفهمم چقدر مصرف میکنم. یک نظمی به آن بدهم. پایه اینجوری شروع شد. از ماه رمضان. شروع کردند نظم دادن به مصرف مواد، ساعتهای مصرف و مقدارش. آرامآرام آمدند جلوتر دیدند که نظم، چقدر مسیر را سهل میکند. یک اشتباه همیشه در ذهن من بود که نظم چقدر کار سختی است. بعد آمدم به کنگره دیدم که نظم، اتفاقاً برای تسهیل امور است؛ یعنی من اگر بخواهم یک کاری را بخواهم انجام دهم نظم باعث میشود آن کار راحتتر انجام شود. برخلاف آن چیزی که قبلاً فکر میکردیم. همیشه از بچگی بهصورت منفی به ما میگفتند که ما فکر میکردیم کار خیلی سختی است. درحالیکه در همان بچگی هم اگر آن فلسفه روشن میشد میفهمیدیم که من اگر اتاقم را مرتب کنم خیلی برام راحتتر است. متد دی اس تی بر اساس نظم است. پلهها مشخص است. روزها مشخص است وعدههای مصرف و میزان مصرف هم مشخص است. مدتزمان سفر هم تقریباً ده ماه یازده ماه مشخص است. ساعتهای مصرف از روز اول مشخص میشود تا آخر؛ یعنی همهچیز یک سیر منظم پیدا میکند. مسئله دیگر بحث احترام است. چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است. کسی که منطق داشته باشد و ذرهای انصاف داشته باشد و وارد این پارک شود بحث نظم و انضباط و احترام را میفهمد یعنی صد تا آدم را در یک جا جمع کنی و بخواهی که این آدمها بنشینند برای آنها سخنرانی کنی، من در این جلسات اداری میروم. اول اینکه اگر قرار است جلسه ساعت ۸ شروع شود کسانی که باید مستمع باشند تازه ساعت هشت و ده دقیقه میآیند. فردی هم که میخواهد سخنرانی کند تازه ساعت هشت و نیم میآید و همهمه و بینظمی در آنها هست. ولی اینجا دو هزار تا سه هزارتا آدم میآید و حداقل ۵۰۰ ماشین پارک میشود یک مورد مشکل ایجاد نمیشود که این ناشی از همان نظم و انضباط و احترامی است که در کنگره شصت به ما یاد دادهاند.
این مسئله به من در زندگی خیلی کمک کرد. من که خیلی چیزها را فکر میکردم این کار بیهوده است و سختگیری الکی است الآن یاد گرفتهام که اگر در کوچکترین مسائلم نظم را رعایت کنم درنهایت به نفع خودم میشود. چه در مسائل شخصی و چه در مسائل کاری. در کنگره به همه احترام گذاشته میشود. به فرد تازهوارد احترام گذاشته میشود. یک بار هم پیش نیامده که با کسی که تازهوارد میشود بیاحترامی کنند یا با لحن بد صحبت کنند. من فکر میکنم این یکی از دلایل ماندن افراد در کنگره است. در کنگره به تازهوارد مشاوره میدهند و محترمانه با او صحبت میکنند. اولین نمود نظم درکنگره، پوشش فرد است. کسی که امروز وارد کنگره شده اگر دو هفته دیگر، یا یک ماه دیگر این فرد را ببینید شاید او را نشناسید. لباس پوشیدن فرد تغییر میکند. حرف زدن فرد تغییر میکند. این مسئله نظم و انضباط و احترام، در زندگی شخصی خودم خیلی مفید بوده است و در کارم هم خیلی مفید بوده است.
مشارکتها:
دکتر بهنام شاهمحمدی مؤسس و مسئول فنی کلینیک مهرنام؛ وقتی به جهان هستی نگاه میکنیم، میبینیم که یک سری اصول و قواعد جهانشمول هستند و صرفاً فقط مخصوص انسان نیستند، بعضی از اصول مختص انسان است مثل آداب معاشرت اما مسئله نظم در تمام ارکان هستی وجود دارد، حتی یک موجود غیرزنده مانند یک ماشین برای اینکه بهدرستی کار کند، حتماً باید نظم در آن حاکم شود و طبیعتاً این مسئله در انسان دوچندان نمود پیدا میکند، درواقع یک مجموعه انسانی وقتی به شکوفایی و کمال میرسد که اصل نظم و انضباط در آن رعایت شده باشد. محال است یک شرکت، یک گروه یا یک مجموعه بدون نظم به موفقیت برسد. در کنگره هم از روز اول تا به امروز کاملاً مشخص است که نظم حرف اول و آخر را میزند و این نظم هم فقط مربوط به خوردن دارو نیست، در تمام ارکان و اجزاء باید وجود داشته باشد و وجود دارد.
در ادامه احترام هم به نظم اضافه و مکمل نظم میشود، وقتی در کنگره صحبت از نظم میشود، این نظم شامل حضوروغیاب، رفتوآمد بهموقع، رعایت تمام مقررات و قوانین میشود، وقتی صحبت از احترام است، یعنی احترام گسترده از بالا به پایین، بین دو مسافر، بین دو همسفر، بین رهجو و راهنما و بین همه اعضا هست و این باعث میشود کسی که وارد کنگره شد، تکلیف خود را میداند و در این مسیر رشد خواهد کرد و در مدت سفر اول، مسئله نظم سبک زندگی فرد را عوض خواهد کرد و شخص به یک تعادل نسبی ازنظر تفکر و روان میرسد تا بتواند بهموقع پلهها را پیش رود و بهموقع قطع مصرف انجام شود.
همسفر سوده شاکری روانشناس کلینیک آرتام؛ نظم و انضباط در زندگی هر کسی بسیار مهم است، ما در روانشناسی میگوییم اگر فرد از روان سالم برخوردار باشد و آرامش داشته باشد، بالطبع نظم و انضباط را در خود فرد و محیط اطرافش دیده خواهد شد و نظم و انضباط محیط اطراف روی روان و ذهن انسان اثرگذار است و رابطه متقابل دارد. مسافران نیز برای درمان، ابتدا باید نظم را در محیط زندگی و از بیرون شروع کنند تا کمکم به نظم و انضباط در درون خودشان برسند.
همسفر حمید مسئول فنی مرکز سعادتآباد؛ همانطور که دوستان بیان کردند، نظم و انضباط نشانه سلامت روان هست که بر روی سایر امور نیز اثرگذار است. یکی از مشکلات مصرفکنندگان مواد مخدر عدم نظم و انضباط هست، درواقع اگر سبک زندگی خوب، منظم و مناسبی داشته باشند شاید ۸۰ در صد مشکلات آنها حل شود، اینکه در یک ساعت مشخص از خواب بیدار شوند، در یک ساعت مشخص صبحانه بخورند و... از زمان بیداری تا زمان خواب مشخص و منظم باشد، این نظم روی خوردن دارو نیز تأثیرگذار است زیرا نظم موجب میشود دارو نتیجه و اثر بهتر و بیشتری داشته باشد. مادر نظام خلقت هم این نظم و انضباط را شاهد هستیم.
دکتر شهرزاد مرادی مؤسس و مسئول فنی کلینیک دکتر مرادی؛ در ادامه فرمایشات دوستان، من هم میخواستم این نکته را عرض کنم که درواقع نظم یکی از ارکان جهان هستی است و به دنباله هر نظمی یک ناظم هم وجود دارد، استاد عزیزی که به ما پاتولوژی تدریس میکردند، وقتیکه میخواستند دفاع سلولی را مطرح کنند، به رژه و نظم این سلولها اشاره میکردند که به چه ترتیب و به چه روشی به دفاع بدن میپردازند و طبق مشارکت دوستان، در زندگی انسانها هم نظم عامل موفقیت است و در کنگره هم یکی از راهکارهای درمان، نظمی هست که به زندگی افراد داده میشود. کار ما درمانگران این است که نباید بیمار را فقط از مصرف یک ماده جدا بکنیم بلکه باید به زندگی آنان شکل داده شود تا به زندگی عادی برگردند، طبق گفته آقای دکتر ما در زندگی خودمان نیز میبینم که اجرا کردن نظم ابتدا یک مقدار سخت است اما بعد متوجه میشویم که با نظم کارها تسهیل میشود و راه رسیدن به هدف را آسان میکند، وقتی جماعتی میخواهند از یک در خارج بشوند، با نظم افراد بیشتری در زمان کمتر خارج میشوند اما بدون نظم قطعاً مشکل به وجود خواهد آمد و موفقیت حاصل نخواهد شد. روش کنگره برای من بسیار جذاب هست و در کلینیک هم بسیاری از بیماران را که احساس میکنم در مقابل درمان مقاومت میکنند را به کنگره معرفی میکنم، زیرا شما میتوانید روی آنان کار کنید و بهواسطه همین نظم و انضباط آنان را به درمان برسانید.
مسافر محمد کارشناس ارشد مشاوره؛ در جهان هستی هر هدفی که ما داشته باشیم، چه هدف مثبت و چه هدف منفی، چه الهی و چه شیطانی، برای رسیدن به آن هدف باید نظم داشته باشیم، یعنی یک برنامهریزی صورت میگیرد و نظم لازمه اجرای آن برنامهریزی است. در ساختار منفی، ساختار آدولف هیتلر را ببینید، یکی از منظمترین ارتشهای دنیا را داشت، در ساختار مثبت هم همینگونه هست، در تمام سطوح زندگی، اگر بخواهیم زبان خارجه یاد بگیریم، بدون مداومت و نظم امکانپذیر نیست، ورزش کردن بدون نظم نمیشود، خود من در حال حاضر با مشکلات گردن مواجه هستم و مدتی هست که تمریناتی را طبق جزوه آناتومی کنگره انجام میدهم، چون در کنگره برای هر مشکلی، راهکاری وجود دارد، اگر این تمرینات را منظم انجام ندهم قطعاً به نتیجه نخواهم رسید. اولین باری که در کنگره با مسئله نظم مواجه شدم، اولین جلسه حضور در لژیون تازه واردین بود که به من گفته شد مصرفت را مرتب کن و آنجا دانستم که کنگره حسابوکتاب دارد، جلسات بعدی راجع به پوشش، حضوروغیاب و... صحبت میشود. در کل متد DST بر پایه نظم پیش میرود، احترام هم همینطور است، در کنگره، در هر جلسه دو بار حرمت قرائت میشود، به قوانین احترام گذاشته میشود، به انسانها همینطور و با این نظم و احترام هست که ما میتوانیم در یک ساختار مناسب به نتیجه مطلوب برسیم.
همسفر فریبا روانشناس مرکز ندای سعادت؛ مبحث نظم و انضباط همراه با احترام، مبحث بسیار مهمی است و در هر جایی که نتیجه مطلوب حاصل شده، نشانه نظم، انضباط و احترام دیده شده است. یکی از نشانهای نظم را میتوانیم در سلامت جسم ببینیم، وقتیکه ما به فیزیک بدن خودمان نگاه میکنیم، هرجایی که احساس میکنیم نظم آن بهم ریخته است، یک علائم و نشانههای را میبینیم، مثلاً بر اثر فعالیت و خستگی زیاد احساس سردرد میکنیم، این نشان میدهد که نظم بدن به همان اندازه درد به هم خورده است و به ما هشدار میدهد که با یک استراحت کوچک، آن بههمریختگی درست خواهد شد. در مبحث روان هم جالب است، برای اینکه گفتار، رفتار و اندیشه متعادلی داشته باشیم که درنهایت به روان سالم و بعد به آرامش ختم میشود باید در گفتار، رفتار و اندیشهمان نظم و انضباط و احترام وجود داشته باشد. اول باید ذهن و اندیشه را منظم و متعادل کنیم که این عمل اثر مستقیم روی گفتار و رفتار ما دارد و ما آن را مشاهده میکنیم و آن چیزی که در رفتار خود میبینیم نشانه آن چیزی است که ابتدا در ذهن خود به وجود آوردهایم. یک نمونه دیگر از نظم و انضباط در کار و فعالیت هست، همین نظم حضور در جلسات کنگره، در برگزاری فعالیت کنگره است که از لحظه ورود حس و مشاهده میشود که حاصل آن هم نتیجه خوبی است که از جلسات گرفته میشود، همینکه ما بهاندازه خودمان از جهل و نادانی فاصله میگیریم، نتیجه بسیار مطلوبی است.
همسفر محمد، کلینیک آرش؛ راجع به نظم و انضباط میتوانم بگویم که در بدن سلولهایی که یاغی میشوند و نظم را بر هم میزنند، سرطانی میشوند. تجربهای که من بهخصوص در کنگره دارم این است که کسانی را دیدهام که در زمان مصرف کارهای ناپسندی را انجام دادهاند اما وقتی الآن آنان را میبینی احساس میکنی انسانهای والا و بزرگ هستند و این اثری است که کنگره و آموزش نظم میگذارد خود من از نتیجه آموزش و نظم کنگره لذت میبردم که چنین انسانهایی را تربیت کرده است.
همسفر زهره؛ نظم از ابتدا در نظام هستی وجود داشته است، بدون نظم فصلها اینگونه نخواهد بود و زندگی جریان عادی خود را از دست خواهد داد. در کنگره ۶۰ اولین چیزی به چشم میآید نظم است، در کلینیکی که فعالیت میکنم، مبصر وجود دارد برای تحویل دارو و حضور غیاب رهجو، در یک روز و ساعت مشخص و خود این عمل نشاندهنده نظم حاکم بر کنگره است و برای افراد هم بسیار مفید است که از این نظم پیروی میکنند تا بتوانند به نتیجه برسند.
مسافر احسان پزشک کایروپراکتیک؛ نظم، انضباط و احترام یک مثلثی است که مانند تمام مثلثهای کنگره تمام اجزای آن باهم مرتبط است. جناب مهندس راجع به نظم موجود در جهان هستی فرمودهاند که کره زمین بعد از یک دور چرخش به دور خورشید، دقیقاً سر زمان مشخص به نقطه آغاز میرسد، برگ درختان در زمان مشخص شده سبز یا زرد میشود و همه گوشبهفرمان هستند و این همان نظم است. در مورد انسانها رعایت یک سری اصول و یا قوانینی که مطرح شده مانند غیبت، دروغ، تجسس موردنظر است و عدول از این قوانین باعث آسیب رساندن به خود ما میشود، اگر در هنگام رانندگی فرمان خودرو را رها کنیم خودمان به اعماق دره سقوط میکنیم و این عمل را با اختیار خودمان انجام میدهیم. از روی احترام میتوانیم بفهمیم که ما نظم و انضباط داریم یا نداریم. احترامی که هستی به انسان میگذارد و یا احترامی که انسان به هستی میگذارد. دوستان اشاره کردند که نیروهای منفی هم منظم هستند، درست است اما رعایت نظم در ساختار منفی آرامش را به دنبال ندارد. احترامی هم که در کنگره پابرجاست، اینکه در کنگره هم باهم درست برخورد میکنند و به هم احترام میگذارند، به دلیل نظم و انضباط خوبی است که ناظم کنگره (جناب مهندس) دارد.
همسفر افشارمند PHD آسیبشناسی و حرکات اصلاحی و ایجنت نمایندگی اسلامشهر؛ نظم، انضباط و احترام سه ویژگی هستند که شخصیت هر انسانی را تشکیل میدهند و هرکدام باهم رابطه مستقیم دارند، کسی که نظم خوبی دارد، قطعاً انسان منضبطی است و از نظم و انضباط انسان به تلاش، کوشش و موفقیت میرسد. زمانی که انسان منضبط شد، قطعاً کسی هست که میشود روی او حساب کرد، به او احترام میگذارند، درواقع خود شخص هم به خودش احترام میگذارد، ابتدا به خود، سپس به انسانهای دیگر. یک رهجو وقتی وارد کنگره میشود، اولین آموزشی که از کنگره میگیرد همین نظم و انضباط است، مسافر سفر اول که فرامین راهنما را اجرا کند، بهراحتی به رهایی میرسد و در کنگره ماندگار است، کسی که بینظم است، سی دی نمینویسد و از دستورات پیروی نمیکند، ممکن است به رهایی هم برسد اما قطعاً به مشکلات زیادی برخواهد خورد.
همسفر دکتر تمدنی از دانشگاه آزاد تهران جنوب؛ مطلبی بهعنوان دستور جلسه مطرحشده که یک دنیا صحبت در آن میشود بیان کرد، اما من چند جمله را خدمت شما عرض میکنم. نظم از اعتدال میآید و منظم بودن یعنی متعادل بودن و این جزء اولین آموزشهایی است که والدین به فرزندان میدهند. در وصیتنامه شخصی بنام پائولو اولین نوشتار این است که منظم باشید، اگر میخواهید موفق باشید، اگر میخواهید به جایی برسید باید منظم باشید، در زندگی کسانی موفق میشوند که منظم باشند. در کنار نظم حتماً ترتیب هم میآید، نظم یعنی هر چیزی سر جای خودش قرار بگیرد، وقتی سر جای خودش قرار بگیرد منظم است و اتفاقاً میشود عدالت، وقتی هم که در مورد عدالت صحبت میشود، بحث نظم پیش میآید، یعنی هر چیزی روی قاعده و قانون خودش، در غیر این صورت ما دیگر چیزی برای آموزش نداریم؛ بنابراین اولین آموزشی که قرار است والدین به فرزندان خود بدهند، نظم است، اینکه سر ساعت غذا بخورد، سر ساعت بخوابد، بیدار بشود و وقتیکه این شکل گرفت، فرزند منظم خواهد شد، وقتیکه نظم در ذهن شکل بگیرد، فرد میتواند در تمام عمر از این نظم تبعیت کند، بنابراین اساس زندگی ما بر روی نظم قرار گرفته، از اولین گامهای ما تا آخرین گامهای ما و بازهم تکرار میکنم، منظم باشید، وقتیکه منظم باشید موفق خواهید شد.
همسفر فائزه روانشناس کلینیک کیمیای رهایی؛ اولین چیزی که در کنگره به رهجو آموزش داده میشود این است که داروی ot را مرتب بخورد، سر ساعت مشخص و با همان میزانی که راهنما گفته است و این نظم موجب میشود که سیستم ایکس به کار بیافتد و بعد هم برای حضور در جلسات باید نظم وجود داشته باشد که در آخر سفر اول بتوانند دستاورد خوبی داشته باشند. احترام هم در بین اعضای کنگره مشخص است، اگر افراد تمام NGO ها باشند، اعضای کنگره ۶۰ هم باشند، بهراحتی میتوان افراد کنگره را تفکیک کرد، به لحاظ نظم و انضباط، به لحاظ احترام، نوع پوشش و... کاملاً مشخص است.
همسفر آرمین روانشناس کلینیک صبح آزادی؛ قطعاً نظم اساس زندگی هست و همانطور که استاد جلسه هم فرمودند، شاید فکر کنیم که اگر ما منظم باشیم شرایط سختتر پیش خواهد رفت درصورتیکه نظم باعث میشود کارها بهتر و راحتتر پیش برود و در افراد مصرفکننده هم قابلمشاهده است که یک زندگی نامنظم و آشفته دارند و این نامنظم بودن در عادات غذایی آنان، در عادات خوابیدن، در وضعیت ظاهری و یا در مسائل مالی هم مشهود است، حتی این بینظمی میتواند زمینهساز مصرف هم بشود یعنی فردی که وارد کنگره شده و جهانبینی هم کار کرده اما بعد مدتی از سبک زندگی منظم فاصله گرفته و بینظمی در زندگی آن فرد مشاهده میشود و این میتواند هشدارهایی باشد که شخص از ریتم معمولی و منظم بودن خارج میشود و به سمت مصرف مواد حرکت میکند. پس موضوع نظم خیلی مهم است، هم نقش پیشگیری دارد و بهطورکلی فرد موفق فردی است که در زندگی نظم را رعایت میکند.
سخنان جناب مهندس
سلام دوستان حسین هستم مسافر؛ از محسن عزیز سپاسگزارم. من هر جلسه ده دقیقه یک ربع راجع به مسائل فنی صحبت میکنم؛ چند بار در مورد هروئین صحبت کردم، راجع به شیشه فکر کنم صحبت کردم. امروز راجع به روان ممکنه صحبت بکنم.
در مسئله اعتیاد، همه میخواهند اعتیاد را درمان کنند ولی هیچ صورتمسئلهای ما نداریم. چه بهعنوان پزشک چه بهعنوان روانپزشک، روانکاو که بخواهیم یک معتاد را درمان کنیم؛ فقط تنها چیزی که مدنظر هست این هست که فقط میخواهیم این مواد مصرف نکند؛ دیگر هیچچیزی در دسترس ما نیست. این کجایش خرابه، چه چیزش خرابه؟ چجوری باید درست بشه؟ اگر ما این دارو را میدهیم این را برای چی میدهیم؟ برای کجا میدهیم؟ شما مثلاً یکی کمخونی دارد مثلاً آهن کم دارد این را بهش میدهیم، این دوا را میدهیم کمخونیاش را جبران کنیم؛ این دوا را میدهیم فسفرش را جبران کنیم، این دوا را میدهیم کلسیم اش را جبران کنیم. در ضمن اگر راجع به خبرهای کنگره بخواهم بگویم، آخرین مقالهای که ارائه گردید دوازدهم دسامبر بود که در زوریخ سوئیس ارائه کردیم که در مورد کنسر خون بود؛ سی ام ال که نوع بسیار کشنده است که در آنجا سخنرانی انجام گرفت که البته بهعنوان سخنران کلیدی انتخاب شده بودیم و سخنرانی کردیم و همه 15 دقیقه فرصت صحبت داشتند ولی برای این مقاله 25 دقیقه وقت اختصاص دادند و بعداً که سخنرانی انجام شد، بهعنوان بهترین مقاله ارائه شد که مورد جوایز قرار گرفت و گفتند که برای سالهای آینده کنگره بهصورت مجانی میتواند در این سخنرانیها شرکت کند. آزمایشگاه کنگره 60 هم در حال تشکیل شدن هست؛ خیلی از ماشینآلات آن از آلمان وارد شد و فکر کنم شاید بتوانیم 10-15 روز آینده در حد آزمایش سلولی مولکولی هست که بتوانیم روی آنها کار بکنیم.
داشتم این را میگفتم که وقتی میخواهیم اعتیاد را درمان کنیم ببینیم چی را میخواهیم درمان کنیم. شما هر کاری بخواهی انجام بدهی اول باید صورتمسئله را پیدا کنی. صورتمسئله این قضیه چیه؟ وقتی صورتمسئله مشخص شد شما بعد میتوانی هلش کنی ولی یک موقعی صورتمسئله این هست که نه ما میخواهیم مواد مصرف نکند؛ یک جو اراده میخواهد، یکذره قدرت میخواهد، یک مقداری فلان میخواهد و مصرف نکند. خب این حرف ممکن است از دهان خیلی از مراکز و آکادمیها بیرون بیاید ولی هیچ مفهومی ندارد، هیچ معنی ندارد. برای همین است که از دیدگاه جهانی، اعتیاد درمان ندارد. از جهت معتادها هم معتاد مرخصی دارد ولی ترخیصی ندارد؛ سربازی میروند به سرباز مرخصی میدهند ولی ترخیصی ندارد؛ یعنی نمیتوانیم راحت بشویم و کسی هم باور به درمان اعتیاد ندارد. درمان اعتیاد از نگاه من که بارها و بارها گفتهام، یعنی اگر ما یک هروئینی را درمان کردیم، در یک لابراتوار هروئین سازی برود کار بکند و مصرف نکند و اگر یک تریاکی را درمان کردیم بورد در مزارع تریاک گرزهای خشخاش را تیغ بزند و وسوسه نشود و مشکلی برایش پیش نیآید. اگر شما چنین کسی را داشتید به من نشان بدهید من میگویم بله حرف شما حرف کاملاً درستی است.
حال دورههای مختلفی میبینند حتی دکترای پی اچ دی و مطالعات اعتیاد داریم. آبروی علم به عملش است؛ جمع کردن یکسری مفروضات که فایدهای ندارد. فلانی این را گفت فلانی آن را گفت. کاپلان اینو میگه، سالوک اونو میگه یوم اینو میگه فروید اونو میگه خب اینارو همه میگن حالا در عمل چی؟ در عمل آیا ما میتوانیم کاری بکنیم؟ آیا در عمل جوابگو هست؟ وقتی به یک مصرفکننده نگاه میکنیم اولین چیزی که بهش برمیخوریم جسمش هست؛ فیزیولوژی. جسم فرد مصرفکننده بههمریخته است و نامتعادل است. کسی که مصرفکننده تریاک است اگر مصرف نکند بعد از 7-8 ساعت دچار بیرونروی میشود؛ 24 ساعت بعد شروع میکند به عرق کردن. 24 ساعت بعد شروع میکند به عطسه کردن، شب اصلاً خوابش میبرد. دچار ارگاسم سریع میشود و خیلی مشکلات دیگر. پس فیزیولوژی کاملاً درگیر این قضیه است. پس اولین چیزی که خراب میشود، جسشم است. پس بهعنوان یک پزشک تحقیق کند وقتی این فرد مصرف نمیکند و دچار بیرونروی میشود علت این بیرونروی چیست؟ یا اگر خواب نمیرود علتش چیست؟ میگوید خب علت این بیرونروی این است که مواد مصرف نمیکند؛ خب این که دلیل نشد. این ظاهر بیرونی است؛ بیرونی این است که مواد مصرف نمیکند، عکسالعمل بیرون هم میشود بیرونروی ولی در فیزیولوژی چه اتفاقی میافتد؟ ما این را نداریم! مواد مصرف نمیکند دچار ارگاسم سریع میشود؛ چرا دچار ارگاسم سریع میشود؟! میگویی خب به خاطر این است که مواد مصرف نکرده؛ خب درون چه میشود؟
درون ازنظر فیزیولوژی چه اتفاقهایی میافتد این را باید پاسخگو باشیم. یا قاطی میکند، شیشه مصرف کرده است وارد مرحله اسکیزوفرنی میشود؛ علت داخلیه آن چیست؟ میدانیم اسکیزوفرنی است ولی از نظر فیزیولوژی درون آن چه اتفاقی افتاده است که الآن دارد در بیداری خواب میبیند. اسکیزوفرنی اینگونه است ما داریم این را میبینیم که اون در بیداری خواب است اما حسهای درون او چیز دیگری را میبینند علت فیزیولوژی اینها چیست؟! این ها همه بلاجواب است و صورتمسئله اصلاً مشخص نیست. مسئلهٔ بعدی افکار و اندیشهٔ مصرفکننده است که کاملاً یک افکار افیونی است یعنی معیارهای آن کاملاً متفاوت است یعنی در حقیقت دیدگاهش، تفکرش و جهانبینیاش متفاوت است. مثلاً به آن میگویند که چرا آنقدر الکل میخوری یا مواد مصرف میکنی و جسم خودت را خراب میکنی میگوید که دم غنیمت است شاید یکلحظه دیگر مردم و یا میگوید من این جسم را قرار است سالم ببرم زیر خاک مور و ملخ آن را بخورن خودم با الکل و تریاک و هرویین از بین میبرمش پس میبینم در حقیقت جهانبینیاش متفاوت است. جهانبینی یعنی دیدن هان، خانواده، همسر، پدر، مادر و یک مصرفکننده جسمش و جهانبینیاش بههمریخته است یعنی جهانبینی آن یک جهانبینی افیونی است و تفکرش یک تفکر دیگر است این هم یک مسئله است.
ضلع دیگر آن روان است خب جسم خراب است در مصرفکننده جهانبینی خراب است روان هم خراب است در زمان قدیم جسم برای ما مشخص بود که اولین مقالهاش را سال ۷۸ به کنگره پزشکی دانشگاه سیستان و بلوچستان دادم گفتم که اعتیاد، جسم، روان، جهانبینی این سه قسمت خراب شده است و باید این سه قسمت درست بشود و ما باید برنامهٔ پروتکل را برای درست شدن این سه قسمت بدهیم خب جسم مشخص بود جهانبینی هم مشخص بود ولی روان برای ما مشخص نبود، اصلاً روان چه هست؟ از خیلی از اساتید هم سؤال پرسیدم که از هرکدام دیدگاه متفاوتی داشتن اما ما گفتیم که اگر جسم درست شود فیزیولوژی هم درست شود روان هم درست میشود بعد آمدیم گفتیم که از دیدگاه کنگره ۶۰ روان واقعاً چیست؟! چه تعریفی میتوانم برایش ارائه بدهیم و به این رسیدیم که روان یعنی خلقوخو. مثلاً شخصی خلق و خویش گوشهگیر است یا در توهم است که اسکیزوفرنی میشود یکی خلق و خویش دوشخصیتی است دمدمیمزاج است و …. بههرحال دیدیم که این خلقوخو یعنی مجموعه رفتار و کردار و گفتار که خود را نشان میدهد. پس ما اگر بخواهیم درمان اعتبار را انجام دهیم باید در این سه تا را تصحیح کنیم حال اگر بخواهیم خلقوخو یا همان روان را درست بکنیم باید چهکار کنیم؟
ما در کنگره دیدیم که روان بر دو پایه استوار است اگر بخواهیم روان را درست بکنیم باید پایهها را درست کنیم که یکی از آن پایهها فیزیولوژی است تا فیزیولوژی درست نشود پایهٔ خلقوخو درست نمیشود، پایهٔ روان ما مواد شبه افیونی بدن ماست یا همان فیزیولوژی بدن ماست. مثلاً ما یک دنداندرد ساده داریم کاملاً روی خلقوخوی ما تأثیر میگذارد. ما هر نوع ماده مخدری که در بیرون داریم در درون بدن خودمان تولید میشود بیرون از بدن مورفین داریم درون بدن اندورفین داریم بیرون انواع مسکنهای ضد درد داریم درون سه نوع انکفالین داریم و …کلیه مواد مخدر مختلف ما در بدن داریم. مثلاً فردی که شیشه مصرف میکند دوپامین یازده برابر بالا میرود و بعضی وقتها میبینیم فرد مصرفکننده شب تا صبح پلهها را بالا پایین میرود و کاملاً سرخوش است اما یک آدمی که تریاک میکشد را در نظر بگیرید بچه پنجساله اش نزدیک آن میشود و آن فرد شروع میکند به قربان صدقه رفتن و در آغوش گرفتن کودک، همین فرد اگر خمار باشد حتی جواب سلام آن کودک راهم درست نمیدهد و آن را پرت میکند بیرون این دو تغییرات خلقوخو در اثر چه است غیر از بالا رفتن مواد افیونی در جریان خون است که از سد خونی مغز گذشته و خلق و خوشرو تغییر داده فیزیولوژی است دیگر که باعث میشود.
پس خیلی مهم است که ما بهعنوان یک انسان آیا مواد مخدر درونی بدنمان کار میکند یا نمیکند یعنی مجموع هرمون ها که مربوط به مواد مخدر است اگر مواد مخدر درونی بدن ما کار نکند میتواند بهترین ما را تبدیل به بدترین از ما بکند، چرا مردم مواد مخدر مصرف میکنند به خاطر اینکه سرخوش شوند اما مواد مخدر درونی بهمراتب خیلی قویتر است موضوع این است که در یک مصرفکننده مواد مخدر درونی بدن آن از کار افتاده و از تعادل خارج شده در طول زمان از مواد مخدر بیرونی استفاده کرده و مواد مخدر درونش کاملاً از کار افتاده و ما یکمرتبه مواد مخدر بیرونی را قطع میکنیم و مواد مخدر درونی هم کار نمیکند شخص خوابش درست نیست افسردگی و مشکلات زناشویی دارد کمکاری تنبلی و همهچیز آن بههمریخته است چون نه از بیرون مواد میگیرد نه از داخل هیچکدام را نمیگیرد پس اینجا اگر بخواهی درمان را انجام دهی، باید بهعنوان یک متخصص بیایی مجموعه ناقلهای عصبی بهعنوان عضوی از بدن که از کار افتاده، این قدرت را در آن ذرهذره فعال بکنی که طبق همین بود که من تئوری ایکس را ارائه دادم؛ که سیستم ایکس در بدن انسان، مجموعه نوروترانسمیترها، هرمون ها، مدیاتورها، غدد درونریز و برون ریزه همه اینها میشوند سیستم ایکس. اگر این سیستم درست کار بکند انسان هم ازنظر روحی متعادل است هم ازنظر فیزیولوژی. اگر این سیستم کار نکنه چی میشه؟ شخص دچار بیماری میشه. به همین دلیل بود که ما اومدیم روی همین تئوری اومدیم روی کنسر خون داریم کار میکنیم و این سیستم ایکس که کار نمیکند میآییم سیستم ایکس را بالانس میکنیم. پس اینجا فیزیولوژی را داریم که ما باید فیزیولوژی را درست کنیم به حالت تعادل برسونیم، پس کار متخصص چیه؟ اگر قرار بر متادون دادن باشد عطاری هم متادون میدهد من هم به همه متادون میدهم؛ بوپرونورفین هم میدهد کاری ندارد که. ولی بهعنوان یک پزشک متخصص بررسی کند که این ازنظر فیزیولوژی ازنظر ناقلهای عصبی چجوری هست و چه جوری بالانس نیست و بیاید این را بالانس بکند. آن موقع میشود کار پزشکی؛ غیرازاین که تفاوتی نمیکند.
مرحله بعدی اینکه باید ازنظر اندیشه و تفکر درست بشود. باید پایه جهانبینی و تفکر بالا بیاید که وقتی این کار انجام شد، این نظم و انضباط بر پایه تفکر و جهانبینی نهفته است. در جهانبینی شما به او آموزش میدهی که باید تفکر بکند باید اندیشه بکند و نظم داشته باشد. در جهانبینی به او یاد میدهی که باید احترام بگذارد. در جهانبینی یاد میگیرد که وقتی استاد میآید باید با استاد درست حرف بزند مثل آدم حرف بزند مؤدب صحبت بکند. در جهانبینی یاد میدهی که وقتی استاد رد میشود به احترامش باید بلند بشوی. در جهانبینی یاد میگیری که اگر درسخوان هستی و به تو میگویند خرخوان، این حرف حرف غلطی است و نباید این را بپذیری. بیشترین احترام را در کنگره 60 به استادهایشان میگذارند. استاد که رد بشود اگر 6 نفر شاگرد حضور داشته باشند خبردار پیش پای استاد میایستند و جهانبینی به او یاد داده که این دارد به تو یاد میدهد و این رب به تو یاد میدهد و استاد توست. جهانبینی به او یاد میدهد وقتیکه کلامالله شریف میخوانی سوره حمد را که میخوانی اولین کلمهای که برخورد میکنی میگوید الحمدالله ربالعالمین؛ حمد و ستایش میکنم رب عالمیان را. رب یعنی مربی، رب یعنی استاد، رب یعنی معلم. نمیگوید حمد و ستایش میکنم خداوند را الله را؛ میگوید رب را معلم را صفت آموزش را؛ یعنی در مرحله آموزش، استاد اهمیت خاصی دارد که اولین کلمه شروع میکند که: ستایش میکنم استاد و معلم همه عالم را، ارباب همه عالم را، رب همه عالم را. این را در کنگره 60 توسط جهانبینی یاد میدهند. اینها همه جهانبینی است که چگونه زندگی کنیم. کسی که به تو خدمت کرده ارزشش را بدانی. کسی یک پیاله چای به تو داد تشکر کن. کسی دارِد بلاعوض به تو کمک میکند خدمت میکند برایش احترام قائل شو؛ اینها همه میآید در جهانبینی.
پس اگر ما بخواهیم خلقوخوی شخص را درست کنیم باید اول تفکرش را عوض کنیم؛ پلهپله روی برنامه خاصی تفکرش را عوض کنیم. تفکرش را عوض کنیم، فیزیولوژی را هم عوض کنیم بعد آن موقع مصرفکننده شیشه که تمام بدنش تتو کرده لابراتوار شیشه دارد میآید درمان میشود و میشود مربی تیم ملی یا میشود ملیپوش چون تفکرش از پایه عوضشده است. ما باید بدانیم که میخواهیم چکار بکنیم. یک پزشک خودش در حد یک مجتهد است؛ یک دکترای روانشناسی خودش در حد یک اجتهاد است؛ باید ببینیم نظرش چی هست؟ شما چگونه میبینی؟ آنها همه دیدهاند و متأسفانه یکسری پروتکلها آمده که زندانی کرده و نمیگذارد تکان بخوری و باید طبق آن پروتکل عمل کنی. منظورم این هست که ما باید یک مقداری برویم و تحقیق کنیم و ببینیم صورتمسئله را مشخص کنیم و تا زمانی که صورتمسئله مشخص نشود، ما به نتیجه نمیرسیم. در مورد روانشناس هم همینطور است؛ تو اگر خواهرزادهات مشکل روانی داشته باشد آیا میتوانی درستش کنی؟ آیا قادر هستی این کار را انجام بدهی؟ عملاً چی؟ اینها چیزهایی هست که ما باید دقت کنیم و در کنگره ذرهذره دارد شکافته میشود که ما اگر خواستیم مسئله روان و خلقوخو را درست کنیم، باید حتماً فیزیولوژی را درست کنیم و افکار و اندیشه را. الانه چیزی حدود 200 بیماری سایکوسوماتیک یا روانتنی داریم؛ یعنی در اثر تفکرات و اندیشه غلط و از تعادل خارج شدن روان باعث بیماری فیزیولوژی شده است. شما الآن مثلاً میروی پزشک میگوید آزمایش میدهی میگوید عصبیه یعنی سایکوسوماتیکه یعنی همین شبه افیونی هست. اماس هم سایکوسوماتیکه. پس اینقدر تفکر و اندیشه میتواند روی فیزیولوژی و جسم اثر بگذارد که جسم را از تعادل خارج بکند. یک خبر بد میدهند طرف سکته میکند؛ یعنی آنقدر فکر و اندیشه اثرگذار است. بههرحال امیدوارم که در مباحث بیشتر باهم دیگر بحث کنیم.
از اینکه به حرفهای من گوش کردید از همه شما متشکرم.
تهیه و تنظیم: مسافر سعید و علی
- تعداد بازدید از این مطلب :
2361