به جهت ارتباط پایهای با این دستور جلسه، طبق روالی که آموزش گرفتیم به تعاریف مربوط به هر واژه میپردازیم:
رابطه یعنی مربوط بودن، وصل بودن، ارتباط داشتن و یادگیری هم یعنی اینکه آموزش بگیریم، تعلیم ببینیم و معرکه یعنی جنگ، نبرد. ولی در کنگره معنی آن متفاوت است. نبرد را در کنگره میتوان جنگ درونی یا همان جنگ نرم، جنگ تفکر و اندیشه، جنگ جسم، روان و جهانبینی در جهت تغییر از وضعیتی که هستیم به شرایطی مطلوبتر در جهت ارتقاء نفس، در جهت تکامل، در جهت ارزشها و رعایت قوانین و فرامین و به عبارتی نزدیک شدن به اصل وجودی خودمان و انسانیت به معنای واقعی تعبیر کرد. این رابطهها را باید یاد بگیریم. هر بازی قوانین خاص خودش را دارد که برای موفقیت باید آنها را مدنظر داشت.
اصطلاح معرکهگیری ازآنجا شکل گرفت که در قدیم افرادی باکارهای خارقالعاده عدهای را دور خودشان جمع و سرگرم میکردند و از این طریق امرارمعاش میکردند.
یادگیری در تمام شئون زندگی ما نقش دارد؛ درنتیجه فضای یادگیری بسیار وسیع است. اگر کمی دقت کنیم متوجه خواهیم شد که همه انسانها هرروز در حال یادگیری هستند؛ اما معرکهگیری با یادگیری دو مقوله کاملاً متفاوت هستند و میتوان گفت نقطه مقابل همدیگرند. وقتی شخصی وارد معرکهگیری میشود درواقع از آموزش دور میافتد. البته یادگیری تنها مربوط به دروس مدرسه و دانشگاه نیست. اصولاً زندگی، یادگیری است و فرضیه خلقت انسان و موجودات بر پایه و اصول یادگیری فراهمشده است. حال باید ببینیم عناصر معرکهگیری چیست و رابطه آن با یادگیری چه چیزی است؟
از عدم دانایی و جهالت، بیخدایی، نقض قوانین مربوط به هر مقوله و در ادامه ورود به تاریکیهایی چون؛ غیبت، تجسس، سخنچینی، ترس، قضاوت، منیت، ناامیدی، حسادت و … که در ادامه باعث شکست و عدم موفقیت و عدم حال خوش در بعضی امور خواهد شد؛ میتوان بهعنوان عناصر معرکهگیری نام برد.
لازمه رسیدن به رهایی، کسب دانایی و یادگیری بدون معرکهگیری است. مثلاً در مقوله خودمان اول باید با تفکر درست دریابیم که چه تخریبهایی را در جسم خود، زندگی خود و در روابط خود با دیگران به وجود آوردهایم و آیا واقعاً رهایی از بند شیطان و رسیدن به وضعیت متعادل را میطلبیم؟ اگر پاسخ مثبت است به دنبال راه و مسیر درست، با باور و ایمان قلبی به آن و با توجه به قوانین حاکم بر آن مرکز، فرامین را بدون کوچکترین چونوچرایی انجام بدهیم و فرمانبرداری تام داشته باشیم. چراکه اگر در مورد بیماری خود مطلع بودیم و توانایی رفع آن را داشتیم تا به الآن حرکتی انجام میدادیم و اینهمه تکاپو برای ترک به نتیجه میرسید. اینجاست که سعی در آموزش و یادگیری خواهیم نمود؛ البته باید از نقطه مقابل آن یعنی منیت، همچنین از معرکهگیری و نق زدن فاصله بگیریم؛ دوربینمان را روی خودمان بیندازیم تا معایب خود را کشف کرده و آنها را برطرف نماییم. در این میان از حربههای نیروهای تخریبی و بازدارنده غافل نباشیم و بدانیم که هر فردی باید متوجه مسئولیت خودش باشد و از مداخله در مسائل و مسئولیتهای دیگران جلوگیری نماید.
انسانی که خود ازنظر درونی بههمریخته و حال خراب است؛ قدر مسلم در بیرون از خود به دنبال معایب میگردد و قدرت سازگاری با محیط در او کم میشود. لازمه تجربه حال خوش، دوری از ضد ارزشها، حرکت در مسیر ارزشها، گرفتن آموزش و عملی نمودن آنها در درون خود فرد است.
هرجایی که متن باشد، حاشیه هم وجود دارد. هرچه متن بزرگتر، حاشیه نیز بزرگتر میشود. پس بودن در درون خود، میتواند انسان را از رفتن به حاشیه و نق زدن و دیدن معایب دیگران دور کند. انسان زمانی میتواند در مورد مسئلهای اظهارنظر نماید که در آن موضوع به درجاتی از دانش و کمال رسیده و مشرف بر تمام جوانب آشکار و پنهان موضوع باشد؛ در غیر این صورت هرگونه اظهارنظری بیپایه و اساس خواهد بود.
استاد میفرمایند: «زمانی که تصور میکنید صد درصد حق با شماست؛ ممکن است یک درصد هم محق نباشید». البته این حواشی همیشه در زندگی در کنار ما هستند. مثل رهجویی که در طول درمانش موفق نبوده و هدفش را از درمان متوجه نشده، فرمانبردار راهنما نیست، به حرمتها احترام نمیگذارد، قوانین را درست اجرا نمیکند، سیدی نمینویسد، مرتب و منظم نیست و در اصل از افراد دیگری که در حال درمان هستند عقبمانده، از راه خودش بازمیماند و برای توجیه شرایط و حال خرابی که پیش آورده، از اصل موضوع فرار میکند و به بیراهه میرود. به عبارتی دیگران را مقصر میداند و معرکهگیری را آغاز میکند.
اما در مورد ما همسفران؛ یادمان نرود که حاضر بودیم همه کار انجام دهیم تا مسافرمان رهایی را تجربه کند. حال چگونه است که برای حضور در جلسات و انجام فرامین راهنما بهانهتراشی میکنیم؟ اگر مستدام باشیم و بند عشق ما با کنگره برقرار شود متوجه خواهیم شد آن دلیلی که بابتش به کنگره آمدیم؛ در اولویتبندیهای ما، بعد از آباد کردن درون خودمان قرار میگیرد. حال ممکن است این معرکهگیری در جایگاههای بالاتر هم صورت پذیرد و شخص بهجای تأمل و پرداختن به خود، با بهانهگیریهایی، دیگران را مقصر عدم موفقیت خود قلمداد کند.
در حرمتهای کنگره میخوانیم: «کنگره مکان مقدس و امنی میباشد»؛ بنابراین تاریکیها با آن تقدس، سنخیتی ندارند و افراد معرکهگیر بهگونهای در آن گردباد سبز از کنگره به بیرون پرتاب خواهند شد و به هدف نهایی نمیرسند. اینجا قربانی، خود معرکهگیر است مگر اینکه تغییر جهت بدهد.
اما در رابطه یادگیری با معرکهگیری: آنجایی که یادگیری باشد، معرکهگیری هیچ معنایی ندارد و وقتی روی آموزشهای بینظیر کنگره تمرکز کنیم دیگر جایی برای معرکهگیری باقی نخواهد ماند. بنابراین:
-رابطهها را باید یاد بگیریم.
-بدانیم که یادگیری فقط به سخن و پر کردن کتابخانه ذهن نیست؛ عمل کردن میخواهد. همانطور که استاد میفرمایند: «آبروی علم به عمل آن است»؛ بنابراین باید بتوانیم دانایی را به دانایی مؤثر تبدیل کنیم. طبق کلامالله شریف: «همه انسانها بهر آموزش و خدمت پا به این جهان گذاشتهاند»؛ آموزش را از چشمه ناب کنگره بگیریم و خدمت را در اصل به خودمان بکنیم تا شادی حاصل از انجام وظیفه را با داشتن حال خوب تجربه نماییم.
نویسنده: کمک راهنما همسفر فریده، لژیون چهارم
رابط خبری: همسفر طاهره، لژیون چهارم
ویراستاری و ارسال: همسفر خندان، لژیون چهارم
همسفران نمایندگی لویی پاستور
- تعداد بازدید از این مطلب :
2010