آشنایی همسفر نجمه حدوداً از 16 سال پیش است، موقعی که تازه ازدواجکرده بودند و هیچ اطلاعی از مصرفکننده بودن مسافر خود نداشتند. ولی در آن زمان به دلیل اینکه برادرشوهر ایشان در کنگره حضور داشتند و میزبان دیدهبانان حاضر در کنگره بودند تا در اصفهان شعبهای راهاندازی کنند ولی ایشان چندان متوجه موضوع اصلی نشده بودند تا اینکه چند سال بعد از تخریب مسافر خود آگاه شدند و بهواسطه برنامه تلویزیونی که به اجرای آقای امیرعباس معافی بود با کنگره آشنا شدند و به مدت 10 ماه و 10 روز به روش دیاستی و با داروی اپیوم و به کمک، کمک راهنماهای محترم جناب آقای محمد فنایی و سرکار خانم مرجان سفر کردند و اکنون 10 سال و 10 ماه است که آزاد و رها هستند؛ با همسفر نجمه گفتوگویی ترتیب دادهایم که نظر شمارا به آن جلب مینماییم:
با توجه به اینکه شما از پیشکسوتان کنگره محسوب میشوید تاکنون در چه جایگاههایی خدمت کردهاید؟
از لطف شما سپاسگزارم. به قول آقای مهندس هرچه که بیشتر در کنگره حضور داشته باشیم در پایینترین قسمتها قرار داریم، زیرا آموزش بیشتری گرفتهایم؛ ولی این کلمه پیشکسوت لطف کنگره است که به ما دادهشده و خدا را شکر تا امروز اکثر جایگاهها را تجربه کردم، ازجمله جایگاه مرزبانی، کمک راهنمایی، لژیون کلینیک، مدیر سایت بخش خانواده به مدت دو سال، نشریات، نگهبانی و ... خدمتگزار بودهام و بسیار آموختهام و از این بابت خداوند را بسیار سپاسگزارم.
لذت و آموزش کدام خدمت برای شما شیرینتر و بیشتر بوده است؟
فکر میکنم هرجایی که خدمت بوده و من تمام تلاش خود را کردهام که آن چیزی را که یاد گرفتم، با تمام وجودم عرضه کنم و همیشه آموزش بگیرم؛ آنجا بهترین حال را داشتهام. ولی در کل جایگاهها هیچ فرقی برای من نمیکرد، مثل الآن که منتظر خدمت هستم و همیشه گفتهام که رنگ شال و جایگاه برای من تفاوتی ندارد، فقط اینکه بند محکم من به کنگره وصل باشد و بتوانم ارتباطم را با کنگره حفظ کنم.
تیتر وادی دهم میگوید: صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون انسان جاری است. این صفتها چگونه در انسان پدیدار میشود؟
هیچ موقع صفتها چه مثبت و چه منفی سند محکمی برای انسان نیست که این چیزی که تو امروز به دست آوردی بهعنوان اخلاق و رفتار و منش در تو پایدار است و هرروز باید آموزش کسب کنی. هر چه که انسان بیشتر بداند، اعتراف میکند که کمتر میدانم و تلاش میکند برای اینکه بیشتر اطلاعات به دست بیاورد و آموزش بگیرد. من اگر در علم و یا صفتی که دارم، منیت پیدا کنم، بیشک همین مانعی بر سر راه من میشود که آن را از دست بدهم. هر موقع که من در علم، موفقیت، حرکت و آموزش به این نقطه برسم که اینجا دیگر کافی است و من باید سر کار دیگری بروم، به یادگیری نقطه پایان دادهام.
بنابراین اگر من صفتی مانند ازخودگذشتگی و یا مهربانی را به دست آورده باشم و یا در کنگره به درمان رسیده باشم، اگر به این نقطه رسیدم که دیگر کافی است، همانجا نقطهی سقوط من است و آنجا است که صفت گذشته در من پایدار نیست و از بین میرود پس بنابراین باید هرروز در حال یادگیری و آموزش باشیم.
چگونه میتوانیم صفتها را تغییر بدهیم؟
ما از مثبت به منفی و از منفی به مثبت تغییر میکنیم. انسان متعالی و انسانی که در حال تکامل است و در حال رشد است میخواهد صفات منفی خود را به صفات مثبت تبدیل کند. وقتیکه در موضوعات روانشناسی تست آیکیو از بچهها میگیرند و میگویند: یک سری نقاط ضعف و یک سری نقاط قوت دارد که باید روی آنها کارکنیم که نقاط ضعف را به نقاط قوت تبدیل کنیم و سعی کنیم نقاط قوت را پررنگتر و قویتر کنیم. مثل یک درختی که اگر ما فقط یک سمت شاخههای درخت را هرس کنیم و سمت دیگر را هرس نکنیم، اگر آلودگی و بیماری در هر سمت درخت باشد، به آن سمت دیگر نیز انتقال پیدا میکند. به نظر من این صفات را همزمان باهم باید هرس کنیم و پرورش بدهیم؛ یعنی همزمان من باید روی نقاط قوت خود تمرکز کنم و آنها را بپرورانم و رشد دهم و به آنها نیز توجه کنم تا نقاط قوت را از دست ندهم و در ادامه به نقاط منفی نیز توجه کنم و آنها را هم رشد و پرورش دهم تا به نقاط و صفات مثبت تبدیل شوند.
آیا خدمتهایی که در کنگره انجام دادهاید، تأثیری در رشد و تکامل شما داشته است؟
بیشک تأثیر داشته است. درگذشته مواقعی که در اعلام سفرها در تهران میشنیدم که شخصی ۲۰ سال است که در کنگره خدمتگزار است، همیشه برایم سؤال بود، چطور یک انسان بهصورت رایگان وقت، زمان و انرژی و نیروی خود را صرف جایی میکند و هیچگونه چشمداشت و انتظار مالی ندارد؛ مخصوصاً در زمانهای که همهچیز رنگ مادیات گرفته است؟ همیشه برای من سؤال بود و مطمئن بودم که این انسانها چیزی را به دست میآورند که بهواسطه آن به کنگره وصل میمانند. انسان ذاتاً صفت حسابگری در ذهن و وجودش هست. همهی مسائل دو لبه شمشیر هستند یک لبه مثبت و یک لبه منفی. حسابگری مثبت در اینجا این است که دستاورد معنوی که در همه جایگاههای خدمتی به دست میآورم و باعث میشود که در کنگره ماندگار شوم؛ زیرا من نیز بهعنوان یک انسان، اگر در این جایگاهها دستاورد معنوی و راه برای زندگی کردن را پیدا نکرده بودم، اینجا ماندگار نبودم و قطعاً من هم در تمام جایگاههای خدمتی راه و شاهکلیدهایی را پیدا کردم که چطور در زندگی شخصی خود بست بدهم و راه خوب زندگی کردن را یاد گرفتم. قطعاً من نیز چیزهایی را به دست آوردهام که هنوز مصر هستم که در کنگره همچنان بهعنوان خدمتگزار باقی بمانم.
اگر برایتان امکان دارد بفرمایید بارزترین صفتی که با حضور در کنگره و خدمتها توانستید تغییر بدهید، چه بوده است و چگونگی تغییر را بفرمایید؟
منیت صفت بارز من بود. بابت منیت و غروری که داشتم یک گاردی در ارتباط برقرار کردن با دیگران به خود میگرفتم و در کنگره بهواسطه ارتباطجمعی و اجتماعی که پیدا کردم و بهواسطه آموزشها، یاد گرفتم و توانستم روی خود کارکنم و به دیگر انسانها احترام بگذارم، به شخصیت انسانها احترام بگذارم و هیچ تفاوتی برای من نمیکند که ازنظر اقتصادی و اجتماعی در چه جایگاهی هستند و یا چقدر تحصیلات دارند؟ بهطورکلی تمام انسانها، چه بزرگ و چه کوچک برای من قابلاحترام هستند. درگذشته فکر میکردم که خیلی متفاوت هستم و چون این صفت را دارم پس از بقیه متفاوت هستم. آموزشهای کنگره باعث شد این صفت را تغییر دهم و امروز با تمام آدمها در محیطی که کار میکنم و بهعنوان مدیر یک فعالیت میکنم، نیروهای خود را هیچ موقع نگذاشتهام که این حس به آنها انتقال پیدا کند که من بالاتر از شما هستم و شما زیردست من هستید و این بارزترین صفت است که در کنگره بهواسطه آموزشهای کنگره به دست آوردم.
حضور یک همسفر در کنار مسافر تا چه اندازه میتواند به کیفیت سفر درمان اعتیادش کمک کند؟
سؤال خیلی جالبی پرسیدید مسافر من نیز در کنگره خدمتهای زیادی را تجربه کردهاند ولی بعدازآن به دلیل مسئله شغلی سنگینی که داشتند، سه سالی است که در کنگره خدمتی ندارد؛ بعضی مواقع با خود فکر میکنم که من نیز مانند همسرم در جلسات و خدمات کنگره حضور نداشته باشم، ولی وقتیکه در جلسات شرکت میکنم، اثراتش را همچنان بهصورت بارز و روشن در خانواده میبینم که چقدر خوب میتوانم با یک مسافر که تنها اعتیاد مشکل آن نبوده و مسائل دیگری نیز بهعنوان یک انسان در برداشته، میتوانم خوب برخورد کنم. چقدر خوب میتوانم او را درک کنم و چقدر خوب میتوانم مسائل را در کنار همدیگر حل کنیم. میبینم که چقدر مهم است که من بهعنوان یک همسفر حتی بهتنهایی در یک مقطعی حرکت کنم. حتی خیلی مواقع همسفرانی که تازهوارد کنگره شده بودند، به آنها میگفتم: حتی اگر مسافرت نمیآید شما مستمر باش و بیا و امروز میفهمم که وقتی حال یک پرستار خوب باشد، خوب میتواند از بیمار خود پرستاری کند. اگر من بهعنوان زن، مادر، همسر، رئیس یک خانواده، جایگاهم را درک کنم، آموزش بگیرم که چطور با مشکلات در خانواده رفتار کنم که مسافر و فرزندان من یاد بگیرند و به نظر من این مسئله خیلی اهمیت دارد. حال همسفر در کنار مسافری که در سفر اول است، تأثیرش چندین برابر میشود. چراکه معضلات بیشتر است و شرایط بحرانی بهمراتب بیشتر پیش میآید. اگر همسفر آگاه در کنار مسافر باشد، بیشک میتواند بهخوبی دستگیری کند و بال سفرش باشد و بار سفرش نباشد؛ ولی در غیر این صورت اگر همسفری باشد که اطلاعاتش کم باشد و به قول گفتنی از متدها و روشهای خاله و عمه بخواهد استفاده کند بیشک به نتیجه نمیرسد. ما باید اصول را یاد بگیریم که اینجا بیشک مسائل را بهخوبی به همسفران آموزش میدهند.
با توجه به اینکه اینجا یک شعبه تازه تأسیس است، تجربه و یا سفارشی دارید که باعث حرکت درست همسفران شود؟
باوجود نیروهای خوبی که از اصفهان آمدهاند مانند خانم لیلا عزیز و همچنین خانم مریم بزرگوار و پتانسیلی که من از بچههای شهرضا بهواسطه ارتباطی که قبلاً با این بوم و سرزمین داشتم، مطمئن هستم که این مسیر را آگاهانه حرکت میکنند. آقای مهندس مسیری را برای ما آسفالت کردهاند، تابلو و چراغ زدهاند و مسیر کاملاً روشن است، بیشک حرکت شعب نوپایی مثل شهرضا و امثالهم بهمراتب آسانتر از شعبی مثل اصفهان در سال ۸۴ است و این خیلی برای شعب نوپا راحتتر است که راه را پیدا کنند ولی تنها پیشنهاد من این است که بر اساس قوانین، حرمتها و اصول کنگره ۶۰ حرکت کنیم و تخطی ننماییم، با سرخودمان راه نرویم و خودمان تصمیمگیرنده نباشیم. برای جز بهجز و تکتک مسائل در کنگره، نیرو هست. بنده آخرین خدمتی که داشتم، جایگاه مرزبانی بود و این را با تمام وجود درک میکنم که یک شعبه بر اساس اصول و قوانین و حرمتهای کنگره ۶۰ لحظهبهلحظه در ارتباط با مسئولین مربوطه است زیرا برای جز بهجز موارد نیرو هست. حفظ سلسلهمراتب در کنگره بسیار کمککننده است که ما بتوانیم به نتیجه خیلی خوب برسیم.
در آخر سخن اگر مطلبی بود که من نپرسیدم و دوست داشتید خودتان مطرح کنید بفرمایید.
از اینکه من را به خاطرات گذاشتهام بردید، از شما سپاسگزارم. در شعبه شهرضا و شعب نوپا حسی که برای من اتفاق میافتد یک حس بکر است و این حس با بچههای کنگره عجین شده است. امیدوارم در سال آینده ببینم که جمعیت این شعبه چندین برابر شده و مردم این منطقه اعتماد کنند و حرکت خود را محکمتر و قویتر ادامه دهند.
تایپ: همسفر اعظم
تنظیم و ارسال: همسفر فاطمه
همسفران نمایندگی شهرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
784