جلسه چهارم از دوره سی و دوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگرۀ ۶۰؛ نمایندگی ارتش؛ با استادی دیدهبان محترم مسافر سعید، نگهبانی مسافر احسان و دبیری مسافر مسعود، با دستور جلسه "وادی دهم و تاثیر آن روی من" و در ادامه تولد مسافر محمود، شنبه 29 آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
بسیار خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم و از نگهبان و دبیر محترم تشکر میکنم. یکسری از حسها در کنگره ۶۰ هست که هرچقدر هم تکرار شود اما بازهم تکراری نمیشوند و همیشه تازه هستند، مثل حس رهایی رهجوها و مانند همین تولدهایی که برگزار میشود. دوستان به کنگره ۶۰ میآیند و رها میشوند، وادی اول را اجرا میکنند و تفکر کردن را یاد میگیرند و بهمرورزمان مسئولیت کارمان را قبول میکنیم و همینطور کمکم به خویشتن خویشمان فکر میکنیم و در ادامه، آهسته و آهسته سعی میکنم تا خودم را بهفرمان عقل نزدیک کنم و کمکم، رمز و راز حقیقت را به دست میاورم و با حرکتی که انجام میشود، برایم راه نمایان میشود و بهمرور به وادی دهم میرسم که میگوید «صفت گذشته در انسان؛ صادق نیست، چون جاری است.»
من تصور میکنم که این قوانینی که در کنگره ۶۰ است، قوانینی است که انسانها فراموش کردهاند. زمانی که من در دوران مصرف مواد مخدر بودم همیشه احساس گناه میکردم و هیچ راه برگشتی را پیدا نمیکردم. همیشه فکر میکردم که باید با تخریبهایی که خودم براثر عدم آگاهی ایجاد کرده بودم تا آخر عمر زندگی کنم. خصوصاً اینکه آدم تصمیم به تغییر بگیرد اما در تجربه کردن، شکست بخورد و با این شکست، همان یکذره اعتمادبهنفسی که داشت هم از دست میدهد. من تصمیم میگرفتم که مشکل اعتیادم را حل کنم و برای همین ترک میکردم؛ اما اتفاقات و نتایجی که میگرفتم بیشتر، باعث تخریب من میشد تا اینکه چیزی درست شود. همانطور که در وادی گفته میشود؛ از یک چاله دربیایم و در چاه بیفتم.
اینها را گفتم تا یک یادآوری برای خودم شود که خداوند آنقدر بخشنده و مهربان است که حتی اگر انسانی در بدترین شرایط ضد ارزشها قرارگرفته باشد؛ اما زمانی که بخواهد به سمت ارزشها حرکت کند، خداوند این اجازه را به او میدهد؛ یعنی خواستش باشد و راهش هم وجود داشته باشد و در آخر، خداوند فرمانش را صادر خواهد کرد. من فکر میکنم که یکی از اساسیترین قوانین هستی همین وادی دهم است که انسان هیچوقت ناامید نشود و زندگیاش را تمام شده نبیند، حتی در بدترین شرایط؛ زیرا ممکن است یک روزنه کوچک نور ایجاد شود و وقتی آدم به سمتش حرکت کند به منبع اصلی نور نزدیک شود.
ما این موضوع را در کنگره ۶۰ تجربه کردیم. چطور ممکن شد، کسی که در عمق تاریکیها و مصرف مواد مخدر بود و بدون مصرف مواد نمیتوانست زندگی کند امروز پرونده مصرف مواد مخدر برای کل زندگیاش بستهشده است؟ و یک تولد دوباره و به معنای واقعی برایش اتفاق افتاده است. در وادی دهم از صوت و نور و حس صحبت میشود و آقای مهندس کاملاً این موضوعات را توضیح دادند. برای من موضوع حس در این وادی بسیار جالب بود. اینکه اگر حسی نسبت به مسئلهای دارم باید ببینم منبع آن حس از کجاست؟ از روی ترس و منیت و خودخواهی من است یا از سر منفیبافیهای ذهن من است که آن حس به وجود آمده است. قطعاً اگر من به منبع آن حس پی ببرم میتوانم به درست یا غلط بودن آن حس هم پی ببرم. بهطور مثال وقتیکه این حس در من به وجود میآید که در جلسه حاضر نشوم باید ببینم منبع آن از تنبلی است؟ یا از سر منفیبافی یا القای حس تکراری بودن و بیفایده بودن حضورم در جلسه، است؟ اگر من این منبع را بیابم این حس را عملیاتی نمیکنم و میگویم که من باید امروز در جلسه حاضر شوم و امروز یک روز نو و جدید برای من است و هیچچیز در کنگره ۶۰ بیهوده تکراری نیست و من میآموزم که در حال، زندگی بکنم، همانطور که اول جلسه، عرض کردم.
بخش دوم جلسه امروز تولد اولین سال رهایی آقای محمود است. محمود مدت ۳۵ سال مصرفکننده مواد مخدر بود. درست بهاندازه سنی که من به کنگره ۶۰ آمدم محمود مصرفکننده بوده! و این نشاندهنده کاربردی بودن وادی دهم در کائنات است؛ یعنی اگر من ۲۰ یا ۳۰ سال هم یک مسیر را اشتباه رفته باشم اما وقتی خواست برگشتن در من به آن اندازه حقیقی خود برسد، به من فرصت برگشتن داده میشود. در اینجا باید تأکید کنم که قطعاً آن علم و دانشی که خانواده ایشان در کنگره به دست آورده بودند باعث شد تا ایشان به کنگره بیاید و امروز تولد یکسالگیاش را جشن بگیرد.
نکتهای که باید به آن اشارهکنم این است که اختلاف سنی من و آقای محمود خیلی است و من بهعنوان یک بزرگتر ایشان را قبول دارم؛ اما در مسئله درمان اعتیاد ماجرا فرق میکند. شاید سن استاد بهاندازه دوران مصرف شاگردش باشد اما آن شاگرد و رهجو باید حرف استاد را گوش بدهد و قطعاً محمود هم اگر امروز در این جایگاه است و نتیجه گرفته است به خاطر این است که گوش کرد و تابع قوانین و حرمتهای کنگره بود و همیشه مرتب و منظم بود و بااینکه مانند تمام انسانها دارای مشکلات بود اما درست حرکت کرد و خدا را شکر، به نتیجه رسید. من این روز زیبا و تولد محمود عزیز را خدمت آقای مهندس دژاکام تبریک میگویم و همچنین به خود محمود و خانواده محترمشان و همچنین راهنمای گروه خانواده تبریک میگویم. واقعاً دانش کنگره ۶۰ توسط راهنماهای همسفران در خانوادهها اجرایی میشود و من از همینجا به تکتک ایشان خدا قوت میگویم.
اعلام سفر مسافر محمود:
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر؛ آنتی ایکس شیره خوراکی، تخریب بیش از 35 سال، روش درمان DST، داروی درمان OT، مدت سفر اول سیزده ماه و نوزده روز، به راهنمایی آقای سعید نمکی در لژیون دوم، ورزش در کنگره: والیبال، مدت رهایی: یک سال و یک ماه و سیزده روز. در ضمن مدت 45 سال هم تخریب سیگار داشتم که به روش DST و با داروی آدامس نیکوتین دار در مدتزمان ده ماه و پنج روز تحت نظر آقای سعید نمکی راهنمای عزیزم درمان شدم و مدت رهایی از بند نیکوتین هم هفت ماه و نه روز هست.
خلاصه سخنان مسافر محمود:
در ابتدا تشکر میکنم از راهنمای بسیار خوبم که باوجودشان و راهنماییهای درست و بجاشون من را به سمتی هدایت نمودند که امروز در این جایگاه قرار بگیرم در برابر شما عزیزان تولد اولین سال رهاییم را جشن بگیریم در کنار هم، صحنه و لحظهای که هیچوقت نمیتوانستم قبل از ورودم به کنگره حتی تصورش را هم بنمایم و بابت این روز اولازهمه سپاسگزار خداوند هستم و بعد کمک راهنمای بسیار عزیزم و بعد همسفرانم که بسیار امید و انگیزه به من دادند در طول سفر اولم. از همه شما عزیزان از صمیم قلبم متشکرم و از خداوند سپاسگزارم و شاکر هستم به خاطر داشتن یک خانواده بسیار خوبِ کنگرهای و آرامشی که امروز در زندگیمان برقرار است. در آخر از جناب مهندس دژاکام سپاسگزارم که با تلاششان درزمینهٔ رهایی انسانهای دربند راهی را کشف نمودند که امروزه توسط آن راه، این سیل عظیم از افراد به رهایی رسیدهاند و الطاف خداوند در زندگی هاشان روانه گشته است و من هم عضوی از این سیل عظیم و این خانواده بزرگ کنگره هستم. از همه شما سپاسگزارم که به صحبتهای من توجه نمودید.
خلاصه سخنان کمک راهنمای همسفر:
خداوند را شاکر هستم که امروز فرصت تجربه این جایگاه را به من عطا فرمودند. واقعاً تجربه این جایگاه حس بسیار خوب و لذت بخشی هست که حتماً میبایست در این جایگاه قرار بگیری تا بتوانی این حس لذتبخش تولد مسافرِ رهجویت را ببینی و نتیجه تلاشت را در شادی دلِ آنها ببینی، حسی هست که واقعاً قابل وصف نیست. ما اینجا هستیم برای خدمت به خانواده، برای اینکه آرامش را به کانون خانوادهها برگردانیم و راهی را ادامه بدهیم که جناب مهندس استارتش را زدند و تا به امروز هم برای ادامهدار بودن این هدف و این راه کوشش نمودهاند. راهی که به آرامش در کانون خانواده میرسد، به صراط مستقیم و ارزشها ختم میشود. تمامکار ما برای بنیان خانواده است و حضور همسفرها در شعب بسیار مهم هست برای اینکه همکلام و همصدا بشوند با مسافرانشان و برای اینکه بتوانند چیزهایی را که یاد میگیرند کاربردی نمایند در خانوادهشان.
یکی از خصلتهای خوب همسفرِ آقا محمود این است که در طول این مدت که بنده راهنمای ایشان بودم هیچوقت غیبت نداشتند و همیشه سروقت در جلسات حاضر بودند، آموزشهایشان را همیشه فرا گرفتند و تکالیفشان را بهموقع و درست انجام دادند و حتی در سرما و گرما هر هفته جمعهها در پارک طالقانی با وجود مسیر دوری که دارند حاضر هستند و ورزش می نمایند و اجرای این موارد در یک همسفر بسیار مهم هست که ایشان داشتند و توانستند چند مسافر را به رهایی برسانند و عضو لژیون سردار هم بشوند و حتی در آزمون کمک راهنمای تازه وارین هم شرکت نمودند و توانستند قبول شوند برای این جایگاه؛ یعنی تماماً کارهایی که نیاز هست یک همسفر بهخوبی انجام بدهد و مسیری که کنگره مشخص نموده برای یک همسفر را بهخوبی و درستی طی نمودند و امروز نتیجه این تلاشِ بدون خستگیشان را با جشن گرفتن یک سال رهایی مسافرشان میچشند و لذت میبرند. از اینکه به صحبتهای من توجه نمودید از همه شما متشکرم.
خلاصه سخنان همسفر:
خداوند را بسیار شاکر هستم که بازهم توانستم این جایگاه را تجربه نمایم. من بهعنوان همسفر این سومین بار است که این جایگاه را تجربه میکنم و خداوند را به خاطر این لطفشان بسیار سپاسگزارم که مرا لایق همسفری سه مسافر از اعضای خانوادهام نمود. من وقتی پیام روی تابلو را امروز دیدم در یکلحظه، گذشته تا به امروز خودم و همسرم تصویر شد جلویِ چشمانم که ما از وقتیکه با کنگره آشنا شدیم چقدر تغییر نمودهایم و بابتش از خداوند سپاسگزار هستم. هیچوقت این روز را تصور نمیکردم که بتوانم رهایی همسفر و فرزند و بهزودی ان شاءالله برادرم را جشن بگیرم و به خاطر این لطف از خداوند سپاسگزارم و این شادیم را با شما تقسیم مینمایم. در رأس از جناب مهندس و بعد آقای نمکی کمک راهنمای همسرم و بعد خانم فریبا کمک راهنمای خودم و همه اعضای نمایندگی ارتش تشکر میکنم که این شرایط را فراهم نمودند و کمک نمودند ما را تا به این جایگاه و این حس شیرینِ سالروز تولد مسافرمان برسیم. از همه شما تشکر مینمایم که به صحبتهای من توجه نمودید.
قدردانی از خدمتگزاران و مشارکت کنندگان مالی نمایندگی
نگارنده و تنظیم: مسافر علی
عکس: همسفر علی
نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
870