سلام دوستان سعید هستم یک مسافر؛ خیلی خرسندم که خداوند به من مسافر اجازه و فرصتی عطا کرد که با کنگره 60 آشنا شدم و در جمع شما دوستان بامحبت قرار بگیرم و شروع به یادگیری، آموزش و تمرین باشم چون تنها راه سعادت آگاهی است و نقش یادگیری در زندگی، یادگیری نقش یک فانوس در اقیانوس زندگی را دارد هرچقدر فانوس تو روشنتر باشد در این اقیانوس مسیر نمایان تر میشود. برای آموزش و تکامل در سیارهای به نام زمین فرود آمدهایم این فرصت و شرایط مهیا شده، که امیدوارم از این شرایط به وجود آمده به نحوه صحیح و درست استفاده کنیم و از این امتحان زمینی سربلند و سرفراز گذر کنیم، یک فلش بک به گذشته میزنم و مروی بر قبل خودم میکنم که شاید هرروز از خداوند میخواستم آیا یک روز میشود من از خواب بیدار شوم و نیاز به مواد مخدر نداشته باشم و این خواسته من بود که هرروز از خدای خودم میخواستم و هیچ امید برای ادامه حیات نداشتم و تمام روزهای من شده بود تکراری و یکنواخت تا روزی برحسب اتفاق این معجزه و خواسته من از خداوند در زندگی اتفاق و رقم خورد و به واسطه اقوام و آشنایان با مکانی به نام جمعیت احیای و انسانی کنگره شصت که در پارک آتشفشان شروع به فعالیت کرده بود، آشنا شدم و زمانی که در جمع دوستان با محبت کنگرهای قرار گرفتم اصلاً باور نداشتم که بتوانم مواد خودم را درمان کنم.
ولی یک جمله برایم بسیار جالب و شنیدنی بود که در میان این دوستان حضور داشتم، گفتند: اعتیاد یک نوع بیماری هست و نیاز به فرایند زمان دارد و در طی ده تا یازده ماه به درمان میرسید. بازهم با شک و تردید در مسیر قرار گرفتم، چون باوری در ناباوری بود، ولی آنقدر افراد با محبتی در میان ما بودند که با محبت خودشان به من مصرفکننده امید در ادامه راه، عشق و محبت کردند و آنقدر زیبا و دلنشین صحبت میکردند که معنای محبت واقعی را در میان این عزیزان به معنای واقعی لمس کردم و از تکتک عزیزان ممنون و سپاسگزارم هستم و خواهم بود که از صوتشان جز محبت و از رفتارشان جز معرفت چیزی ندیدم.
قرار است در این مکان آموزش بگیرم و درسهای عقبمانده خودم رو یکبهیک پاس کنم و طوری در امورات خود و ادامه حیات بهگونهای در مسیر حرکت کنم که نیاز به پاکنویس مجدد نباشد و بهترین و زیباترین پژوهش و پروژهای که میتوانم در این دنیا روی آن کارکنم خودم هستم. قرار به خودسازی و خودباوری هست و به این باور وایمان رسیدهام که نهتنها اعتیادم درمان شد؛ بلکه به معنای واقعی نگاه و نگرشم نسبت به هستی و جامعه همتغییر کرد و از هیچکس توقع طلبکارانه و نابجا ندارم و برای خواستههای معقول خودم سعی و تلاش میکنم تا در ادامه مسیر بتوانم به هر آنچه میخواهم برسم والان هم حق مسلم ماست که شادباشیم، چون آن طوفانی رو که ما دیدهایم، دیگران ندیدهاند، واقعاً ندیدهاند آن طوفانی رو که ما دیدهایم چه کرد؟ این طوفان اعتیاد با شهر وجودی ما. چه خوبِ که الآن به ساحل آرامش رسیدهایم و این فرصتی را که خداوند در اختیار من مسافر گذاشته بتوانم به نحو احسنت استفاده و اجرایی کنم، این نیز بگذرد و در مکان دیگر شاید با اشک و التماس دوباره فرصت بخواهم ولی دیگر این اجازه و موهبت الهی نصیب من نشود، چون خداوند ناظر اعمال و رفتار من هست و خواهد بود. میرسند آنانی که مشتاق سیراب شدند.
نگارنده: مسافر سعید
- تعداد بازدید از این مطلب :
1583