English Version
English

دستان خدا در زمین

دستان خدا در زمین

جلسه پنجم از دوره دوم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی لویی پاستور با استادی کمک راهنمای تازه‌واردین همسفر فرشته، نگهبانی همسفر خندان و دبیری همسفر نازنین با دستور جلسه «گلریزون» ساعت 18:30 روز سه‌شنبه ۱۱ آبان ماه ۱۴۰۰ برگزار شد.

سخنان استاد:

خداوند را شاکر هستم که به من اجازه خدمت در این جایگاه را دادند؛ از خانم خندان و خانم نازنین عزیز سپاسگزارم که اجازه خدمتگزاری به من دادند.

آن‌قدر لژیون سردار باعظمت است که وقتی به‌عنوان استاد در این جایگاه انتخاب شدم با خودم فکر می‌کردم که چه مطالبی را باید مطرح کنم. معمولاً مطالب را ساده بیان می‌کنم و امیدوارم به همین سادگی از من بپذیرید. قطعاً همه به بازار رفته‌اید و دیده‌اید که دست‌فروش‌ها چایی می‌فروشند، هر لیوان چایی حدوداً ۴ یا ۵ هزار تومان. ممکن است شخصی برای آن چایی ۵ هزار تومان بپردازد و شخص دیگری ۵٠ هزار تومان، درواقع قیمت اصلی ۵ هزار تومان است پس ۴۵ هزار توان مابقی بابت چیست؟ با خودم فکر کردم که این ۴۵ هزار تومان همان بخشش و بزرگ‌منشی است که شخص برای یک لیوان چایی پرداخت می‌کند. ارزش مادی آن چایی ۵ هزار تومان است ولی ارزش معنوی آن دنیا می‌ارزد.

از قول جناب آقای مهندس دژاکام بارها شنیده‌اید که خداوند دارایی یکسری از انسان‌ها را در دارایی یک عده دیگر قرار می‌دهد، حالا باید ببینیم که اگر بخشی از دارایی کسی در دارایی من قرار گرفت آیا من وجود خرج کردن آن را دارم؟ آیا می‌توانم از آن بگذرم و ببخشم؟

خداوند صفات بسیار بزرگی دارد و در وجود ما انسان‌ها هم ذره کوچکی از صفات خداوند قرار دارد. یکی از آن‌ها کریم و بخشنده بودن است. اگر خداوند این صفت را درون من گذاشته؛ من چه مسافر باشم و چه همسفر، یک انسان هستم و باید بگردم و این صفت را از وجود خودم بیرون بکشم و ببینم چقدر از این بخشندگی در وجود من هست و در کجای وجودم قرارگرفته؟ کنگره به من یاد داده که اگر به تو بخشیدند تو هم باید به دیگران ببخشی. طبق فرمایش استاد: «اگر بنایی آباد باشد و ساکنین خراب باشند ممکن است آن بنا را خراب کنند و برعکس، اگر بنایی خراب باشد و ساکنین آباد باشند می‌توانند آن بنا را آباد کنند».

فرمایش جناب مهندس این است که در ابتدای تشکیل کنگره در میدان انقلاب در یک فضایی کلاس‌ها را تشکیل می‌دادیم و در عرض این ٢۴ سال چه اتفاقی افتاده و چقدر شعب در تهران و شهرهای دیگر داریم؟ جناب مهندس می‌فرمودند که حتی در ماه مبارک رمضان ما به‌سختی پول جمع می‌کردیم که برای افطار آش تهیه کنیم ولی الآن چه اتفاقی افتاده؟ امروزه کنگره، یکی از NGOهای بسیار قوی است که از هیچ نهادی کمک نمی‌گیرد و فقط اعضای خودش کمک می‌کنند و روی پای خودش ایستاده، با اعضا و شعب زیاد که باافتخار اگر از جایی کمکی بخواهد بشود ما نمی‌پذیریم زیرا نیازی به این پول‌ نداریم. این مسئله از بخشندگی افرادی است که ذره‌ذره از مبلغ پانصد هزار تومان تا ۵٠٠ میلیون تومان به‌عنوان پهلوان بخشیده‌اند.

در این زمانه‌ای که ما زندگی می‌کنیم اوضاع اقتصادی برای همه کم‌وبیش سخت است و شاید یک تعداد معدودی از آدم‌ها راحت خرج کنند؛ فکر می‌کنم اکثر انسان‌ها با حساب‌وکتاب و خیلی به‌سختی امرارمعاش می‌کنند اما مهم این است که روحیه بخشندگی در وجودشان باشد. مثلاً کسی ده میلیون تومان پول دارد ولی پنج هزار تومان می‌بخشد؛ به قول جناب زرکش این شخص اصلاً جیبش احساس بخشش نکرده ولی اگر کسی موجودی حسابش دویست هزار تومان باشد و صد هزار تومان آن را ببخشد یعنی نصف موجودی خودش را بخشیده؛ این شخص کاملاً حس می‌کند نبودن این پول را و چشمش را می‌بندد روی خرج کردن و به دیگران کمک می‌کند.

مبلغی که برای لژیون سردار است شاید مبلغ کمی باشد ولی در کنگره می‌تواند پول چند کیسه سیمان باشد که بتوانند ساختمان دانشگاه قشم را بسازند و اگر چنین تصوری کنیم خیلی ارزشمند می‌شود و فکر می‌کنم همه راغب باشند این کار را انجام دهند. الآن در بین جمعی که هستیم اگر بخواهیم کار خیری انجام دهیم و برای افراد بی‌بضاعت جهیزیه و یا کمکی جمع کنیم مطمئن هستم رقم بالایی می‌توان جمع کرد ولی ما در کنگره ۶٠ درجایی هزینه می‌کنیم که بیشترین تاریکی‌ها برای مسافران و همسفران اتفاق افتاده است. ممکن است دست خیر درجاهای دیگر داشته باشیم پس چه‌بهتر که اگر قرار است پولی را خرج کنیم جایی خرج کنیم که می‌دانیم حساب‌وکتاب مشخصی دارد.

انسان‌هایی هستند که پشت این درها نیازمند این هستند که وارد بشوند؛ شاید هنوز زمینه فراهم نشده ولی با ایجاد دانشگاه و بین‌المللی شدن کنگره ۶۰ این اتفاق برای تمام مردم دنیا می‌افتد. همیشه گفته می‌شود که خداوند بخشی از مال دیگران را در دارایی ما قرار داده است. خداوند خودش می‌توانست که این پول را پرداخت کند ولی چرا غیرمستقیم این کار را می‌کند؟ چرا باید پول کسی را داخل دارایی من بگذارد تا من آن را ببخشم؟ خداوند می‌توانست مستقیم این کار را بکند ولی زمانی که بنده به بنده کمک می‌کند و زمانی که بنده از دارایی خودش می‌بخشد این خیلی متفاوت است تا این‌که خداوند خودش بخواهد به‌صورت مستقیم زمینه را فراهم کند. خیلی قشنگ است که انسان‌ها به هم دست یاری بدهند مگر در کنگره غیرازاین است که کمک راهنمای مسافران به مسافران کمک می‌کنند و همچنین کمک راهنمای همسفران به همسفران کمک می‌کنند؟ این کمک معنوی است و راه زندگی و صراط مستقیم را به ما آموزش می‌دهد. تمام این ساختمان‌ها، بناها و صندلی‌ها همه هزینه‌دارند؛ پس چه‌بهتر است همه این‌ها را خود ما پرداخت کنیم. به قول جناب مهندس فرمودند: حداقل ۵۰ هزار تومان را که می‌توانید پرداخت کنید.

حالا با خودمان روراست باشیم؛ شاید شما ندانید که دارایی من چقدر است ولی خود من که می‌دانم. آیا اگر عضو لژیون سردار شدم این حداکثر توان من بوده یا نه مقداری از پول را نگه‌داشته‌ام شاید جایی نیازم بشود؟ این یعنی شاید به آینده اعتمادی نداشته باشم؛ شاید آن ایمان من ضعیف باشد و بگویم که نکند من کم بیاورم و بخواهم جایی استفاده بکنم. این‌یک تلنگری برای خودم بود. اگر ایمان داشته باشیم که قطعاً خداوند تمام ما را یاری می‌کند و حواسش به ما هست؛ از چیزی نمی‌ترسیم.

من سال اول که عضو لژیون سردار شدم مسافرم تمام مبلغ را پرداخت کرد و من خیلی راحت وارد لژیون سردار شدم. سال دوم مبلغی را برای یک حرکتی کنار گذاشته بودم خیلی راحت از حساب برداشتم و عضو لژیون سردار شدم اما امسال خودم به‌تنهایی و به‌صورت اقساطی در سه قسط این مبلغ را پرداخت کردم. درست است ما وادی تفکر را داریم ولی من به‌شخصه در رابطه با این مورد خاص، اتفاقاً تفکر نکردم. اول گفتم من عضو لژیون سردار می‌شوم مابقی پول خودبه‌خود جور می‌شود و شرایطش مهیا شد؛ مهم آن اراده و تصمیم است.

اعضای لژیون سردار، دنورها و پهلوان‌ها هرقدر بیشتر باشند یعنی پایه‌های مالی کنگره روزبه‌روز قوی‌تر می‌شود و این حرکت روبه‌جلو که در حال اتفاق افتادن است خیلی سریع‌تر اتفاق می‌افتد. تمام ما دنبال این هستیم که مسافرانمان به رهایی و تعادل برسند و این اتفاق برای دیگران بیفتد و کم‌کم به جهانی‌شدن کنگره فکر می‌کنیم؛ این میسر نمی‌شود جز این‌که پایه‌های مالی کنگره قوی شود. عضویت در لژیون سردار واقعاً برای خود من افتخار بود؛ من پولی ندادم، استاد سردار و لژیون سردار این افتخار را به من دادند که اجازه ورود به این لژیون را به من دادند. تمام نیتم این است که سال‌های بعد هم این را تکرار کنم. ان‌شاءالله خداوند کمک کند که دنور و پهلوان بشوم، چراکه نه؟! زمانی که هنوز عضو لژیون سردار نشده بودم و بعضی از عزیزان عضو بودند مثلاً مبلغی را مشارکت می‌کردند؛ با خودم فکر می‌کردم چطور می‌توانند عضو لژیون سردار شوند؟ و می‌گفتم حتماً پول زیادی دارند.

از زمان قدیم شنیده‌ایم که می‌گویند پول دو چیز خودش جور می‌شود یکی ازدواج و یکی خرید خانه؛ به نظر من لژیون سردار را هم باید به‌عنوان سومی اضافه کنیم. واقعاً اگر خواسته را داشته باشیم و تصمیمش را بگیریم خودش مهیا می‌شود. نکته بعدی اینکه در اطرافیانمان کسانی هستند که پول‌دارند ولی وجود خرج کردنش را ندارند؛ این‌ها مثل صندوقدارها هستند که پول زیادی به دستشان می‌رسد ولی برمی‌گردانند به صندوق و به‌حساب می‌ریزند و نمی‌توانند از آن استفاده کنند. به نظر من باید این پول را در جای درست خرج کرد یا بخشید و امیدوارم من صندوقدار نباشم و به این نعمتی که خداوند در اختیار من قرار داده، برکت بدهد و به شما عزیزان هم همین‌طور.

ان‌شاءالله امسال لژیون سرداری پربار و گلریزان عالی داشته باشیم.

مشارکت همسفر فاطمه، ایجنت

موضوعی که برای امروز در نظر گرفته‌ام بگویم یکی مسئله مالی است که جناب مهندس تا چند سال قبل این‌قدر روی آن تمرکز نکرده بودند. همیشه ما درجایی که هستیم به سه موردنیاز داریم؛ یکی جایگاه خدمتی، یکی توان مالی و یکی تخصص. مدت‌ها بود که بیشتر سعی می‌کردیم که شاگردان خوبی پرورش دهیم که بتوانند هم آموزش‌ها را در زندگی خودشان عملی کنند و هم اگر تمایل داشته باشند در جایگاه‌های خدمتی باشند. اما در سه سال گذشته چیزی که می‌بینیم هر دفعه پررنگ‌تر می‌شود؛ صحبت‌ها در مورد مسائل مالی است. کسانی که سابقه حضور ندارند شاید برای آن‌ها این سؤال پیش بیاید که مگر نمی‌گویند کنگره رایگان است؛ پس چرا این‌قدر بحث پول در کنگره پیش می‌آید؟

نکته اول اینکه ما باید بدانیم همه‌چیز را در طبیعت شاید رایگان به ما بدهند ولی هیچ‌چیز در کائنات مجانی نیست. یعنی آقای مهندس می‌فرمایند: در کنگره هیچ دینی به گردن هیچ‌کس نیست؛ خدمات به‌طور مساوی چه برای فردی که پهلوان است و چه برای فردی که هیچ پرداختی در کنگره نداشته است ارائه می‌شود. این نشان می‌دهد که کنگره هیچ چشم‌داشتی به پرداخت مالی ندارد ولی اگر این روزها مسئله مالی پررنگ است به خاطر این است که اولویت‌هایی در کنگره وجود دارد مثل ساخت دانشگاه و هزینه‌های تحقیقات و این‌ها باید به بار بنشیند. هر چه زودتر این اتفاق بیفتد؛ زودتر افراد شرکت می‌کنند و زودتر به آگاهی می‌رسند. مهم‌ترین چیزی که من فکر می‌کنم مردم جامعه ما به آن نیاز دارند آگاهی است. شاید من مثلاً با این پولی که می‌دهم به قول آقای مهندس می‌توانم ۵ تا گوسفند بخرم و به‌جایی کمک کنم یا یک‌تن برنج بخرم و گرسنگان را سیر کنم ولی به فرض، گرسنه‌ای یک هفته سیر شد، بعدازآن چه؟ درحالی‌که اگر آن گرسنه، آموزش‌های لازم را دریافت کند که ازلحاظ فرهنگی در شرایط خوبی باشد؛ هیچ‌وقت گرسنه‌ نمی‌ماند و حتی می‌تواند با ذهن خودش ثروتمند بشود و در حال حاضر با افکار خودش است که ارتعاش منفی می‌دهد. یعنی بعضی خدمت‌های مالی و کمک به دیگران، فقر را در آن‌ها گسترش می‌دهد چون ناتوان می‌شوند و روی پای خودشان نمی‌توانند قرار بگیرند. بنابراین نمی‌توانیم این را در نظر بگیریم و کاری می‌خواهیم بکنیم که مهم‌تر باشد.

نکته دوم این است که استاد بزرگی گفت که هرکس از شما کمک خواست همان لحظه به خودتان بگویید این من هستم که به کمک نیاز دارم و من به چه کمکی نیاز داشتم که خداوند این را سر راهم گذاشته که از من کمک بخواهد؟

موضوع بعدی مربوط به سی‌دی حلقه‌های حیات است و من فکر می‌کنم اکثریت قریب به‌اتفاق اعضای کنگره، کسانی هستند که در حلقه سوم حیات هستند و حلقه سوم جایی است برای تزکیه و پاک‌سازی و جالب‌تر این‌که اتفاقی که در حلقه سوم می‌افتد یعنی بزرگ‌ترین دشمنی که انسان را در حلقه سوم تهدید می‌کند مادیات است. این ماده حیاتی که من امروز از آن برخوردار هستم می‌تواند بزرگ‌ترین دوست من شود و می‌تواند بزرگ‌ترین دشمن من بشود. اگر من درس خودم را نگرفته باشم و از آغاز حلقه سوم به‌جای تزکیه و پالایش به سمت جمع‌آوری و مال‌اندوزی بروم؛ خودم با دستان خودم به سقوط خودم کمک می‌کنم ولی اگر در ۴۰ سال گذشته خوب دقت کرده باشم می‌بینم شبی گرسنه نخوابیده‌ام؛ خیلی وقت‌ها شاید مشکلی داشتم و به مو رسیده بود ولی همیشه دستانی آمده‌اند به من کمک کرده‌اند. خدایی که ۴۰ سال گذشته هوای من را داشته ۴۰ سال آینده هم هوای من را خواهد داشت. پس الآن وقت رها شدن از ترس است؛ وقت بخشش مادی است. مسئله مادی در دوره سوم حیات مهم است چون بزرگ‌ترین دشمنمان را داریم از خودمان دور می‌کنیم.

ضمن اینکه جمله‌ای را به آن اضافه می‌کنم این اموال ما نیست و همه، باید آن‌ها را بگذاریم و برویم ولی بعضی از افراد خیلی باهوش‌اند و درس خودشان را گرفته‌اند و درس هم این است؛ این زمینی که من الآن دارم و در آن زندگی می‌کنم باید بگذارم و بروم، مال من نیست ولی اگر سندی به من داده باشند و من این سند را به یک خیریه و به یک موسسه مردمی اهدا کنم این را برای همیشه مال خودکرده‌ام و تنها مالی که انسان می‌تواند با خودش به بعد دیگر ببرد؛ آن چیزی است که بخشیده است و به قول کتاب‌های دینی این آثار ماتقدم و متأخر از آن مدل‌هایی است که هرچه کار خیر کرده باشی حتی اگر سال‌های سال گذشته باشد مثلاً ۵۰ سال ۱۰۰ سال و من در این جهان نباشم ولی آن کار خیری که کردم اینجا هست و رخدادهای مثبت دارد اتفاق می‌افتد و آن پاداش‌ها بعدازاین هم برای من نوشته می‌شود.

ان‌شاءالله خودم به‌شخصه به درک این چیزهایی که گفتم؛ به‌خوبی رسیده باشم.

مشارکت همسفر زینب

در ابتدا وقتی بخواهیم عضو لژیون سردار شویم کمی سخت است ولی استارت از زمان کنده شدن زده می‌شود. من خودم به‌شخصه احساس می‌کردم که وقت عضو لژیون سردار شدن من نیست و حالا وقت زیاد است؛ آن‌قدر هستند کسانی که بخواهند کمک کنند و می‌توانند عضو لژیون سردار شوند. من هنوز خیلی مشکلات دارم و باید مشکلاتم را حل کنم.

برای ورود به لژیون سردار باید راه باز شود؛ در ابتدا یک تفکری به ذهن می‌آید و انگار یک ندایی در درون آدم هست که در گوش مرتباً زمزمه می‌شود. ولی چقدر قشنگ است که همان موقع این فکر را دریافت و سریع شکار کنیم. در قرآن هم بیان‌شده که برای کارهای خیر پیش‌قدم باشید و نسبت به دیگران پیش‌دستی کنید؛ من این کار را امسال انجام دادم. سال گذشته جشن گلریزان بسیار به من سخت گذشت و آرزویم این بود که امسال بتوانم عضو لژیون سردار شوم و خدا را شکر که این راه برایم باز شد. اول با مقدار خیلی کمی پول که از فروش لوازمی که نیاز نداشتم شروع کردم و عضو لژیون سردار شدم و خدا را شکر که این مبلغ تهیه شد.

عضو لژیون سردار شدن یعنی آغاز سفر دوم، سفر دوم برای مسافران از قطع مواد مخدر تا رسیدن به خود می‌باشد ولی برای من همسفر همان نقطه رسیدن به خودم، شروع سفر دوم است. این خود واقعی چطور آدمی است؟ با شروع حرکت در این راه، تمام ناپاکی‌ها و ناخالصی‌ها خودش را نشان می‌دهد و تزکیه و پالایش اتفاق می‌افتد. مثل این است که یک پرده کنار می‌رود و یک‌قدم به خود نزدیک‌تر می‌شویم و آن‌قدر این قدم‌ها بیشتر و بیشتر می‌شود تا از این طریق برسیم به خدای خود.

چقدر ما انسان‌های خوش‌شانسی هستیم که وارد کنگره شدیم و راه و روش زندگی را از طریق قوانین الهی که در قرآن بیان‌شده و جناب مهندس به ما آموزش می‌دهند یاد می‌گیریم و می‌شناسیم. اینکه آخرت همین است و چراغ آخرت این‌طور می‌تواند روشن بماند.

امیدوارم که خداوند این راه را برای همه ما باز کند و بتوانیم با عضو شدن در این لژیون، مسیری را برای خود تعیین کنیم و خودمان را بهتر بشناسیم. به خانم بهناز تبریک می‌گویم که در آزمون لژیون ویلیام وایت پذیرفته شدند و همین‌طور در جایگاه دنور قرار گرفتند، امیدوارم بهترین‌ها برایشان رقم بخورد.

مشارکت همسفر پروین، مهمان

شاید یک خورده به‌قول‌معروف مشارکتم تکراری باشد ولی مسئله‌ای که برای من گره بود را می‌خواهم در ادامه بیان کنم. من سعادت این را نداشتم و فعلاً هم امسال ندارم که عضوی از لژیون سردار بشوم ولی در صور پنهانم صد در صد این اتفاق افتاده. یک‌جوری، یک حالت معنوی اتفاق افتاده و ان‌شاء‌الله در صور آشکار هم برایم اتفاق بیفتد. چراکه من خودم را واقعاً عضوی از این لژیون می‌دانم و حتی اگر شرکت هم نکنم به‌عنوان مهمان، عذاب وجدان دارم یعنی احساس می‌کنم که باید اینجا باشم. مسئله دیگر این‌که جناب مهندس می‌فرمایند که همیشه برای روز گلریزان باید لژیون به لژیون بروند بالا و بعد مبلغ پرداختی را اعلام کنند و بگویند که چه مبلغی می‌خواهند کمک کنند. من تا پارسال این مسئله برایم جا نیفتاده بود و واقعاً مرا اذیت می‌کرد و با خودم می‌گفتم یعنی چی؟ شاید واقعاً یک کسی حتی پنجاه‌هزار تومان هم نداشته باشد؛ آخر چطور ممکن است یکی مثلاً پنجاه میلیون بدهد و باافتخار بگوید من دارم و یکی سرخورده شود؟

ولی با توجه به آموزش‌هایی که دیدم و چند جلسه که جناب مهندس صحبت کردند؛ این کاملاً برای من جا افتاد و متوجه شدم که این، یک‌جور آموزش بخشیدن است و قدرت بخشیدن را به ما آموزش می‌دهد که ما وقتی‌که یک قرص نان داریم به خاطر پس‌انداز، حتی یک‌سوم آن نان را باید کنار بگذاریم. پس اینجا هم ما باید آموزش‌دیده باشیم. به‌هرحال هرچقدر هم که نداشته باشیم آن مبلغ ناچیز را داریم و باید بیاییم باافتخار آن مبلغ را بلند اعلام کنیم تا به همه آموزش بدهیم که من این مبلغ را داشتم و باافتخار هم دارم آن را پرداخت می‌کنم. به امید روزی که من هم در صور آشکار بتوانم عضو لژیون سردار بشوم.

مشارکت همسفر مرضیه، مهمان

خانم فرشته عزیز جایگاهتان را تبریک عرض می‌کنم و ممنونم از صحبت‌های شما. همچنین از خانم خندان و خانم نازنین عزیز ممنونم؛ مخصوصاً از خانم خندان به خاطر زحماتی که می‌کشند و هماهنگی‌هایی که در لژیون سردار انجام می‌دهند تشکر می‌کنم.

من میکروفن را گرفتم که درواقع کمی درد و دل هم بکنم. هفته‌ای که گذشت؛ خیلی هفته بدی بود. هفته پیش، ما مادربزرگ همسرم را از دست دادیم به دلیل سرطان و من کلاً آن روز به این فکر می‌کردم که اگر آقای مهندس با متدی که برنامه‌ریزی کردند بتوانند به درمان این بیماری کمک کنند خیلی اتفاق‌های خوبی می‌افتد.

فردای همان روز هم پسرعمویم که مثل برادرم بود و سال‌ها ما باهم در یک‌خانه بودیم؛ آن‌ها در طبقه بالا و ما در طبقه پایین و من با دوست صمیمی‌اش ازدواج‌کرده بودم از بینمان رفت و من آن روز فقط به این فکر می‌کردم که پسرعموی من اگر پایش به کنگره می‌رسید حتماً عضو لژیون سردار می‌شد و خیلی ناراحت بودم از اینکه شاید با اعتیاد از دنیا رفت که امروز در جلسه خانم فاطمه از قول خانم فریده گفتند که ما در بعد دیگر هم می‌توانیم سفر کنیم و این خیلی دلم را آرام کرد و امیدوارم که پسرعموی من هم حالش خوب باشد و بتواند در آن بعد سفر کند. من و همسرم امسال تصمیم گرفته بودیم که یک مبلغی را برای لژیون سردار کنار بگذاریم. به گفته خانم فرشته خیلی به این فکر کردم که خب، همسرم مثل هرسال به من یک مبلغی را می‌دهد و من هم خیلی راحت عضو لژیون می‌شوم. باراهنمایم صحبت کردم و گفتم من خودم می‌خواهم یک مبلغی را به این مبلغ اضافه کنم و حالا مثلاً در چند ماه پرداخت کنم چون آقای مهندس این اجازه را داده‌اند. وقتی این اتفاق افتاد تصمیم گرفتم که این مبلغ را به نیت پسرعمویم بدهم. ان‌شاء‌الله که حالش خوب باشد و از شما هم می‌خواهم که برایش دعا کنید.

مشارکت همسفر خندان، دنور و نگهبان لژیون سردار

چند روز پیش جمله‌ای از بزرگی در سایت خواندم که فرموده بودند: «اگر در کنگره ۶۰ هستید؛ لطف خداوند شامل حال شما شده است ولی اگر در لژیون سردار قرارگرفته‌اید رحمت خداوند شامل حال شما شده است. لطف خداوند شامل حال همه می‌شود اما رحمت خداوند شامل حال بندگان خاصش می‌شود». به یاد جمله خانم فریده عزیز افتادم؛ زمانی که وارد لژیون شدم همیشه می‌فرمودند که بچه‌ها شما نظرکرده‌ خداوند هستید ولی آن موقع، با جهل و نادانی آن زمان با خودم فکر می‌کردم و می‌گفتم خدایا‌! به بقیه چطور نظر می‌کنی، به من چطور نظر می‌کنی، زندگی با یک مصرف‌کننده و دربه‌در دنبال درمان بودن چه جور نظر کردن است؟ من چرا به این شکل نظرکرده‌ات شدم؟

اولین گلریزانی که در سال ۹۷ حضور داشتم را هرگز فراموش نمی‌کنم. دم در اتاق مرزبانی شنیدم که پیام جناب مهندس را حتماً اعلام بفرمایید که «اگر کسی مبلغی بابت کمک به کنگره و لژیون سردار پرداخت کرد و هر موقع پشیمان شد بیاید بگوید و من نقداً پرداخت می‌کنم». این جمله مرا تکان داد؛ گفتم مثل‌اینکه اینجا با همه جا فرق می‌کند. تا اینکه دوباره در سایت این جمله را خواندم: «افرادی که در کنگره ۶۰ هستند و به هر دلیلی پیام کنگره ۶۰ به آن‌ها رسیده است به این فکر بکنند که قبلاً چیزی در زندگی گذشته خود کاشته‌اند که پاسخش دعوت به کنگره ۶۰ است».

بزرگی فرمودند: اگر بفهمید یک‌جایی در ایران جناب مهندس شخصاً لژیون زده‌اند و استاد هستند و مسئولیت لژیون با ایشان است چه‌کار می‌کنید؟ قطعاً سر و دست می‌شکنید برای عضویت در آن لژیون؛ حالا تصور کنید استاد جناب مهندس، استاد سردار لژیون برقرار کنند؛ باید چه برخوردی داشته باشیم و به چه شکلی باید حرکت کنیم؟

کمترین اتفاقی که در کنگره ۶۰ می‌افتد درمان اعتیاد است. درست است که ما همسفران، به بهانه درمان مسافرانمان دعوت به این مکان شده‌ایم ولی اتفاقات بسیار بزرگی می‌افتد که شاید به فرموده بزرگان بعد از ۳۰۰ سال یا بعد از ۵۰۰ سال متوجه شویم که کجا بودیم و هم‌زمان با چه شخصی زندگی می‌کردیم و چه سعادتی نصیب ما شده بود. برای خودم و برای همه عزیزان آرزو می‌کنم پرده از گوش‌ها و چشم‌هایمان کنار برود و خداوند به ما توان دیدن، شنیدن و فهمیدن بدهد.

کنگره جای عجیبی است، لژیون سردار جایی عجیب‌تر؛ کافی است نیت کنید و کافی است که بخواهید؛ انگار خدا اینجا منتظر است که بخواهید تا به شما ببخشد. به فرموده خانم فرشته انگار خدا می‌خواهد به هر بهانه‌ای به ما ببخشد و خوبی کند. فقط حواسمان باشد بهانه‌های کوچک را نادیده نگیریم. هرکسی به‌اندازه توان خودش وارد بازی شود ولی مهم این است که هرکسی با تمام توان خودش وارد شود.

قدر این دریافت‌ها و داشته‌هایمان را بدانیم که ان‌شاءالله روزبه‌روز بیشتر و بیشتر دریافت کنیم.

مشارکت همسفر پروین

تبریک به خانم بهناز بابت دنور شدنشان، ان‌شاءالله برکت در زندگی‌شان جاری باشد.

من سه سال است که در کنگره هستم؛ در سال اول جشن گلریزان توانستم پانصد هزار تومان کمک کنم و خیلی خجالت کشیدم که این مبلغ را اعلام کردم و نیت کردم که سال بعد بتوانم پررنگ‌تر ظاهر شوم زیرا آموزش‌هایی که از کنگره گرفته‌ایم را با هیچ مبلغی نمی‌توانیم جبران کنیم و خدا را شکر که سال گذشته موفق شدم عضو لژیون سردار شوم. امسال مبلغی را واریز کردم و فکر می‌کردم نتوانم کامل کنم ولی وقتی خواست باشد و از ته قلب نیت کنیم که می‌خواهیم آن کار را انجام دهیم و ازآنجایی‌که خداوند مهربان‌ترین مهربانان است کمک می‌کند و من هم توانستم یک مبلغ دیگری را واریز کنم و امیدوارم بتوانم مابقی آن را هم تهیه کنم تا بتوانم افتخار داشته باشم عضو لژیون استاد سردار که جلودار همه ما هستند باقی بمانم. از خداوند می‌خواهم که این پول‌هایی که هزینه می‌کنید را برای بیماری خرج نکنید و بتوانید جایی بدهید که بهترین استفاده‌ها شود. اگر بتوانیم حتی یک آجر برای کنگره کمکی کرده باشیم امیدوارم خداوند از ما بپذیرد و قبول کند. کوروش بزرگ گفته بود هنگام مرگ زمانی که من را دفن می‌کنید دستانم را بیرون قبر بگذارید تا مردمان بدانند که من چیزی با خود نمی‌توانم به دنیای دیگر ببرم و دست‌خالی می‌روم چون اسمش «مال دنیا» است، اگر برای من می‌ماند؛ می‌گفتند مال من ولی هیچ‌چیزی به شخص من تعلق ندارد پس هر چیزی که در اختیارمان است به‌عنوان امانت است؛ باید بتوانیم بادل و جان ببخشیم.

مشارکت همسفر بهناز، دنور

من فقط قصدم از مشارکت این بود که از کمک راهنمای عزیزم تشکر کنم؛ چون همه تغییرات من در این دو سال، با چشم کاملاً مشخص است و همه شاهد بوده‌اید. من، بهنازی که داخل سبد کنگره دو هزار تومان نمی‌انداختم؛ نه اینکه توان مالی نداشتم بلکه بخشش و حسی نبود که آن پول را بدهم ولی امروز با میل خودم آمدم و دنور شدم. ان‌شاء‌الله که خانم فریده هر جا که هستند سایه‌شان مستدام بالای سرمان باشد.

مشارکت همسفر زلیخا

من خیلی آرزو داشتم که در لژیون سردار عضو شوم ولی همیشه با خودم می‌گفتم مگر می‌توانم؟ ولی نیت کردم و گفتم حتماً می‌شود. در قرآن بیان‌شده السابقون السابقون، اولئک المقربون یعنی در کارهای خیر از هم سبقت بگیرید و وقتی پیشی بگیرید حتماً آن کار خیر برایتان درست می‌شود. من کمک کردن را خیلی دوست داشتم و هرکجا که پیشنهاد می‌شد کمک می‌کردم ولی از زمانی که وارد کنگره شدم؛ دیدم که هیچ جایی مثل کنگره نیست و همه‌چیز در این مکان خالصانه است. وقتی اسم لژیون سردار می‌آید تمام بدن من می‌لرزد و حس می‌کنم که یک نیروی الهی به بندگان خدا خدمت می‌کند. در زمان قدیم می‌گفتند هرکسی که از پول بگذرد از پل می‌گذرد یعنی از جهنم وارد بهشت می‌شود؛ آن‌قدر کمک کردن اهمیت دارد. پس هرچقدر که توان داریم کمک کنیم. در این راه نیروهای منفی به ما حمله می‌کنند؛ زمانی که من عضو لژیون سردار شدم انواع مشکلات سر راهم قرار گرفت و دندان‌درد گرفتم و همین‌طور مشکلات دیگر ولی به نیروهای منفی اجازه ورود ندادم و آن‌ها را کنار زدم و گفتم هر طور شده باید در لژیون سردار شرکت کنم. پسرم در ابتدا تمایلی به شرکت در لژیون سردار نداشت و به اصرار راهنمایش عضو شد ولی الآن بسیار خوشحال است و نیت کرده است که سال آینده دنور شود. امیدوارم خداوند این لیاقت را به من بدهد تا کوچک‌ترین خدمت را در کنگره انجام دهم.

مشارکت همسفر نرگس، خزانه‌دار

دو هفته است که این پیام‌ها خیلی در ذهنم تداعی می‌شود:

«پیام وادی نهم پیام برای آنانی که به دنیای تازه قدم نهاده‌اند و به خویش خویشتن توجه می‌نمایند. بر شما واجب و ضروری است که از سخن به نقطه عمل حرکت نمایید و به زمین سماء توجه کنید. با اندیشه ژرف خود به رحمت ماوراء ایمان راسخ داشته باشید و بدانید پاداش شما دست همیاری شمارا خواهد داد و آنگاه بذر نیکو بکار و یا تخم و دانه‌ای باارزش، هم قوت کافی و هم سایه‌بان‌هایتان برافراشته خواهد شد؛ پس آن کنید که فرمان است. شما پیام را بدهید؛ آنان که قطره‌ای نیکو زمینشان را آبیاری کرده باشد بی‌شک به‌سوی شما سرفراز بازخواهند آمد».

و پیام دیگر پیامی از استاد سردار در وادی چهاردهم است که می‌فرمایند: «برای آنانی که حال خوشی ندارند دو راه بیشتر وجود ندارد: یا به نیروهای راستین که خواستار حق و حقیقت هستند ملحق شوند و یا اینکه صبر کنند که نیروهای مخرب و بازدارنده، آن‌ها را با گردباد عظیم، به عمق ظلمات هدایت کنند».

هفته پیش‌رو هفته خاصی در کنگره ۶۰ است و برداشتی که من از این هفته دارم یک مثلث می‌شود. شما در صحبت‌هایتان فرمودید که خداوند اگر بخواهد چون خزائن آسمان‌ها و زمین در دست اوست می‌تواند هر کاری را انجام بدهد اما خیلی زیباست که این، توسط انسان‌ها انجام بگیرد. من فکر می‌کنم ما انسان‌ها دستان خداوند هستیم درروی زمین. داستانی را جناب مهندس چند بار در سی‌دی‌هایشان برای ما گفتند که فرد عابدی خداوند را خیلی عبادت می‌کرد. ازقضا بارندگی می‌شود و سیل راه می‌افتد. مردم می‌گویند دارد سیل می‌آید بیا خانه را ترک کن که غرق نشوی. می‌گوید من عبادت خدا را کردم خود خدا نجاتم می‌دهد. آب بالاتر می‌آید؛ با قایق به دنبالش می‌آیند و می‌گویند بیا برویم خانه‌ات غرق می‌شود، بازهم کمک دیگران را قبول نمی‌کند. آب همچنان بالا می‌آید؛ با هلیکوپتر می‌آیند دنبالش بازهم قبول نمی‌کند. وقتی‌که می‌میرد در آن دنیا شروع به گله و شکایت کردن می‌کند که خدایا! من که این‌همه عبادت تو را کردم چرا آن سیلی که آمد تو به من کمک نکردی؟ خداوند پاسخ داد: آن‌هایی که دنبالت آمدند را من فرستادم، انتظار داشتی خودم بیایم پایین نجاتت بدهم؟

الآن کنگره ۶۰ که ما دورهم جمع شده‌ایم از تک‌تک این انسان‌ها تشکیل‌شده و اگر قرار است کمکی انجام بشود و اگر قرار است پایه‌های مالی این مجموعه محکم و استوار بشود باید به دستان ما انجام بشود و ما چقدر خوشبختیم که خداوند به ما اجازه داده دستانش باشیم که بتوانیم این مجموعه عظیم را حمایت کنیم تا این مجموعه به حرکت و چرخش خودش ادامه بدهد. من فکر می‌کنم خیلی باید من نرگس خواب باشم که این را حس نکنم و بی‌تفاوت از کنار این فرصت عبور کنم.

نگاه دوم و ضلع دوم این است که گلریزان، فرصتی است برای شکرگزاری. ما در کنگره یک دستور جلسه داریم به نام «کمک کنگره به من و کمک من به کنگره». یادم نمی‌رود که قبل از ورودم به کنگره، زندگی‌ام چگونه بود؟ زندگی‌ام چقدر تاریک و سیاه بود؛ چقدر دعا می‌کردم و از خداوند راهی می‌خواستم که اعتیاد را از زندگی من بیرون ببرد و عزیزم را نجات بدهد. به هر چیزی چنگ می‌زدم فقط به خاطر اینکه این اتفاق بیفتد. خب! رها شد؛ من حتی یادم می‌رود چند سال رهایی داریم. یعنی این پرونده این‌قدر زیبا در کنگره بسته‌شده که فراموش می‌کنم من روزی مشکلی به اسم اعتیاد در زندگی‌ام داشتم اما این نباید باعث شود من یادم برود آن روزها را و باید سعی کنم تا آنجایی که می‌توانم در فرصت‌هایی که کنگره در اختیار من قرار می‌دهد مراتب سپاسگزاری و شکرگزاری را انجام بدهم.

نگاه دیگر و ضلع دیگر من، داشتن بحث پالایش و تزکیه است. بخشش به من قدرت این را می‌دهد که از درون خودم تاریکی‌های وجودم را ذره‌ذره و به‌تدریج پاک‌کنم و این فرصت بسیار ارزشمند است. در قرآن در جزء ۳۰، خداوند بسیار به بخشش مالی تأکید می‌کند. این جزء، جزء خیلی عجیبی است. دریکی از سوره‌ها مطرح می‌کند که یکی از تاریکی‌های ده‌گانه، حب مالی است و انسان باید بتواند این قدرت بخشش را از درون پیدا کند و درواقع ذره‌ذره به این تاریکی درونش غلبه کند. این بخشش مالی در هفته آینده می‌تواند به من نرگس کمک کند که بتوانم به این تاریکی درونم ذره‌ذره غلبه کنم. ان‌شاءالله نور و روشنایی وارد جسم و جانم بشود. بحث مالی و گذشتن از مبحث مال بسیار سخت است؛ ان‌شاءالله خداوند در درجه اول ظرفیتش را به ما بدهد که دریافت کنیم و این قدرت را در ما افزایش بدهد و نقطه تحملمان را در بخش مالی ذره‌ذره بالا ببرد تا به جایگاهی برسیم که هم پهلوانی و هم دنوری را در کنگره تجربه کنیم.

 

تایپ: همسفر معصومه، همسفر تینا و همسفر ساناز، عضو لژیون سردار
عکس: همسفر معصومه، عضو لژیون سردار
ویراستاری و ارسال: همسفر خندان، نگهبان لژیون سردار
همسفران نمایندگی لویی پاستور

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .