جلسه پنجم، از دوره یکم، از سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی صادق قم با استادی راهنمای محترم مسافر آرش و نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه "وادی نهم و تأثیر آن روی من" و در ادامه "جشن سومین سال رهایی راهنمای محترم مسافر قاسم" روزهای سهشنبه مورخ ۴ آبان ماه ۱۴۰۰ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
امروز خوشحالم که سعادت نصیبم شد که در خدمت شما باشم. امروز اولین تولد این نمایندگی است و امیدوارم تولدها و رهاییهای زیادی را اینجا جشن بگیریم. هم که اسم این نمایندگی انتخاب شد نمایندگی صادق امیدوارم که همه ما هم مثل این اسم نمایندگی ثابتقدم باشیم.
دستور جلسه امروز وادی نهم است و قسمت دوم جشن تولد. در مورد وادی نهم اگر بخواهم صحبت کنم اول وادی نهم پیام هست میگه پیام برای کسانی که به دنیای تازه قدم نهادند و بر خویشتن خویش توجه میکنند. چه کسانی به دنیای تازه قدم نهادن قدم نهادهاند دنیای تازه برای کسانی هست که وارد کنگره میشن، دنیای تازه برای کسانی است که به این دنیا قدم گذاشتن. بر شما واجب و ضروری است و تأکید میکند واجب و ضروری است که از سخن به نقطه عمل حرکت کنید وقتی کلمه واجب بکار میبرد یعنی اگر انجام ندهید دچار خسران و ضرر میشوید. برای مثال راهنما به شما میگه باید رأس ساعت شش دارو بخورید و اگر رهجو انجام ندهد دچار خسارت میشود. این من هستم که اگر اون واجب و ضروری را انجام ندهم دچار مشکل میشوم.
یکی از اون چیزهایی که بر من واجب است این است که در جشن گلریزان شرکت کنم و بر سر هیچکس منت نزارم. شما میری دکتر و صد هزار تومان میدهی و حتی یک دقیقه هم به حرفت گوش نمیده و یک نسخه میده و بعدش هم پیگیر نمیشه که خوب شدی یا نه، و نه به درد دلت گوش میده. بهت شماره تلفن هم نمیده که اگر مشکلی داشتی زنگش بزنی، و اصلا براش مهم نیست که با این نسخه ای که به تو داده خوب بشی یا نه. راهنما وقتی برنامه پیشنهادی میده و راهکار میده و موقعی که من سر کارم، راهنما داره به من فکر میکنه و میاد به من میگه این کار رو انجام بده. وقتی راهنما به رهجو میگه فلان سی دی را گوش کن شاید همینطوری به نظر میاد و این کار خیلی اتفاقی بوده ولی راهنمای قبلاً فکر کرده و هزینه میکنه که باید من و شما این را در نظر بگیریم. در همهجا رسم هست وقتی برای ما یککاسه آش میارن ما به عوضش نباتی یا شکلاتی میزاریم تو کاسه و برمیگردانیم، و به دور از ادب هست که ما ظرف را خالی برگردانیم.کنگره زندگی دوباره به من داده. گفتم که بدانید که بر من و شما واجب و ضروری است که بیتفاوت از این جشن عبور نکنیم. یه جورایی همه زندگیمان را از کنگره داریم و ما به کنگره چی دادیم؟ پس بر همه ما واجب هست که تلاش کنیم یک شعبهای از خودمان داشته باشیم.
انشاالله امسال یک گلریزان عالی داشته باشیم. به ما اعتماد شده و روی ما حساب کردهاند که اجازه دادند دو شعبه داشته باشیم و انشاالله پیش آقای مهندس روسفید باشیم. بخشش هم نقطه تحمل میخواهد. در تمامکارهایی که من در طول روز انجام میدهم نیازمند نقطه تحمل هستم. باید آموزش بگیرم و تکرار و تمرین کنم تا بتوانم به خیلی از چیزهایی که به من ربط نداره فکر نکنم و یا در رانندگی با یک بوق بهم نریزم و یاد بگیرم از خیلی از چیزها را نبینم و نشنوم.
اما در مورد قسمت دوم دستور جلسه تولد قاسم عزیز هست که این دستور جلسه وادی نهم، مرتبط با تولد قاسم هم میشود. پیامی را که برای تولدش آمده است را قرائت میکنم: از بیداری تا هوشیاری فاصله چندانی نیست اما ما انسانها بایستی صبر داشته باشیم برای هریک از ما قدمی تازه یعنی آمیختن با روشنایی درج است بر پیشانی عالم.
قاسم عزیز و همسفر شون از خدمتگزاران نمایندگی قم هستند. اگه بخوام قاسم رو معرفی کنم باید بگم که قاسم با یک تجربه سفر ناموفق وارد لژیون شد و سفرش را شروع کرد. خیلی بهم ریخته بود . چند دقیقه دیر به جلسه توجیهی OT رسید و او را راه ندادند و قاسم قهر کرد رفت خونه. من گفتم دیگه نمیاد ولی جلسه بعد اومد و اون معجزه تو اون یکی دو روز اتفاق افتاد و قاسم اومد و کارش را درست انجام و سی دی مرتب نوشت و مشارکت میکرد و بدون غیبت و سر ساعت میامد اگر کسی میخواهد خوب سفر کنه باید شبیه قاسم سفر کنه. کسی دو سه سال در لژیون من باشه و برجک نخوره یعنی کاراشو درست انجام داده. پلهها را یکییکی اومد جلو. عضو لژیون سردار شد و مرزبان شد و کمک راهنمایی قبول شد. کارشو درست انجام میده و دنبال دیده شدن نیست. اگر دنبال دیده شدن باشید کار خراب میشه. کارشو در مرزبانی درست انجام داد. تا به امروز سیدیهایش را کامل مینویسد و برام ارسال میکند. مهم این هست چهارچوبی که بهعنوان مرزبان یا راهنما تعیینشده درست انجام بدهم. من ازش راضیام انشاااله خدا هم از راضی باشه و لژیون خوب داشته باشه و رهجوهایی مثل خودش تربیت کنه و این خیلی مهمه.
اعلام سفر:
آنتی ایکس مصرفی: شیره؛ روش درمان: DST؛ داروی درمان: OT؛ مدت سفر اول: 11 ماه؛ ورزش در کنگره: تنیس روی میز و شنا؛ مدت رهایی از بند اعتیاد: 3 سال و نه ماه؛ با راهنمایی عزیزم آقا آرش
آخرین آنتی ایکس مصرفی: سیگار؛ روش درمان:DST؛ داروی درمان: آدامس نیکوتین دار خوراکی؛ مدت سفر اول: 10 ماه؛ مدت رهایی از بند نیکوتین: 2 سال و پنج ماه؛ با راهنمای عزیزم آقا مهدی
آرزوی مسافر قاسم:
آرزو میکنم سال آینده همسفرم، در آزمون کمک راهنمایی قبول شود و شال نارنجی دریافت کند.
سلام دوستان قاسم هستم یک مسافر:
از همه عزیزانی که از شعبه امین و عزیزانی که در این شعبه زحمت کشیدن، سپاسگزار همتون هستم که درشادی ما شریک شدید. در ابتدا از همسفرم تشکر میکنم که واقعاً بهعنوان یک همسفر پابهپای من آمد و بال پرواز من بود، سپاسگزارم از سجاد عزیز که بیشتر مواقع در پارک و جاهایی که درسفراول من حس و حال رفتن رو نداشتم که بروم اما وجود سجاد باعث شد که یه حرکتی برایم ایجادبشه. از راهنمای همسفرم سرکار خانم طیبه سپاسگزارم. از آقای آرش راهنمای خودم سپاسگزارم که راه سعادت و خوشبختی را نشون من داد.
من مثل خیلیهای دیگه نفهمیدم کی و چگونه وارد گودال اعتیاد شدم. در ابتدا یادم میآید که بیخواب شدم و هیچ اطلاعاتی از اعتیاد نداشتم و تا آمدم متوجه شوم دیدم وارد گردباد اعتیاد شدم . ترکهای متعددی انجام دادم و به دکترهای زیادی رجوع کردم و همه بیتأثیر بود من تحمل خماری را نداشتم و بعد از یک ماه دوباره شروع به مصرف میکردم. سال ۸۵ بود که شنیدم کتابی هست تحت عنوان کتاب ۶۰درجه. آن موقع درتوهم بودم و فکر میکردم اگر این کتاب را بخوانم دیگر رها میشوم و در پاساژ قدس هرچه گشتم پیدا نکردم، بیخیال شدم و مجدد سال ۹۳ با کنگره 60 در پارک فدک آشنا شدم و اصلاً باور نداشتم که کجا قدم گذاشتم و زمانی متوجه شدم که ۱۰ ماه من تمامشده بود و من زمانی که خدمت آقای مهندس رفتم با قرص B2 رفتم و فکر نمیکنم عذابی بالاتر از این باشه که راهنمایت دفترچهات روبه آقای مهندس میدهد که امضا کنه و تو هنوز داری مصرف میکنی. بهواسطه یکی از دوستانم دوباره به کنگره برگشتم و مجدداً سفر کردم و سعی کردم از تجربههای قبلی استفاده کنم و خیلی خوشحالم که توانستم در این مسیر موفق باشم . البته من هنوز کنگره ۶۰ را بهخوبی درک نکردم چون اگر کامل درک کنم آرامش بیشتری خواهم داشت. در مسیر کنگرهدارم حرکت میکنم و امیدوارم یک خانواده کنگرهای و یک فرد کنگرهای در جامعه باشم و بتونم خدمتگزاری برای خودم و جامعهام باشم. مانند یک انسانی باشم که در چهارچوبها زندگی کنم و بیشتر از این هم از خودم توقع ندارم و امیدوارم این مسیر در کنگره ۶۰ برای من محیا شود.
سلام دوستان سجاد هستم یک همسفر
خدا را شکر میکنم که امروز هم در کنگره هستم و از جناب مهندس تشکر میکنم که همچنین بستری را برای ما فراهم کردند تا مسافران و همسفران به حال خوش برسند. از آقا آرش راهنمای پدرم بابت زحماتشان تشکرمیکنم و از تمام خدمتگزاران کنگره 60، ایجنت محترم و مرزبانان و راهنمای عزیز خودم آقا جواد تشکر میکنم .
سلام دوستان طیبه هستم کمک راهنمای یک همسفر
خدا را شاکرم که امروز در این جلسه هستم. ابتدا نامگذاری شعبه جدید بنام صادق رو خدمت همه تبریک بگم و امیدوارم شعبه خوبی داشته باشیم. من هم سومین سال رهایی آقا قاسم را خدمت خودشان و خدمت راهنمای محترمشان آقای آرش و همچنین همسفران محترمشان آقای سجاد و خانم اشرف عزیز تبریک عرض میکنم و آرزوی بهترینها را برایشان دارم. در رابطه باخانم اشرف اگر بخواهیم نگاه کوتاهی به سفرشان داشته باشیم ایشان ۹ماه سفر کردن و در همان ابتدا گوشبهفرمان بودند و تمام سیدیها را کامل مینوشتند و در این سفر تونستن صبور بشوند و حس میکنم امیدوارتر شدند و با آموزش گرفتن در کنگره مشکلاتشان رو حل کردند و در ادامه وارد لژیون سردار شدند و الان هم در شعبه امین قم مرزبان هستند و مشغول خدمت هستند و این جایگاه مقدس را خدمتشان تبریک میگم و در اینجا از حمایتهای مسافر محترمشان واقعاً تشکر کنم. کنگره 60 داره به ما ثابت میکند که مسافر و همسفر مکمل همدیگر هستند و باید در کنار هم باشند و اینجاست که آقای مهندس میگه همسفر بالی است برای پرواز. امیدوارم مسافرانی که همسفر ندارند بتوانند آنهاراجذب کنگره کنند و در کنار هم آموزش ببینند و در آخر هم برای همه آرزوی سلامتی دارم .
سلام دوستان اشرف هستم همسفرقاسم
من هم نامگذاری شعبه جدید را خدمت ایجنت محترم و مرزبانان تبریک میگویم و به همه خدمتگزاران خدا قوت عرض میکنم . من از همه عزیزان تشکر میکنم که در جشن ما شرکت کردند. از راهنمای مسافرم آقای آرش تشکر میکنم. از راهنمای خودم خانم طیبه تشکر میکنم و خیلی از ایشان سپاسگزارم. از آقای مهندس تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردند تا تمام مسافران به درمان برسند.
مسافر من هم ۲۷ سال تخریب داشتند و وارد کنگره شدند ما زندگی خوبی باهم داشتیم و فقط چرت زدنهای مسافرم خیلی من را اذیت میکرد و اینکه وقتی مسافرت میرفتیم یا به دیدار پدر و مادرم میرفتیم استرسی که من داشتم همین چرت زدن مسافرم بود و من مجبور بودم دلایلی بیارم که خسته است؛ تا اینکه خدا را شکر باکنگره آشنا شدند. قبل از کنگره خیلی ترک کردند اما درمان نبود و بعد از مدتی دوباره شروع به مصرف میکردند و اولین باری که وارد کنگره شدند در سفرشان ناموفق بودند و من خودم را مقصر میدانم چون خیلی به ایشان غر میزدم. بعد از مدتی خدا را شکر دوباره وارد کنگره شدند و سفر خوب و موفقی داشتند و سی دی هاشون را بهموقع مینوشتند و گوشبهفرمان راهنماشون بودند و خیلی از ایشان تشکر میکنم. از خداوند میخواهم که چه همسفران و چه مسافرانی که اول راه هستند زود قضاوت نکنند و اگر کسی میخواهد به درمان واقعی برسه باید سی دی هاش رو بنویسد این نوشتن سیدیها خیلی مهم است و گوشبهفرمان راهنماشون باشند .
تایپ: مسافر ابولفضل لژیون سوم
عکاس: مسافر ابراهیم لژیون ششم
- تعداد بازدید از این مطلب :
886