لطفاً بهرسم کنگره خودتان را معرفی کنید؟
سلام دوستان احمد هستم یک مسافر، آنتیایکس مصرفی شیره و تریاک، سفر اول ۸ ماه، روش درمان DST با داروی اپیوم، راهنما آقای مهندس دژاکام، آزادی نزدیک به ۲۰ سال
نحوهی آشنایی شما با کنگره از چه طریقی بود؟
از طریق یکی از دوستانی که سالیان سال ندیده بودمش. نمیدانم، از چه طریقی متوجه شده بود که من مشکل پیدا کردم و آدرس کنگره را به اعضای خانوادهی من داده بود. تا به من بدهند. من هم در همین ایام بود که آقای مهندس را در تلویزیون دیدم نیرویی در من به من میگفت تنها کسی که میتواند تو را نجات دهد این فرد است آمدم و وارد کنگره شدم.
اولین خدمتی که در کنگره انجام دادید چه بود؟
هر جلسه سالن را نظافت میکردم. چون خدمت کردن منیت انسان را ضعیف میکند؛ و من هم از این قاعده مستثنا نبودم، برایم سخت بود ولی در یک مقطعی متوجه شدم من از این مکان استفاده میکنم ولی برای کسی هیچ قدمی برنمیدارم. دیدم بهترین کار همین است و هر جلسه نظافت سالن را انجام میدادم. بعد به آبدارخانه رفتم و برای بچهها چای درست میکردم و از همانجا شروع شد. به رهایی هم که رسیدم هر کاری که در کنگره از دستم برمیآمد انجام میدادم.
برای مسافرانی که رها میشوند، حضور دارند و خدمتی انجام نمیدهند چه راهکاری پیشنهاد میکنید که این افراد فقط تماشاچی نباشند، بازیگر باشند؟
مسئلهی خدمت کاملاً یک مسئلهی درونی است. ازنظر من جوشش خدمت از سفر اول شروع میشود. اگر فردی در سفر اول شروع کند و در لژیون خدمت کند، خدمت از همانجا آغاز میشود. بعضی افراد در کنگره فقط مصرفکننده هستند. از کنگره استفاده میکنند؛ ولی هیچ کاری نمیکنند. و مثل آدمهایی که در خواب هستند؛ میمانند و بیبصیرت هستند. لطف خداوند شامل حال آنها شده ولی بیدار نشدند. امیدوارم که یک روزی بیدار بشوند.
حضور دائمی شما در کنگره به زندگی شخصیتان لطمه نمیزند؟
برای اینکه بتوانید به این نقطه برسید شما نیاز به یک زیرساخت دارید. این زیرساخت را در طول سالیان و آرامآرام باید درست کنید. از اول این اتفاق نیفتاده است. بله یکزمانی بود که من تصمیم این کار گرفتم و خیلی مسائل را تحمل کردم. خیلی از خواستههایم را تعدیل کردم، پایین آوردم و زمان دادم و بازهم تلاش و کوشش کردم تا توانستم زیرساختی را آماده کنم تا آن زیرساخت به من اجازه بدهد که این کار را انجام بدهم که به الحمدالله تا الآن انجام دادهام.
از اولین خدمتی که فرمودید: تا الآن که بهعنوان دیدهبان خدمت میکنید این دو خدمت ازنظر حس و حال چه تفاوتی باهم دارند؟
این کارها و خدماتی که در کنگره انجام میشود. مثل یک پکیج میماند. یک ماشین را در نظر بگیرید، شما نمیتوانید بگویید، پیچ چرخ مهم است یا پیچ فرمان یا موتور! اینها یک ساختاری است که همه باید باهم باشد تا شکل بگیرد. همه در جایگاههای مختلف هستند و باید کار را درست انجام بدهند. تا به آن هدفی که مدنظر است برسیم. در کنگره خدمت هم همینطور است؛ آبدارخانه هست، نگهبان هست، دبیر هست، استاد هست، مرزبان کشیک هم هست، اینها همه یک سری کار انجام میدهند که یک فرد به رهایی برسد. اگر بخواهیم خدمتها را باهم مقایسه کنیم ما را به دستانداز میاندازد. بستگی دارد که به آن خدمت چطور نگاه کنیم. اگر شما الآن من را در جایگاه دیدهبانی با شال سفید میبینید؛ و من حسم این باشد که ازنظر حسی بالاتر از آنکسی باشم که در آبدارخانه چای درست میکند این ازنظر من اشتباه است. مهم این است که ما در هر جایگاهی هستیم و هر مسئولیتی داریم آن را بهدرستی انجام بدهیم.
نظر شما درباره شعبه ساوه چیست؟
انرژی خوبی دارد راهنماهای خوبی دارید و درمجموع شعبه خوبی است. اگر ما بخواهیم از این منظر نگاه کنیم نقاط قوت و ضعفی نداشته باشیم درست نیست. همهی شعب هم نقطهی قوتدارند و هم نقطهی ضعف که باید به آن بپردازند؛ بنابراین اگر بگوییم همهی نقاط قوت است پس دیگر کاری نداریم که انجام دهیم. ما به اتمسفر شعبه نگاه میکنیم اتمسفر خوبی است و مثل طفل نوپایی میماند که کمکم بزرگ میشود، تبدیل میشود و زمانی واقعاً کار انجامشده که شما انتخابات مرزبانی داشته باشید. ۱۰ الی ۱۵ نفر کاندید باشند. آن موقع نتیجه کار مشخص میشود.
برای راهنمایانی که تازه تشکیل لژیون دادهاند چه توصیههایی دارید؟
راهنمایی یک جایگاه بسیار حساسی است. راهنما جایی ایستاده که رهجو به آن نگاه میکند؛ و فرمانبردارش است. همانطور که ما به راهنمایان خودمان این حس را داریم. تمام تلاشمان را کنیم که راه درست را به رهجو نشان دهیم. ما در دوراهیهایی قرار میگیریم که رهجو بتواند برای ما هم استفاده مادی داشته باشد و هم استفاده معنوی. ما بههیچعنوان نباید استفاده مادی داشته باشیم. استفاده معنوی یعنی چه؟ یعنی اینکه شما راه را به او نشان بدهید تا او به رهایی برسد و در رهایی او، شما سهمی داشته باشید؛ و در رهایی او شما سهامدار هستید؛ و این میشود هم استفاده مادی و هم استفاده معنوی؛ و استفاده مادی را رهجو به راهنما نمیدهد. از جای دیگری به راهنما داده میشود بنابراین فاصله را باید با رهجو حفظ کنید. مسئلهای که در رابطه بافاصله وجود دارد این است که حدالمقدور من توصیه میکنم ارتباط تلفنی نداشته باشید. یا به حداقل برسانید رهجو هر موقع بخواهد راهنما نباید در دسترسش باشد و این خیلی مهم است.
همیشه سعی کنید خوراک جدید به رهجو بدهید، این خوراک تکرار هم دارد؛ اما نمیشود هرروز تکرار کرد باید با فاصله تکرار شود مثلاینکه خداوند بگوید: هرروز از صبح تا شب شما نماز بخوانید. این شدنی نیست، کسی نمیخواند. میگوید: دو رکعت صبح، بخوان فاصله بینداز، دوباره ظهر بخوان و الیآخر؛ و ما هم همین روش را برای رهجو استفاده میکنیم. رهجو متعلق به من و لژیون من نیست. اینها همه امانت هستند. اگر امانتداری کنم و این امانتی که به من داده شده، صحیح و سالم برگردانم این برای من اثرات بسیار مفیدی خواهد داشت؛ و هیچ موقع طلبکار هیچکس نباشم و بدانم که هر کاری میکنم کنگره جلوتر از من مزد مرا داده و همینطور به من حال خوب میدهد.
مجدداً خیلی متشکریم که وقت گذاشتید و این مصاحبه را علیرغم مشغلهتان در کنگره، با ما انجام دادید.
تنظیم سایت: مسافر محمد
- تعداد بازدید از این مطلب :
1270