شال نارنجی

امروز می‌خواهم از حس آن روز که زیباترین روز زندگی من بود بنویسم ، روزی که حسی را تجربه کردم کمتر کسی امکان لمس این حس وجود دارد و آن روز ، روزی بود که به عنوان یک کمک راهنما در کنگره 60 پیمان بستم و به دست بنیان کنگره60  شال نارنجی به گردنم آویختم . روزی که برای اولین بار به این باور و ایمان قلبی رسیدم که هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به حیاط نمی‌نهد هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم .

آری در این روز به این باور رسیدم که من هم ، در گذشته بر اثر استفاده از مواد مخدر به پوچی رسیده بودم و حتی برای خودم هم فایده‌ای نداشتم . اکنون می‌توانم خدمت کنم و با این خدمت به حال خوش برسم . حسی زیبا که وصف آن برایم بسیار مشکل است و نمی‌توانم به‌واقع آن چه که بر قلم می‌گذارم شرح دهم . آن قدر در شور و شعف به سر می‌برم که هیچ نیرویی نمی‌تواند مرا غمگین سازد و از حال خودم احساس غرور می‌کنم چون توانستم به خودم ثابت کنم که من هم می‌توانم و این خواسته در من به نتیجه رسید.

از همان ماه‌های نخستین سفر اول تصویر این روز را در ذهنم ساختم و می‌خواستم محقق شود ، و شد حس کمک راهنما شدن و مفید بودن آن‌قدر لذت بخش است  که هر فرد وقتی می‌تواند آن را حس کند ، که به آن برسد و این لذت وقتی کامل می‌شود که بتوانم رهایی کسانی را که مرا به عنوان کمک راهنما انتخاب می‌کند جشن بگیرم ، آن‌قدر این حس قوی و زیباست که از همان روز اول خود را در کنار رهجوی خود و روی فرش قرمز تصور می‌کنم لذت می‌برم. و زیباتر برای من آن که فرصت آن را دارم که در کنگره بمانم و آموزش‌های خود را ادامه دهم و کامل‌تر شوم.

زیرا یک فرصت را اگر بگذاری که بگذرد این زمان می‌شود آن زمان ،  می‌شود بسان چای یخ کرده روی میز که با عشق دم کرده بودی و یادت رفته و حالا با هیچ قند و نباتی به مزاج هیچ طبعی خوش نمی‌آید خورده نمی‌شود و نمی‌شود فرصت را که بگذاری بگذرد  می‌شود مثل آب تنگ ماهی که به وقتش عوض نشود ، آن وقت دیگر آن ماهی هم ماهی نمی‌شود . قدر لحظات را بدانیم  و زندگی منتظر هیچ کسی نمی‌ماند . امیدوارم که تمام کسانی که می‌خواهند و با عشق به دنبال این وادی می‌گردند به مقصود دل خودشان برسند و بدانند که با تلاش در راه ارزشی خود می‌توانند ، می‌توانند ، می‌توانند، همان‌گونه من خواستم و رسیدم .

در پایان از تمام آنانی که مرا در رسیدن به این هدف یاری داده‌اند سپاس گذارم .

با احترام : کمک راهنما

مسافر مجید دربانی