English Version
English

پیوندی دوباره؛ گفتگو با همسفر حمیده

پیوندی دوباره؛ گفتگو با همسفر حمیده

مدت‌ها بود که منتظر فرصتی بودم تا با فردی مصاحبه کنم که زندگی زناشویی خود را با عشق آغاز کرده باشد. در همین رابطه، سؤالات زیادی در ذهنم متبادر می‌گشت؛ آیا عشقی که در آغاز، باعث پیوند دو نفر می‌شود، می‌تواند در صورت دوام و بقا،‌ باعث برطرف نمودن نواقص و کم و کاستی‌های زندگی شود؟ آیا می‌تواند باعث رشد و تعالی اعضای خانواده شود و آیا معجزه‌ی عشق، علیرغم همه پیشامدهای ناگوار، می‌تواند سبب احیای دوباره‌ی پیوندها گردد؟
به لطف همسفر حمیده‌ی عزیز و با سعه ی صدر او، به پاسخ پرسش‌های خود دست یافتم.

 


حمیده عزیز،‌ چطور با مسافرت آشنا شدی و چگونه این آشنایی به ازدواج منجر شد؟

خوب یادم هست که من و امیر در روز عاشورا با هم آشنا شدیم و این آشنایی منجر به ایجاد حسی بین ما شد که فوق‌العاده عجیب بود. البته پدر من و پدر امیر تا حدی همدیگر را می‌شناختند. چهار پنج ماه بعد او از من خواستگاری کرد و علیرغم میل خانواده‌ام ما با هم ازدواج کردیم.
 

چند سال از ازدواج شما گذشته؟

هشت سال.


فکر می‌کنی بعد از گذشت این مدت، همچنان عشق آن روزها در وجودتان باقی مانده است؟

نوع جذابیتی که در آن روزها بین ما وجود داشت و باعث شد تا علاقه‌ی شدیدی بین ما ایجاد شود و احساس کنیم که بین ما عشق وجود دارد تا حدودی بر اساس ناپختگی بود اما با گذشت زمان و قرار گرفتن در معرض انواع اتفاقات عجیب و غریب و محک خوردن در آزمون‌های گوناگون، عشق قوی‌تری در ما ایجاد شد و این عشق باعث شد تا ما در کنار همدیگر باقی بمانیم.


چرا؟

شاید خیلی از همسفرها اگر بخواهند درباره زندگی قبل از کنگره صحبت کنند بیشتر غم‌ها و غصه‌های آن دوران به ذهنشان بیاید؛ اما من با عشق ازدواج کردم و این عشق را همیشه در دلم حفظ کرده‌ام. من از انصاف به دور می‌دیدم که بخواهم خاطرات خوش گذشته را نادیده بگیرم و تنها به بدبختی‌هایم فکر کنم. حتی زمانی که به ناچار از همسرم جدا شدم، باز هم عشق او در دلم ریشه داشت. امیر خیلی خوب بود، اما زمانی که مصرف شیشه را آغاز کرد دچار تخریب‌های زیادی شد. در همان ایام هم با وجودی که مرا تهدید به اسیدپاشی کرده بود اما در میان وسایل او،‌ هدیه‌هایی را که همیشه موردپسند من بود، دیدم و همین به من ثابت می‌کرد که او هم عاشقانه مرا دوست دارد اما این شیشه بود که سد و مانعی بین من و او بود. عشق به همسرم و آینده و سرنوشت فرزندم، باعث شد تا تمام مرارت‌های زندگی را به جان بخرم؛ حتی آن زمان که امیر خانه و زندگی مرا به آتش کشید و حتی آتش‌سوزی‌هایی در منازل اقوامم ایجاد کرد هم نتوانست فکر او را از سر من خارج کند. با وجودی که گاهی به دلیل همه‌ی اقدامات عجیب و خشونت‌بار او حس نامطلوبی در من ایجاد می‌شد، اما در نهایت،‌این قدرت عشق بود که پیروز میدان بود.


با وجود این همه عشق و علاقه، چرا از همسرت جدا شدی؟

امیر سفر درستی انجام نمی‌داد و گریز می‌زد و دچار توهمات شدید شده بود. خوی وحشی‌گری درون امیر، مرا به شدت می‌ترساند و به دلیل ترس از جان خود و فرزندم، من از او جدا شدم و مدت دو سال به کنگره نیامدم و همین مسئله هم باعث شد او به خودش بیاید. مدتی از طلاق ما گذشته بود که یک روز او را در خیابان دیدم. او مصرانه از من خواست تا دوباره همسفر او باشم و از همان زمان بود که امیر سفر خوبی را آغاز کرد و این بزرگ‌ترین معجزه کنگره 60 برای من بود؛ فردی که می‌خواست روزی همسر و فرزند خود را در آتش بسوزاند، حالا با روش درمانی کنگره 60 به مردی تبدیل می‌شود که من می‌توانم به او اعتماد و تکیه کنم.



در حال حاضر وضعیت خانواده به چه شکلی است؟

حالا ما یک خانواده کوچک سه نفره هستیم که زندگی عاشقانه و آرامی را داریم. سفر منظم امیر باعث شده است که من حتی روز رهایی و روز تولدمان را هم تصویرسازی کنم.



از نظر شما نقش همسفر چیست؟

همسفر به عنوان یک بال پرواز تلقی می‌شود. این بال پرواز می‌تواند یک بال شکسته باشد و یا می‌تواند بالی باشد که مسافر خو د را به اوج برساند. همسفر می‌تواند بهترین شرایط را برای مسافر خود فراهم کند تا سفر خوبی داشته باشد. پیوند میان مسافر و همسفر بسیار عمیق است و یک همسفر می‌تواند با تمسک به این پیوند به بهترین شکل به مسافر خود کمک کند.



معنای عشق واقعی از نظر شما چیست؟

چه سؤال سختی! ... عشق فوق‌العاده زیباست. عشق علاقه شدید قلبی است که این علاقه می‌تواند از انسان شروع شود و او را به خدا برساند. خداوند عشق را در وجود تک تک ما قرار داده است تا به خود او برسیم. عشق از نظر من بسیار پاک و ناب است.

 

انتظارت از مسافرت چیست؟

خوب سفر کند. پدر خوبی برای فرزندم باشد. کسی باشد که بتوانم به او افتخار کنم.



چشم‌انداز آینده‌ی خانواده‌ات را چگونه می‌بینی؟

امیدوارم دخترم وقتی بزرگ شد در آن شرایطی که دوست دارد، قرار گرفته باشد. امیر کمک راهنما شده باشد و خود من هم خدمتگزار خوبی برای کنگره 60 باشم و همین‌طور از نظر کاری و مالی به استحکام رسیده باشیم.



اگر صحبتی برای همسفران داری، بگو:

به همه همسفرانی که فکر می‌کنند با طلاق راحت می‌شوند، می‌گویم که در تصمیم‌گیری عجله نکنید. درست است که من خود این راه را رفتم اما راه خیلی سختی بود و اگر لطف خداوند شامل حال ما نمی‌شد، خانواده‌ی ما دوباره شکل نمی‌گرفت. برای من در آن زمان این قضیه باید اتفاق می‌افتاد، اما طلاق بدترین اتفاق ممکن بود.



و کلام پایانی:

از مهندس دژاکام بابت ایجاد کنگره 60 خیلی خیلی سپاسگزارم و اینکه بیش از ده هزار نفر را به زندگی بازگردانند و این کار بسیار بزرگی است. از همه عزیزانی که در شعبه شادآباد در حال فعالیت هستند ممنونم. از کسانی که در سفر ما نقش بسیار ارزنده‌ای داشتند، آقای خلجی، آقای اکبری و آقای حنفی و خانم نسرین،‌خانم سارا نادری خانم پریناز سپاسگزارم.

از خانم حمیده عزیز تشکر می‌کنیم و امیدواریم که سایه‌سار عشق، همواره بر زندگی‌شان، گسترده باشد.

منبع: نمایندگی شادآباد

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .