English Version
English

اتو بیوگرافی مسافر سعید نمکی؛ بخش پایانی

اتو بیوگرافی مسافر سعید نمکی؛ بخش پایانی

فرق انسان‌ها در این است که اغلب انسان‌ها می‌گویند نمی‌شود ولی انسان‌های معدودی هستند که می‌گویند چرا نمی‌شود و یا چرا نشد و همین باعث می‌شود که به دنبال راه حل منطقی بروند و پی به علت و معلول‌های آن ببرند و کار تحقیق خود را شروع می‌کنند و مسئله را از ریشه حل می‌کنند و خود را در مرحله آزمون و خطا و آزمایش قرار می‌دهند تا صورت مسئله شکافته شود، درست مانند آقای مهندس حسین دژاکام خالق متد درمانی D.S.T که صورت مسئله درمان اعتیاد را در جسم، روان و جهان بینی مطرح کردند و در تجربه، این علم ثابت شد; تجربه‌ای که خود من هم در درمان به دست آوردم.
در اینجا نکته‌ای مهم را قابل ذکر میدانم که باید از علمی که انسان را دچار اوهام و خیالات می‌کند و این تصور غلط را به وجود می‌آورد که اعتیاد درمان ندارد و یا اعتیاد، یک بیماری مرموز، لاعلاج و پیش‌رونده است و یا برگشت مصرف کننده بعد از ترک را به بی‌ارادگی و بی‌غیرتی او و امثال آن ربط می‌دهند، فاصله گرفت و به حقیقت پی برد.
جسم، روان و جهان بینی برای اولین بار در کشف حقیقت درمان اعتیاد در کنگرۀ 60 توسط آقای مهندس حسین دژاکام مطرح شد که بدین گونه با شناخت صورت مسئله اعتیاد، فاصله بین ترک اعتیاد و درمان و سپس رسیدن به تعادل یک مصرف کننده را آشکار می‌نماید.
در انواع روش‌های ترک از قبیل سقوط آزاد، دارویی، سم زدایی سریع و فوق سریع و غیره، فرد مصرف کننده بعد از قطع مواد دچار یکسری اختلالات جسمی و روانی می‌گردد و سعی من بر این بوده است که با توجه به ترک‌های خودم مسائل را صادقانه بنویسم.
حال اینکه چرا فرد مصرف کننده دوباره شروع به مصرف مواد می‌نماید و تمام آن هزینه‌های ریالی و هزینه‌های فیزیکی و یا خماری را نادیده می‌گیرد و مصرف را از سر می‌گیرد، به‌راستی علت چیست؟
به نظر من جواب در این جمله ختم می‌شود که: نیاز جسمی، روانی و فکری سبب بازگشت به مواد می‌شود و به گفته کنگرۀ 60 مواد مخدر بیرونی جایگزین مواد شبه افیونی بدن شده است. مواد طبیعی شبه افیونی بدن از قبیل اندورفین‌ها، دینورفین ها، آنکفالین ها و دوپامین و غیره که خواب و خوراک وکلا زندگی هر انسانی را تضمین می‌کنند و سلامت جسمی، روانی و فکری انسان به آن‌ها و چگونگی تولید آن‌ها بستگی دارند، در اثر استفاده مکرر از مواد مخدر از هر نوع چه گیاهی و چه صنعتی در تولیدات آن اختلال به وجود می‌آید و فرد مصرف کننده از تعادل طبیعی خود خارج می‌شود.
حال اینکه فرد مصرف کننده به هر دلیلی چه خواسته و چه ناخواسته تصمیم به ترک می‌گیرد؛ به دلیل قطع ناگهانی مواد مخدر دچار خماری جسمی و روانی می‌گردد، یعنی هم در صور آشکار دچار درد و اشکال می‌شود و هم در صور پنهان دچار افسردگی، کند ذهنی، تنبلی، عدم میل به زندگی وکلا از تعادل خارج می‌گردد و درست در این زمان بی‌قراری‌ها و به هم ریختگی‌ها، فرد ترک کرده، مجدداً شروع به مصرف مواد مخدر می‌کند در حالی که از طرف دیگران چه متخصصین و چه اطرافیان نسخه‌های بسیاری پیچیده می‌شود که برای آنچه که به دست آورده‌ای از خود مقاومت نشان بده و اگر خواب نداری قرص خواب بخور، اگر درد داری مسکن استفاده کن، اگر افسرده‌ای، آرام بخش مفید است و...!
در این زمان هیچ توجهی به نیاز انسان مصرف کننده نمی‌شود که مواد مخدر بیرونی قطع شده است و کارخانه خدادادی تولید کننده مواد شبه افیونی از کار افتاده است و فرد دچار اختلال در مواد حیات بخش برای زندگی کردن شده است و مشکل او نه با قرص‌های مسکن و نه آرام بخش‌ها و نه شوک و نه عوض کردن خون و نه با طب سوزنی حل نخواهند شد و اراده و ایمان و خواست او در نهایت بسان نیروهایی عظیم هستند که به باتلاق ریخته می‌شوند و هیچ نتیجه‌ای جز ناامیدی و یأس به همراه نخواهند داشت و باز هم دوباره باتحمل تمام سختی‌ها و دردهای خماری، شروع به مصرف مواد می‌کند که چه‌بسا با ولع بیشتر و مقدار بیشتر و حتی از یک نوع مصرف مواد به چند نوع مصرف همزمان مواد مخدر روی می‌آورد، در حالی که ما خواسته‌ایم که نیاز او را فقط با حرف زدن و یکسری دارو بر طرف نمائیم، درست مانند اینکه بخواهیم فردی گرسنه را با صحبت کردن و بوی غذا سیر کنیم.
حتی اگر بهترین سخنران و بهترین روان پزشکان هم با او صحبت کنند او سیر که نخواهد شد هیچ، بلکه گرسنه‌تر از قبل به دنبال یک لقمه نان می‌رود تا خود را سیر نماید. حال چگونه می‌خواهیم فردی که تک‌تک سلول‌های بدنش نیازمند و گرسنه مواد مخدر هستند را با این حرف‌ها و تصویرسازی‌ها سیر نمائیم؟ چطور انتظار داریم فردی که تمام وجودش نیازمند و گرسنه و وام دار مواد مخدر بیرونی است، با اراده خشک‌وخالی مواد مصرف نکند و متعادل زندگی نماید.
پس باید مسئله از ریشه حل شود. ما باید بدانیم که مصرف کنندۀ مواد مخدر کیست؟ دنیا و پیرامون خود را چگونه می‌بیند؟ تفکرات و پندار او کجا سیر می‌کنند؟

در این جا می‌خواهم از نوشتار “مصرف کننده کیست؟” کنگرۀ 60 کمک بگیرم:
مصرف کننده، فرد بیماری است که در اثر استفاده مکرر از مواد مخدر در جسم خود تخریب به وجود آورده است...
نکته حائز اهمیت اینجاست که اغلب قبول کرده‌اند که مصرف کننده، بیمار است اما به گفته خودشان هیچ توجه و تفکری ندارند که یک فرد بیمار آیا نیاز به درمان دارد یا خیر؟ آیا نیاز به طول درمان دارد یا خیر؟ آیا نیاز به داروی مناسب درمان دارد یا خیر؟
آنچه مسلم است این است که فرد بیمار، حتی اگر دچار یک بیماری ساده مثل سرما خوردگی شده باشد به‌یک‌باره نمی‌توان او را درمان کرد و نمی‌توان هیچ توجهی به فرآیند زمانی درمان و داروی مناسب درمان نداشته باشیم و از او بخواهیم بیماری خود را با اراده از بین ببرد، حتماً به خودمان می‌گوییم چنین تصوری احمقانه است، او باید به پزشک مراجعه کند تا نوع بیماری تشخیص داده شود، طول درمان را به همراه دارو یا داروهای مناسب درمان، به‌طور کامل و طبق دستور پزشک به مقدار لازم و در وقت معین استفاده نماید تا بیماری او علاج گردد.
ما می‌گوییم اعتیاد یک بیماری است، چه خواسته و چه ناخواسته به هر حال فرقی نمی‌کند چون هر دو حالت دلیل بارزی است بر عدم آگاهی‌ها.
فرد مصرف کننده مواد مخدر مهم‌ترین ساختار و کارخانه تولید کننده مواد شبه افیونی (سیستم X) را منهدم نموده است و مواد مخدر بیرونی جایگزین مواد شبه افیونی بدن شده است و اگر شخص مصرف کننده به‌یک‌باره مواد مصرفی خود را قطع نماید مانند فردی می‌شود که به‌یک‌باره آب و غذای او را قطع کنیم و او را با آدامس جویدن سیر نماییم، یعنی بخواهیم بعد از قطع مواد مصرفی با حرف‌های زیبا و داروهای گوناگون میل و نیاز او را بر طرف کنیم.
با توجه به این مهم که ریشه بیماری اعتیاد جسم است و زمانی که مواد افیونی جسم را به یک شهر ویرانه و وابسته به خود تبدیل نموده است، نگاه یک مصرف کننده به خود و دنیای پیرامون خود چگونه می‌شود؟ باز هم می‌خواهم از نوشتار “مصرف کننده کیست؟” کنگره 60 کمک بگیرم:
فرد مصرف کننده جهانی مملو از ترس، اضطراب، نگرانی و حقارت پیرامون خود به وجود آورده است و زندگی خود و اطرافیان را دچار آشفتگی نموده است.
بعد از طی شدن دوران طلایی مصرف مواد مخدر که برای خود من حدود هفت سال زمان برد، دو اتفاق مهم به‌تدریج به وقوع پیوست، اول اینکه: بعد از هفت سال مصرف مداوم حشیش، تریاک و هروئین، تازه پی بردم که به مصرف مواد مخدر اعتیاد پیدا کرده‌ام و دوم اینکه: روزهای خوش مصرف مواد هر روز کم رنگ‌تر می‌شدند؛ و آن روی دیگر خود را نشان می‌دادند و مواد مخدر خیلی با حوصله و خیلی دقیق در یک فرآیند زمانی هفت ساله مرا در چنگال خود اسیر نمود و برای خارج شدن از این بند، دست به هر اقدامی زدم تا اینکه ترس از خماری و مبارزه با آن مرا مجبور به مصرف می‌کرد و شکست‌های ترک، مرا ناامیدتر از گذشته می‌نمود و از نگاه سنگین دیگران، حقارت، تمام وجودم را فرا گرفته بود.
یک انسان مضطرب و نگران که همیشه با خود فکر می‌کند فردا چه خواهد شد، سر نوشت من سر انجام به کجا کشیده خواهد شد؟!
یک انسان در میان خانواده و در میان یک جامعه، اما تنهای تنها، از همه جا رانده و از همه جا مانده، یک موجودی که موجودیت اصلی خود که زندگی کردن است را از دست داده و تبدیل به یک مصرف کننده بی‌مصرف شده است که فقط نفس می‌کشد و زنده است، اما گفتنی‌های بسیار دارد، شخصیت دارد و از همه مهم‌تر انسان است.
انسانی که در سرمای 60 درجه زیر صفر دچار یک نبرد نابرابر است و تمام تفکرات سالم او مانند شکوفه‌هایی هستند که یخ می‌زنند و تبدیل به میوه نمی‌شوند و تفکرات افیونی به اوج خود می‌رسند و تمام ذهن و قلب و باور او می‌شوند که باید تا آخر عمر مواد مصرف کرد، با حقارت و ناامیدی و ترس و کفر و قهر به آغوش مرگ می‌رود.
و اما در ترک‌هایم با توجه به جهان درون و بیرون زمان مصرفم که با یک جسم بیمار و روان و تفکری افیونی مواجه بودم به‌یک‌باره ترک مواد مخدر می‌کردم که خود دلیلی می‌شد بر وخیم‌تر شدن وضع کلی من،
به‌طور مثال در آخرین باری که زیر بار ترک غیرمنطقی دیگری رفتم، با تجویز پزشک، قرص‌هایی مانند آمی تریپتیلین، دی هیدروکدئین و... به جهت حل مشکلات جسمی و روانی برای من تجویز شده بودند و قرار بر این بود که با مصرف این داروها مواد را ترک کنم و بتوانم سالم زندگی کنم، اما در تجربه اتفاق دیگری افتاد که نه تنها مصرفم قطع نشد بلکه تبدیل به یک مصرف کننده قرص‌های شیمیایی و کراک هم شده بودم. در اینجا لازم می‌دانم که به این نکته اشاره کنم که بعد از این تجربه بسیار وحشتناک کنترل امور زندگی و روزمره‌ام از دستم خارج‌تر شد و در این دوران که حدوداً یک سال زمان برد که هم کراک مصرف می‌کردم وهم قرص، متأسفانه بسیار پرخاشگر شده بودم.
خیلی زود عصبانی می‌شدم و بی‌دلیل گریه می‌کردم تا جائیکه تنها دارائی‌ام لباس‌هایم بود و جالب این بود که از وضعیت موجود بسیار ناراحت و نگران بودم و در قبال خانواده‌ام یعنی همسر و فرزندانم احساس مسئولیت می‌کردم اما کاری از دستم بر‌نمی‌آمد که از همسرم خواستم که خودش و فرزندانم را از این آتش رها کند و به دنبال سر نوشت خود بروند.
حال، این شده بود وضعیت یک مصرف کننده ترک کرده که هر آنچه در درونم شکل گرفته بود، در بیرون هم آن را می‌دیدم، درونم ناامیدی بود، بیرون هم ناامیدی، درونم قهر و کفر و ظلمت بود، در بیرون هم همین‌طور. خسته و ناتوان، دل‌تنگ و افسرده، نه خواب درستی داشتم نه در بیداری روزگار مناسبی!
خودم را از خداوند بسیار دور احساس می‌کردم اما خداوند را در اوج تخریب‌ها، ناامیدی‌ها و تاریکی‌هایم حس می‌کردم و از او طلب بخشش و کمک می‌کردم که خداوندا کمکم کن و همیشه یاد این آیه از قرآن می‌افتادم که پرهیزگارترین انسان‌ها، نزدیک‌ترین انسان‌ها به خداوند هستند، اما مشکل این بود که راه پرهیزگاری را نمی‌دانستم و از او طلب هدایت می‌کردم تا بدانم آنچه را که نمی‌دانم.
بدون اینکه بخواهم به پزشکان محترم که در حوضه ترک اعتیاد فعال‌اند توهین کرده باشم و با احترام به دانش پزشکی که از روی نیت خیر بوده است، باید عرض کنم که علم این عزیزان با توجه به شواهد و تجربه خود من که بخشی از زندگی من بوده است آن‌چنان به خطا رفته است که نه تنها در ترک، هیچ توفیقی نداشته‌اند و هیچ مساعدتی صورت نگرفته است بلکه در کل، اوضاع وخیم‌تر هم شده است که می‌خواستند ابرو را درست کنند، چشم را هم کور کردند و به عبارتی در پوشش علم، دی استیل مورفین (هروئین) را ساختند تا فرد تریاکی را ترک بدهند و باز هم با همین روش به‌ظاهر علمی، کوکائین را تجویز می‌کردند و نسخه می‌نوشتند برای درمان و یا ترک معتادین مورفینی و یا امروزه باز با همین علم، قرص و داروهای متعدد تجویز می‌کنند؛ اما حقیقت در ادامه نقاب از رخ بر کشیده که آب در کوزه و ما تشنه لبان گرد جهان می‌گشتیم.
شروع مرحله سوم از زندگی‌ام مربوط به سال 1384 می‌باشد، زمانی که با کنگره 60 آشنا شدم و برای درمان اعتیاد، از کارگاه‌های آموزشی جهان بینی که مربوط به شناخت انسان و مواد مخدر بود استفاده لازم را بردم و به‌تدریج بخش سوم زندگی‌ام شکل گرفت یعنی؛ تعادل و سلامت در قسمت جسم و روان و جهان بینی.
فروردین 1384 با وابستگی شدید به مواد مخدر وارد کنگره 60 شدم. در ابتدای حضورم با توجه به 3 جلسه توجیهی و توضیح چگونگی درمان در کنگره 60، با ناباوری کامل راهنمای خود (آقای رضا ترابخانی) را انتخاب نمودم و درمان خود را زیر نظر ایشان شروع کردم. خاطرم هست روزی که وارد کنگره 60 شدم در بدترین شرایط جسمی، روانی و تفکری قرار داشتم. از لحاظ اقتصادی اوضاع کاملاً به هم ریخته بود، یک ورشکسته کامل هم از لحاظ حیثیتی و هم از نظر اقتصادی. تمام داشته‌هایم عبارت بودند از: جسمی که مانند یک شهر زلزله زده بود و یا مانند درختی پوسیده که درون آن انواع موریانه و قارچ‌ها قرار دارند و روانی پریشان و نامتعادل و تفکراتی افیونی که مانند لایه‌هایی سخت مانع از تحرک و حرکت سالمم می‌شدند، داشته‌های مالی‌ام عبارت بودند از: یک کاپشن که چند جای آن با آتش سیگار سوخته بود، یک جفت دمپایی و شلواری کهنه، همین و بس. آن روزی که با این شرایط وارد کنگره 60 شده بودم، نمی‌دانستم که به بزرگ‌ترین مرکز علمی، تجربی و پژوهشی در زمینه پیشگیری، مهار و درمان اعتیاد در دنیا پا گذاشته‌ام. درمانم با متد D.S.T آغاز شد. بعد از اینکه انضباط در مقدار داروی مصرفی (اپیوم) و ساعت مصرف آن در سه وعده (T.D.S(1 را در عمل تجربه کردم، نقطه باور و روزنه امید در من پر رنگ‌تر شد چون هر آنچه که به من آموزش داده می‌شد در تجربه و عمل هم خوانی کامل داشتند. بعد از گذشت دو ماه از روند درمانم یک احساس دیگری با تفکراتی دیگر در من شکل گرفته بود، وقتی برای من راه را نمایان ساختند و آموزشم دادند که هر انسانی که بخواهد می‌تواند تغییر نماید، این مهم بهترین انگیزه شده بود
برای حرکت‌های بعدی‌ام و ادامه مسیر درمانی‌ام با ایمانی راسخ‌تر. از آن جایی که در آموزش‌های کنگره 60 آموختم که مهم‌ترین اصل در پیشگیری، مهار و درمان اعتیاد، آگاهی می‌باشد؛ من نیز در فرایند درمانی خود سعی کردم از آموزش‌ها نهایت بهره را برده و در هر تیپر کردن و یا در هر پله 21 روزه درمان، زمانی
که 20% از داروی اپیوم کم می‌شد من نیز 20% به آگاهی خود اضافه نمایم، زمان درمان من 11 ماه طول کشید.


 

اما نکته حائز اهمیت این است که در طول درمان هر چه رو به جلو حرکت می‌کردم، احساس سلامتی و زنده شدن را بیشتر درک می‌کردم. در دوره درمان نه نیازی بود که استراحت مطلق کنم و نه نیازی بود که برای رفع مشکلات جسمی و روانی خود، از دارویی خاص استفاده نمایم. چون خود بدن تأمین کننده خود شده بود. جالب است که در هنگام درمان، ورزش را نیز از یک نقطه مشخص و به‌آرامی شروع نمودم و در ادامه نیز بدون هیچ مشکلی به ورزش پرداختم. به هر روی با توجه به مهندسی درمان اعتیاد که متشکل از مثلث؛ اشباع، سازگاری و تغذیه می‌باشد (به‌طور کامل در فصل پنجم توضیح داده شده است)
درمان من در 1384/11/1 به پایان رسید. بعد از درمان (سفر اول) با توجه به متعادل شدن جسم، روان و جهان بینی که به‌جرئت می‌توانم بگویم با به دست آوردن اطلاعات و آگاهی‌های لازم به جهت ارتقاء و پیشرفت در زندگی و فراگیری قوانین زندگی بوده است؛ توانستم از بزرگ‌ترین نعمات خداوند یعنی سلامتی، زندگی سالم و خدمت برخوردار شوم. بر اساس اصل مهمی که در کنگره است باید برای خدمت کردن، دوره‌های آموزشی را کاملاً گذراند و بر حسب علاقه‌ای که در من به وجود آمد در سفر دوم (بعد از درمان) نیز به کسب آموزش‌های جهان بینی کاربردی کنگره 60 ادامه دادم و در آزمون فنی و جهان بینی برای اخذ درجه کمک راهنمایی شرکت نمودم و بعد از قبولی در امتحانات، خدمت خود را شروع نمودم. در جایگاه کمک راهنمایی و با عنایت خداوند و خواست دوستانی که در خدمتشان بوده‌ام، رهایی چندین تن از آن‌ها را با هم شاهد بوده و جشن گرفته‌ایم. این روند هنوز هم ادامه دارد یعنی اول آموزش گرفتن و بعد آموزش دادن.

 

با عنایت و لطف خداوند و با کشف درمان وابستگی سیگار به روش DST، بعد از 21 سال مصرف روزانه به‌صورت میانگین یک پاکت سیگار، از تاریخ 91/01/27 درمان خودم را با جایگزین کردن آدامس نیکوتین خوراکی به راهنمایی آقای مهندس حسین دژاکام شروع نمودم که بعد از گذشت 10 ماه در تاریخ 91/12/02 درمانم به پایان رسید و در حال حاضر بدون هیچ مشکلی از نکشیدن سیگار، لذت می‌برم و امیدوارم که این روش نیز به‌عنوان بهترین الگوی درمان سیگار به تمام دنیا به‌زودی ارائه گردد.

با شروع درمان اعتیادم و به‌تدریج و آهسته با ورزش دوباره آشتی کرده بودم، پیاده روی و والیبال در پارک طالقانی تا اینکه در سال 1385 با ورزش راگبی آشنا شدم در آن زمان آقای بهروز انافچه، مربی وقت تیم راگبی استان تهران تصمیم به تشکیل یک تیم راگبی از رها یافتگان در کنگره 60 را گرفت. او بعد از حضور در کنگره 60 و معرفی خود و رشته ورزشی راگبی، پس از چند جلسه با آقای مهندس دژاکام و توافق ایشان، رسماً تیم راگبی کنگره 60 را تشکیل دادند.


حدوداً بعد از 3 ماه تمرین زیر نظر مربی عزیزمان آقای انافچه و با تشکیل یک تیم از مصرف کنندگان سابق و ورزشکاران راگبی حال حاضر در همان سال 1385 در مسابقات قهرمانی کشور شرکت نمودیم. در این دوره از مسابقات کلیه بازی‌هایمان را بدون شکست به پایان بردیم؛ اما این پایان کار نبود، بعد از حضور در این مسابقات انگیزه ما چند برابر شده بود تا تیمی قوی‌تر داشته باشیم. لازم است اشاره کنم که مسابقات دوستانه دیگری با تیم‌های تبریز، اصفهان و گرگان برگزار کردیم. تا اینکه در سال 1386 کنگره 60 خود میزبان و برگزار کننده 2 تورنمنت شد و از سایر تیم‌های دیگر کشور دعوت به مسابقه نمود، در این سری از مسابقات که به نام جام مسافر و جام کنگره 60 برگزار شد تیم کنگره به مقام سومی دست یافت. به خاطر دارم که یک مسابقه بین تیم راگبی کنگره 60 و تیم ملی راگبی ایران برگزار گردید، در طول این زمان و انجام مسابقات، اعتماد به نفس ما و قدرت و توانایی و مهارت ما بیشتر می‌شد.
در سال 1388 یک دوره کلاس مربیگری رشته راگبی به میزبانی کنگره 60 زیر نظر مدرسین فدراسیون راگبی ایران برگزار گردید در این دوره تعداد زیادی از ورزشکاران سایر تیم‌ها و ورزشکارانی از خود تیم کنگره 60 حضور داشتند، یکی از این افراد این‌جانب سعید نمکی بودم که بعد از گذراندن کلاس‌های آموزشی و دادن امتحان موفق به اخذ کارت مربی گری از فدراسیون راگبی شدم. ورزش راگبی همچنان در کنگره به راه خود ادامه می‌دهد.

منابع:
سی دی های آموزشی مهندس دژاکام (ساختار کنگرۀ)
نشریات کنگرۀ 60
مصاحبه مهندس حسین دژاکام و ویلیام وایت
وب سایت کتگرۀ 60     http://www.c60.ir
جزوات آموزشی جهان بینی کاربردی1و2 (از نوشتارهای کنگره60 ) نویسنده: آقای امین دژاکام


منابع و مآخذ
• کتاب عبور از منطقۀ 60 درجه زیر صفر  نویسنده: مهندس حسین دژاکام
• کتاب 14 وادی عشق  نویسنده: مهندس حسین دژاکام
•  سی دی های آموزشی (جهان بینی) مهندس حسین دژاکام
•  سی دی های آموزشی (جهان بینی) آقای امین دژاکام
•  مقالات و نوشتارهای کنگرۀ 60
•  جزوات جهان بینی 1 و2 نویسنده: آقای امین دژاکام
•  مصاحبه ویلیام وایت با آقای مهندس حسین دژاکام
•  فرضیه ایکس نویسنده: مهندس دژاکام
•  بازنگری تئوریD.S.T   بازنویسی: خانم شیوا هدایت  تالیف: آقای محسن زهرایی
• کتاب تریاک  تألیف: فرانسیس مورایس – دبرا مورایس
                     ترجمه: دکتر بهرام رسولیان
• کتاب هروئین تألیف: رابرت اشتون
                     ترجمه: دکتر شروینه مهرگان  ـ دکتر بهزاد ادهمی
• کتاب مجموعه حقایق آشکار از مواد مخدر (تریاک)
                    نویسنده: تاماس م . سانتلا
                    ترجمه: سید مهرداد مظفر – طهورا ضرابیان – نازیلا رستمی
                    ناشر: دفتر تحقیقات و آموزش ستاد مبارزه با مواد مخدر
• مجله سفیر سلامت، شماره صفر، بهمن و اسفند 91
• http://www.wilipedia.org
• http:/www.mrwallpapers.com
• http://www.all-tat-is-interesting.com
• http://www.dchq.ir
• http://www.c60.ir
• http://www.my-little-universe.blogfa.com


آرشیو موضوع :

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .