English Version
English

بذر نیاز

 بذر نیاز

نهال وسوسه، ریشه در بذر نیاز

در مطلب قبلی گفتم که در کمپ دعا می‌کردند خدایا مهر مواد را از دل ما بیرون کن

این دعا نشان می‌دهد که فرد دچار وسوسه مصرف مواد مخدر است و هنوز تکلیفش با خودش و مصرف مواد مشخص نشده.

شنیدید که می‌گویند یا زنگی زنگ یا رومی روم.

این‌که چرا در کنگره 60 چیزی به اسم وسوسه و یا دستور جلسه وسوسه وجود ندارد خودش جای بحث دارد.

جالب است هر چه از سابقه‌ام در کنگره می‌گذرد، بیشتر تفاوت‌های کنگره  را با جاهای دیگر می‌فهمم. یکی از این تفاوت‌ها این است که در کنگره خبری از  وسوسه نیست. درواقع یکی از بارزترین ویژگی‌های افراد درمان شده این است که مشکل وسوسه ندارند.

وسوسه یک موج است که می‌آید و می‌رود. گاهی با طول‌موج بلند و ویرانگر، گاهی هم با طول‌موج کوتاه و ملایم ولی در هر دو حالت کوتاه‌مدت و گذرا است.

میزان تخریب این موج بستگی به فرد و نفس فرد دارد؛ بستگی دارد که نفس فرد در چه مرحله‌ای باشد.

بستگی دارد که گیرنده‌های ذهنی‌اش در چه جهتی باشند. اگر در جهت القائات منفی تنظیم باشد (نفس عماره)، موج وسوسه می‌آید و مانند سونامی فرد را با خودش می‌برد و اگر گیرنده‌هایش در میانه  باشد (نفس لوا مه)، موج وسوسه نمی‌تواند به‌راحتی فرد را با خود ببرد و اینجاست که باید تفکر آغاز شود و یک‌باره بر موج فکر وسوسه سوار نشد و آن فکر را در جهت القائات مثبت پرداخت نمود و ریشه‌یابی کرد و با ذهنیت مثبت و تصویرسازی‌های سازنده محیاء حرکت شد؛ حرکتی علیه وسوسه.

آغاز این حرکت و شروع تحرک کامل‌کننده تفکر است و این حرکت‌ها می‌تواند شروعی باشد برای کم‌رنگ شدن وسوسه.

از خاصیت‌های وسوسه است که اگر بار اول به آن بهایی ندهیم می‌رود و دوباره اگر بازگردد خیلی کم‌رنگ‌تر و ضعیف‌تر عمل می‌کند. البته به‌شرط آنکه پشتوانه‌ای به‌عنوان نیاز نداشته باشد.

وسوسه ریشه در نیاز دارد.

درست عین وقتی است که کسی گرسنه باشد تا وقتی گرسنه است، هر غذایی که ببیند دلش می‌خواهد و هوس می‌کند آن را بخورد؛ از چلوکباب گرفته تا نون خالی. ولی وقتی‌که فرد سیر می‌شود (فرقی نمی‌کند نان خالی بخورد یا کباب) دیگر چشم طمع به هیچ غذایی ندارد. سیرشده و حتی از  بوی غذای دیگر هم حالش به هم می‌خورد.

شاید این حالت را شما هم تجربه کرده باشید و اگر تجربه ندارید یک‌بار به شینید و تا جایی که جادارید غذا بخورید و وقتی سیر شدید بروید به یک رستوران و ببینید که از استشمام بوی غذاهای رستوران چه حالی به شما دست خواهد داد.

این قانون در همه جای این دنیا و در هر مقوله‌ای صادق است. در نظر بگیرید منبع آبی که لبریز از آب باشد و دیگر حتی یک قطره آب را هم نمی‌پذیرد.

انسان و درونش هم همین‌طور است. مگر یاد نگرفتیم که کمبود از چیزی باعث رفتن و حرکت کردن در جهت پر کردن، می‌شود.

تا زمانی که کمبود باشد نیاز هم خواهد بود. کمبود که برطرف گردد، نیازی نخواهد ماند. از آنجائی که وسوسه ریشه در نیاز دارد، دیگر وسوسه‌ای هم نخواهد ماند.

در مورد خود من هم این مسئله صادق بود. مصرف من آمفتامین بود (شیشه و کراک) و حالت‌های نشئگی را در دوران سفرم تجربه نمودم و در طول سفرم خوشحال بودم که داروئی پیدا کردم که حتی از گذشته هم بیشتر لذت  خواهم برد.

به نظر من لذتی که از داروی OT می‌توان برد را با هیچ موادی نمی‌توان تجربه‌اش کرد.

البته درست نیست که داروی  OT را با مواد مخدر مقایسه‌اش نمود ولی در وحلهٔ اول و در نگاه خیلی سطحی به بحث درمان  و داروی درمان، می‌توان برای کسی که هنوز با باورهای کنگره و درمان اعتیاد آشنایی کامل ندارد، این قیاس را انجام داد.

زمانی که فرد به‌صورت کامل درمان شود نیازی درونش موج نمی‌زند و درواقع فلز وجودی‌اش تغییر می‌کند و دیگر جذب ربایش‌های وسوسه‌گر نخواهد شد.

 

 

نویسنده کنگره60: سید مهدی محمدی

 

 

منبع کنگره60

 

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .