جلسه اول از دور سی و پنجم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 شعبه اصفهان در تاریخ 1393/6/27 به نگهبانی: مسافر مهدی و دبیری: مسافر سعید و استادی: مسافر علی طاهری با دستور جلسه: صورتمسئله اعتیاد و اولین سالروز رهایی مسافر یاسین رأس ساعت 17 شروع به کار نمود.
ابتدا استاد ارجمند اینچنین فرمودند:
در مورد صورتمسئله اعتیاد به نظر من در کنگره هنوز برای یک سری افراد هنوز جا نیفتاده است بهخصوص در این دو سال اخیر و نمیدانند به چه جایی آمدند؟ برای چه آمدند؟ و کنگره کجاست؟ و فرق ترک و درمان را نمیفهمند به قول آقای مهندس برای هر دردی و هر مشکلی باید یک صورتمسئلهای وجود داشته باشد تا بتوانیم راهکارش را پیدا کنیم اعتیاد سالهای سال برای کل جهان بهخصوص ایران بهصورت یک معضل درآمده بود که معتاد را نه میتوانستند مجرم فرض کنند و نه بیمار و اکثریت هم مجرم میگفتند چون نمیدانستند اصل کار چیست و چه اتفاقی افتاده که شخص اعتیاد پیداکرده است.
در سال 78 آقای مهندس مقالهای در مورد اعتیاد در بین کنگره پزشکان در زاهدان ارائه نمودند که اعتیاد مسمومیت نیست بلکه جایگزینی مزمن است و در همان زمان آقای مهندس کنگره را تأسیس کردند. موقعی که صورتمسئله اعتیاد برای فرد باز شود مسلماً قدمهای استواری برای درمان برمیدارد یعنی ما باید بیماری خودمان را بدانیم تا بفهمیم که پیش چه پزشکی برویم و چه دارویی مصرف کنیم بیماری اعتیاد ناشناخته بود و هر جا قدم میگذاشتی اسم معتاد که میآمد یک سری انگها به او میچسباندند که معتاد دزد است و ...
و این معضل توسط آقای مهندس حل شد و معلوم شد که اعتیاد یک جایگزینی مزمن است که در آن مواد مخدر که سیستم بیوشیمی جسم ما تولید میکند و تعادل جسم ما به خاطر آن است ما آمدیم با دستان خود خرابش کردیم و مواد مخدر خارجی را جایگزین مواد مخدر درونی کردیم و سیستم بیوشیمی جسم خود را از کار انداختهایم و خیلی از پزشکان این را نمیدانستند و فکر میکردند طرف با یک یا دو هفته خوابیدن ترک میکند و مشکلش حل میشود ولی نمیدانستند دلیل برگشتنش به اعتیاد چه بوده میگفتند غیرت است به قول آقای مهندس یک ماشین آجر را باغیرت نمیتوان به داخل ساختمان برد واقعاً صورتمسئله اعتیاد باز نشده بود سیستم ایکس بدن خودمان را خراب کردیم و مواد مخدر از بیرون وارد کردیم اینجاست که نمیتوانیم ترک کنیم بارها و بارها میرفتیم کمپ میخوابیدیم، پیش پزشکان میرفتیم ولی دوباره به اعتیاد بازمیگشتیم چون نمیدانستیم که سه مؤلفه جسم، روان و جهانبینی ما که به هم ربط دارد هر سه نابود و خرابشده، طرف را میبردند کمپ میگفتند بیماری جسمی دارد شاید یک تعادل جسمی پیدا میکرد اما بنده هیچ اعتقادی به کمپ نداشتم و نرفتم و به قول خودشان میگفتند جسمش خوب شده حالا باید بیاید در جلسات ما تا کلهاش را کنترل کنیم ولی چیزی برای گفتن نداشتند اما این مسئله را آقای مهندس حل نمودند که باید این سه مؤلفه باهم به تعادل برسد هیچکس چندروزه معتاد نشده هر شخصی که معتاد شده حداقل 3 تا 4 سال تفننی مصرف نموده تا اینکه معتاد شده. به قول آقای مهندس از ازدواج انسان و مواد مخدر فرزند ناخلفی به نام اعتیاد به وجود میآید.
کنگره 60 با تحقیقانی که نموده است به این نتیجه رسیده که طول درمان 11 ماه میباشد صور آشکار و پنهان در طول اعتیاد به مشکل میخورند در کنگره 60 با آموزش گرفتن، بالا بردن دانایی، تجربه کسب کردن و سفر کردن در طول 11 ماه و هفت پارامتر که در وادی پنجم هست را به اجرا درآوردن یک انسان کامل میشویم.
آقا یاسین سفر خوبی داشت باحال خیلی خراب وارد کنگره شد با مصرف انواع و اقسام مواد مخدر از قبیل سنتی و صنعتی ...
وقتی وارد شد منیت بالایی داشت داخل لژیون سرش را بالا نمیکرد دو سه ماه اول آرام رفتوآمد کرد و سفر خوبی داشت از روز اول انگیزه رهایی داشت تمام وجودش رهایی بود صورتمسئله اعتیاد را خوب فهمیده بود آموزش دید در اختیار دیگران گذاشت، خدمت کرد و رها شد آقا یاسین در طول سفر اول در قسمت وبلاگ لژیون خدمت نمود عکاسی کنگره را به عهده گرفت بعد از رهایی در قسمت OT فعالیت نمود که هنوز هم مشغول میباشد و هیچگونه کوتاهی از ایشان در خدمت کردن سر نزد به قول آقای مهندس هر کس در هر راهی پا بگذارد خداوند به او کمک خواهد کرد و یاسین هم در این راه قدم گذاشت و خداوند به او کمک نمود تا به رهایی رسید بنده اولین سال رهاییاش را در رأس به آقای مهندس، خانواده محترمشان، پدر بزرگوارشان آقای امین، به برادرش آقا یاسر به همسفرش و راهنمای همسفرش تبریک عرض میکنم.
پس از سخنان استاد و مشارکت دوستان ٬ اولین سال رهایی مسافر یاسین را باشکوه تمام جشن گرفتیم...
اعلام سفر
آنتی ایکس مصرفی: تریاک، شیره، تمجیزک، شیشه و...
مدت تخریب: 12 سال
داروی درمان: OT
مدت سفر اول: 12 ماه و 25 روز
رهایی: 365 روز
آرزوی مسافر یاسین
آرزو میکنم همچنان بتوانم خدمتگزار کنگره 60 باشم.
آرزوی همسفر منا
آرزو میکنم تمام همسفران کنگره 60 این روز را تجربه کنند.
آرزوی همسفر امین
آرزو میکنم بتوانیم همچنان در خدمت همنوعان خود باشیم و همینطور که از ما دستگیری کردند ماهم بتوانیم از دیگران دستگیری کنیم.
آرزوی همسفر یاسر
آرزو میکنم کنگره 60 در همه شهرهای ایران و جهان دارای شعبه باشد.
صحبتهای مسافر یاسین
قبل از هر چیز از همه دوستان که با مشارکتهای خود به من لطف داشتند تشکر میکنم و صحبتهایم را با خاطراتی از زمان مصرف شروع میکنم. مصرف من از سال 78 در اهواز و همزمان با گرفتن گواهینامه رانندگی شروع شد و بااینکه یاسر عزیز به من بابت دوستانم هشدار داده بود ولی با منیت بالایی که داشتم به دنبال دوستانم رفتم و اولین بار در روز تاسوعای 78 بود که تریاک مصرف کردم و خیلی حالم بد شد و رفت تا سال بعد که بار دیگر مصرف کردم و مرتب این زمان کمتر شد تا سال 83 که الکل هم به تریاک اضافه شد و سال 83 بود که یکی از دوستان گفت اینا چیه مصرف میکنی بیا یکچیزی بهت نشان بدهم بزنی متفاوت و من هم رفتم و اولین بار سال 83 تمجیزک مصرف کردم و وقتی آنطرف برایم تزریق کرد 7 الی 8 متر رفتم تو هوا و بعد آرامآرام پایین آمدم و اینکه وابسته شدم به نورجیزک به خاطر این بود که حتی توی داروخانهها و عطاریها هم قابلدسترس بود و کافی بود با یک تماس حتی توسط آژانس هم برایم میآوردند و من روزی 35 آمپول نورجیزک تزریق میکردم و حتی یک ساعت هم نمیتوانستم مصرف نکنم بعد از مدتی بهقصد ترک کردن آمدم اصفهان ولی نتوانستم ولی طوری شده بود که دیگر تریاک و شیره و. به من جواب نمیداد و هروئین مصرف میکردم. مدتی گذشت و من با پدرم خیلی رفیق بودم و هیچوقت حرمتها بین ما شکسته نشد و من حتی جلوی پدرم سیگار هم نمیکشیدم بااینکه میدانستند، پدرم با من صحبت کرد که مشکلت چیست و چه چیزی مصرف میکنی و نزد پزشک رفتیم و دکتر به من متادون داد متادون یککم به من جواب داد ولی آخرش آن خون بازی مرا به سمت تزریق برد و وقتی دیگر جواب نگرفتم پدر مرا به اصفهان آوردند و دکتر به من گفتند دو راه داری یا بوتاکس بخوری و یا سمزدایی (یو آردی) کنی و بروی تی سی؛ و من یو آر دی را انتخاب کردم و بعد از یو آردی از همه بیماران دیرتر به هوش آمدم و وقتی به خانه آمدم خواستم دوباره مصرف کنم که پدر مرا به تی سی بردند و 4 ماه من در تی سی بودم و وقتی آنجا بودم با شیشه آشنا شدم.
وقتی از تی سی آمدم شروع به مصرف شیشه کردم از سال 85 تا 89 شیشه مصرف میکردم و آن دوران بدترین دوران زندگی من و خانوادهام بود مادرم را از دست دادم و تنها خاطره خوب آن دوران ازدواج با همسرم بود، وقتی شیشه مصرف میکردم بیشتر نسبت به صداها توهم داشتم و صداهای خاصی میشنیدم و روی همان صداها عکسالعمل نشان میدادم پرخاشگر بودم و خانمم را آزار و اذیت میکردم یکبار هم تصادف کردم طوری که هرکس ماشین مرا میدید باورش نمیشد که من زنده ماندهام.
سال 89 توسط برادر کوچکم با کنگره آشنا شدم و ایشان گفتند من تحقیق کردم اینجا موفقترین جا در درمان شیشه است من آمدم و دستور جلسه الهام از رمضان بود وقتی همه مشارکت میکردند من مسخره میکردم و میگفتم گرسنگی باعث برگشت انسان میشود یکی دو ماهی آمدم و بعد از دو ماه به بهانه بیکاری نیامدم و خودم چهار ماه آرامآرام موادم را کم کردم و ترک کردم ولی بعد از دو ماه شروع به مصرف کردم و تریاک و شیره مصرف کردم و بعد از مدتی بابا فهمیدند ه شروع به مصرف کردم و تریاک و شیره مصرف کردم و بعد از مدتی بابا فهمیدند و یک روز بابا به هم گفت بیا خانه رفتم دیدم بابا یک منقل کوچک گذاشتند با تریاک و وافور و گفت بیا بکش و گذاشت و رفت و بعد از نیم ساعت آمد و گفت نکشیدی گفتم نه، 5 گرم تریاک به من داد و گفت پیشت باشه باهم صحبت کردیم.
در مورد کنگره و آقا یاسر صحبت کرد و قرار شد بیام کنگره بعد از مدتی آمدم و بازهم ماه رمضان بود و بعد از چند ماهی برای برقکاری ساختمان سلمان خیلی اتفاقی داوطلب شدم بلد نبودم ولی دوست داشتم الکی گفتم بلدم و خاطرات خوبی از آن دوران دارم آنجا خدمت کردم به خودم خدمت کردم و خدمت کردم که حال خودم خوب بشود و حالم خیلی خوب شد از آقای منصوری خیلی چیزها یاد گرفتم.
مسائلی که باعث شد من جذب کنگره شوم یکی همان صورتمسئله اعتیاد بود و اینکه هم مصرف میکردم و هم درمان میشدم خیلی خوب بود و اینکه نمیخواستم سقوط آزاد داشته باشم و بعد بیام کنگره و این تیپر مرا جذب کنگره کرد و مورد دیگر اینکه همسفران در کنار ما هستند توی تی سی همسفری وجود نداشت همسفر بال پرواز است یک دست صدا ندارد باید با دودست، دست زد با یک بال نمیشود پرواز کرد همسفران در درمان ما خیلی نقش دارند من در دوران مصرفم وقتی از سرکار میآمدم خانه همسفرم OT من دستش بود و اگر خواب بودم موقع مصرفم بیدارم میکرد و شربتم را به دستم میداد. مورد دیگر خدمت کردن در کنگره است ما در زمان مصرفمان به ساقیان خدمت میکردیم ولی اینجا به خودمان خدمت میکنیم.
خدا را صد هزار مرتبه شکر میکنم شهریور 93 را هیچگاه یادم نخواهد رفت دو هفته پیش تولد پدر را جشن گرفتیم هفته گذشته فارغالتحصیلی برادر کوچکم بود و امروزم تولد من است. در پایان از آقای مهندس و خانواده محترمشان، راهنمای عزیزم آقای طاهری و خانم مهین راهنمای همسفرم تشکر میکنم و همچنین از پدر عزیزم، از آقا یاسر که توی کنگره ماند و باعث شد من و پدر به کنگره بیاییم و از همسفرم تشکر میکنم.
صحبتهای همسفر امین
من واقعاً متشکرم از همه دوستانی که حضور دارند لطف کردند حین مشارکتهایشان کوچک نوازی کردند. من در تولد خودم یکسری صحبت در مورد ضرورت همسفر و کارسازی محبت کردم الآن میخواهم تکمیلش کنم و بگویم محبت بدون دانش و معرفت مثل همان دوستی خاله خرسه میشود و محبت و همسفری لازم است ولی معرفت خیلی نیاز است و کسب معرفت هم با آمدن به کنگره صورت میگیرد ماشاالله... جمعیت خیلی زیاد است و شعبهها در حال گسترش است به فرضم که یک نفر تحت تأثیر قرار بگیرد کافی است من هفته قبل وقتی صحبت مردم یک چهره ناآشنا آمد تو گوشم گفت من دو سه ماهی است به کنگره میآیم و همسفرم امروز برای اولین بار آمده بود و چه خوب که شما این مسئله را باز کردید همین یک نفر برای ما کافی است ما باید اعتقاد داشته باشیم که اگر حتی یک نفر هم آمد اینجا من باید بنشینم و با آن یک نفر کار کنم اگر اعتقاد داریم که احیای یک نفر مانند احیای کل جهان است.
مطلب دیگری که میخواستم بگویم این بود که من صیادی بودم که خواستم این شازده (آقا یاسین) را صید کنم که خودم صید شدم و وقتی آمدم گرفتار شدم و چه گرفتاری شیرینی ... ما یک چشممان خنده است و یک چشممان گریه و هفته پیش هم که فارغالتحصیلی پسر کوچکم بود یک چشمم خنده بود و چشم دیگرم اشک... اشک شوق... ما علاوه بر اینکه خودمان درگیر بودیم فرزندانمان هم با این مواد جدید درگیرند ... ماهیانی هستیم که قدر آب را نمیدانیم یعنی در فضای کنگره هستیم و قدر آن را نمیدانیم باید قدر این کنگره را عملاً بدانیم عملاً چیست؟ اینکه بیاییم چه همسفر و چه مسافر مسلح بشویم به علم و عرفان و معرفت کنگره تا بتوانیم دیگران را دستگیری کنیم هدف کنگره فقط درمان نیست بلکه تربیت مربی است ما ده تا ساختمان هم داشته باشیم و مربی نداشته باشیم هیچ کاری نمیتوان کرد و من یکی از آرزوهایم این است که آقا یاسین هم شال کمک راهنمایی دریافت کند.
خیلی خوشحالم تشکر زیادی دارم از آقای طاهری، زحمت زیادی کشیدند از خانم مهین هم تشکر میکنم و خانواده محترمشان که همیشه از الگوهای من بودند و از بنیان گزار کنگره 60 تشکر میکنم از آقا یاسر که خیلی در آمدن ما به کنگره نقش داشت.
صحبتهای راهنمای همسفر: خانم مهین
خداوند را شکر میکنم که توفیقی شد در کنار این خانواده خوشبخت قرار گرفتیم و عضوی شدیم در کنار این دریای خروشان که بتوانیم این رهاییها را جشن بگیریم خوشحالم که امروز در این جشن حضور دارم گفتنیها را عزیزان گفتند از زمان مصرف و من از نگاه دیگر میخواهم عنوان کنم. از نگاه بودن یک همسفر در کنار چنین مسافری به موضوع نگاه میکنیم. آقا یاسین از مصرفهای مختلف و بالا و پایین شدنشان گفتند به نوعهای مختلف روشهای ترک را تجربه کردند اما من میخواهم بگویم که در کنار چنین مصرفکنندهای همسفر چه حالی دارد در کنار رانندهای که مست است و حال خود را نمیفهمد و میخواهد از جاده پر از نشیب و فراز عبور کند آنکه در کنارش هوشیار است بیشتر اذیت میشود در سر هر پیچی میمیرد و زنده میشود چون هوشیار است میفهمد لحظهلحظه از دست دادن زندگیاش را متوجه میشود ... این است حال یک همسفر... همسفری که در کنار مسافر به خاطر عشقی که در دلش هست میماند و ثابت میکند که با تمام سختیها عاشقت هستم و در کنارت میمانم و خدا را شکر که امروز آقا یاسین این را متوجه شدند و خدا را شکر که خانم منا در کنارشان هستند.
خانم منا وقتی به کنگره آمدند من امید و باور و یقین را در چشمانشان دیدم چرا؟ چون نمونه درمان را دیده بودند و زجرهای درمان نشدن و ترکهای مختلف را چشیده بودند و آقا یاسر را دیده بودند و به اینجا ایمان آورده بودند و وقتی به کنگره آمدند باایمان آمدند قدمهایشان را استوار برداشتند و در کنار مسافرشان حرکت کردند و صبر و گذشت را یکبهیک هجی کردند به ایشان تبریک میگویم ایشان عاشق خدمت کردن هستند دوره دبیری گذراندند و در قسمت وبلاگ هم فعالیت دارند.
نکته دیگر اینکه آقا یاسین هم کم نگذاشتند و روزهای یکشنبه مارال کوچولو را دم در کنگره نگه میدارند تا خانم منا به لژیون و آموزش برسد و بروند خانه و این آرامش را باهم تقسیم کنند این خیلی مهم است همراهی همسفر با مسافر و همراهی مسافر با همسفر ... و من به همه این عزیزان تبریک میگویم.
صحبتهای همسفر منا
من هم خیلی خوشحالم که این روز را تجربه کردم و توی اینیک سال بهترین لذتهای زندگی را تجربه کردم و فهمیدم زندگی مشترک یعنی چه و لذت سفر وزندگی را در اینیک سال فهمیدم و از بنیانگذار کنگره، از آقای طاهری، از بابا امین، آقا یاسر و راهنمای عزیزم خانم مهین تشکر میکنم.
صحبتهای همسفر یاسر
تشکر میکنم از دوستانی که لطفشان شامل حال من شد. منطقه 60 درجه زیر صفر بهترین تشبیه و مثالی است که آقای مهندس بکار بردند فضایی که در آن حسها بسته میشود یخبندان است و شخص رابطهاش با همه و کل هستی سرد میشود در خانواده ماهم همین اتفاق افتاد رابطه من و یاسین هم در دوره اعتیاد به این صورت بود اوایل شاید به خاطر مصرف باهم بودیم ولی عملاً از هم دور بودیم و بعد حتی موقع مصرف هم کنار هم نبودیم شاید جسماً سرکار کنار هم بودیم ولی ازلحاظ حسی و روحی در کنار هم نبودیم و از هم فاصله زیادی گرفته بودیم و خیلی وقتها حتی چشم دیدن همدیگر را نداشتیم و دیگر روابط خانوادگی حس نمیشد تا اینکه کنگره 60 به داد ما رسید حسهایمان باز شد بازهم کنار هم جمع شدیم و حالا وقتی دورهم جمع میشویم بیشتر در مورد کنگره صحبت میکنیم این خیلی خوب است.
وقتی یاسین داشت تعریف میکرد تمام اتفاقات آن روزها در ذهنم تداعی میشد وقتیکه تزریق میکرد همه دستشویی پر از خون بود و همسایهها صدایشان درآمده بود و به خاطر اینکه کبدش ازکارافتاده بود خیلی چاق شده بود طوری که لباسهایش روی تنش پاره میشد یعنی یک مقدار دیگر ادامه داده بود کارش تمام بود. من خودم دو سه باری تزریق کردم ولی حالم خیلی بد شد و دیدن یاسین در آن وضعیت باعث شد من به سراغ تزریق نروم؛ و یا تصادفی که یاسین گفت ساعت 3 صبح بود که آمد و گفت دارم میرم اهواز گفتم الآن وقت خواب است گفت نه من تا 12 خوابیدم رفت و یک ساعت و نیم بعد زنگ زد و اگر ایربگ ماشینش به دادش نرسیده بود و لطف خداوند او را نجات داد.
خدا را شکر به کنگره آمدیم من ادامه دادم ولی یاسین فکر میکرد جهانبینی لازم نیست و خودش میتواند با روش DST تیپر کند مصرفش از شیشه به تریاک و شیره تغییر یافت منبعد از سفر دومم چند بار با او صحبت کردم ولی فایده نداشت و آخر از طریق پدر آمد کنگره... خیلی خوب است که کنار هم هستیم خیلی خوب است که این بالا نشستم دو هفته پیش تولد پدر بود و الآن هم یاسین، خدا را شکر میکنم.
یاسین در قسمت وبلاگ نویسی و OT خدمت میکند و امیدوارم در جایگاه کمک راهنمایی ببینمش و در پایان از بنیانگذار کنگره، آقای طاهری، پدر و همسفر یاسین و. تشکر میکنم.
پیام تولد:
منبع : وبلاگ مسافر علی طاهری
- تعداد بازدید از این مطلب :
2811