خداوند انسان را در معرض عشقهای زمینی قرار میدهد تا بهمرور بتواند به نقص موجود در این عشقها حتی در بالاترین مراحلش پی ببرد و بداند که عشق ورزیدن واقعی تنها لایق یک نفر است اویی که منیت ها آزار و اذیت و خودخواهیهای معبودهای زمینی را ندارد.
اویی که خود عشقش افزونتر از هر عاشقی است؛ و تا درک عشقهای مخلوقات زمینی نباشد درک درستتری از عشق خالق هم رخ نمیدهد. عشق خالق گر نداری عشق مخلوق را محیا کن. بنابراین خداوند زمینه عشقهایی را الزاماً برای انسان قرار داده است... عشق مادر به فرزند و یا عشق به همسر، عشق بهکل مخلوقات هستی و یا سایر عشقهای زمینی که همه فطرتاً در وجود انسان وجود دارد.
این هم اثباتی دیگر برای قدرتمند بودن عشق نسبت به تمام ابزارهای موجود برای شناخت خالق.
وقتی با تمام وجود عشق و محبت کسی را در دلمان جای میدهیم، او را به حد بسیار بالایی برای خودمان مهم میکنیم و از او کسی میسازیم که هیچ بدی و نقص و خودخواهی در او، راه ندارد او بینظیر است هیچکس مثل او نیست. تمام لحظهها با او خوشایند است و لذتبخش. زیباترین موجود دنیا برایمان میشود و میخواهیم هر طور هست به وصالش برسیم؛ اما هرچه به او نزدیکتر میشویم آن بلور تصورات ماترک برمیدارد؛ و اندوهگینانه به این نتیجه میرسیم که کسی وجود ندارد که بتوانیم با او عشق واقعی را تجربه کنیم.
باید بدانیم این نه به آن معناست که همیشه معشوقها قدرت درک عشق ما را ندارند بلکه این به این معناست که آنها هم انسانهایی هستند با تمام خصوصیات انسانی و البته ناقص و محدود خود. اینجاست که اگر به دل و عقل مان گوش دهیم برایمان مسجل میشود باید چه کس را فقط بپرستیم و او را بر تمام عشقها ارجح بگذاریم. اویی که هیچ نقصی ندارد و کاملترین است؛ و بدانیم عشق به هر چیزی غیر او نواقصی دارد که حتماً باعث آزار خواهد شد؛ اما آنچه آرامش واقعی و رضایت درونی نصیب میکند تنها یک عشق است عشق به بهترین و مطمئنترین و زیباترین معشوق هستی...
دعا بیاثر نبود
آنکه آمد و لبخند به لب داشت
پیــامبر نبود
کتاب نداشت
هیچ شـعری به زمزمه
نمیدانست
هیچ آوازی بـلد نبود
آنکه آمد تنـها راز میدانست
عاشـق بود
منبع کنگره60: وبلاگ مسافر مهدی سلطانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
3726