هدف از خلقت و آفرینش انسان، طی کردن مراحل رشد و ارتقاء و رسیدن انسان به تکامل است. یعنی خود واقعی انسان و یا تنه و بدنه اصلی انسان که همان نفس او میباشد. باید مراحل و مراتبی را در طول مسیر حیات خود طی نماید. ولی این تکامل بهصورت آنی و یکدفعه اتفاق نمیافتد. بلکه در جهان ما همهچیز بهصورت گامبهگام و تدریجی به دست میآید. رسیدن از یک مرحلهبهمرحله دیگر یک نقطه خاص نیست که بلافاصله تبدیل صورت گیرد بلکه هرکدام از مراتب نفس بهصورت یک طیف یا یک مجموعه میباشد.
این تکامل همانند کامل شدن یک نقاشی زیبا و یا تشکیل شدن یک پازل میباشد که هر قطعهای که در سر جای اصلی خود بود؛ بنابراین برای اینکه بدانیم تا چه اندازه رشد کردهایم باید این اندازهگیری بهصورت نسبی انجام گیرد؛ یعنی ببینیم امروز تا چه درجهای از دانایی و آگاهی و شعور نسبت به دیروز خود دستیافتهایم؛ و هر درجهای برای ما یک موفقیت و کامیابی تلقی خواهد شد. طبیعی است که حتی کسانی که در مرحله نفس مطمئنه هستند در تمامی اعمال و خواستهها فاقد این رتبه میباشند و توانستهاند بیشترین خواستههای خود را تحت کنترل درآورند. آنچه در پیمودن پلههای نردبان دانایی و ظرفیت انسان نقش اساسی بازی میکند، تزکیه و تصفیه و پالایشی است که هر انسانی در خود انجام میدهد؛ و به هراندازهای که انسان بیشتر خود را پالایش کند به همان اندازه به معرفت و تکامل بیشتری دست مییابد. پالایش هم چیزی نیست جز دوری از ضد ارزشها و حرکت به سمت ارزشها. درنتیجه باید حتماً و لزوماً ضد ارزشها و به عبارتی جهان اضداد برای این رشد و ارتقاء موجود باشند تا ما بتوانیم با بیرون ریختن آنها از ظرف وجودی خود روح الهی را بیشتر در خود تقویت کنیم و به اصل خود بیشتر نزدیک شویم و امانتدار خوبی برای این روح به امانتداده شده توسط معمار بزرگ هستی باشیم. از سخنان فوق چنین برداشت میشود که هرگز قطبهای منفی و نیروهای بازدارنده نمیتواند مطلقاً صفر باشند زیرا دیگر حیات معنا و مفهوم خود را از دست میداد و دیکته نانوشتهای بر غلط میماند. در اینجا آنچه ارزش و اهمیت مییابد این است که ما تا چه اندازه میتوانیم با آن قطبها و نیروها به مقابله بپردازیم. در این نبرد درونی و در این جنگ نرم تا چه اندازه میتوانیم موفقیت کسب کنیم و بهواسطه همین کسب درجه و رتبه ما در پیمودن و ارتقاء مراتب کمال مشخص خواهد شد. ازاینروست که ما برای هر نفسی و بهتبع آن برای هر انسانی یک دامنه و محدوده تعریف میکنیم که انسان در آن دامنه و محدوده توانسته در این جنگ، پیروز میدان شود؛ و فائق بر نفس اماره و نیروهای بازدارنده و شیطانی و خواستههای نامعقول گردد. ممکن است انسان در کاری در مرتبه نفس لوامه یا مطمئنه باشد ولی در عمل دیگر هنوز در نفس اماره بسر ببرد؛ بنابراین هر انسانی یک دامنه ارتعاش دارد. دامنه ارتعاش یک مفهوم در علم فیزیک است که در مورد فنرها بکار میرود. هر فنر یک ظرفیت و پتانسیل دارد و فقط در محدوده آن ظرف خودش میتواند تعادل داشته باشد و حالت طبیعی یا فنریت خود را حفظ کند. اگر بیش از دامنه ارتعاش یک فنر به آن وزنه آویزان کنیم و یا فشار بیشتری بیاوریم فنر از حالت فنر بودن خارجشده و دیگر خاصیت ارتجاعی خود را از دست میدهد. در انسانها هم همینگونه است اگر در انسانی آن ظرف و آن پتانسیل و یا به عبارتی آن دانایی و اندیشه و معرفت پدید نیامده باشد، نمیتوان از او توقع داشت که بتواند وزنههای سنگینتر از دامنه تعادل خود را تحمل نماید و اگر این اتفاق برای او بیفتد از حالت تعادل طبیعی خارج خواهد شد.
نتیجه کلی که از این مباحث فوق میگیریم این است که اولاً ما بهعنوان کسی که هدف از خلقت خود را دریافتهایم باید این محدوده و حوزه تعریف متعادلی خود را با کسب علم و آگاهی و دانایی بالاتر ببریم که در مواجهه با مشکلات با مشکلات با وزن بسیار سنگین و مخرب تعادل خود را از دست ندهیم و ثانیاً قادر باشیم تا دامنه ارتعاش افراد دیگر را نیز شناسایی کنیم تا به خاطر عدم این شناخت به حس اعتماد و اطمینان ما لطمهای وارد نشود زمانی ما میتوانیم به انسانی اعتماد صددرصدی داشته باشیم که قادر باشیم بهطور کمال و تمام دامنه ارتعاش افراد را شناسایی کنیم در غیر این صورت اگر کوچکترین خطا و اشتباهی از آن شخص ببینیم آرامش و آسایش ما به هم خواهد ریخت حالآنکه عدم داشتن آرامش و آسایش منافات باهدف حرکت ما در کنگره و آمدن به این مکان امن و مقدس دارد. باید هر چیزی که اعتماد و اطمینان را از ما سلب میکند از میان برداریم. به امید آرامش و آسایش همه عزیزان در کنگره 60.
نویسنده: مسافرسهیل سهیلی
منبع کنگره60: وبلاگ لژیون نادر فراهانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
3081