English Version
English

کار،تحصیل،قدرت

کار،تحصیل،قدرت

دستور جلسه کار،تحصیل،قدرت یکی از دستور جلسات کلیدی کنگره 60 هست،لااقل برای من که این‌گونه بوده و من از وقتی که توانستم مفهوم این دستور جلسه را تا حدودی درک کنم زندگی به مراتب آرام تری دارم و مطلبی که امروز می‌نویسم بخشی از تجربه کار من قبل از ورود به کنگره و بخشی هم مربوط به زمانی است که من وارد کنگره شدم و تحت آموزش کنگره به تعادل نسبی و آرامش رسیدم.

من در سنین نوجوانی علاقۀ زیادی به کار داشتم و در زمان تحصیل هم اوقات فراقتم را سر کار می‌رفتم و سعی می‌کردم دستم در جیب خودم باشد،اما از همان زمان الگوی مناسبی یا بهتر بگویم آموزش مناسبی برای چگونگی کسب روزی نداشتم و فقط پدرم به من می‌گفت که تو مثل برادرت اسب نشو و یک کار دفتری و کارمندی را انتخاب کن و روزی حلال کسب کن تا حق کسی نا حق نشود و من در یکی از ادارات دولتی مشغول به کار شدم و ماهیانه حقوق ثابتی دریافت می‌کردم.

این موضوع به همین روال ادامه داشت تا زمانی که من ترفیع شغلی گرفتم و به عنوان مأمور خرید آن اداره مشغول به کار شدم در ابتدا همه چیز خوب بود زودتر از همه می‌آمدم و دیرتر از همه می‌رفتم و سعی می‌کردم بهترین اجناس را با بهترین قیمت خریداری کنم اما این فقط برای مدت کوتاهی ادامه داشت و خیلی زود وسوسه به سراغم آمد و همکارانم به من می‌گفتند این حق توست که کمسیون بگیری و تو از صبح در گرما و سرما در خیابان و بازار هستی باید سهمی برای خود برداری و اینجا بود که لباسی از تقوا بر گناه خود پوشاندم و خود را توجیه کردم.

گفتم خوب راست می‌گویند حالا اگر من از مغازه‌دار حق کمیسون بگیرم که به جایی بر نمی‌خورد دزدی که نمی‌کنم و فقط مزد زحمات خود را می‌گیرم غافل از اینکه این مسئله شروعی بود بر طوفان وحشتناکی که در زندگی من شکل گرفت،آن اوایل برای اینکه وجدانم آسوده باشد وقتی پولی را به دست می‌آوردم مقداری از آن را به فقرا می‌دادم و یا به هیئت محلمان کمک می‌کردم و در عزاداری‌ها شام یا ناهاری می‌دادم و می‌گفتم وقتی این همه دعای خیر پشت سرم است دیگر چرا این پول حرام باشد،اما خیلی زود حرص و طمع وجودم را فراگرفت و از کیفیت اجناس و قیمت‌های واقعی آن‌ها می‌زدم تا پول بیشتری به دست بیاورم غافل از اینکه این پول‌ها سبب بدبختی و فلاکت من می‌شو.

خیلی زود ماشین خوب و خانه مجردی گرفتم و مشغول به اعمال ضد ارزشی شدم و رفته رفته اعتیاد من شروع شد و در ابتدای اعتیاد یا دوران طلایی اعتیاد سرمست از این بودم که پول زیادی در دست دارم و با دوستان خود می‌توانم بهترین کیف زندگی را بکنم،اما خیلی زود ورق برگشت و ناآرامی سراسر وجود من را فراگرفت و دیگر از ماشین خوب داشتن و خانه مجردی لذتی نمی‌بردم و فقط به دنبال آرامش در زندگی بودم و بارها برای ترک اقدام کردم اما ناموفق بود و حال من روز به‌روز بدتر می‌شد و از کارم هم اخراج شدم و مشغول کار آزاد شدم.

آن موقع خیلی دوست داشتم از راه حلال پول در آورم اما مصرف مواد من به قدری زیاد شده بود که باید حق نا حق می‌کردم و رشوه می‌دادم و رشوه می‌گرفتم تا بتوانم از پس مخارج اعتیادم بر آیم و همین طور ادامه دادم اما زندگی من روز به‌روز رو به زوال می‌رفت با اینکه در آمد خوبی داشتم ولی هیچ لذتی در زندگی نمی‌بردم و نیروهای مافوق نیز مرا در رسیدن به عمق تاریکی‌ها یاری می‌کردند و گرفتاری و مشکلات یکی پس دیگری به سراغم می‌آمدند چون خودم این‌طور خواسته بودم تا اینکه با کنگره آشنا شدم و آن موقع هدفم تنها نجات از دست غول اعتیاد بود ولی خیلی زود مجذوب آموزش‌های کنگره شدم و فهمیدم درک من از حال خوش و آرامش به کلی اشتباه بوده است.

در کنگره یاد گرفتم که برای رسیدن به آرامش و حال خوش باید حرکت کنم و آموزش بگیرم و این آموزش‌ها را در زندگی کاری و اجتماعی و زناشویی کاربردی کنم،اصلاً همین وادی های کنگره 60 خود درس زندگیست و اگر قوانین آن‌ها را رعایت کنیم حال خوش را تجربه می کنیم.من زمانی سعی داشتم با فخر فروشی به دیگران و لباس و ماشین خوب بگویم حال خوشی دارم ولی در کنگره فهمیدم که حال خوش به این چیزها نیست.

البته منظورم این نیست که بگویم باید آدم فقیر و بی پولی باشی تا به حال خوش برسی زیرا کنگره به شدت این که انسان دست از کار و تلاش بکشد و بگوید با همین که داریم می سازیم به شدت مخالف است و آقای مهندس همیشه اعضای کنگره را به محکم کردن پایه‌های مالی و علمی توصیه می کنند اما از راه اصولی و ارزشی و در کنگره اصولی را به من آموزش دادند که در  کارم بسیار به کمکم آمد مثل اینکه یک شبه نمی‌شود پولدار شد و باید به روش تدریجی و با سعی و تلاش به پول رسید و اینکه در کار خود صبر داشته باشم زیرا گذر رمان خیلی از مسائل را حل می کند یا اینکه بتوانم خیلی چیزها را رها کنم،چون به دست آوردن بعضی چیزها ممکن است سخت باشد اما رها کردن آن‌ها به مراتب سخت تر است.

مسئله دیگری که در کنگره آموختم صداقت داشتن در کار است چیزی که قبلا اصلاً آن را نداشتم اما امروز به لطف کنگره سعی می‌کنم در کارم و در زندگی شخصی هم آن را رعایت کنم چون یکی از نکات اصلی آموزش همین صداقت است و اگر بخواه چیزهایی را که از کنگره یاد گرفتم در این مطلب بنویسم فکر کنم باید چندین صفحه بنویسم،چیزهایی مثل فکر مثبت،خوش‌اخلاقی در کار،نظم و این که قدر نعمت‌هایی را که داریم بدانیم و از آن‌ها لذت ببریم و خیلی دیگر از این دست مطالب.

امروز من شاید نسبت به زمان قبل از ورودم به کنگره در آمدم به مراتب کمتر شده باشد اما حالم به مراتب بهتر است زیرا در حال حرکت در مسیر ارزش‌ها و نور هستم و دیگر خبری از آن بیماری‌ها و حال خرابی‌ها سرقت‌هایی که آن زمان از من می‌شد پول‌هایی که اطرافیان از من می‌خوردند نیست و آرامش در زندگی من معنا پیداکرده و من در این آرامش تلاش خود را می‌کنم و از مثلث اقتصادی کنگره یعنی (تلاش، تجربه،آموزش) در کار خود استفاده می‌کنم و سعی می‌کنم اطلاعات خود را نسبت به کارم بالا ببرم و تجارب خود در زمینه کاری پایه‌های شغل خود را مستحکم تر کنم و تلاش خود را برای کسب روزی انجام می دهم و به عدالت خداوند ایمان کامل دارم و می‌دانم خداوند بر اساس استعداد و تلاش من به من روزی می‌دهد پس نباید حسرت زندگی کسی را بخورم بلکه باید زندگی خود را و نعمت‌های خوبی که خدا در اختیارم قرار داده است را دوست بدارم و سپاس‌گزار خدا باشم به خاطر این همه خوبی و آرامشی که در زندگی من قرار داده است.

منبع : وبلاگ نمایندگی تهرانپارس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .