English Version
English

کارگاه آموزشی جهانبینی چهارشنبه - گره مسئولیت 2

کارگاه آموزشی جهانبینی چهارشنبه - گره مسئولیت 2

 " به نام نامی اولین عاشق که اوست"

 

ششمین جلسه از دوره پنجاهم سری کارگاههای آموزش جهان بینی کنگره 60 ویژه مسافران و همسفران سفر دوم در مورخ 93/05/01 با نگهبانی و استادی آقای امین دژاکام و دبیری آقای احمد با دستورجلسه "گره مسئولیت - بخش دوم " ساعت 18:30 آغاز به کار نمود .

 

سخنان استاد :

انشاءالله حال همگی خوب باشد و ایّام خوبی را سپری کرده و حال خوشی را تجربه کرده باشید و یا مفید بوده باشد . به هرحال در لحظاتی دشواری وجود دارد و کمی جسم را ضعیف می کند اما در ادامه جسم مجدداً قدرت خود را بدست آورده و ما می توانیم از این تغییراتی که بوجود می آید ، یک دانشی را برداشت کنیم .

مطلبی که جلسه گذشته راجع به آن صحبت کردیم ، در مورد " گره مسئولیت بود " و درکل ؛ ما در جهان بینی ، در بخشی به اضداد و شناختن آن خیلی توجه می کنیم و بدلیل اینکه انسان مجموعه ای از اضداد است ، برای شناسائی مسیر خود و طی این مسیر ، می بایست اضداد را بشناسد چراکه ؛ اضداد در درون انسان نیز وجود دارند و هرچقدر انسان بتواند اینها را بهتر بشناسد ، خواهد توانست به کارکرد و عملکرد آنها بیشتر واقف شده و در نتیجه ؛ یک دید کلی برای انسان بوجود بیاورد که بتوانیم مسائل را با دید وسیع تری نگاه کنیم و تفاوت آن نیز خیلی ساده است . مثال آن هم مانند نگاه کردن از روی زمین و یا نگاه کردن از روی یک درخت است . زمانیکه شما از ارتفاع به اطراف خود نگاه می کنید ، خیلی از مسائل را براحتی خواهید دید و شاید تا چندهزار متر جلوتر را بطور کامل مشاهده کنید و تصمیم بگیرید . اگر طوفان بیاید ، شما زودتر می بینید . اگر دشمن حمله کند و یا آتش سوزی رخ دهد ، همینطور و این زودتر دیدن باعث می شود که انسان بتواند تصمیماتی را در زمان خودش بگیرد چراکه ؛ مسئله زمان مطرح است و اینکه ما بتوانیم  در زمان خودش تصمیم درست را بگیریم و این امر می تواند محاسبات زندگی انسان را تغییر دهد.

 

 

پس؛ در بلندی قرار گرفتن یا در فرودست قرار گرفتن ، تفاوت بسیار زیادی باهم دارد . شناختن اضداد در زندگی هرکدام از ما ، همانند شناختن همین مسئولیت یا گره مسئولیت یا مسائلی از این دست و تشخیص آن و دانستن و یا ندانستن یک موضوع همانند قرار گرفتن در بالای درخت و یا در پائین آن درخت است . برای یک فرد نابینا فرقی نمی کند که در کجا قرار بگیرد ، چه بالای درخت و چه پائین آن اما برای یک انسان بینا فرق می کند . انسان نابینا یعنی ؛ انسانی که حس های انسانی او بسته است و کار نمی کند . بهمین خاطر برای انسانی که حس های انسانی او بسته است و کار نمی کند ، دانستن یک مطلب با نداستن آن برایش تفاوتی نمی کند که بخواهد در موردی تصمیم بگیرد اما برای یک انسان آگاه و انسانی که حس انسانی پیدا کرده ، کسی که مانند ما در کنگره تزکیه کرده ، سفر می کند و روی خودش کار می کند ، تغییر حس اتفاق می افتد پس برای برای ما دانستن تفاوت دارد.

در جلسه قبل موضوعی که مطرح شد این بود که ؛ گره مسئولیت چگونه می تواند انسان را درگیر تاریکی کند و کار به جائی برسد که مسئولیتی که می تواند به انسان اعتمادبنفس و قدرت و مفید بودن را بدهد (برای خود و دیگران) تبدیل شود به مسئله ای که بطورکل ؛ آرامش انسان را از او بگیرد و اینکه ؛ انسان در امورات دیگران مداخلاتی بکند و در تصمیات دیگران وارد شود . درجائی که نباید سخن بگوید ، سخن بگوید و درجائی که نباسیت کاری انجام دهد ، انجام دهد و درکل ؛ مشکلاتی برای خود و اطرافیان بوجود بیاورد . در مسئله " گره مسئولیت " روی این قضیه صحبت شد .  

 

اما موضوع دیگری که در کنار این قضیه می تواند کمک کند مسئله " به دوش کشیدن بار دیگران " است یا همان صحبتی که درواقع سردار می فرمایند که ؛ " گنهکاران واقعی را دلسوختن خطاست ! "

 

 

گنهکار واقعی کسی است که مرتکب گناه شده یا درواقع فرمانی را نقض کرده درصورتیکه می توانسته این کار را انجام ندهد . درواقع ؛ در امورات و کارهای خود قصور و کوتاهی کرده است . درحالیکه ؛ شرایط و زمان برای او مهیّا بوده است . این مسئله زمانی مطرح می شود که شما می توانید و این انتخاب را دارید که بین دو موضوع خیر و شرّ یکی را انتخاب کنید و شما موضوع شرّ را انتخاب می کنید ، بدلیل اینکه خوشتان می آید و دوست دارید و یا برای شما جذابیت دارد و سپس دچار مشکلات و مسائل زیادی می شوید . حال که به نقطه مشکلات و درماندگی می رسید ، شروع به عجز و لابه می کنید . اصولاً خصوصیت انسان اینگونه است و تازمانیکه کارها خوب پیش می رود ، اصلاً بروی خودش نمی آورد و اگر کسی هم به او حرفی بزند ، چنان جوابش را می دهد که طرف کاملاً به خودش شک می کند . اما زمانیکه ؛ دچار مشکلات می شود ، از بهترین و ظریف ترین شکل خودش وارد شده و آن کاری که انجام داده را موجّه جلوه می کند . بعنوان مثال ؛ در انجام تکالیف و مسائل خود کوتاهی کرده اما طوری وانمود می کند که گوئی تمام عالم و آدم در آن لحظه سنگ جلوی پای او انداخته و اورا مجبور کرده اند که این کار را انجام دهد و این قضیه درواقع ؛ باعث جلب ترحّم و دلسوزی می شود که این مسئله بسیار مهم است .

 

اگر انسان از این زاویه وارد قضیه شود یعنی ؛ جلب ترحّم و جلب توجه ، اگر انسان هوشیار نباشد و دقت نکند ، باعث می شود که در مقام یک مسئول که قرار است تشخیص دهد و تصمیمی بگیرد ، از روی ترحّم و دلسوزی تصمیمی اختیار می کند که باعث تخریب زیادی می شود یا می توان گفت ؛ به نوعی بار گناه کسی را که باید خودش برای تزکیه و پالایش را انجام دهد تا گناه خود را جبران کند و به دانائی و آگاهی برسد ، براساس ترحّم و دلسوزی از دوش او برداشته و بر دوش خود یا بر دوش کسان دیگر قرار می دهد و این قضیه باعث برهم زدن تعادل ها می شود . چون آن بار برای آن شخص جنبه آموزش را دارد و حتماً می بایست آن بار روی آن شخص باشد که تصمیم بگیرد و بخاطر اشتباهی که کرده از موضوعی محروم شده و بایستی محرومیت آن ادامه داشته باشد که بتواند در ادامه تصمیمات درستی را بگیرد اما ما با برداشتن آن بار ، حکم آن شخص را شکسته و باعث می شویم که درواقع ؛ در تکامل خود دچار مشکل شده و دیرتر به فهم برسد .

اگر زمانیکه نباید بار اخراج شدن از دانشگاه را از دوش فرد برداشت و این کار را انجام دهید و بعنوان مثال بگوید : هرشخصی یک ترم مشروط شود اخراج می شود اما اگر شما 10 ترم هم مشروط شدی اشکالی ندارد ! آن ترس از اخراج شدن باعث می شود که فرد جهش انجام دهد اما ما در مقام مسئول دانشگاه ، آن بار را از دوش فرد برداشتیم و آن شخص دیگر خیالش آسوده شده است . برای شخص من هم همینگونه بود و من چندبار از دانشگاه اخراج شدم که البته ادامه داده و مدرک خود را گرفتم . اگر از همان روز اول به من می گفتند که شما شاگرد خوبی هستی و اخراجی درکار نبود ، شاید تاکنون هم آن دوران به اتمام نرسیده بود چون کاملاً خیال من راحت می شد . اما من باید شبها بیدار می ماندم و شب تا صبح آه و ناله می کردم تا راه را پیدا کنم و این برای من خوب بود . درست است که بار در زمان خودش برای تمام انسانها ناراحت کننده است همانند زمانیکه انسان در مسائل مالی در فشار قرار بگیرد . این قضیه خیلی درناک است و انسان باید خیلی سختی بکشد تا بتواند مسائل را جور کند اما این فشار اورا وادار به گرفتن تصمیماتی می کند تا در او رشدی بوجود بیاید .

 

 

ما به این مسئله آگاه نبودیم و به آن بی توجهی می کردیم و سپس براساس همین قضیه ترحّم و دلسوزی حکم را می شکستیم و اِهمال و کوتاهی شخص را به جان می خریدیم . البته در این قضیه باید کاملاً تعادل حفظ شود و به گونه ای نباشد که شخص از آن طرف بوم بیفتد ! نتیجه کاری که ما انجام می دادیم که در اردوهای کنگره در زمان خودش خیلی اتفاق می افتاد ، باعث می شد که در زمان برگزاری دچار تخریب شده و با همان افراد دچار مشکلات عدیده ای شویم . بهمین خاطر ؛ سعی کردیم که این کار را اصلاح کنیم . به قول جمله کتاب 60 درجه : اگر دیر به مقصد برسی ، اتوبوس را نخواهید دید !

ما بعنوان مسئول در هرجائی که هستیم ، وظیفه داریم که شرایط را برای اینکه انسانها در آن کار مشارکت کنند ، به نحو مطلوب فراهم کنیم . یعنی ؛ زمان و اطلاع رسانی مناسب باشد تا اگر شخص قصد داشت در یک فعلی مشارکت کند ، بتواند براحتی این کار را انجام دهد . بعنوان مثال ؛ اگر قرار باشد یک فیلم در سینما اِکران شود ، شما بعنوان مسئول سینما بایستی یک ساعت یا نیم ساعت قبل درب سینما و سالن را باز کنید . یک ربع زمان برای ورود و خروج درنظر بگیرید . شما نمی توانید درب سالن را باز کنید و 10 ثانیه بعد ، آن را ببندید و بگوئید هرکس آمد ، آمد و هرکس نیامد مهم نیست . این کار درستی نیست و همینطور نمی توانید درب سالن را 10 روز باز بگذارید پس می بایست شرایط را فراهم کنید . اگر کسی در آن شرایط فراهم شده ، اقدام به موقع انجام نداده و کوتاهی کرد ، بار آن به عهده خود شخص است . اگر هم بعداز آن بیاید و ما اورا بپذیریم ، ما بار او را به دوش گرفتیم (مانند ثبت نام در اردو) . تخریبی که این امر در آن شخص ایجاد می کند ، دقیقاً به همان نسبت و حتی بیشتر درما ایجاد می کند و کارائی بهم می ریزد .

در کلام الله شریف آمده : خیلی از انسانها هستند که بردارنده بار گناهان دیگران هستند .

هرکس به اندازه کافی برای خود مشکلاتی دارد اما جالب اینجاست که بعضی اوقات انسان بردارنده بار دیگران است . این اتفاق زمانی می افتد که ما در جائی مسئول شده و قرار است در آنجا تصمیم گیری کنیم اما براساس ناآگاهی و یا به دلایل شخصی ، تبصره ای قائل شده و شرایطی ایجاد کنیم که فرد را قبول کنیم و نتیجه این می شود که من بار آن فرد را به دوش می کشم . این امر در ادامه برای انسان اختلال زیادی ایجاد کرده و فکر و روح انسان را سنگین می کند . پس بایستی به این مسائل نیز کاملاً توجه کنیم .

انسان زمانی بار مسئولیت دیگران را به دوش می کشد و دچار دلسوزی بی مورد می شود که گمان کند در مسئولیتی که برعهده دارد ورای قانون است . قوانینی که در کنگره توسط شورای دیده بانان وضع می شود به این خاطر است که حرکت های ما بهتر و کامل تر شود . حال اگر قانونی وضع شد و مسئولی در درون خود به این باور رسیده باشد که من ماورای قانون هستم و باخود بگوید که چون من این فعل را انجام داده و این قانون را پیشنهاد داده و یا وضع کرده ام ، این تصور بوجود می آید که چون من خالق این قانون بودم ، پس من بالاتر از آن قانون قرار می گیرم و می توانم در شرایطی آن قانون را زیرپا بگذارم . اگر این تفکر در انسان وجود داشته باشد ، این بارها جابجا می شوند . زمانی هم که این بارها جابجا شوند ، تخریب بوجود می آید . برای من هم همینگونه بود . زمانی من فهمیدم که من بالاتر از قانون نیستم و قانون بالاتر از من است و این مسئله را اخیراً بیشتر درک می کنم . انسان باید بداند که چه بارهائی را می تواند به دوش بکشد بخاطر یک تفکر و باور اشتباه که " من بالاتر از قانون هستم ! "

البته این مسئله نباید باعث شود که انسان خشک برخورد کند . درست است که قانون بالاتر قرار می گیرد اما ما در مقام یک مجری یا کسی که مسئولیت داریم ، همیشه به این قضیه دقت می کنیم . در آن دانشگاه هم اگر می خواستند ایتگونه برخورد کنند من باید از دانشگاه اخراج شده و مجدداً کنکور می دادم اما آنها شرایط مرا بررسی کرده و به من فرصت دوباره دادند . من هم از آن فرصت استفاده کرده و آن را درست کردم . در این مورد هم همین است . زمانیکه یک قانون را اجرا می کنیم ، در عین حال که برای ما خیلی مهم می باشد ، می بایست به مسائل انسانها توجه کنیم که برفرض اگر این شرایط برای آن شخص بوجود آمده ، در موارد خاص اشتباه از ما بوده یا خیر  ؟! ممکن است زمانی یکی از اردوبانان مطالب را اشتباه انتقال داده باشند و یا کوتاهی کرده باشند . ما نمی توانیم یک خط روی تمام مسائل بکشیم . ممکن است اگر با دید درستی نگاه کنیم ، یک نفر یا دونفر طبق نظر شورا شرایط این را داشته اند و یا گنهکار واقعی نبودند .

پس بطورکلی ؛ برای اینکه انسان بار گره مسئولیت را به دوش نکشد و به آرامش برسد ، باید بداند که قوانینی که وضع می شوند بالاتر از ما قرار می گیرند . بعنوان مثال ؛ اگر در کنگره ، یک کمک راهنما اشتباهی را مرتکب شود ، حرمت آن را نمی شکنند . بخاطراینکه ؛ او دارای جایگاه است . آن قانون هم حکم جایگاه را دارد و ما قصد نداریم که آن جایگاه را بشکنیم چراکه حرمت جایگاه و قانون در یک مرتبه قرار داشته و کاملاً قابل توجه هستند . این قوانین کلی است و ما در هر مسئولیتی می توانیم از آنها استفاده کنیم .

ایشان در ادامه خطاب به عزیزانی که امسال نتوانستند در اردو ثبت نام کرده و شرکت کنند و شرایط آنها اینگونه شد فرمودند :

برای خود من خیلی سخت بود و شاید بعضی از شبها نمی توانستم تا صبح بخوابم که چرا این اتفاق افتاد و بعضی از افراد نتوانستند ثبت نام کنند اما درنهایت زمانیکه تصمیم گرفتیم قانون را در مورد برنامه اردوی کنگره اجرا کنیم ، شاید در ابتدا گمان می کردیم که سخت باشد اما امروز به این نتیجه رسیدیم که این کار خیلی بهتر است و کار درستی را انجام دادیم . خیلی از کشورها پیشرفتهای خیلی زیادی کردند و این مسائل اتفاقی نیست . بعنوان مثال ؛ قهرمانی آلمان در جام جهانی شانسی نبود . آلمان کشوری است که در 100 سال گذشته یک قطار در آن کشور تأخیر نداشته است و این امر همان اجرای قانون است . پس سیستمی که اینگونه قانونمند عمل می کند ، می تواند قهرمان جهان شود و این یک پتانسیل و قدرت زیاد است و ما می بایست از اینها الگو گرفته و خود را نزدیک کنیم . شاید این اتفاق اندک اندک بیفتد و نمی شود جهش خیلی بزرگ انجام داد اما می توانیم این سیستم را کم کم پیاده کنیم تا هم خودمان و هم دیگران با این قضیه هماهنگ شویم .

 

 

 مبحث دیگر اینکه ؛

بعضی از محصولات وجود دارند که شاید در شهرها دارای قیمت بالائی باشند اما در روستاها ارزان هستند و اکثراً برای باغداران مشکلی ایجاد می شود که یک محصول را آنقدر از آنها ارزان می خرند که ترجیح می دهند محصول روی درخت مانده و هزینه استخراج آن گرانتر از فروش آن می شود . بعنوان مثال ؛ شما زردآلو را درنظر بگیرید . شاید قیمت زردآلو در روستا کیلوئی 1000 تومان باشد اما در تهران خیلی بالاتر است .

یکسری محصولات وجود دارند که این محصولات در آنها این اتفاق بازار مافیائی و خرید و فروش نمی افتد اما در بعضی محصولات می افتد . مانند گندم و لوبیا و نخود و غیره و قیمت فروش آن در تهران و روستا تقریباً برابر است . علت آن این است که بعضی از محصولات عمر درازی دارند و مورد استفاده طولانی دارند . محصولاتی که زمان در آنها دخالتی ندارد و مشمول زمان نمی شوند یا بعبارتی ؛ حفظ و نگهداری می شوند ، مافیا نمی تواند در آن وارد شوند اما محصولاتی که سریع از بین می روند ، اینگونه نیستند .

پس نیروهای بازدارنده و تخریبی در چیزی می توانند دخالت کنند و کنترل آن را بدست گیرند که زمان و دوام نداشته باشد . اگر چیزی قابل حفظ و نگهداری نباشد ، نیروهای منفی می توانند آن را تحت اختیار خود گرفته و اورا تبدیل به کالا یا وسیله ای کنند که می خواهند از آن استفاده کنند . اگر این مطلب را در مسائل دیگر هم بسط دهیم ، همینطور است .

جلسه گذشته عنوان کردم که ؛ همانقدر که ما یک چیز را بدست می آوریم اهمیت دارد ، حفظ و نگهداری آن چندین برابر اهمیت دارد . همانقدر که شما زردآلو را کاشته و درخت آن سبز می شود ، به همان اندازه و بیشتر نگهداشتن آن مهم است . اگر فقط قسمت اول آن را انجام دهیم و در نگهداری آن نکوشیم ، زردآلوی بدست آمده از آن درخت دو روز دیگر خراب است . درواقع ؛ اگر این کار را انجام ندهیم ، در اختیار نیروهای تخریبی قرار می گیرد . پس در فعالیت ها و کارهائی که انجام می دهیم ، بدست آوردن اهمیت دارد اما حفظ و نگهداری آن به این جهت اهمیت دارد که اگر ما نتوانیم آن را انجام دهیم ، قطعاً در اختیار نیروهای بازدارنده قرار خواهد گرفت . بعنوان مثال ؛ یک کمک راهنما که با زحمت در امتحان قبول شده و تشکیل لژیون می دهد ، اگر نتواند لژیون را خوب نگه داشته و ادامه دهد و از آن مراقبت کنیم ، قطعاً به جای اینکه این لژیون افراد سالم را تربیت کند ، افراد آن یکسری افراد خودخواه و بدرد نخور خواهند بود . پس در تمام مسائل می بایست همانقدر که برای بدست آوردن آن بها می دهیم ، بیشتر نیرو و تلاش خود را بکار ببریم برای اینکه بتوانیم آنهارا حفظ و نگهداری کنیم . اگر این نیروی حفظ و نگهداری را در کارهای خود بکار ببریم ، اینها دیگر طعمه نیروهای شیطانی و منفی و تخریبی نخواهند شد . برای اینکه بتوانیم یک ساختاری بوجود بیاوریم که حفظ و نگهداری داشته باشد ، بایستی این ساختار از یک معماری درستی برخوردار باشد و ما در انجام آن همیشه تفکر کنیم .

لژیون یک ساختار است و برای حفظ و نگهداری آن بایستی هرروز برای آن تفکر کنیم یعنی ؛ در جریان باشد و اینگونه نباشد که تشکیل لژیون دادم و دیگر مهم نباشد چه اتفاقی رخ خواهد داد . پس این مسئله را نیز درنظر داشته باشیم که در انجام مسئولیت ها ، تفکر و حرکت خود را بصورت مداوم داشته باشیم . به این خاطر که اگر ما حرکت نکنیم و برای کارهای خود برنامه و تفکر نداشته باشیم ، قطعاً نیروهای منفی خواهند داشت و قطعاً محصول و یا همان گوهر خود را که با سختی در اعتیاد بواسطه سفر کردن بدست آوردیم ، خانواده ای را که بدست آوردیم ، چیزهای باارزشی که بعد از سالهای زیاد بدست آوردیم ، چقدر خون جگر ، ترس و اندوه را تحمل کردیم ، حال اگر این کار را انجام ندهیم ، آنها قطعاً آن گوهر را از دست ما خارج می کنند و زمانی می رسد که ما متوجه می شویم چیزی که عمر خود را به پای آن گذاشته ایم ، در اختیار نیروهای منفی قرار گرفته است و از آنها استفاده می کنند و این مسئله نیز اهمیت بسیاری دارد .

 

با احترام همسفر مهری

سایت کنگره 60

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .