English Version
English

گفتگو با رهایافتگان ( همسفران )

گفتگو با رهایافتگان ( همسفران )

1.خانم معصومه از نحوه آشنایی خودتان  و مسافرتان با کنگره 60 بگویید؟

اول شهریور سال 89 وارد کنگره شدم ، نحوه آشنایی ما از طریق مجله‌ی سرنخ که برادر مسافرم تهیه‌کرده بود و در آن با آقای مهندس و خانواده‌ی محترمشان مصاحبه کرده بودند و ایشان توضیحات کاملی از روش تدریجی داده بودند . پدر همسرم که مصرف‌کننده بودن خودشان شعبه شادآباد را در نظر گرفتن با مسافرم آمدیم و این شد که هر دو جذب کنگره و آموزش‌ها شدن و باهم رها شدند. البته من فقط همسفر مسافرم بودم.

2.راجع به مسافرت بیشتر توضیح بدهید؟

مسافرم به علت مشغله کاری نمی‌تواند حضور پررنگی بعد از رهایی در کنگره داشته باشه ولی ارتباط خودش را با ورزش کنگره حفظ کرده وفعالیت خودش رادر پارک داره، ولی خودم با آمدنم انرزی کنگره رامنتقل می‌کنم اما دوست دارم که مسافرم پابه پای من در کنگره حضورداشته باشه که باهم به گرفتن آموزش‌ها ادامه بدهیم ، که مطمئنم در آن شرایط بهتری خواهیم داشت .در ضمن از مسافرم و خانواده‌ی محترمشان بابت حمایت‌هایی که از من می‌کنند ودراین را ه از هیچ کوششی دریغ نکردن تشکر می‌کنم .

3. چه خدمت‌هایی در کنگره داشتی و کدام خدمت را بیشتر از همه دوست داری؟

در مشاوره تازه واردین ، دبیری ، نگهبانی و.... جایگاه نگهبانی بهترین بوده که در هفت جلسه همه حس‌های خوب را تجربه کردم واموزشهای خاص این خدمت را گرفتم . نگهبانی را بیشتر دوست دارم ، امیدوارم جایگاه کمک راهنمایی را تجربه کنم .

4.یک خاطره از او آمدن به کنگره تعریف کن ؟

روز اول پنج‌شنبه (روز تولد ) بود خیلی شلوغ بود .حس خیلی عجیبی داشتم و می ترسیدم از اینکه شناخته بشم و آشنا ببینم . تعجب من از این بود که همه‌ی خانم‌ها باهم روبوسی می‌کردن و من پیش خودم می‌گفتم یعنی همه همدیگر رو مشناسن و عجیب بود در آخر هم اشتباهی در لژیون خانم ثمره نشستم.

5. حس خودت را راجع به جایگاه استادی بگو؟

2 سال پیش این جایگاه را تجربه کردم و هفته ی دیگر استادی را به عهده‌دارم اگر بخواهم حس خودم را مقایسه کنم خیلی فرق میکنه اون روز بیشتر اضطراب داشتم می‌ترسیدم که مطالب را به طور کامل و درست بیان نکنم ولی امروز اعتماد به نفس بیشتری دارم و امیدوارم وسعی می‌کنم که بهتر از قبل در این جایگاه حضورداشته باشم و از خودم راضی باشم .

6.کلام آخر را دوست داری با چه کسی داشته باشی؟

آخرین صحبتم را باخدا دارم و از اینکه چندین سال از خدا دور بودم و خدا رانمی شناختم ناراحتم به هر حال کنگره باعث شد که خدا را بشناسم و در هرلحظه از زندگی وجود خدا را حس کنم و میدانم که خیلی دوستم داره و فقط می‌خواهم که فرمان بودن من در کنگره را صادر کنه و هیچ‌وقت پیوند من با کنگره را قطع نکند ، چون بودن در کنگره برایم آرامش را به همراه دارد

منبع : وبلاگ لژیون همسفر ترانه حیدری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .