نکتههای ظریف و کوچولو و ریز هست که ممکن است در نقاط مختلف برای ما ایجاد مشکل و بحران کند ،باید سعی کنیم که این کاری که داریم انجام میدهیم آیا این بقای خواهد داشت ،آیا این جاودانه خواهد ماند ؟
آیا اگر خودمان را ناقص کردیم فردا بر علیه خودمان استفاده نمیشود ؟سپس یک نکته لازم و ضروری است که باید به آن از هر جهت دقت و توجه کنیم که رودست نخوریم .امروز یک کاری میکنیم و فردا باعث پشیمانی و ناراحتی ما میشود .
"آنگاه که روشنائیها آبستن تاریکی بود "یعنی میخواهد تاریکی را از خودش بیرون بیاورد .تاریکی از درون روشنائیها به وجود می آید ویک نقطه از روشنایی تبدیل به تاریکی میشود و آن نقطه ذره ذره گسترش پیدا میکند بطوریکه تمام سطح روشنایی ونور را میگیرد وتمام سطح میشود تاریکی ،وقتی که تمام سطح شد تاریکی دو مرتبه از درون تاریکیها یک نقطه تبدیل به روشنایی میشود وباز آن شروع میکند به گسترش پیدا کردن وتمام سیستم تبدیل به روشنایی میشود .
این دوتا باهم در حال تغییر هستند ."هیچکدام هیچ زمان از بین نمیروند "یعنی ما نمیتوانیم بگوییم یک زمانی همه روشنائیها از بین میروند وهمه چیز تاریکی مطلق است .هیچ وقت چنین چیزی نداریم ،یا همه بدی مطلق است ،نداریم .یا یک موقعی بگوییم همه بدیها از بین میرود و همه چیز خیر مطلق است .در این شرایط که هنوز روشنائیها آبستن تاریکیها بود ،اهریمن از فرمان سرپیچی کرد از فرمان خداوند .اهریمن خودش جزء نیروهای وفادار بود خوب بود ،ولی وقتی که از فرمان سر پیچی میکند تبدیل میشود به نیروی منفی ،درون روشنائیها منفی زائیده میشود که خود اهریمن یا ابلیس از نیروهای مخلص بود .
وقتی که تاریکها از دل روشنایی ها زاده شد حرکت خود را آرام و خزنده شروع کرد یعنی تاریکیها و عنصر منفی حرکتش سریع و قاطع و روشن نیست مثل :شیر ،گرگ ،عقاب .
چرا برتری خودش را به اثبات برساند ؟چونکه میگوید من از انسان بالاترم ،من از آتش خلق شدم واو از خاک خلقشده .
نکته دیگری که مطرح میکند :اهریمن یاران و نیروهایی را در لا مکان گرد آورد و گفت ،اینجا نشان میدهد که اهریمن تنها نیست ،ابلیس یکی نیست که بخواهد تمام دنیا را گمراه کند ،فرمانده است ،یاران و دوستانی دارد ،نیروهایی دارد .لا مکان یعنی این کار در روی زمین انجام نگرفت،در آسمانها انجام گرفت ،در صور پنهان انجام گرفت ..
به انسان یک ویژگی داده شده است که ما فاقد آن هستیم ،و ما برای اثبات شایستگی و برتری خود بایستی انسان را از طریق الهام و القاء از سیر صعودیش منحرف کنیم .برای اینکه ما شایستگی خودمان را انتخاب کنیم باید او را از مسیرش منحرف کنیم و کاری کنیم که انسان رااز مسیر ارزشها منحرفش کنیم از طریق الهام و القاء .ساکنین آسمانها هر کدام یک وظیفهای دارند که به انسان اختیار داده شده است .اختیار انسان محترم شمرده شده است .انسان موجود مختاری است ولی باید جوابگو باشد .
دستهای آسمانی فقط القاء افکار انجام میدهند ،بقیه مطالب با خود ماست بتا بر این نمیتوانیم گناه خودمان را گردن این وان بیندازیم . حتی نیروهای منفی ،نیروی شیطان دعوت میکند ،اجبار نمیکند .تورا دعوت میکند که مرتکب خلاف بشوی،اجبار نمیکند .کسی که مواد مخدر مصرف میکند به او تعارف میکنند اما اجبار نمیکنند .
اهریمن اینگونه ادامه داد :قوانینی که قدرت مطلق اعلام کرده این قوانین را نمیتوان از بین برد اما میشود مخدوش کرد .چیزی که خداوند میخواهد ،تعادل است .افراط و تفریط قانون نیست .قانون تعادل است ،تعادل قانون است ،اولین اتفاقی که افتاد وقتی که آدم و حوا به زمین آمدند ،هابیل و قابیل بین آنها جنگ در گرفت و یک برادری برادر دیگر را کشت .گویی در آسمان بسته شد ،الهامات خیر اصلاً قطع شد و بشر نافرمانیاش بالا گرفت و نفوذ اهریمن زیاد شد ،قدرت در جسمیت تحت فرمان نیروهای مخرب قرار گرفت و برای بشر سعی کردند انواع و اقسام لذتهای زودگذر را برایشان فراهم کردند .در این شرایط الهامات خیر ،کم القاء میشد اگر دانش نداشت ،پول نداشت شکست حتمی بود .
طوری بود که انگار شیاطین در قلمرو خداوند شورش کردهاند ،در این شرایط که اوضاع و احوال خیلی خراب شد اهریمن انگشتش را به طرف مهلکترین نشانه رفت .جادوی هفت رنگ یعنی خمر ،پرده
پوشش .یعنی آنچه که روی اندیشه ،عقل و شخصیت انسان را بپوشاند خمر تلقی میگردد .
این نکته خیلی قشنگ است اینجا :قوانین الهی به انسان میگویند اگر اعمال نیک انجام بدهی میروی به بهشت ،اگر اعمال بد انجام بدهی میروی به جهنم این ظاهرش است ما به ظاهر کاری نداریم .مطلب مهمی که وجود دارد :اجرای قوانین شرایطی را به وجود بیاورد تا انسان بتواند به زیستنش ادامه بدهد .وقتی در جامعه ای کم فروشی نباشد ،دزدی نباشد ،دروغگویی نباشد و...انسان در بهترین شرایط به زیستنش ادامه میدهد .پس قوتنین الهی ،اگر از آخرت بگذریم مهمترین شرایط را به وجود میاورند که ما بتوانیم در بهترین شرایط زندگی بکنیم .پس قوانین خیلی مهماند .
در وادی یازده چشمههای جوشان ورودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند ،یعنی به هدف میرسند .چون مبدأش آنجاست ،خدایش آنجاست .مبدأ همه حیوانات و جانوران و...
همان طور که آنها به بحر و اقیانوس میرسند ،انسان هم همانند آنهاست .اگر از وادی 1 تا 11 را انجام داده باشیم یا تبدیل به چشمه جوشان و رود خروشان شدیم یا در حال تبدیل هستیم ،البته با تلاش خودمان .
یک چشمه جوشان بایستی دو ویژگی داشته باشد ،انسان هم باید همان ویژگی را داشته باشد :1- منابع آب ذخیرهشده 2- اختلاف ارتفاع یا اختلاف پتانسیل (اختلاف سطح ).انسان هم باید منابع اطلاعاتی و آگاهی داشته باشد .تمام بدبختیهای انسان از جهل اوست .انرژی پتانسیل مربوط به اختلاف ارتفاع است .
اختلاف پتانسیل درونی و بیرونی :اگر انسان در آن جایگاهی که از درون وجود دارد به یک مرحله بیرونی تغییر کند گویی اختلاف ارتفاع برایش به وجود آمد .مانند شخصی که دیپلم میگیرد باعث ایجاد انرژی میشود .الله سریع الحساب به همین دلیل میگویند .خداوند سریع پاداش حسابها را میدهد .
خدمت داوطلبانه یعنی تغییر جایگاه ،حتی اگر شستن زمین باشد زیرا دیگران برایش ارزش قائلاند زیرا او داوطلبانه خدمت میکند .بنابراین اگر بخواهیم چشمه جوشان باشیم باید دائماً حرکت کنیم ،دائماً این اختلاف درونی و بیرونی را به وجود بیاوریم چون همه چیز در حرکت است .ما انرژی منفی نداریم ،انرژی در جهت منفی استفاده میکنیم به آن میگوییم انرژی منفی ،در جهت مثبت استفاده کنیم میگوییم انرژی مثبت .چیزی که خیلی مهم است که بعضی انسانها آن را درک کردهاند و بعضی درک نکردهاند و آن این است که اصولاً انسان موجودی است کمال گرا به هر چیزی که برسیم باز چیزی بالای دستمان است چه از نظر مادی چه از نظر معنوی .هر نقطهای را پیدا کنیم باز یک نقطه دیگری هست .در علم هم همین طور است .در مرحله بیماری نمیتوانیم بگوییم انسان در این بیماری به مرحله کمال لازم رسید و همه چیز را در مورد این بیماری میدان و این چیزی را که ما پیدا کردیم تا قیامت همین است ، نه اینطور نیست ،بالای آن چیز دیگری وجود دارد .
آینده مهم است ما برای آینده تلاش میکنیم ولی منظور من از این نکته این است که زمانی که باید زندگی بکنیم ،زمان حال را نابود نکنیم .من به عشق چیزی که در آینده برسم به قلل رفیع انسانی یا در بهشت برین قرار بگیریم یا انسان خیلی بالایی بشوم این خوب است ،اما نه به این امید که تمام زندگی خودمان را نابود کنیم و برای زندگی حالمان هیچ ارزشی و اهمیتی قائل نیستیم و در مقابل خداوند میایستیم و گله و شکایت داریم .همه انسانها را تشبیه میکند به چشمه جوشان ورود خروشان .همه چه با تفکر ،چه بیتفکر ،گویی مانند چشمه آب عمل میکند .
این چشمه چگونه است ؟بستگی به نفس شخص دارد ،بستگی به مراتب نفس شخص دارد ،در نفس اماره است ،لوامه است ،یا مطمئنه است .چرا خداوند نیروهای منفی را به وجود آورد ؟برای اینکه خداوند وجود نیروهای منفی و ظلمت را برای ایجاد نیرو و پتانسیل به عنوان نیروی مکمل لازم دانسته و هر کسی و یا هر نفسی خود اختیار کامل دارد تا انتخاب کند .
با سپاس همسفر افشار
منبع : وبلاگ نمایندگی قزوین
- تعداد بازدید از این مطلب :
18365