مثالی که راجع ماه رمضان به ذهنم میرسد فردی است که یک ماشین شخصی در اختیار دارد و هرزمان که میخواهد میتواند تا هر جا که میخواهد برود و طرح زوج و فرد هم ندارد . اتفاقی که می افتد این است که ؛ در ماه مبارک رمضان باید ماشین خود را بدست مکانیک بسپرد تا سرویس شود . در این زمان شخص مجبور شود با اتوبوس یا تاکسی و یا با پای پیاده به کارهای خود رسیدگی کند و قطعاً مقداری در مضیقه قرار گرفته و راحتی گذشته را نخواهد داشت که هر کجا دوست دارد بود اما این نوید را برای او دارد که وقتی اتومبیلش تعمیر شد ، دوباره مانند گذشته میتواند از آن استفاده کند . اتومبیل ، جسم ماست و ما باید دراین مدت آن را در اختیار مکانیک قرار دهیم و عملاً از اختیار ما خارج میشود . زمانی که انسان میخواهد کاری را انجام دهد و یا درس بخواند ، علاقه دارد که چیزی بنوشد و بخورد اما در آن شرایط اجازه انجام آن را ندارد و در واقع ؛ آن ماشین در اختیارش نیست و کاملاً سختی آن را حس میکند که میبایست یک مسیر را پیاده طی کند اما در آن خیر زیادی نهفته است و درمان در روش DST نیز از دل ماه رمضان به وجود آمد .
همان طور که میدانید و در آموزشهای کنگره هم آمده است ؛ هنر نیروهای بازدارنده در انسان این است که شناخته نشود و اگر شناخته شود ، کار بسیار راحت است یعنی ؛ اگر دست او رو شود و بداند در کدام قسمت مشکل دارد قضیه کلی فرق میکند و کار او راحت میشود. هنر نیروی بازدارنده یکی این است که ؛ حس انسان را آلوده کند . نیروهای منفی یک کار بیشتر انجام نمیدهند و آن هم خراب کردن حس است . ممکن است از هزار روش مختلف انجام دهند اما در کار خود استاد هستند . هنر دیگر آنها این است که پنهان بمانند و کسی متوجه آنها نشود . این دو در کنار هم باعث میشود که قدرت زیادی داشته باشند .
بهترین کاری که در این مورد میشود انجام داد این است که هرگز در مورد آموزشهای پالایش ، انسان تدافعی برخورد نکند . چون این عامل آنها را نسبت به آن اندیشهای که دارند قوی تر و پایدارتر میکند . چه بسا خلق و خوش انسان و رفتار او در مورد موضوعی که دیگران کاملاً با آن مخالف هستند و یا حتی به جنگ شما میآیند ، میتواند آنقدر اثرگذار باشد که شخص را بیدار کند و در او تغییر ایجاد کند .
مهمتر از انجام دادن کارهای شایسته ، نوع نگاه انسان خیلی مهم است و شاید اهمیت آن اگر بیشتر نباشد ، کمتر نیست . پس خلق خوش داشتن و احترام گذاشتن به فرد باعث میشود که در آن شخص نقطه تفکر به وجود بیاید . علت آن هم کاملاً مشخص است و آن اینکه ؛ خداوند بالاترین چیزی که به انسان داد ، اختیار او بود . اگر رفتار من طوری باشد که اختیار فرد را نادیده بگیرم ، ناخودآگاه در آن شخص دافعه به وجود میآید . وقتی هم دافعه به وجود آمد ، همه چیز خراب میشود چون بایستی جاذبه وجود داشته باشد و باید شاگرد بیاید و سر کلاس بنشیند تا مراحل بعدی پیش بیاید . اگر قبل از زمانی که زمانی که شاگرد وارد کلاس شود ، معلم کاری کند که شاگرد دیگر به کلاس نیاید و فرار کند ، حتی اگر معلم بهترین مطالب دنیا را هم در اختیار داشته باشد ، نمیتواند چیزی به شاگرد خود یاد دهد . در واقع ؛ حُسن خلق یکی از پایهترین چیزهایی است که باید روی آن کار کنیم . این موضوع به این معنی نیست که باید همیشه محبت و جاذبه داشته باشیم . اگر لازم بود باید جدیت و قاطعیت هم داشته باشیم اما باید حُسن خلق مقدم باشد
واقعیت این است که هر انسانی در زندگی میتواند مانند یک درخت باشد . همان طور که میدانید ؛ درخت بخشهای مختلفی دارد و یک انسان اگر انسان خوبی باشد ، میتواند همانند یک درخت باشد و اگر نباشد ، مانند یک درخت خاصیت نخواهد داشت . همان طور که آقای مهندس در سی دیهای خود صحبت میفرمایند : درخت با کمترین چیزها بهترین محصولات را میدهد اما انسان ممکن است کاملاً برعکس این قضیه عمل کند .
بخش مهم یک درخت ، ریشههای آن است . ریشههای درخت انرژی و مواد معدنی و املاح را از خاک گرفته و درخت را در خاک نگه میدارند و اگر طوفان شود ، چیزی که درخت را در خاک نگه می دارد ، ریشههای آن درخت میباشد . پس علاوه براینکه ؛ مواد معدنی و املاح را از زمین میگیرد ، اگر طوفان و مشکلی هم به وجود بیاید ، ریشهها هستند که درخت را نگه میدارند نه برگهای آن درخت .
محکمترین شاخههای درخت ، خانواده است . درست است که محبت صوری و قراردادی نیست و ممکن است افرادی در یک خانواده باشند که میان آنها پیوند محبت جاری نباشد اما اصولاً و در خیلی از موارد ، این خانواده است که بنیانها را به وجود میآورد . شما اگر نگاه کنید میبینید که کوچکترین بخش یک سیستم اجتماعی ، خانواده است و این خانواده است که شرایط را فراهم کرده و فرزندان خود را پرورش داده و به آنها سرپناه و امید و انگیزه میدهد . : ریشههای هر انسانی در بیشترین مواقع ؛ خانواده و یا خویشان فرد میباشند چراکه ممکن است یک نفر باشد که خانواده نداشته باشد و یک خویشاوندی داشته باشد که با او پیوند محبت نیرومندی را به وجود آوردهاند .
این مسئله به ما کمک میکند تا ببینیم زمانی که انرژی اصلی و حیاتی (آن املاحی که از طریق خانواده دریافت میکنیم) چگونه است. املاح همانند مواد اولیه یک کارخانه میماند که ریشههای آن درخت این مواد اولیه را برای کارخانه فراهم میکنند . پس کسانی که با آنها پیوند خیلی بنیادی داریم ، مواد اولیه را برای ما تأمین میکنند .
مسلّم است زمانی که یک پدر سالها درگیر اعتیاد است ، همانند یک کالبد منجمد میباشد چراکه بیماری اعتیاد انسان را منجمد میکند . وقتی انسان منجمد شد ، شاید نیازهای مادی را برای فرزند خردسالش فراهم کند و بر فرض او را به مهدکودک ببرد و برای او اسباببازی خریده و یا او را به رستوران ببرد اما اگر هم بخواهد انجام دهد ، چون منجمد است ، خیلی از چیزهائی که یک پدر معمولی میتواند به فرزندش منتقل کند ، نمیتواند منتقل کند یعنی ؛ قادر نیست این کار را انجام دهد چون منجمد شده است .
همه چیز یک صور آشکار دارد و یک صور پنهان و خیلی از کارهائی که ما انجام میدهیم ازجمله ؛ خرید لباس و غذا و میوه ، یک صور آشکار دارد و یک صور پنهان . صور پنهان قضیه که قابلرؤیت نیست ، آسیب بیشتری خواهد دید و آن فرزندی که در آن خانواده به دنیا آمده و در حال رشد است ، مانند گیاهی است که به تابش پدرومادر خود احتیاج دارد . وقتی پدر و یا مادر او منجمد هستند ، به جای آفتاب به او مهتاب میتابد و مانند گل شب بو میشود و خیلی از خواصی که یک بچه عادی دارد ، او ندارد و نباید هم داشته باشد چراکه از آن نور برخوردار نبوده است .
حال که ما در کنگره به درمان میرسیم و حالمان خوب میشود ، آن فرزند و آن خانواده که سالهای سال از آن تابش محروم بوده ، اکنون هم نباید محرومیت باشد و تمام توجه فرد رهاشده ، متوجه کنگره و لژیون و دوستان خود باشد و این کار درستی نیست . نتیجه آن این میشود که ؛ (در صورت رعایت نکردن تعادل لازم) ، باز آن درخت دچار مشکلات عدیده میشود . آن بنیان خانواده است که میتواند انسان را حفظ کند. بنابراین ؛ میبایست قدر و بهای این را در نظر بگیریم که بعد از رهایی و درمان ، یکی از مهمترین کارهائی که میبایست انجام دهیم این است که ؛ علاوه بر زمانی که برای خود میگذاریم ، باید بخشی را برای احیای خانواده گذاشته و خانواده را به حالت تعادل بازگردانیم .
منبع : وبلاگ نمایندگی قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
13892