خط سوم
نامه:مقام و ارزش یک راهنما را بیان میکند. وقتی یک آدم معتاد را از ظلمت رها میکنی و یک نفس را احیا میکنی ،انگار تمام نفسها یا انسانها را نجات دادهای و بر عکس هم همین طور.ای عزیز ای راهنما و کمک راهنما،روزت مبارک. کاری که شما انجام میدهید خیلی باارزش است و بدون عیب باید عمل کنید و بدانید در چه جایگاهی قرار دارید و اگر این کار را درست انجام دهید با هیچ قیمتی آن را نمیتوانید ارزش گزاری کنید. امکان دارد اثرش و ارزشش را نبینید و اگر ارزش آن را ندانید و اسیر بازیهای کودکانه بشوید و دچار خودخواهی و نشان دادن خودت باشی و شروع کنی پشت دیگران حرف زدن و این و آن را به جان هم انداختن، به شما خسارت وارد خواهد شد که هزاران هزار سال قادر به جبران خسارت آن نخواهید شد.
اگر وارد مسائل دیگر بشوید و گرفتار یکسری مسائل شوید و انرژی را از روی خود بردارید ضرری را متحمل خواهید شد که این هزاران هزار سال را شما نمیفهمید. یک شرایط خاص و بسیار عالی از روز الست تا کنون به دست شما افتاده که برای هر کسی پیش نمیآید. اجازه این حرکت را به شما دادهاند که یک شرایطی برای شما ایجاد بشود که خدمت را ارائه بدهید. اگر استفاده کردی که کردی، اگر استفاده نکردی دیگر واویلا است و حالا حالاها نمیتوانی به دست آوری. برای مسافرهای سفر اول هم همین است. چنین امکاناتی برایشان ایجاد شده است اگر استفاده کردند بردهاند و اگر استفاده نکنند، هزاران هزار سال به اعماق تاریکیها خواهند رفت و هر چه سفر اولی اشتباه کند،50ضربه شلاق دارد.اگر سفر دومی باشد 100ضربه شلاق دارد، کمک راهنما باشد 500ضربه شلاق دارد، راهنما باشد 1000ضربه شلاق دارد و هرچه بالاتر رفته باشی ، وقتی بیفتی بیشتر استخوانت خورد میشود .پس کاری را بکنید که فرمان است و شما هم از کسانی که در کنگره خدمت میکنند یک تشکر کنید حداقل زبانی......
(مطلبی از اتاق تایم نت)
این جوجه عقابها روزی به پرواز در خواهند آمد که برای ما هم آزادی آنها شادیآور است. وقتی میآیند به رهایی میرسند تبدیل میشوند به جوجه عقاب، البته اگر روی برنامه باشند و درست اجرا کنند. اگر غیر آن باشد تبدیل به جوجه لاشخور میشوند. همانگونه که داستان باید جذاب باشد، نتیجهگیری بشود ارزشش دو چندان میشود. اگر آفرینش را به اعداد نشان میدهند پس کل مطالب در حلقهها و تمام هستی با ریاضیات محاسبه میگردد و اعداد معنای گوناگونی مییابد.شما اگر تمام خلقت را در نظر بگیرید بر مبنای ریاضیات محاسبه میشود و از یک قانون بسیار دقیق و یک فرمول خاص پیروی میکند. مثلاً ضریب جاذبه9/8است و همه جا همین است و سرمای صفر کلوین منفی 270است و دیگر از این درجه پایین تر نداریم. اگر یک درجه پایین تر برود تمام سیستم کاملاً به هم میریزد .گرمای زمین هم روی یک درجه معین است و اگر بالاتر برود همه چیز به هم میریزد.همهی فصول روی نظم عدد خاصی است. تمام جهانها بر مبنای ریاضی آسمانی است ماه که دور خورشید میچرخد دارای یک عدد دقیق و ثابت ریاضی خاصی است و غیره.
همه چیز بر مبنای اعداد است و اعداد معنای گوناگونی دارد و از روز الست تا کنون تمام زندگی ما و انسان مانند اعداد است. همانگونه که اعداد به پایان نمیرسد زندگی انسان هم به پایان نمیرسد و برای انسان چیزی به نام مرگ وجود ندارد و مرگ به صورت ظاهر اتفاق میافتد و این کالبد و جسم را از دست میدهد ولی حیات ادامه دارد و حیات متوقف نمیشود و همیشه در حال حرکت و تغییر شکل و تغییر وضعیت دیگر است. حالا هر کدام یک عدد داریم .هر دفعه که تغییر شکل صورت میگیرد و یک جسم را از دست میدهد یک عدد به آن اضافه میشود .همان طور که اعداد به پایان نمیرسد زندگی هم به پایان نمیرسد.
از اینکه حکایت پیشگامان باز گو میگردد برای نوشتن بیانگر حیات و حیاتها و اعداد است. توی کتاب و نوشتههایی که بعداً خواهد آمد مسئله پیشگامان را مطرح میکند .اول بر روی کره زمین پیشگامان آمدند که وضعیت را بررسی کردند که آیا قابل سکونت است. بعد از پیشگامان پیش قراولان آمدند و بعد حیات انسانها و بعد ادیان وارد این مرحله شدند وهمه بیانگر اعداد و حیاتهای متعدد هستند. شما و دوستان در حلقهای به طوری که نظم خاصی پیدا مینمایید درباره کنگره صحبت میکنید از لحاظ مشترکات فقط بیماری نیست و فقط این نیست که معتاد شدهای و این شما را دور هم جمع کرده است. این یکی از مسائلی است خیلی پایدار تر و ریشهدار تر از این حرفهاست .
این ذرات مثبتی هستند برای پرداخت بدهکاری خود و دریافت پاداش از سوی یزدان و اینان برای ادامه و یافتن جایگاه خود به این گروه میآیند و ماندگاران تبدیل به عقابان تیزپرواز میشوند که در ادامه پایههای استواری برای این گروه سرافراز و سر به دار میشوند.این داستان در کتاب عقاب سفید نوشته میشود. من و دیگران این حرکت را بسیار حیرتانگیز میدانیم. مهم نیست که بعضیها این مسائل حیرتانگیز را بپذیرند یا نپذیرند، بلکه این حیاتها و جهانها خواهند بود. به هر حال حقیقت وجود دارد چه دیده بشویم چه دیده نشویم.
میدانید چرا عقاب را به عنوان سمبل انتخاب میکنند؟ چون عقاب از تفکر بالایی برخوردار است. عقاب را نمیتوان به آسانی شکار کرد ، مگر با مکر و کلک انسان به هر صورت نشان عقاب خیلی باارزش است ونشان از فر ایزدی دارد. اگر دیده بشود که یک عقاب شکار شده است فقط یک علت دارد و آن بیمار بودنش است.چرا که بیماری و ناخوشی تفکر را زائل میکند و نبود آن سبب به هم خوردن سیستم جسم آن میگردد و دیگر جهت را نمییابد. وقتی بیمار شوی دچار بیتعادلی میشوی و دیگر راه را از چاه تشخیص نخواهی داد. وقتی من نشان عقاب سفید و عنوانش را داشتم ، به این مطلب آگاهی نداشتم و بیماری اعتیاد باعث شد این عنوان را از من پس بگیرند.
وقتی درخت نخلی بالا میرود اگر از آن مراقبت نشود آن درخت خشک میشود. پس بیماری او بیماری و با و حصبه و فقط جسمی نبود که عنوان را از او پس بگیرند.چون در این شرایط عنوان را پس نمیگیرند. عنوان را وقتی پس میگیرند که مربوط به بیماری اعتیاد باشد. اما دوره دیگر حیات عنوان را پیدا کردم. وقتی در مرحله بعدی به این درجه رسیدم ،عقابی از سنگ به نشان تهور ساختند.
حرفی که میخواهم بگویم این است که هرچه جلوتر میرویم به پاک نمودن خویش میرسیم و مشکلات مطالب خود را پیدا میکنیم.وقتی ادامه دادیم یواشیواش بسیاری از مطالب که ساده به نظر میرسد باعث میشود که موضوعات دیگری باز شود.این تکامل در حال حرکت است.برای چه در حرکت است؟برای اینکه ناقص است.خیال نکنید تکامل به مرحله اعلای خود رسیده است و انسان به آن نقطه تعیینشده رسیده است. خدا هم روی این مسئله دارد کار میکند.
اگر تکامل کامل شده بود دیگر جستجو ادامه نداشت .این بزرگترین نشان ناقص بودنش است که دارد میرود به طرف اینکه کامل بشود.ما همه ناقص هستیم چون ناقص هستیم داریم کامل میشویم. اگر کامل بودیم کار ما تمام میشد و کار دیگر را باید شروع میکردیم. جوجه عقابها هم ناقص هستند و دارند خودشان را کامل میکنند. بازی قشنگی است و هر چیزی را که پیدا میکنیم در جدیدی پیدا میشود.این نیست که چیزی را پیدا بکنیم و بگوییم تمام شد.ده تا مطلب را میفهمیم و در ده تا اتاق را باز میکنیم میرویم توی اتاق میبینیم 5تا ذر دیگر مانده است.یعنی هر چه را حل میکنیم و جلو میرویم باز مطالبی باز میشود و ذرهذره افزایش پیدا میکند.مقدار دانستههایمان خیلی کم است ولی مقدار ندانستههایمان مشخص نیست و پایان و انتها ندارد و معلوم نیست کجا است.
موجودات متعدد هستند.صحبت کردن یک خط است ،عمل کردن خط دیگری. آنگاه که آنچه صحبت کردیم و اجرا کردیم وارد خط سوم که فرمان عقل است میشویم ،یعنی بعد سوم و مثلث کامل میشود.تصاویری که مربوط به گذشته باشد و مربوط به قرون قبل باشد و وقایعی که در گذشته در سطح زمین اتفاق افتاده باشد در آرشیو بایگانی هستند.خود کل کائنات هم آرشیو دارد و قابل دسترسی است ولی نه برای همه، اگر بشر به آن مرحله برسد میتواند طبق قانون و فرمان به آرشیو دسترسی پیدا کند.
فرض کنید عدهای دارند نیایش میکنند یک مرتبه از آسمان بلایی نازل میشود و انسانها از هم جدا میشوند. ممکن است جسمها از هم جداشده و از بین بروند ولی در حلقههای بعدی و کالبدهای بعدی روحشان در آنجا وجود دارد.(ذرات منظور انسانها است) وقتی که حقیقت را پیدا بکنیم در کنار هم بودن اهورایی میشود و فرصت پالایش را پیدا میکنیم و به حلقههای بالاتر راه پیدا میکنیم. وقتی به مقام بالایی راه پیدا کنیم از مقولات زشت دور میشویم و دور هم جمع شدن یعنی اهورایی شدن ،یعنی ید واحده.
به پاکی سبزهها و دشتها جوان و شاداب باشید.
منبع : وبلاگ همسفر ناهید
- تعداد بازدید از این مطلب :
7798