به امید پروردگار توانا ما نیز به کاوشهای خود ادامه میدهیم در بخش تکنولوژی و پیشرفت به مرحله بسیار باارزش رسیدهایم و در آینده بشر میتواند مسائل دنیای خود را به مراتب بسیار آسان حل نماید .
انسان به یک مقام یا منصبی یا یک جایگاهی که میرسند این نیست که کار عجیب و غریبی کنند یا زندگیشان عجیب و غریب شود و کارهای عجیب و غریب کنند آنهایی که این کار را میکنند حالشان خوب نیست یا به عمق مسئله یا کنه مسئله پی نبرند . درخت هر چی بارش بیشتر است سرش پایین تراست ، مهم نیست انسان چه کار میکند ، چه شغلی دارد . مهم آن است که اون شغلی را که انجام میدهد به بهترین وجه ممکن انجام دهد . ممکن یک نفر جراح باشد یا یک نفر باغبان باشد . ممکن جراح در کارش موفق نباشد و به بدترین وجه ممکن جراحی خود را انجام بده و مثلاً باعث تخریب انسانها شود و ممکن یک باغبان بهترین کار را ارائه بدهد . خیلی خوب به درختها برسد و دستور آنها را خوب مراقبت کند و یک نفر نانوا باشد و بهترین نان را ارائه بدهد
مهم نیست ما در کنگره در چه قسمت باشیم . مهم این است که ما چگونه خدمات خود را ارائه میدهیم . انسانها همین طور ، مهم نیست که چه شغل و چه سمتی دارند . اینکه اون مسئولیت و اون کار را خوب انجام میدهد یا انجام نمیدهند . این مهم که به بهترین شکل ممکن انجام بدهید .
بعضی اوقات نه حتی یک جزئیترین کار را نمیتوانیم انجام بدهیم بنابراین مهم اینکه هر شغل و جایگاهی هستیم آن کار را به بهترین شکل ممکن انجام بدهیم و مهم اون مقدماتی که میخواهیم ارائه بدهیم به نحو ممکن ارائه شود . ما در کنگره در هر قسمتی که هستیم ، باید اون خدمات را خوب ارائه بدهیم . اگر یک سفر اولی هستیم مرتب و منظم باشیم . مهم این نیست که ما استاد باشیم . اگر یک شاگرد بایستی یک شاگرد ساعی و مرتب باشیم و منظم باشیم . یک شاگرد مرتب و منظم ، ارزشش صد برابر یک استاد نامنظم و بیادب و بههمریخته است .
بامید پروردگار توانا ما نیز به کاوشهای خود ادامه میدهیم در بخش تکنولوژی و پیشرفت به مرحله بسیار باارزش رسیدهایم و در آینده بشر میتواند مسائل دنیای خود را به مراتب بسیار آسان حل نماید .
اما موضوعی که قابلبحث و بررسی است کاوش در این قسمت کار بسیار کند از بعد مادی پیش میرود .بررسی روی انسان است البته در قسمت تکنولوژی پیشرفتهایی نمودهاند . اما برای سیستم داخل ( درونی ) که قابلمشاهده نیست موفق نبودند ( درون منظور درون انسان ) چندان موفق نبودهاند . به همین سبب در تشخیص دچار اشتباهات بسیاری شدهاند و این تشخیصهای نادرست و غلط در حیاتهای گوناگون انها اثرات نامطلوبی گذاشته و شما اغلب مشاهده میکنید که اشخاص به ظاهر سالم در بین انسانهای سالم زندگی میکنند . و اشتباهات آنها سبب بروز مشکلات جبرانناپذیری بر روی دیگران میشود که البته عدم موفقیت میتواند هم در مورد درون و گاهی اوقات میتوانیم در قسمت فیزیولوژی هم بکار ببریم . به همین سبب در تشخیص دچار اشتباهات بسیاری شدهاند یکی از مهمترین مسائل که بشر در قسمت پزشکی و روانپزشکی دچار اشتباهاتی شده است قسمت انسان هست توی قسمت روان و حتی فیزیولوژی هست . همانطوری که استاد گفت ما در قسمت تکنولوژی خیلی پیشرفت کردهایم . و در طب در قسمتهایی پیشرفتهای شایانی کردهایم و شاهکار است و در بعضی قسمتها استپ هستیم و هیچی پیش نرفتیم و هیچ نمیدانیم و حتی یک قدم هم جلو نرفتیم از جمله مسئله اعتیاد ، برای درمان اعتیاد یک ذره جلو نرفتند و اصلاً بیماری اعتیاد را در سطح کلی تشخیص ندادهاند اینجاست که در تشخیص دچار اشتباه شدهاند و به همین دلیل در سطح گیتی ، میبینیم میگویند که اعتیاد درمان ندارد و اعتقاد کامل دارند و در سطح کل گیتی اصلاً نمیدانند که چی را میخواهد درمان کنند و چی را باید درمان کنند .. پزشک و روانپزشک و ریکاوری هست و دارو میدهد و همه کار میکنند ولی اون گره اون نقطه هدف کجاست کجا میخواهند فرود بیایند و کجا به نتیجه برسند اون نامشخص است
تا قبل از کنگره نامشخص است ولی جهان خیلی پهناور است وقتی میخواهی از یک نقطه شروع کنی و به جهان برسی زمان خیلی میبرد . بنابراین تفکرات دیگری میکردند و درمانهای دیگری میکردند و ما آمدیم مطرح کردیم و گفتیم اعتیاد یعنی عدم تعادل سیستم بیوشیمی ( نوروترانسمیتر ها ) که ما میآییم نرو ترانسمیتر ها را برمیگردانیم به حالت ترمیم به تعادل میرسانیم و بیماری اعتیاد گم میشود و اصلاً مسئله نیست و اصلاً برای جهانیان و متخصصان قابل باور نیست که یکی اعتیاد داشته و اعتیاد را ترک کرده و هروئینی بوده و ترک کرده و هروئین در دستش باشد بلرزد و عرق نکند . یکی از بچههای گروه دیگر آمد پیش من که مصرفش تریاک بود و 12 سال رهایی داشت و داشتیم صحبت میکردیم و من شربت تریاک را از روی میز برداشتم و به او نشان دادم و گفتم ما از اپیوم و اپیوم تینکچر برای درمان استفاده میکنیم و او بلند شد و عرق کرد و کت خود را بیرون در آورد اون جوان تقصیر ندارد . در تشخیص دچار اشتباه شدهاند که اگر این مواد را قطع کند این مسئله حل است و دچار یک سری مشکلات شده است که اینها همه تئوری X است که مشخصشده . مهمترین مسئله اول تشخیص است .
ما هر چیزی را باید اول تشخیص بدهیم تا زمانی که تشخیص نداده باشیم کاری نمیتوانیم بکنیم شاید بگوییم 98 یا 99 % تشخیص است یک درصد درمان است و اول در هر چیزی تشخیص است مثلاً در یک سازمان اطلاعاتی مثل پنتاگون یا کارگب و.... اخبار درز کند بیرون ، از یک قسمت یا کارمند اطلاعات درز میکند بیرون ، مهمترین قسمت که تشخیص بدهیم که چه کسی ، 99 % تشخیص این است کی خبرها را بیرون میبرد وقتی تشخیص دادیم دیگر مسئله حل است توی بیماری هم این توی اعتیاد هم 99 % تشخیص است .
فرد مصرفکننده زمانی که قطع میکند مواد را سرفه و عطسه و انزال سریع دارد و یک فرد شیشهای موقعی که قطع میکند 3 شبانهروز میخواهد ؟ اینها همه چراها ست . چون مواد می کشد و در حال نمیکشد . باید یک پاسخ عملی و کاملاً روشن و مشخص در حدود این قضیه بدهیم حال این اشتباهات ببینیم باعث چه وقایعی میشود و چه جوری روی دیگران اثر میگذارد . چقدر انسانها در اثر عدم تشخیص دچار مشکل میشوند و مرتب میروند در سطح اینها ترک میکنند و مرتب میروند دوباره مصرف میکنند . و هر کسی میآید یک مدل جور با جور و گوناگون ارائه میدهید.
یکی میگوید اینها را بگیریم بکنیم توی یک کمپ ، و دیگری میگوید اینها را که وضعشان خوب است بیاوریم توی یک باغ و اتاق و پیکنیک و استخر و سونا و .... را انجام بدهیم که خوب شود و این تشخیص غلط است و آنها از دیدگاه خودشان خیال میکنند که اگر شخص مصرفکننده در محیطهای مثل استخر ،سونا ، و فیلم نگاه کنند و ... قرار گرند آنها در آنجا مواد مصرف نمیکنند و این تشخیصها همه در مورد اعتیاد بود که همه غلط بود .معما چون حل گشت آسان شود .
حالا این قضیه هم در مورد سایر بیماریها هم صادق است . چندین سال میگوییم اعتیاد قابلدرمان ، دنیا میگوید قابلدرمان نیست ،( 6000 ) نفر نمونه درمان شده به تعادل رسیده . و این اشتباهات را در سایر بیماریها هم انجام دادیم و درگیرش هستیم بشر در روز از بیماریهای بسیار زیادی در رنج و عذاب است مثل H I V ، سرطان ، ایدز و مثل خیلی از بیماریهای دیگر ، اگر شما بدونید بیماریهای لا علاج چقدر است دود از کلهتان بلند میشود . اصلاً این بیماریهایی مثل سرطان رحم و سینه و .... چه اینها درمان ندارد اینها متوقف میکنند . کسی ادعای درمان ندارد یا به وسیله مواد شیمیایی سم خیلی قوی میزنند اون سلولهایی که از کنترل خارج شدند آنها را نابود میکنند و یا با اشعه
به وسیله یک دستگاهی که قیمت چندین میلیون یورو ( 30 یا 40 میلیون دلار ) اینها با اشعه اون قسمتهایی که سرطانی شده را بمب باران میکنند و از بین میبرند با هزینههای خیلی بالا ، اینها راه درمان نیست فقط مهار و متوقف کردن است همان طور که در اعتیاد ما میبینیم دچار مشکل هستیم با وجود اینکه خیلی از بیماریها را کشف کردیم در خیلی از بیماریها چه روحی ، روانی و فیزیکی ما دچار عدم تشخیص هستیم و تشخیص ندادیم ، هنوز به نقطه لازم نرسیدیم که ریشه این بیماری در چه قسمت است یا اگر بدانید که در کدام قسمت است نمیدانند چه جوری درمان میشود .
مثلاً برای لاغری نصف معده و روده کوچک را برمیدارند و بیمار چه بدبختیهایی دارد و زندگی او را نابود میکند و این عدم تشخیص است حالا تحقیقات علمی این جوری است که اگر گفت معده را برداریم خوب این شخص کمتر غذا جذب میکند و لاغر میشود و نصف روده را برمیداریم کمتر غذا جذب میشود و راحت میشود
باید یافتهها تغییر بکند تا یکسری از رنج بشر کم شود یکی از دانشها نشده است و باید بعضی از دانشها کشف شود – یک مقداری اعضای بدن مثل قلب و کلیه و ... اینها یکسری کارها خودشان انجام میدهند و یک مقداری از آنها را از مغز میگیرد .
پس تئوری مادرت فرضیهها چون بدن انسان به صورت فدرال اداره میشود یا حکومت مرکزی اداره میشود . کل سیستم بدن ما یکسری از کارها توی کلیه انجام میشود و یک سری از کار کلیه باید یک هماهنگی با قلب داشته باشد و یک هماهنگی با ریه داشته باشد ارتباط اینها با هم هست و خودشان یکسری اختیارات را دارند یا از مغز میآید . یک سری ارتباط حتی ما بین مثلاً کلیه باید با مثانه ارتباط داشته باشد یا با معده و روده ارتباط دارند .
اگر یک سیستم ایمنی فلج شود و سلول از کنترل خارج میشود یا سیستم ایمنی بدن برعلیه خودش وارد عمل می شود مسلم است ، آنجا تقصیر کیست؟ تقصیرحکومت مرکزی ، از حکومت مرکزی دستور عوضی و اشتباه میآید و الآن در بیماریها کاری با حکومت مرکزی ندارند میروند در قسمت مربوطه ،مثلاً مشکل کلیه را میروند توی خود کلیه و قلب را توی خود قلب حل میکنند . در صورتی مشکل کلیه توی مغز که همان تئوری ایکس است مغز با یک سری هورمون دستورات خودش را صادر میکند و به صورت شیمیایی یا الکتریکی یعنی وقتی میخواهد مغز سیستم کشور خود را اداره کند با دادن این مواد شیمیایی حرف میزند یا تمام قسمتها دینورفین ، اندروفین ، انکفالین و سروتونین میرود بالا یا پایین ، اینها باید بالانس باشند اگر بالانس نباشند ایجاد بحران و مشکلات میکنند .
بنابراین اگر بیاییم روی این سیستم مرکزی توجه کنیم . حکومت مرکزی بیماری را میتوانیم کنترل کنیم به یک نتایج بالایی میرسیم و این بیماریها قابلدرمان میباشد چون یک سری از این سیستم های مغز را ما شناختیم یک سری چیزها را شناختیم بنابراین در قسمت تشخیص درست ، تشخیص بدهیم صدها و هزارها بیماری که قابل علاج نیست قابلدرمان میشود .
پس اگر ما در تشخیص بیاییم روی تئوری فرضیه X عمل بکنیم نتایج بسیار درخشانی میگیریم و صدها بیماری قابلدرمان میشود ما در چندین بیماری موفق شدیم بزودی اطلاعات آن منتشر میشود . ما برای اینکه تشخیص بدهیم ،باید انسان را بشناسیم ، سیستم X یعنی شناخت انسان شناختی که قابل اندازهگیری است
در 20 سال آینده آزمایش نورترانسمیترها را میدهیم و به ما میگویند دوپامین پایین و سروتونین کم – آدرنالین. اسید کولین . گیرندهها ، و.... همه را میدهند و یک سری از بیماریها قابلدرمان میشود .یک سری تشخیص روی انسان است باید انسان را بشناسیم باید صور آشکار و صور پنهان را بشناسیم . تا صور پنهان انسان را نشناسیم توی روانپزشکی و روانشناسی هیچ قدمی نمیتوانیم برداریم و اگر قدمی برداریم موقتی و به صورت مسکن و به صور پنهان انسان باید برسیم ، به صور پنهان انسان بخواهیم برسیم ، باید به حسهای انسان برسیم باید به یک نقطه برسیم که جهان دیگر را قبول داشته باشیم ، باور کنیم ماوراء را قبول داشته باشیم همه اینها مهم اینها برای شناخت انسان مهم و در قسمت روانشناسی و روانپزشکی اصولاً مهم است و پارامترهای مهم و صد در صد مهم ، اگر تشخیص ندهیم نمیتوانیم معالجه کنیم بنابراین جهانهای دیگر خیلی برای ما مهم است که آیا جهانهای دیگر وجود دارد یا وجود ندارد .
آیا جهان پس از مرگ وجود دارد یا ندارد . چرا مهم ؟
برای اینکه اگر جهان پس از مرگ وجود داشته باشد ما بقاء داریم . اگر ما بقاء داریم یعنی ما دو قسمت هستیم اینها به این دلیل مهم ، خیلی هم مهم که ما یک قسمت یا دو قسمت باشیم ، یک قسمت مان این حیات یک قسمت مان اون جهان ، یک قسمت از خاک ، یک قسمت از عالم بالا ، یک قسمت ماده و یک قسمت ماوراء ماده پس خیلی مهم ، خیلی فرق میکند که بگوییم نه ما همین انسان هستیم و مادی و بعدش هم مرگ از بین میرویم و تمام شد و قبول نداریم بقیه را این خیلی مهم و به خاطر آن نمیتوانیم هیچ بیماری را درمان کنیم و در بیماریها یک قرص و شربت میدهیم و همین طور نگه میداریم .
بیماری کولیت که در رابطه با درمان آن به نتیجه رسیدیم یکی 30 سال و دومین 19 سال چون راه درمان پیدا شده بود ه و تشخیص درست در کنگره داده شده بود و قبلاً قابلدرمان نبود ، در روانپزشکی همینطوری است .
این مهم است که بفهمیم انسان دو قسمت ، یا یک قسمت. پس جهان پس از مرگ و جهانهای دیگر خیلی مهم است . اگر فکر نکردیم دلیلش همین است که هیچ موفقیتی در این زمینهها به دست نیاوردید . چون معاد قبول نداریم چون جهان دیگر را قبول نداریم اگر جهان پس از مرگ را قبول داشته باشیم صور پنهان خودمان را قبول داشتیم وقتی صور پنهان را قبول داشته باشیم ، ما دو بخش داریم ماده و فوق ماده پس ما دو بخشیم پنج حس ظاهر ، پنج حس باطن پس میرویم به اون دنیا و خواب میرویم پنج حس باطن ما کار میکند .
اسکیزوفرنی بیماری است که پنج حس ظاهرش تعطیل است و پنج حس درون کار میکند . پس خیلی مهم ، مثل تجدد نیست که ما بگوییم قبول داریم یا نداریم و غیرعلمی است شناخت باید اساسی و علمی باشد باید روی صورت مسئله ما بگنجد .اگر انسان دو بخشی بعد از مردن بقاء دارد باید در قسمت روانی روی انسان شناخت وجود داشته باشد چون جزو یافتههای مسئله است و بر مبنای آن میتوان درمان نمود و اگر اون را حذف کنیم هیچوقت به درمان نمیرسیم .
پس یک سری اعتقادات مهم، و برداشت ما از انسان غلط بوده و قسمت علمی آن را جدی نگرفتند و نشانه آن در قسمت روانپزشکی در برخی از بیماریهای لاعلاج و غیر قابلدرمان است . من گفتم ناخالصیها ممکن برای ما ایجاد ناراحتی کند یا بیماریهای ما در اثر ناخالصیهای ماست .
این یک قسمت مسئله است و تمام قضیه نیست چون در کتاب داریم که هر مصیبتی که به شما وارد میشود با دستهای خودمان یا به اذن خداوند ، اذن خداوند ممکن در یک بیماری حکمت و سری نهفته باشد و ما آنها را نمیدانیم و بگوییم هر کسی که مریض شده است به خاطر ناخالصی اوست که مریض شده .
ای تو آدم گناهکاری بودی تو چنین بودی که دچار بیماری شدی باید مسائل را این جوری نبینیم ، که خودش باعث ایجاد مسائل دیگری می شود و این محرز است که ناخالصیهای ما ، عصبانیت ما ، یا حسادتهای ما یا انسانها را نبخشیم و بخواهیم انتقام بگیریم و این کارها را بکنیم روی جسم کاملاً اثر میگذارد و جسم ما را تخریب میکند و از نظر علمی کاملاً شناخته شده است بیماریهای .. سایکوسوماتیک بیماریهای روانی و روحی و اندیشه که روی جسم اثر میگذارد ما باید برای اینکه بیماریها درمان شود ، امیدوار باشیم یک مقداری از کینه وسواس دستبرداریم آرام باشیم به صلح و آرامش بیشتری برسیم تا در جهت بیماری به ما کمک بیشتری بکند
من هیچ گاه منکر خدمات پزشکی نخواهم بود .
نویسنده : م-- باقری – حیدری
منبع : وبلاگ مسافر امیرحسین باقری
- تعداد بازدید از این مطلب :
10438