English Version
English

کارگاههای آموزشی کنگره60؛ با دستور جلسه «وادی هشتم و تأثیر آن روی من»

کارگاههای آموزشی کنگره60؛ با دستور جلسه «وادی هشتم و تأثیر آن روی من»

نگهبان : حسین جزایری استاد :بابک لطفی  دبیر :امیر سندی

روز پنجشنبه :1393/01/28در ساعت 17:30

با دستور جلسه : وادی هشتم و تاثیر آن روی من

 

سخنان استاد :

خیلی خوشحالم که توانستم امروز در خدمت شما باشم.در مورد دستور جلسه وادی هشتم( با حرکت راه نمایان می شود) باید بدانیم که پیش نیازهای حرکت چیست. پیش نیازهای حرکت کردن وادی های قبل از آن می باشد.به نظرمن ما هر مشکلی که داریم می توانیم در آموزش های کنگره آن را حل کنیم. من همیشه فکر می کردم که چرا حرکت در وادی هشتم آمده است،برای این که پیش نیازش شاید تفکر باشد یا این که قبل از حرکت باید مسوولیت آن کار را باید خودم بپذیرم، یا اینکه مشکلاتم را به خدا نسبت ندهم.

اما یک پیش نیازمهمی که در وادی هم به آن مستقیم اشاره شده بحث اختیار است، ما در وادی ها با مبحث اختیار آشنا می شویم. خداوند اختیار را به انسان که اشرف مخلوقات است داده است ولی ممکن است در جاهایی از این نعمت الهی درست استفاده نکنم. من تکه ای از وجود خداوند هستم و فر ایزدی دارم، به شرط این که از اختیار درست استفاده کنم. این که یک جا نشینم وبگویم هر چه پیش آید خوش آید، باید حرکت کنم، تفکر کنم و خودم را بشناسم.من شاید قبل از این که به کنگره بیایم دنبال خداشناسی بودم ولی در کنگره یاد گرفتم که باید اول خودم را بشناسم. اگر خودم را شناختم بعد می توانم خدا بشناسم.

 

درمان اعتیاد در کنگره یک چیز پیش پا افتاده است. چیزی که فراتر از درمان اعتیاد است این است که من بتوانم به انسانیت نزدیک ترشوم و بتوانم از حداکثر پتانسیل وجودی خودم استفاده کنم، جه در زندگی مادی و چه در زندگی معنوی وچه در رشد و ارتقاء سطح عمومی.حالا پیش شرط همه این ها این است که بعد از این که تفکر کردم حرکت کنم.

من چهارده سال اعتیاد داشتم وهیچ حرکتی برای درمان آن نمی کردم ومی گفتم که یک روزی خوب خواهم شد.این باور زمانی در آدم شکل می گیرد که من بتوانم آن تعلق خاطرهایی که به ضد ارزش ها، سکون ودر جا زدن دارم، بتوانم بندهایش را باز کنم.آن بندها می تواند ضد ارزشهایی که من با آن درگیرم باشد.

اگر من درحال سکون باشم چیزی را که از دست دادم گران بهاترین چیزی است که درکاینات وجود دارد وآن زمان است. زمانی برای رشد وارتقاء به من داده شده است ومن با عدم آگاهی آن را ازدست داده ام.

در این وادی به شیطان اشاره شده است ومن با خودم فکرمی کردم شیطان چیست؟ ما در آموزشهای دینی مان  یک سری تمثیل هایی آورده شده در رابطه با بهشت، جهنم، انسان و...من می آیم معنای واقعی این ها را فراموش می کنم و آن تمثیل را برای خودم بزرگ می کنم. آیا شیطان با شاخ و چنگال روی سر من ایستاده است، نه شیطان خود من هستم نیازی نیست که در بیرون دنبال شیطان بگردم شیطان را اول در وجود خودم باید پیدا کنم. جایی که نور نیست خود به خود تاریک می شود.وقتی که ایمان در درون من نباشد خود به خود شیطان وارد می شود.

 

یک سوال این است که من می خواهم حرکت کنم واز ضدارزش ها دوری کنم شیطان می آید و نمی گذارد من حرکت کنم. جوابش خیلی ساده است، این بخاطر این است که وقتی که من توی تاریکی ها هستم نیازی نیست که نیروهای بازدارنده بیایند و بخواهند که من را در تاریکی ها نگه دارند.ولی آن زمانی که من به سمت روشنایی ها حرکت می کنم، آن زمان است که نیروهای بازدارنده یا شیطان می خواهند مرا برگردانند به همان جایی که بودم.

یک بحث دیگری که در وادی به آن پرداخته شده بحث بازپرداخت بدهی است. درمورد بازپرداخت بدهی با دو مطلب روبرو می شویم که یکی جسم است ودیگری روان.ما در زندگی خیلی از فرصت ها را از دست داده ایم وبه خودمان و اطرافیان لطمه وارد کرده ایم،ما  اعتقاد داریم که خداوند می بخشد، این بخشش خداوند یعنی چه؟یعنی اینکه شمایی که کارهای ضدارزشی انجام نداده اید و کارما جمع کرده اید خدا شما را می بخشد ومنی هم که کارهای ضد ارزشی انجام داده ام و به اطرافیان آسیب رسانده ام وکارما جمع نکرده ام خدا مرا هم می بخشد. پس عدالت خدا چه می شود.زمانی که ما می گوییم خدا می بخشد یعنی این که خدا به ما فرصت می دهد که کارهایمان را جبران کنیم.

در رابطه با پرداخت بدهی دو مطلب داریم که یکی جسم و دیگری روان است، که ما در سفر اول با سفری که می کنیم اگر طبق اصول باشد و طبق دستورات راهنما حرکت کنیم، پرداخت بدهی خود را انجام داده ایم.در رابطه با پرداخت بدهی روانی  برای این که من بتوانم این بدهی را پرداخت کنم تنها دستاویزی که وجود دارد آموزش های کنگره است که باید به آن چنگ بزنم و سی دی های کنگره را گوش کنم و جهان بینی کنگره را فرا بگیرم تا بتوانم به قله روشنایی ها برسم.

در آخر وادی اشاره شده به پیمان، من که پیمان را اجرا می کنم وشال می گیرم این به این معنی نیست که دیگر کار ضد ارزشی از من سر نمی زند واین کار خیلی سختی است. من اگر پیمان وادی هشتم را اجرا کردم و اگر توانستم بیست درصد از پیمان را کاربردی کنم می توانم بگویم که آدم موفقی هستم. من پیمان را اجرا می کنم و فکر می کنم که دیگر هیچ کار ضد ارزشی ازمن سر نخواهد زد، نه این یک بهانه است. بهانه است برای این که من بتوانم با خدا ارتباط نزدیک تری داشته باشم، ویک فرصت داشته باشم تا بتوانم آدم بهتری شوم.

 

منبع: کنگره 60 نمایندگی مشهد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .