دهمین جلسه از دوره چهل و نهم سری کارگاههای آموزش جهانبینی کنگره 60 مورخ 93/01/27 با نگهبانی و استادی آقای مهندس دژاکام و دبیری همسفر مهری مصطفی با دستورجلسه " وادی هشتم و تأثیر آن روی من " رأس ساعت 16 آغاز به کار نمود .
سخنان استاد :
آقای مهندس ضمن اشارهای کوتاه به دستورجلسه هفتگی فرمودند :
دستورجلسه این هفته میگوید : " با حرکت راه نمایان میشود " یعنی ؛ تا زمانی که ما حرکت نکردیم ، همه چیز نامشخص است . اگر من بخواهم به چالوس بروم ، لازم نیست از هم اکنون تمام پیچ و خمهای جاده را محاسبه کنم چه اتفاقی خواهد افتاد . وقتی حرکت کنیم ، راه مشخص میشود و پیچها پشت سرهم طی شده و ما اصلاً متوجه نخواهیم شد . برای تمام موضوعات حیات هم چنین است . وقتی مشکلات و مسائلی وجود دارد ، کسانی که جستجو میکنند و حرکت میکنند ، راه را پیدا میکنند و ما اساس کار ما در کنگره هم بر همین امر است . اطلاعات اولیه فراهمشده و برنامهریزی شد ، بقیه حرکتها در طول مسیر مشخص شد و به اصطلاح ؛ " خود ره بگویدت که چون باید رفت " .
یکی از مسائلی که امروز میخواهم راجع به آن صحبت کنم ، این است که ؛ همان طور که گفتیم : در کنگره 60 باید مسئولیت در تمام قسمتها در چرخش باشد همان طور که مرزبانی و نگهبانی و دبیری در چرخش است و حتی راهنمایی هم تا 4 سال در چرخش است . وقتی کارها در چرخش است ، ویژگیهای خوبی دارد چراکه همه میخواهند خدمت کنند و این خدمت کردن ، به همه میرسد . اگر در قسمت OT کسی بخواهد به صورت دائم کار انجام دهد ، نمیشود و باید این فرصت را در اختیار دیگران هم قرار دهد . همه جا باید این کار را انجام دهیم و تا زمانی که این خدمتها به صورت چرخشی باشد ، هم خدمت به افراد متعدد میرسد و هم قضیه بسیار خوب است . وقتی کاری به صورت دائم در اختیار کسی باشد ، گویی آن کار به صورت سرقفلی درآمده است و دیگر جدا کردن آن شخص از این قضیه مشکل خواهد بود .
من در بعضی جاها مشاهده کردهام (که البته این مورد خیلی کم به وجود آمده) که ایجنت را عوض کردهایم و ایجنت قبلی کار ایجنت جدید را قبول نداشته است . باید یک فرهنگی را داشته باشیم و در این فرهنگ ، اگر یک مدت فردی خدمت میکند و عوض میشود ، این اتفاقات رخ ندهد . اگر خدمت از فردی گرفته میشود ، باید با نفر جدید با احترام برخورد کند . پس یکی از مسائلی که ما با آن مواجه هستیم ، در چرخش بودن کارهاست . حتی ایجنتی هم باید در چرخش باشد .
مسئلهای که اکنون در حال تمرین هستیم و هنوز به زیبایی آن حد را پیدا نکردهایم این است که ؛ در بعضی شعب ؛ ایجنت اختیار کامل به مرزبانها داده است و مانند راهنمای آنان است . راهنمایان خودشان تصمیمگیری کرده و برنامهریزی میکنند و کارهای خود را انجام میدهند اما در جایی هم اگر مرزبانان اصطلاحاً بخواهند آب بخورند ، باید از ایجنت اجازه بگیرند . یکی از مرزبانان نگهبان مرزبانان است . من هم اکنون مسئولیت ایجنتی آکادمی و پارک طالقانی را پذیرفتهام و در شادآباد هم رابط هستم تا نقاط قوت و ضعف آن را پیدا کنم .
اکنون در آکادمی در هر سه ماه که انتخابات میشود و نگهبان مرزبانان انتخاب میشود ، اگر نتوانم در جلسه شرکت کنم ، به نگهبان مرزبانان حوزه اختیارات میدهم که به جای بنده تصمیمگیری کند اما در خط و خطوط معین و کاری به آنها ندارم . خودشان تصمیمگیری میکنند و اگر مشکلی بود یا خطایی ، تذکر لازم را به آنها میدهم . ایجنت باید مثل یک راهنما باشد . مسئله دیگر اینکه ؛ ما چیزی به نام " کمیته مرزبانی یا کمیته انضباطی " نداریم از این پس ؛ به جای آن از واژه " لژیون " استفاده میکنیم (لژیون مرزبانی یا لژیون انضباطی) . اینها مسائلی هست که باید به آنها توجه شود تا این حد را پیدا کنیم .
ایشان در ادامه فرمودند :
اکنون در حدود 16 سال است که کار خود را در مسئله درمان اعتیاد آغاز کردهایم و سعی کردیم تمام کار ما منطبق بر مسائل علمی و بر مبنای دلیل و برهان باشد . نتیجه آن هم کاملاً گرفتیم . اعتقاد ما براین بود که ؛ در مقوله اعتیاد ؛ در سطح جهانی ، باید از نقطه صفر برنامهریزیشده و تعریف شود . بایستی تعریف شود که اعتیاد چه هست ؟ درمان آن چگونه است ؟ زمان درمان آن چقدر است ؟ آیا این روش درست است یا خیر ؟
شما نمیتوانید بگویید که من میخواهم به قم بروم و تمام راهها درست است . هرکسی یک راه را انتخاب میکند و تمام راهها درست نیست ! قم در 120 کیلومتری تهران است . شما اگر بخواهید به شمال بروید و سپس به سمت قم حرکت کنید ، شاید مدت زیادی طول بکشد تا به قم برسید . پس از تمام راهها نمیشود به قم رسید . راه زیاد است اما صراط مستقیم یکی است . بایستی دید که آیا آن راه به مقصد میرسد یا خیر . بنابراین ؛ این مسئله که چگونه هست و چه عملی را انجام میدهد ، باید تعریف شود . دلیل آن هم این است که اعتیاد از نظر جهانی ؛ قابلدرمان نیست و یک بیماری لاعلاج و مرموز و پیش رونده است و اصلاً قابلدرمان نیست ! بعضی میگویند که اعتیاد مانند بیماری فشارخون و قند است و باید آن را کنترل کرد و اعتقادی به درمان قطعی اعتیاد ندارند . ما برای همه چیز باید دلیل داشته باشیم و همین طوری نمیشود .
وقتی می گوییم : یک مسئله علمی است ، باید ثابت شود . ما یک علم محض داریم و یک علم تجربی . سیستم پزشکی و روانپزشکی ، تماماً بر مبنای تجربه استوار است و بر مبنای علم ریاضی محض نیست که به عنوان مثال ؛ بگوییم سینوس زاویه 60 درجه مساوی است با 1/2 یا اینکه اگر جذر 16 را بگیریم ، میشود : 4 . یعنی ما یک ترکیباتی را به شخص میدهیم ، میخورد و سردرد او خوب میشود یا جلوی تشنج او گرفته میشود . 20 سال بعد میگویند : جلوی تشنج را میگیرد اما انسانها را عقیم میکند . شما گمان میکنید " شیمیدرمانی " چه هست ؟ یک سم کشنده است که وارد بدن میشود اما چون اثرات سازنده و خوب دارد و میتواند مفید واقع شود ، از نظر تجربی مشخص شده که در فلان قسمت مفید است بنابراین ؛ قابل عمل است .
تعریفی که ما برای اعتیاد داشتیم کاملاً مجهول و گُنگ و مبهم است . با عزیزی راجع به اعتیاد صحبت میکردم و نظر ایشان را راجع به اعتیاد پرسیدم . ایشان گفتند : روان فرد معتاد بههمریخته است و باید روان او را درست کنیم . گفتم روان او را چگونه باید درست کنیم ؟ گفتند : باید به او هویت و اعتمادبنفس بدهیم . گفتم : اینها به کنار ! به عقیده شما این فرد از نظر فیزیولوژی چه مشکلی دارد و هدف ما از دادن قرص چیست ؟ وقتی یک پزشک قلب که میگوید قرص آسپرین 80 بخور ، به منظور این است که ؛ خون شما رقیق شود و ایجاد لخته نشود . همه اینها مشخص است که برای چه تجویز میشود اما برای درمان اعتیاد میگویند فلان قرص را بخور تا گریز نزنی و این در قسمت جسم تخریب ایجاد میکند و همه معتقدند که مشکلات جسمی در 10 روز اول برطرف میشود و مطلبی که به آن " سم زدائی" میگویند را انجام میدهند درحالیکه ؛ در قدیم اگر فردی تریاک میخورد تا خودکشی کند ، او را در بیمارستان شستشوی معده داده و به اصطلاح ؛ سم زدائی میکردند تا نمیرد ! اما این قضیه برای فردی که مصرف تریاک دارد ، فرق میکند و چقدر خطرناک و سنگین است که یکمرتبه مورفین بدن شخص را خالی کنیم . دقیقاً همانند این است که فرد 15 سال مورفین زده و به یکباره ؛ تمام مورفین بدن او را بسوزانید که ممکنت منجر به مرگ شود . گمان میکردند اگر مورفین خارج شود ، همه چیز درست میشود اما دیدند اینگونه نیست و هیچکدام اینها توجیه علمی نداشت و مبهم بود .
از طرفی ؛ گفته میشد که اگر فردی دو بار یا سه بار مواد مصرف کند ، معتاد میشود . من طی تئوری که دادم ، اعلام کردم که درمان اعتیاد کمتر از 11 ماه اتفاق نمیافتد . این موضوع را در سال 87 ارائه دادم که درمان اعتیاد باید بطورکلی و میانگین آن ؛ بین 10 ماه یا 11 ماه طول بکشد و اگر زودتر از این انجام شود ، درمان امکانپذیر نخواهد بود . برای این کار نیاز داشتم ببینم چقدر طول میکشد تا یک فرد معتاد شود . میخواستم آزمایشی کنم و به یک انسان سالم بگویم مواد مصرف کند تا ببینیم چقدر طول میکشد تا وی معتاد شود . این کار بسیار خطرناک است و هیچ کس قدر نبوده این کار را انجام دهد و در هیچ جا ثبتنشده چراکه هیچ کس جرأت چنین آزمایشی بکند . بطوریکه ؛ وقتی با دکتر مُکری صحبت میکردم ، ایشان گفتند : این کار حکمش خطرناک است چراکه شما فردی را معتاد میکنید و کار بسیار خطرناکی هم هست . خیلی افراد و محققین بودند که خواستند این آزمایش را انجام دهند اما دیگر نتوانستند از آن خارج شوند چون گمان میکردند که این کار احتیاج به اراده و قدرت دارد و از پس آن برمیآیند . اما من به طرح خودم بسیار معتقد بودم و کاملاً ایمان داشتم که از این آزمایش به صورت معکوس هم خارج شوم . قصد داشتم در این آزمایش ببینم یک فرد اگر سالم باشد و بخواهم به او تریاک بدهم و بخورد ، چگونه میشود و وقایع همه ثبت شود .
آزمایش را با 50 میلیگرم تریاک شروع کردم در یک روز . بعد از یک هفته ؛ آن را به دو 50 میلیگرم رساندم ( یک 50 میلیگرم صبح و یکی شب) . بعد از آن به سه وعده 50 میلیگرمی رساندم . سپس طی پلههای 21 روزه به صورت تریاک خوراکی ، اضافه کردم . بعد از سه ماه دستور قطع دادم تا ببینم سندرم محرومیت در تریاک ظاهر میشود یا خیر ؟ (همان اثرات فیزیکی) . اثرات فیزیکی قطع تریاک ؛ اسهال ، عرق کردن ، عطسه کردن و موارد دیگر است . پس از سه ماه ؛ هیچ اتفاقی نیفتاد و هیچکدام از این علائم مشاهده نشد باوجودیکه حدود 80 بار تریاک مصرف کرده بود .
سر 6 ماه طبق متد DST دوز آن را اضافه کردم و سپس مجدد قطع کردم اما باز طوری نشد . نه از اسهال خبری بود ، نه عرق کردن و نه عطسه . فقط مقداری بیخوابی آمد و اگر قرار بود 8 ساعت بخوابد ، 6 ساعت خوابید . پس از 180 روز هم اتفاقی نیفتاد . سر 9 ماه هم کمی بیخوابی آشکار شد اما بیخوابی مفرط نبود و باز هم آن اتفاق نیفتاد ! بعدازآن ؛ سر حدود 11 ماه قطع کردم . همه اینها مکتوب شده است . بعد از 11 ماه ؛ تمام این علائم آشکار شدند و این نتیجه گرفته شد که یک مصرفکننده تمامعیار شده است . یعنی ؛ همان راهی که رفتیم ، دوباره همان راه را باید برگردیم . به عنوان مثال ؛ اگر شما از اینجا تا کرج مسافتی را طی کنید ، بازگشت ماهم همین مقدار است . بنابراین ؛ اینگونه نیست که گفته شود اگر فردی 2 بار یا 3 بار تریاک مصرف کرد ، معتاد میشود . وارد مرحله اعتیاد میشود ، جذب آن میشود و از نظر روحی و روانی ممکن است به آن وابستگی پیدا کند اما از نظر جسمی این اتفاق نمیافتد و علائم آن رخ نمیدهد .
اگر فردی بخواهد معتاد شود ، باید حدود 300 الی 400 بار بکشد تا معتاد شود و با 3 بار مواد مصرف کردن ، معتاد نمیشود . گره مجهول هم همین جاست و همین جاست که همه را میگزد و همه معتاد میشوند چون همه 100 بار یا 200 بار میکشند و معتاد نمیشوند و گمان میکنند که دیگر این اتفاق نخواهد افتاد . خود من همین طور بودم و همه شما هم همین طور بودید . من میگفتم امکان ندارد من معتاد شوم چون به گمان خودم هر وقت میخواستم ، میکشیدم و هر وقت نمیخواستم ، نمیکشیدم !
این آزمایش کاملاً برای ما ثابت کرد که برای روند معتاد شدن نیاز به همان زمان بالای 10 ماه میباشد . این آزمایش در تاریخ 87/03/19 انجام گرفت تا به مرحله اعتیاد کامل رسید و در تاریخ 93/01/93 قطع مصرف شد (نزدیک 6 سال) و این آزمایشی بود که انجام دادم تا زمان دقیق از نظر علمی را مشخص کنم که چه مدت زمانی طول میکشد که یک فرد به اعتیاد دچار شود و گمان نمیکنم که هیچ فردی بتواند این آزمایش را انجام دهد .
منبع : وبلاگ همسفران کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
2449