English Version
English

وادی یازدهم و تأثیر آن روی من

وادی یازدهم و تأثیر آن روی من

بسم الله الرحمن الرحیم

دستور جلسه این هفته: وادی یازدهم و تأثیر آن روی من

برای دستور جلسه این هفته، هیچ نوشته ای بهتر و کاملتر از متن وادی یازدهم، نوشته آقای مهندس دژاکام نیست. به همین دلیل، متن کامل وادی را می خوانیم تا با مفاهیم این وادی بیشتر آشنا شویم. در مورد بخش دوم دستور جلسه، یعنی تاثیر آن روی من، هر یک از ما می توانیم برداشت خود را در بخش نظرات، به اطلاع دیگر عزیزان برسانیم.

با احترام، مسافر علی خدامی

وادی يا راه يازدهم

چشمه های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می رسند.

آن گاه که روشنايي آبستن تاريکی بود، اهريمن از فرمان سرپيچی کرد، گويي نقطه ای سياه و تاريک از دل روشنايي ها زاده شد و حرکت خود را آرام و خزنده برای تاختن به جهان روشنايي ها آغاز کرد تا ظلمت و تاريکی را گسترش دهد و برتری خود را نسبت به انسان در مقابل قدرت مطلق، به اثبات برساند.

اهريمن، ياران و نيروهايي را در لامکان گرد آورد و گفت، به انسان يک ويژه گی داده شده که ما فاقد آن هستيم و ما برای اثبات شايستگی و برتری خود بايستی انسان را از طريق الهام و القاء، از سير صعوديش منحرف نماييم. ما فقط از طريق الهام و القاء می توانيم او را به طرف ضد ارزش ها سوق دهيم، به عبارت ديگر، از او دعوت کنيم. ما اجازه اقدام ديگری را نداريم چون اختيار انسان محترم شمرده شده است.

مطمئن باشيد که انسان های زيادی به جرگه ما خواهند پيوست زيرا انسان موجودی است با دو ويژگی، خوبی و بدی، آن ها موجوداتی حريص، زيان کار، ناسپاس و پنهان کننده خدای خود هستند، مگر اندکی از آن ها که عمل صالح انجام می دهند و ديگران را به صبر و محبت توصيه می کنند.

از آن جايي که قلمرو جهان مادی و جسم خاکی يا مادی به انسان ها داده شده، لذا کليدی ترين موضوع، ماده و ماديات است. توجه داشته باشيد به انسان هشداری هم بدين مضمون داده شده است.

اگر بر ماديات سوار باشی، نيمی از قدرت اهريمن را شکست داده ای اما اگر ماديات بر تو سوار باشد، بدان که صد در صد تو را شکست می دهد.

از اسب پياده شدن، همان قدر مهم است که بخواهی سوار شوی.

اهريمن اين گونه ادامه داد: انسان ها با قوانينی بسيار مستحکم که از طرف قدرت مطلق اعلام گرديده در حال زيستن و فراگيری هستند، نابودی اين قوانين امکان پذير نيست ولی تحريف و مخدوش کردن آن ها ميسر است. تعادل قانون است، ولی افراط و تفريط خواست ما.

يورش آغاز گرديد، بازار دروغ، کينه، دشمنی، خيانت، حسادت، ترس و اضطراب رواج يافت. خور و خواب، توليد مثل و لذت جويي، مال اندوزی، تصاحب سرزمين های مختلف، حکم فرمايي، جنگ و خون ريزی توسط بشر بالا گرفت، گويي درب های الهامات الهی آسمان به سبب نافرمانی بشر و نفوذ نيروهای اهريمنی بسته شد و قدرت در جسميت تحت فرمان نيروهای مخرب قرار گرفت و برای اين که انسان را به دسته افکار خود سوق بدهند، برای آن ها وسايل خوشی و لذت های زودگذر گوناگونی را مهيا کردند.

در اين شرايط، الهامات خير و مثبت، کمی ارسال می شد و همه موجودات به خصوص انسان، بسيار در درد و رنج بودند. هرکس توان مالی و انديشه بسيار داشت می توانست بماند و در نبود اين ها شکست حتمی بود. جدال برای به دست آوردن بود، برای نگهداری چندان نيرو به خرج نمی دادند. طوری بود که گويي اهريمن ها در قلمرو الله شورش نموده اند.

در اين وضعيت، انگشت اهريمن به طرف خطرناک ترين و مهلک ترين موضوع نشانه رفت و تير زهراگين خود را که مربوط به جادوی هفت رنگ بود، رها نمود و جادوی هفت رنگ چيزی نبود به جزء خمر، از آن ميان گلی زيبا و وحشی را به نام خشخاش که يکی از مفيدترين و شفابخش ترين و مهمترين گياه دارويي بود، مطرح نمود و گفت:

اگر اين گياه در دست حکيم حاذق باشد، حيات است، شفاست، زندگی است و اگر به دست مردم عادی باشد زهريست شيرين و به ظاهر گوارا. آن را ميان مردان، زنان، پيران، جوانان نيرومند و سالم، به بهانه سرخوشی و رسيدن سريع به خواسته هايشان هديه کنيد و دعوت به استفاده نماييد تا جنگ آورترين و متفکرترين و زيباترين انسان ها را تبديل به بدبخت ترين و ترسوترين و زشت ترين انسان ها نمايد.

فرمان اهريمن اجرا شد و در طی هزاران سال انواع خمر گسترش يافت و ترياک، حشيش، کوکائين و الکل جای خود را باز کرد و مردان و زنان و پيران بسياری را به اعماق تاريکی سپرد.

در اين شرايط اهريمن لبخندی زد و گفت:

مرحله دوم خمر را اجرا کنيد.

ناگاه از ميان متخصصين دانشمند، يک متخصص با کمال نادانی گفت: من از عصاره ترياک ماده ای را کشف کرده ام که برای درمان اعتياد به ترياک مفيد است و جاهل های ديگر باور کردند و هروئين پا به عرصه حيات گذاشت که دهها بار مخرب تر از ترياک و هر نوع اعتياد بود.

باز اهريمن لبخندی زد و گفت مرحله سوم،

آن گاه دانايان نادان انواع و اقسام قرص ها و مواد شيميايي از جمله کرک و شيشه را به جوامع سرازير کردند که صدها بار مخرب تر از ترياک و هرويين بود و ديگر نيازی به زمين کشاورزی نبود. در هر مکان و خيلی سريع قابل ساخت يا توليد است.

حال ای عزيز، اگر اين موضوع را واقعيت مسلم بگيريم، باز هم حقيقت جای ديگر و چيز ديگر و هدف ديگر است زيرا خداوند حکيم و توانا است و خود تدبير می کند و او وجود نيروهای تخريبی و انسان های پليد و اهريمنی را برای وجود هستی به عنوان يک نيروی مکمل لازم دانسته تا انسان به درجه ای از فهم برسد و با استفاده از عقل سليم به جايگاهی برسد تا بداند کدام کار درست و کدام غلط است و توان اجرای عمل سالم را نيز داشته باشد.

بنابراين برای خروج از ظلمت و اين جهنم ما هيچ راهی نداريم، مگر اين که به ريسمان الهی چنگ بزنيم و اصل ريسمان الهی محترم شماردن و اجرای فرامين و قوانين اوست و اين قوانين به گونه ای است که از بدوی ترين تا متمدن ترين و از بی دين ترين تا دين دارترين مردمان، همه و همه قبول دارند چون کاملاً پسنديده و عقلانی است.

قوانين چه می گويند؟

می گويند: دروغ نگو، دزدی مکن، خودبين مباش، ربا نخور، گمان بد مبر، رشوه نخور، عيب جو نباش، کم فروشی نکن، ترشروی مباش، فساد نکن، مواد مخدر مصرف نکن، پيمان شکن مباش، خيانت نکن، عدالت خواه باش، حق را ناحق نکن، مهربان باش، به درماندگان کمک کن، تفکر کن و تعقل کن.

حال اگر هر فردی در هر دين و مذهبی، تمام مراسم عبادی و ظاهری دين خود را به جا آورد ولی قوانين ذکر شده را محترم نشمارد و اجرا نکند، بی دين ترين فرد و از پيروان اهريمن خواهد بود.

بنابراين اجرای قوانين توسط انسان شرايطی را برای او به وجود می آورد تا در بهترين حالت، به زيستن ادامه دهد.

ما تاکنون ده وادی را پشت سر گذاشته ايم که تمامی آن ها بر گرفته از قوانين می باشند و قادر هستند ما را از ظلمت خارج نمايند تا به طرف نور حرکت کنيم.

وادی اول: با تفکر ساختارها آغاز می گردد ... و وادی دهم: صفت گذشته در انسان صادق نيست ... و در همين وادی، يعنی وادی دهم فرا گرفتيم برای تغيير صفت گذشته تنها يک راه وجود دارد و آن هم تهذيب اخلاق و يا پالايش به مفهوم تزکيه می باشد. برای انجام اين مهم، تفکر سالم، ايمان سالم، عمل سالم، حس سالم، عقل سالم و عشق سالم همراه با آموزش و تجربه مفيد لازم است که به آرامی همه اين موارد را در طول زمان فرا می گيريم.

در وادی يازدهم، چشمه های جوشان و رودهای خروشان، همه به بحر و اقيانوس می رسند، مطرح می گردد.

چنان که وادی های گذشته و موارد فوق الذکر را به انجام رسانده باشيم و يا به انجام برسانيم، قطعاً تبديل به چشمه جوشان و سپس رود خروشان می گرديم و باز هم با اين شرايط اگر جام ما در شروع وادی اول خالی و يا هم اکنون نيمه پر باشد، عاقبت با تلاش و کوشش خودمان و با تزکيه لازم، پر خواهد شد.

اکنون برای اين که شرايط و دليل چشمه جوشان شدن انسان را مطرح نماييم، چشمه های جوشان طبيعت را الگو قرار می دهيم و بررسی می کنيم.

يک چشمه جوشان پس از اين که موقعيت جغرافيايي آن مهيا شد، بايستی دو ويژگی داشته باشد.

1- منابع آب ذخيره شده

2- اختلاف ارتفاع يا اختلاف پتانسيل منابع آبی با دهانه خروجی چشمه، به منظور ايجاد و يا تأمين فشار و يا تأمين انرژی لازم برای جوشش همراه با فشار آّب از دهانه چشمه.

بنابراين انسان هم برای اين که تبديل به چشمه جوشان گردد، همانند چشمه آب نياز به دو ويژگی دارد.

1- منابع اطلاعاتی صحيح در مسير دانايي

2-  اختلاف پتانسيل درونی و بيرونی برای کسب انرژی

در مورد منابع اطلاعاتی صحيح برای رسيدن به دانايي، تاکنون به قدر کفايت بحث کرده ايم خصوصاً در جزوه يک و دو جهان بينی، اما در مورد اختلاف پتانسيل برای کسب انرژی، کمی توضيح لازم است.

انرژی پتانسيل، مربوط به اختلاف ارتفاع است، اگر ما سنگی را از سطح زمين بالا ببريم، در آن انرژی ذخيره می شود، اگر آن را رها کنيم شديداً به زمين برخورد می کند و يا چيز ديگر و انرژی آن تخليه می شود.

منابع آب را به همين دليل در ارتفاع قرار می دهند چون انرژی پتانسيل فراهم می شود و آب با فشار از لوله ها خارج می گردد. به اين انرژی، انرژی پتانسيل مي گويند.

به هر حال برای انسان هم می توان اين انرژی پتانسيل را به گونه ای ديگر توصيف کرد، چون شديداً به آن نياز داريم. اگر انسان از نظر درونی و بيرونی جايگاه خود را به طرف ارزش ها تغيير بدهد و صعود کند، در او ايجاد انرژی می نمايد که بستگی به تغيير جايگاه دارد. مثل فرد ديپلم که دانشگاه قبول می شود و يا فردی در مسابقات قهرمان می شود و يا کودکی صاحب دوچرخه می شود و يا معتادی که به درمان می رسد.

اين موضوع يکی از شاهکارهای کسب انرژی برای انسان است که بلافاصله پاداش خود را از کارهای خوب می گيرد و يا برای نمونه فردی که روزانه 5 گرم مواد مصرف می کند، موقعی که با يک گرم کاهش، به مصرف 4 گرم در روز می رسد، به اندازه 1 گرم کاهش، در او ايجاد انرژی پتانسيل می شود و اين انرژی باعث قدرت و اعتماد به نفس زيادی می گردد ولی پس از گذشت 21 روز، انرژی ذخيره شده تمام می شود و بايستی کاهش ديگری انجام پذيرد. مثلاً به 3 گرم برسد تا دوباره تأمين انرژی گردد ولی اگر برگشت کند و به سراغ 5 گرم اوليه برود، اختلاف پتانسيل را از بين برده و باعث غم و اندوه و عدم اعتماد به نفس می گردد و يا فردی در کنگره 60 يا در يک سيستم، فردی عادی است، موقعی که يک مسئوليت کوچک به او داده شود، بلافاصله جايگاه او از حالت سکون تغيير می کند که باعث ايجاد اختلاف پتانسيل در جايگاه درونی و بيرونی او می گردد و اين موضوع از مسئوليت های کوچک تا مراتب خيلی بالا ادامه دارد، برای همين است که در کنگره می گويند هرکس خدمت کند حالش خوب می شود.

خدمت داوطلبانه يعنی تغيير جايگاه، حتی اگر جارو کردن و شستن زمين باشد، چون ديگران برای او ارزش قائل می شوند زيرا او داوطلبانه خدمت می کند.

بنابراين برای چشمه جوشان شدن بايستی مرتباً با حرکت های سالم، ايجاد اختلاف پتانسيل نمود تا انرژی لازم برای ادامه، مهيا گردد.

همانطوری که گفته شد انرژی پتانسيل در انسان در اثر تغيير جايگاه و يا به زبان فيزيک، تغيير ارتفاع به وجود می آورد، اگر اين تغيير جايگاه به طرف ارزش ها و يا بالا باشد باعث صعود می گردد و انرژی پتانسيل مثبت را به وجود می آورد که در انسان باعث ايجاد لذت و کسب آرامش می گردد و اگر به طرف ضد ارزش ها و يا پايين باشد، مثل مصرف مواد مخدر، دزدی، رشوه خواری، خراب کردن حال ديگران و ... باز هم برای فرد در اثر ايجاد اختلاف ارتفاع به طرف پايين و يا تغيير جايگاه انرژی پتانسيل، البته از نوع منفی مهيا می گردد که باعث ايجاد لذت می گردد  که معمولاً با دلهره همراه است. اگر چه اين انرژی را انرژی منفی اطلاق کرديم، ولی به هر حال انرژی، انرژی می باشد. چون در نهايت اين انرژی باعث تخريب خود فرد می گردد، آن را انرژی منفی ناميده ايم. مانند نارنجکی که اول پوسته خودش را قطعه قطعه می نمايد و بعد ديگران را و در نتيجه انرژی منفی در دراز مدت شخص را به باتلاق و يا گنداب هدايت می کند.

انرژی منفی معمولاً از طريق تخريب خود و يا ديگران و يا به عبارتی از طريق سرقت به وجود می آيد. مثل کسی که حق و يا حقوق و يا اموال و يا حال ديگران را سرقت نمايد و يا انرژی ذخيره شده خود را از قبيل مصرف مواد مخدر و يا نااميدی و ناله کردن، زدوبند، سرقت، رباخواری، رشوه واری و يا فردی که با گرفتن و يا خراب کردن حال ديگران کسب انرژی می نمايد.

بنابراين هرکس، با تدبير و يا بدون تدبير، با عقل و يا بدون عقل، با عشق و يا بدون عشق، با ايمان و يا بدون ايمان، با تفکر و يا بدون تفکر، با حس درون و يا با حس بيرون، هر چند کوچک، گويی مانند چشمه آب عمل می کند که اين موضوع مربوط به مراتب و خواسته های نفس شخص می باشد. يکی چشمه ای خشک و خنثی، يکی چشمه ای با آب زلال و يکی چشمه ای با آب گنديده و ديگری چشمه ای با آب زهراگين.

بنابراين خلقت، وجود نيروی منفی و ظلمت را برای ايجاد انرژی پتانسيل به عنوان يک نيروی مکمل لازم دانسته و هر کس و يا هر نفس، خود اختيار کامل دارد تا انتخاب کند، زشتی را، زيبايی را، بدی را، نيکی را، کژی را يا راستی را، حقارت را يا سرفرازی را، ترس را يا شجاعت را، عشق را يا نفرت را، در نهايت دوزخ را يا فردوس را، بنابراين گويی قانون اصلی خلقت به زبان بی زبانی چنين بيان می کند:

کسانی که آنچه دريافت نموده اند، چه مادی و چه معنوی، هميشه در حال بازپرداخت آن هستند، حداقل زکات آن، هميشه مانند چشمه ای زلال و سرشار از انرژی و شادی و شعف هستند و کسانی که هرچه دريافت می نمايند در عوض هيچ گونه پرداختی ندارند و همه چيز را برای خود و يا خانواده خود می خواهند، گويی تبديل به شوره زار يا کوير می شوند که هيچ گونه روئيدنی در آن نمی رويد و هميشه در گرمای کوير منتظر طوفان های شن می باشند، چون گياهی نکاشته اند که از طوفان شن جلوگيری نمايد.

همانگونه که چشمه ها منابع آبی بسيار متفاوتی دارند، انسان ها هم دقيقاً دارای مراتب دانايي گوناگونی هستند و ما بايستی با دريافت دانش و آگاهی لازم و پيروی از قوانين مرتباً منابع ذخيره شده درون خود را زياد و با حرکت ها و جهش ها ی لازم ايجاد انرژی نماييم تا تبديل به چشمه جوشان گرديم.

حال برمی گرديم به رود خروشان

همانگونه که چشمه ثابت است ولی منابع آبی چشمه بايستی جاری گردد و پس از طی مسافت های زياد و عبور از مناطق صعب العبور مثل کوهها، دره ها، صحراها و بيابان ها و شکافتن آن ها، خود را به بحر و اقيانوس برساند و اگر چشمه قدرت جوشش لازم را نداشته باشد، رود آن پس از طی مسافتی بدون قدرت لازم و پشتوانه می گردد و به يک باتلاق منتهی می گردد، انسان هم به همين گونه است.

منابع اطلاعاتی را مرتباً بايستی دريافت کند و هيچ گاه دريافت نبايستی متوقف گردد و با ايجاد حرکت های آرام، جهش های لازم برای کسب انرژی به وجود آورد تا در مسير زندگی بهتر يعنی همان صراط مستقيم حرکت نمايد.

جسم انسان هم مانند چشمه ثابت است اما انديشه و روح و روان و آنچه او به وجود می آورد و يا از خود اثر می گذارد، دائماً در حرکت و پرواز می باشد.

رود خروشان می داند که بستر او يا مسير حرکت او هموار نيست و موانع عظيمی در سر راه او قرار دارد ولی او پروايي در سر ندارد، با تلاش از کوه ها و دره های مخوف عبور می کند و تمامی سنگ ها و يا قلوه سنگ ها را کنار می زند و يا دور می زند و به سير خود ادامه می دهد. انسان هم بايستی بداند که هرگز مسير او هموار نيست، چيزی که مهم است، خواست و تفکر سالم اوست و با اين خواست و تفکر سالم خود بايستی بداند که با حرکت سالم، اگر چشمه وجودی او خالی و يا نيمه پر باشد، با حس سالم و عقل سالم و عشق سالم عاقبت پر خواهد شد و به مسير خود ادامه خواهد داد و زيستن را محترم خواهد شمرد.

انسان هايي که يک زندگی يکنواخت را تکرار می کنند و هر روزشان مانند روز قبل است و هيچ گونه جهشی را انجام نمی دهند و هيچ توليد و اثری را از خود باقی نمی گذارند و هيچ آموزشی را دنبال نمی کنند، در حقيقت انرژی لازم را به دست نمی آورند، به عبارتی اين جهش هاست و اثر گذاری هاست که انسان را سرشار از انرژی می نمايد.

پایان وادی یازدهم

 

منبع: جمعیت احیای انسانی کنگره 60

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .