English Version
English

گزارش لژیون پزشکان پارک طالقانی جمعه 1397/1/24؛ «وادی هشتم» و «سی دی راهزنان»

گزارش  لژیون پزشکان پارک طالقانی جمعه 1397/1/24؛ «وادی هشتم» و «سی دی راهزنان»

هفتمین جلسه از دور چهاردهم سری کارگاه‌های آموزشی لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی دکتر مجید و نگهبانی جناب مهندس و دبیری دکتر حسین با دستور جلسه «وادی هشتم» و «سی راهزنان» روز جمعه مورخ 1397/1/24 رأس ساعت ۸ صبح آغاز بکار نمود.

سخنان استاد:

خیلی خوشحالم که در این جایگاه قرار گرفتم و از جناب مهندس تشکر می‌کنم. در مورد دستور جلسه امروز که وادی هشتم است؛ این وادی بسیار خاص و حساس می‌باشد و این وادی، وادی حرکتی و جوهر انسان است. متن وادی نوشته: با حرکت راه نمایان می‌شود.

جناب مهندس نظر عرفا یا حکما را به دو قسمت تقسیم کردند؛ حکمایی که بحثی هستند و بحث نظری دارند و عرفایی که بحث ذوقی دارند و حکمای طلعه نام دارند و تأکید می‌کردند که ما در چند قرن اخیر از وجود حکمای ذوقی خیلی بی‌بهره یا کم‌بهره هستیم. حکمای بحثی اعتقاد به 5 حس اولی ما دارند، همان 5 حس ظاهری ما. برای همین در مباحث بیشتر به مسائل علمی توجه می‌کنند و برعکس این‌ها، علمای ذوقی یا طلعه، به وجود 5 حس بیرونی هم اعتقاد دارند که در صدر آن‌ها به مولانا می‌شود اشاره کرد که در می‌فرماید:

پنج حس از درون ماسور او

پنج حس از برون مأمور او

ده حس است و هفت اندام دگر

آنچه در وهن آید برشمر

افرادی مثل مولانا، حسن‌زاده آملی، سهروردی اعتقاد دارند که ما شیطان و فرشته را درروی زمین هم داریم و دلیل ندارد که ما آن را در داستان‌ها و در زمان خلقت تصور کنیم. ما شیطان و فرشته را در وجود خودمان داریم. هرکدام از ما درصدی از شیطان و درصدی از فرشته را در خودمان داریم.

آدم را به پنج مرحله قسمت کرده‌اند که شامل: وحیمه، سبو، شیطان، ملک و انسان؛ یعنی آدم در این پنج مرحله هست و با گذر از مسئله علما و حکما، برمی‌گردیم به خود نوشته که می‌گوید امواج چون گردباد بر زمین فرود می‌آیند و آنچه برداشتنی است را با خود می‌برند و این به‌جز فرمان حاصل نمی‌گردد؛ یعنی فرمان، فرمان مرگ است و بدانیم مرگ وجود دارد ولی مرگ، مرگ کالبد وجودی ما نیست؛ تغییر جایگاه ما است. این امواج در مورد خاص و افراد خاص که سیر و سلوک خاصی دارند به‌عنوان ترک کالبد وجود دارد. حالا بر ما هست که در تصمیم‌گیری‌های خودمان بخواهیم به کدام‌یک از مراحل آدمیت برسیم و به کجا می‌خواهیم نظر کنیم. فقط به زندگی مادی توجه داریم یا انسان را دوبعدی میدانیم؟!

در این وادی به حرکت اشاره شده و در کتاب به‌روزی اشاره می‌شود که روز الست نام‌گذاری شده و جد بزرگ ما حضرت آدم و حوا از خداوند به دلیل اینکه مورد سجده شیطان قرار نگرفته بودند و مورد ظلم شیطان قرار نگرفته بودند بلکه مورد ظلم خودخواهی‌های خود قرار گرفته بودند عذرخواهی کردند و موردقبول خداوند واقع شد ولی آن‌ها به زمین اعزام شدند تا فرصت جبران پیدا کنند و توبه کنند‌. جناب مهندس این موضوع را به زیبایی بیان کردند و فرمودند که ما می‌توانیم توبه کنیم ولی توبه فقط عذرخواهی نیست، بلکه باید عملی باشد و معنی آن بازگشت از اشتباه است.

در مسیر حرکت که ذکرشده است، دو راه بیان‌شده که یکی راه ضد ارزش‌ها و دیگری ارزش‌هاست. معمولاً ضد ارزش‌ها برای ما ظاهری فریبنده دارد و وسوسه‌انگیز است چراکه شیطان اجازه ندارد عملاً با ما درگیر شود بلکه می‌تواند خواسته‌های ما را رنگ و بو بدهد و ما را با آن‌ها درگیر کند. وجود نفس در انسان است که باعث حرکت انسان می‌شود و در تعریف نفس آمده که: آن چیزی که تعیین موجودیت می‌کند در ظاهر و باطن و نشانه آن این است که خواسته دارد. داشتن خواسته‌ها و تصمیمات قلبی افراد باعث می‌شود که حرکتی انجام بدهند و در ادامه حرکت‌هاست که مسیر حق و باطل مشخص می‌شود. حق و باطل ممکن است در لحظه مشخص نباشد ولی در ادامه نقاب از رخ برمی‌دارد.

پس هرچقدر خواسته ما قوی باشد و هرچقدر خواسته ما نسبت به موضوع موردنظر جدی باشد، به هدفمان خواهیم رسید و چیزی جدا از این نیست که خیلی از ما باعث خیلی از

بانی خیلی از مسائل خیر و شر خودمان خواهیم شد.

در مورد سی دی راهزنان، با تأکید بر صحبت خانم لیدی جونز و وجود راهزنان و عدم وجود ظاهری آنان، ما به یکسری مشکلات و شکست‌ها در حرکت‌هایمان می‌رسیم. اولاً اینکه شکست یک‌چیز لاجرم هست در کارهای ما و وجود شکست نباید ما را از ادامه حرکت باز بدارد. مسئله دوم، وجود مشکلات است که ما نباید مشکلات را به گردن دیگران بیندازیم و برای خودمان افراد حسود و رقیب درست نکنیم. وجود این مشکلات اگر هم باشد، خود چاشنی پیروزی‌های بعدی می‌باشد.

جلسه به مشارکت گذاشته شد.

 

آقای اردشیر

وقتی‌که می‌گوییم با حرکت راه نمایان می‌شود، باید بدانیم پشت این قضیه یک عقبه‌ای وجود دارد، انگار یک داستان یا مشکلی بوده که جناب مهندس آمدند و این مسئله را مطرح کردند. انگار قبلاً این‌طور مطرح بوده که اگر من تفکر کنم و در روان خودم هر چیزی را که دوست دارم را صحنه‌سازی کنم انگار من موفق خواهم شد. این‌ها درواقع تفکر نیست بلکه فانتزی است. مثلاً در مورد اعتیاد من می‌نشینم و می‌گویم میرم به کنگره 60 و فلان کار را می‌کنم و درنهایت هیچ حرکتی صورت نمی‌گیرد و هیچ اتفاق مثبتی رخ نمی‌دهد.

احتمالاً مهندس این را گوش زد کرده و گفته که با حرکت راه نمایان خواهد شد. وقتی ما یک حرکتی را شروع می‌کنیم آن موقع مسیر نمایان می‌شود. البته راهی که تفکر در آن نباشد راه مبهمی است و ممکن است خطرناک باشد. انسان‌هایی که افسرده هستند انسان‌هایی هستند که تفکراتشان فانتزی است و شروع به نشخوارهای ذهنی می‌کنند بدون آن‌که تحرکی داشته باشند و در مسیر بیافتند. کسانی که به کنگره می‌آیند در ابتدا تفکر را یاد می‌گیرند و برای اجرای آن نیاز به حرکت و انگیزه دارند و به طبع حرکت می‌کنند و به نتیجه مطلوب می‌رسند.

 

خانم ندا

در مورد وادی هشتم وقتی‌که ما یک هدفی را به‌خوبی مشخص می‌کنیم و وقتی آن خواسته را می‌خواهیم، می‌بایست آن را از ته دل بخواهیم و درراه به دست آوردن آن اقدامی بکنیم. وقتی با تفکر وارد مسیر درست شدیم، یکی از نکته‌های مثبتی که وجود دارد این است که سر دوراهی‌ها به چیزهای متفرقه مشغول نمی‌شویم. مثلی که مهندس می‌زنند و می‌گویند: یک آهویی که در یک مسیر حرکت می‌کند نباید به علوفه‌های فرعی در مسیر مشغول شود و باید در مسیر اصلی حرکت کند. ما هم در مسیر زندگی خودمان برای ترک یک عادت یا درمان مواد مخدر، باید توبه کنیم و معنی توبه در اینجا یعنی بازگشت. باید جبران خسارت کنیم نه اینکه بگوییم توبه کردیم و از این به بعد این کارها را نمی‌کنیم. در مورد مصرف‌کننده‌ها، جناب مهندس خیلی تأکید دارند که توبه به معنای بازگشت و جبران خسارت است. خسارت‌هایی که به خود و خانواده و جامعه وارد کرده و باید این‌ها را جبران نماید.

 

دکتر مسعود

 وقتی بحث حرکت پیش می‌آید، باید قبل از آن فکر کنیم که حرکت از یک نقطه شروع می‌شود و آن نقطه، سکون است؛ سکوت است؛ یک ایستایی است. زمانی می‌توانیم بگوییم حرکت من شروع شد که از آن ایستایی دربیایم. حضرت مولانا شعری در مورد حرکت دارند که می‌خواهند اهمیت حرکت و رفتن را بیان کنند که می‌فرمایند:

لنگ و لوک و خفته شکل و بی‌ادب

سوی او میغیژ و او را می‌طلب

دوست دارد یار این آشفتگی

کوشش بیهوده به از خفتگی

کفت شکل یعنی یک آدم بدترکیب و بی‌ادب در یک راهی می‌رود ولی می‌خواهد یک هدف برسد. این آدم خیلی احترامش بیشتر از کسی است که سکون کرده و حرکت نمی‌کند و هیچ کاری نمی‌کند. خداوند هستی این آدم متحرک را خیلی دوست‌ دارد چون کوشش بیهوده به از خفتگی. حتی اگر این کوشش به نتیجه نرسد بهتر از این است که انسان سکون داشته باشد.

در وادی‌ها همه میدانیم که از تفکر شروع می‌شود و در ادامه می‌رسد به‌جایی که می‌گوید: با حرکت راه نمایان می‌شود؛ باید یک حرکتی از یک سکونی دربیآید و شخص به سمت جلو برود. طبیعتاً به قول عطار:

 تو پای در ره بنه دگر هیچ مپرس

خود راه بگویدت که چون باید رفت

این مال چه کسی است؟ آیا برای کسی است که هر راهی را برود؟! خیر. این مال کسی است که راه درست را برود و اگر راه درست را رفت، خود راه او را راهنمایی می‌کند و به مقصد می‌رساند. البته اگر راه نادرست هم باشد او هم به مقصد می‌رسد ولی مقصد آن سقوط است. مثلاً یک مصرف‌کننده‌ای که را نادرست را انتخاب کرده و درنهایت به سقوط رسیده و اکنون یک نفر آمده و می‌گوید یک‌راهی پیدا شده که راه نجات شماست؛ ما نمی‌توانیم به‌صرف اینکه خدا خواسته و سرنوشت من این‌گونه بوده، یک‌گوشه‌ای بنشینم و بگویم از من گذشته و کاری نمی‌توانم بکنم. جمله بسیار قشنگ که می‌گوید پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست، برای این افراد است. باید بگوید من می‌توانم. انسان در آن لحظاتی که فکر می‌کند دنیای او به آخر رسیده و همه‌چیز تمام‌شده است، یک حرکتی را شروع کند و به شرطی که این حرکت راه درستی باشد، به حرف راهنما خوب گوش کند و راه را برود قطعاً به نتیجه می‌رسد.

مولا می‌فرماید:

از جمادی مُردم و نامی شدم

وز نما مُردم به ‌حیوان سر زدم

مُردم از حیوانی و آدم شدم

پس چه ترسم؟ کی ز مردن کم شدم؟

حمله دیگر بمیرم از بشر

تا برآرم از ملائک بال‌وپر

وز ملک هم بایدم جستن ز جو

کل شیء هالک الا وجهه

بار دیگر ازملک پران شوم

آنچه اندر وهم نآید آن شوم

پس عدم گردم عدم چو ارغنون

گویدم کانا الیه راجعون

این سرنوشت بشر است. بشری که پای‌به‌راه درست بگذارد مرتب رشد می‌کند تا به مرحله‌ای می‌رسد که آنچه اندر وهم نآید آن شوم. ما در همین روزهای جمعه افرادی را می‌بینیم که امروزه به‌جایی رسیده‌اند که در وهم نمی‌گنجد. در وهم نمی‌گنجد یک آدمی که مصرف‌کننده بوده و تا مرز کارتن‌خوابی رسیده بوده، امروزه به‌جایی رسیده که سربلند و با درک و شعور زندگی می‌کند. این تغییرات با حرکت به وجود آمده و با نشستن و گفتن انشالله خدا کمک می‌کند و این‌ها به وجود نخواهد آمد.

 

دکتر رضا

در مورد دستور جلسه، به نظر من فرق بین حیات و ممات، فرق بین بودن و نبودن، همان حرکت است. اگر حرکتی نباشد، سکون معادل با مرگ است کما اینکه بحثی که مطرح می‌شود که:

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

یا در بحث فیزیولوژی پزشکی هم همین موضوع مطرح است. در مورد آن پتانسیل عمل یا (action potential) که صحبت می‌کنیم، در آنجا یک انتقال الکترونی یا یک انتقال سیدم پتاسیم باید انجام بگیرد و به یک نقطه‌ای برسد که آن نقطه، نقطه شروع است و ما بیشترین مشکل که داریم، رسیدن به همان نقطه است. اگر به آن نقطه رسیدم یک قانونی است به اسم قانون (L.OR.NO) آنجا دیگر آن حرکت اتفاق می‌افتد. بیشترین چیز آن تابوهای ذهنی است. در مورد خود من، یکی از مواردی که مشاهده می‌کنم و تأخیری درحرکت وجود دارد بیشتر به خاطر آن رودربایستی ست که با خود دارد و مثلاً می‌گوید امروز نه و یک ماه بعد. ولی وقتی حرکت اتفاق می‌افتد، چون وادی‌های قبلی سپری شده و با تفکر به این مرحله رسیده‌ایم و آن پذیرش مسئولیت صورت گفته و اینکه من قرار نیست به کس دیگری تکیه کنم و مسئولیت کارم به عهده خودم است، به‌جایی رسیده‌ایم که شناخت کافی از راه داریم قطعاً این حرکت، یک حرکت در صور آشکار و صور پنهان است که بایستی هر دو این‌ها وجود داشته باشد و امیدوارم همه ما این حرکت به سمت ارزش‌ها را در هر دو صور داشته باشیم.

 

دکتر صمد

قبل از وادی هستم، هفت وادی قرار دارد برای درمان اعتیاد. فرد مصرف‌کننده هیچ‌وقت آرزو نداشته که معتاد تلقی بشود ولی در چرخه‌ای افتاد که کنترل اوضاع از دستش خارج شد و درنهایت به ناامیدی و سرخوردگی رسید و حرکت از این فرد گرفته‌شده است. در کنگره 60 برای اینکه این افراد به حرکت وادار شوند، از وادی تفکر شروع و به وادی عشق یا چهاردهم سوق داده. عشق به هستی و خود که در ادامه از زندگی لذت ببرد.

هفت وادی قبل از این وادی برای این است که فرد تفکر کند و خود را بشناسد و بداند در کجای کار قرار دارد تا برسد به وادی هستم که وادی حرکت است. حال برای حرکت نیاز به مسیر است و این موضوع با آموختن هفت وادی قبلی صورت می‌گیرد. وقتی به دانایی مؤثر رسید، در مسیر حرکت ممکن است به راه‌های خیر و شر برخورد کند و اینجاست که داشتن خرد و دانایی که از هفت وادی گذشته آموخته به او کمک می‌کند که راه درست را انتخاب کند.


خانم مریم

در وادی هشتم و سی دی مطلب مهمی که وجود دارد این است که بحث شناخت و آگاهی ما در شناخت این مسیر بسیار مهم است. به نظر من فرد هرچقدر آگاهی خودش را در مورد طی کردن این مسیر بالا ببرد بهتر می‌تواند آن را در جهت صراط مستقیم طی کند و فرق بین انسان کم‌خرد با خردمند در اینجا مشخص می‌شود؛ فردی که آگاهی و شناخت خود را در این مسیر افزایش بدهد به‌راحتی از مسیر اصلی منحرف نخواهد شد ولی افرادی که کم‌خرد هستند و به آگاهی و دانش مناسب نرسیده‌اند به‌راحتی از مسیر منحرف می‌شوند. به نظر من مهم این است که انسان در هر شرایطی این دنیا و تمام مخلوقاتی هست را دوسویه نگاه کند؛ یعنی هم حقیقت امر را نگاه بکند و هم واقعیت را تا بتواند به‌راحتی مسیر مستقیمش را طی کند و منحرف نشود.

 

دکتر احمد

قبل از اینکه در مورد دستور جلسه صحبت کنم لازم می‌دانم از جناب مهندس تشکر کنم به خاطر اینکه روز چهارشنبه در فرمایشاتشان دستور تشکیل لژیون هم‌سفرها را در کلینیک‌ها صادر کردند و همچنین لژیون سیگار را دایر کنند.

در مورد دستور جلسه، خیلی جالب است که هفت وادی قبل از این وادی آمده که از تفکر شروع شده است و در ادامه مسئولیت‌پذیری و اینکه من می‌خواهم مسیر یک‌راهی را برای خودم ترسیم کنم برای حرکت. خیلی وقت‌ها در این مسیر تابوهایی وجود دارد و موانعی ازنظر ذهنی در من ایجاد می‌شود که این ترس را در من ایجاد می‌کند که درحرکت خود تعلل کنم. این وادی می‌خواهد این را می‌خواهد به من بگوید که تو با یک پشتوانه تفکر می‌خواهی حرکت کنی و حرکت کن و مسیر و راه خودش به تو خواهد گفت که چه مسیری را حرکت کنی. من این الگو را در کنگره می‌بینم و جناب مهندس از زمان تأسیس کنگره 60 دقیقاً این وادی را در آن به اجرا درآورده و تغییر مسیرها و حرکت‌ها و تمام آن تصمیماتی که بجا و به‌وقت خودش انجام می‌شود بنا به مقتضیات زمان، بنا به مقتضیات مکان و بنا به شرایطی هست که ایجاب می‌کند. تجربه شخصی من در مورد این است که سرعت حرکت در آن بسیار مهم است؛ نه باید تند حرکت کنم و نه اینکه خیلی کند. باید با سرعت مناسب حرکت کنم تا قابلیت تصمیم‌گیری درست را داشته باشم.

در سی دی به شکست و مشکلات اشاره می‌شود. من در برخورد مشکلات، راه‌حل آن‌ها را پیدا می‌کنم. همان‌طور که جناب مهندس در برخورد با مشکل اعتیاد، به دنبال این رفتند که چطور باید این مشکل حل بشود و درواقع مشکلات به ما جهت درست را نشان می‌دهند و همیشه یادآور این موضوع هستند که ما باید در مسیر درست حرکت کنیم.

 

خانم فاطمه

در خصوص وادی هشتم، یک نکته به ذهنم رسید و آن اینکه استفاده از تجربه دیگران هم بعد از تفکر بسیار کمک می‌کند به اینکه انسان راه درست را پیدا کند.

 

خانم مهدیه

در مورد وادی هشتم، واقعاً با حرکت راه نمایان می‌شود. در مورد مصرف‌کننده‌ها، زمانی که ماده مصرفی تمام می‌شود به قول خودشان میگویند: پول مواد را خدا می‌رساند و از منزل بیرون می‌رویم و دل به دریا می‌زنیم و خدا جور می‌کند ولی در مورد مسائل دیگر چون حرکتی از خودشان نشان نمی‌دهند، اتفاق مثبتی برایشان رخ نمی‌دهد. در مسیر درمان هم همین‌طور است. وقتی شخص وارد مسیر درمان می‌شود، کم‌کم جزئیات مسیر مشخص می‌شود و آن راه را پیدا می‌کند. در این مسیر وجود راهنما بسیار مؤثر است که می‌تواند به فرد کمک کند و او را در مسیر شناخت جزئیات بهتر و مسیر بهتر کمک نماید. باید فردی که در مسیر می‌افتد آسیب‌هایی که در مسیر قبل به خود و دیگران وارد نموده را بشناسد و درصدد جبران آن‌ها برآید.

 

دکتر محمدعلی

در مورد وادی هشتم، زمانی که ما آن را مطالعه می‌کنیم پیام این وادی را در دعای کنگره به‌وضوح می‌بینیم که می‌گوید: ما در پی هم روان شده‌ایم؛ یعنی از ابتدای دعای کنگره، حرکت را مطرح می‌کنیم و در انتها باز، بازگشتن به مکانی که از آن انشعاب یافته‌ایم را در این دعا داریم. عملاً ما درحرکتی که انجام می‌دهیم شاید از ابتدا و آن نقطه آغاز و انشعاب اولیه حرکت ما آغاز شده و قرار هست که به آن نقطه‌ای برگیردیم که حرکت را آغاز کردیم. درست هست که ما به نقطه اول بازمی‌گردیم اما کسی که به نقطه اول بازمی‌گردد پس از طی کردن این سفر، آن فرد قبلی نیست. در طی این سفر تغییر کرده و فردی متفاوت شده است.

در وادی هشتم برای اینکه ما درحرکت خودمان موفق باشیم و بتوانیم آن را انجام بدهیم، داشتن هدف، به‌عنوان اصل اساسی و اولیه مطرح می‌شود و حرکت بی‌هدف را مضموم می‌داند و آن را رد می‌کند و اینکه برای رسیدن به این هدف، ازآنچه می‌توانیم فروگذار نکنیم و تمام تلاش خودمان را انجام بدهیم و نهایتاً اینکه اگر جایی ما دچار سردرگمی شدیم و به دوراهی رسیدم و قرار شد تصمیم بگیریم، مسائل ارزشی را به‌عنوان قطب‌نما و راهنمای خودمان مدنظر قرار بدهیم و به سمتی حرکت کنیم که ارزش‌های ما، ما را به آن سمت هدایت می‌کند. جبران آسیب‌هایی که به خود، جامعه و اجتماع زده‌ایم به‌عنوان یکی از اهداف اصلی این وادی مطرح‌شده است.

به نظرم اگر وادی هشتم جزء وادی‌های کنگره نبود، ما در تفکراتمان و در بی‌حرکتی‌مان غرق می‌شدیم و سکون ما را از مسیر و هدف اصلی‌مان جدا می‌کرد.

 

دکتر بهرام

در مورد وادی هشتم که وادی حرکت است، ما در وادی‌های قبلی بحث تفکر را داریم و فراهم‌سازی برای رسیدن به حرکت و چیزی که در سی دی آقای مهندس اشاره می‌کنند این است که: دانش صفر یا تنها، کافی نیست؛ حتماً باید حرکتی وجود باشد و آن مقصود و مرادی که داریم برسیم. در وادی هشتم چیز جالبی که وجود دارد، پیمان است که دستور آن توسط جناب مهندس صادر می‌شود و به‌واسطه آن، به فرد یا مسافر این اجازه داده می‌شود که پیمان ببندد و این پیمان یادآور پیمانی است که در روز الست حضرت آدم آن را بست و در حقیقت حرکت به سمت ارزش‌هاست و من فکر می‌کنم خیلی جسارت و مسئولیت زیادی را می‌خواهد کسی که این پیمان را ببندد.

 

جناب مهندس

کنگره برای خودش یک مسیری را انتخاب کرده و معتقد است اعتیاد شامل بیماری جسم، روان و جهان‌بینی است که بعداً مطرح می‌کند که روان، نتیجه جهان‌بینی و فیزیولوژی است.

در قسمت جهان‌بینی یک مطالبی را مطرح می‌کند و انسان را پله‌پله به یک مسیر هدایت می‌کند. با تفکر شروع می‌شود که بسیار مهم است و در ادامه در هر وادی یک‌چیزی را مطرح می‌کند تا می‌رسد به وادی هشتم. وادی هشتم وادی حرکت است. در این وادی ما یک مراحل پیمان نیز داریم؛ پیمان در بین گروه‌هایی که خود درمان هستند مثل انجمن معتادان بینام، یک مرحله یا یک‌قدم دارند بنام اعتراف؛ یعنی رهجو می‌آید تمام خطاهای خود را به‌صورت سیاهه می‌نویسد و این سیاهه را نزد راهنما می‌برد و آن را اعتراف می‌کند و می‌گوید من این خطا را کردم فلان اشتباه را کردم و تا می‌رسد به اعتراف به گناه و وقتی اعتراف کرد مقداری آرامش خاطر پیدا می‌کند.

ما هم باید یک چنین چیزی در کنگره داشته باشیم که در بین گروه‌های دیگر نیز رسم است. من در گروه کنگره 60، این وادی پیمان یا اعتراف را به‌گونه‌ای نوشتم که فرد از منزل خارج می‌شود و به صحرا یا جای خاصی می‌رود که در وادی مشخص شده و در آنجا مراحلی را می‌گذراند و فرد تمام اشتباهاتی که کرده را برای خودش روی کاغذ می‌نویسد. طوری باید قرار بگیرد که کسی او را نبیند و کاغذ را از او بگیرد. در فاز اول اشتباهات را می‌نویسد، مرحله بعدی آن خطاها را می‌خواند و در آخر آن را می‌سوزاند؛ یعنی دراین‌بین، خودش هست و خدای خودش. چون یکسری چیزها هست که باید بین خودش و خدای خودش مطرح شود. اینکه مثلاً من در حال مصرف هستم، بیایم تمام مسائل و رموز زندگی خودم را به یک مصرف‌کننده دیگر که او شش ماه پیش ترک کرده مطرح کنم! ازنظر من این موضوع دو مسئله دارد؛ یکی اینکه ممکن است بدآموزی داشته باشد و شنوده که خودش خلافکار است، تمام خلاف‌های تو را یاد بگیرد و بعدی اینکه نقاط ضعف خودت را به یک انسان دیگر مطرح می‌کنی که ازنظر من این درست نیست و بعضی از مسائل انسان باید برای خودش پنهان باشد و به‌عنوان ابزاری علیه خودش استفاده نشود.

فاز دوم اینکه می‌گوید: آن چیزی که برای خودت می‌خواهی را بگو. انسان در آن خلوتگاه چیزهایی را مرور می‌کند که الآن من چه چیزی می‌خواهم؟ خواسته‌های من چیست؟ فرض اینکه غول چراغ جادو ظاهرشده و می‌پرسد چه می‌خواهی؟ باید بدانی چه می‌خواهی؟! این است که در آنجا باید خواسته‌هایی که داریم را بنویسیم و آن‌ها را از خداوند بخواهد و سپس آن‌ها را پاره می‌کند و به باد می‌سپارد. پس این مراحل را نیز در وادی هشتم داریم.

جاده هم همین‌طور است. وقتی در جاده می‌افتیم، به ما می‌گوید کجا برو، بپیچ، چپ برو راست برو، برو بالا، تونل و.. همره را به ما می‌گوید؛ یعنی در مسائل زندگی وقتی می‌خواهیم یک کاری را انجام بدهیم، لازم نیست تمام جزئیات دقیق آن کار را بررسی کنیم. ما یک حدودی را مشخص می‌کنیم بعد حرکت می‌کنیم تا به مقصد برسیم.

در سی دی راهزنان مطرح می‌کند و می‌گوید: شما وقتی‌که داری این راه را می‌روی، راهزن‌ها نیز هستند. حالا الانه کمتر راهزنی وجود دارد ولی در کشور افغانستان هنوزم راهزنانی هستند. وقتی داری حرکت می‌کنی ممکن است راهزن‌ها به تو حمله کنند؛ شما راه خودت را می‌روی و همه‌چیز همراه داری، قطب‌نما داری، غذا داری، پول‌داری و راهزن‌ها حمله می‌کنند و همه‌چیز را از تو می‌گیرند. ما هم که داریم در زندگی برنامه‌ریزی می‌کنیم، مثلاً می‌گویی می‌روم در دکتری تخصص بگیرم و همه کارها را انجام می‌دهی و می‌بینی قبول نشدی و مشکل پیش می‌آید. یا داری کاری را انجام می‌دهی و مشکل پیش می‌آید. گندم می‌کاری و به‌یک‌باره سیل می‌آید و همه را با خود می‌برد. محصول سیب داری و سرما باعث از بین رفتن همه آن‌ها می‌شود؛ یعنی خطر همیشه در مسیر حرکت زندگی انسان وجود دارد و این خیلی طبیعی است. هیچ‌کس تضمین نکرده که اگر ما کاری را شروع کنیم هیچ اختلالی در آن به وجود نمی‌آید، حتی خداوند هم این را نگفته. همیشه در تقاطع راه خطر در کمین است. درحرکت هم همیشه راهزن‌ها هستند.

دیروز در جلسه شورای دیدبانان که تشکیل شد، مصوب کردند که از این به بعد لژیون‌ها می‌توانند راهنمای هم‌سفر بگیرند، راهنمای سیگار هم بگیرند.

این حرکت تشکیل لژیون پزشکان کار بسیار خوبی بود و حدود 4 سال است که ما این لژیون را داریم که یک نقطه مشترکی پیدا کردیم و دورهم بنشینیم و یکسری مسائل را مطرح کنیم، ببینیم رهایی بچه‌ها به چه دلیلِ است؟! این‌ها چرا و چگونه خوب می‌شوند و این را از دیدگاه دیگر نیز بررسی کنیم چون از دیدگاه پزشکی در مورد اعتیاد، هنوز صورت‌مسئله اعتیاد به‌درستی مشخص نشده؛ راهکارهای جدید داده شده ولی صورت‌مسئله اعتیاد که واقعاً در فرد مصرف‌کننده ازنظر فیزیولوژی کدام قسمت‌ها آسیب دیده و چگونه باید ترمیم بشود و چه مدتی نیاز به این ترمیم هست، هیچ صحبتی نشده است. در مورد نگهدارنده ها چیزهایی هست ولی در مورد درمان و داروهای درمان اعتیاد، در سیستم پزشکی چیزی نداریم. من بارها و بارها این را گفته‌ام که درمان فوق ترک و رسیدن به تعادل فوق درمان است. درمان یعنی یک فرد مصرف‌کننده هروئین که درمان کردیم را شب بگوییم در انبار هروئین بخواب و او راحت بخوابد آن‌وقت می‌گوییم درمان اتفاق افتاده.

این حرکتی که انجام دادیم و گام بعدی ما تشکیل لژیون‌ها در کلینیک بود که واقعاً پزشکان نتیجه گرفتند و آن‌هایی که لژیون تشکیل داده‌اند روزبه‌روز موفق‌ترند؛ یعنی این هنر، هنر تنها کنگره 60 نیست؛ بگوییم کنگره 60 هست و مهندس هست و مهندس ریشی دارد و عارف هست و معنوی هست و بچه‌ها حرف‌هایش را گوش می‌دهند و این‌ها، نه، اصلاً این مسئله مطرح نیست؛ مهندس خودش را عارف و عالم نمی‌داند بلکه خود را معلم می‌داند. مسئله بعدی اینکه، آن راه و متد، علم است. علم واقعی و علمی که به حقیقت می‌رسد. وقتی می‌گوییم علم، اگر علم را روی سنگ بگذاریم، سنگ را طلا کند. اگر ما علم را روی فرد معتاد گذاشتیم و آن فرد خوب شد، می‌گوییم این علم است. علم باید راهگشا باشد و به نتیجه برسد.

من خوشحالم که این علم به کلینیک‌ها رفته و هرروز شاهد این هستم که بچه با سازوکار این کلینیک‌ها به رهایی می‌رسند و چقدر قشنگ هست که ما فکر می‌کردیم با کلینیک‌ها به مشکل بربخوریم ولی این‌گونه نشد. در کلینیک پزشک جایگاه خودش را دارد، روانشناس جایگاه خودش و راهنما هم همین‌طور؛ یعنی پزشک و روانشناس و راهنما شدند یک مثلث.

امروز شاهد رهایی کلینیک اراک ، اصفهان، رباط‌کریم و اسلامشهر هستیم. ما هیچ تعصبی نداریم که حتماً باید کنگره 60 باشد و ما باشیم؛ اصلاً این‌طور نیست. هر شهری از هر کلینیکی که پزشک دارد ما راهنما می‌دهیم، کتاب می‌دهیم، جزوه و سی دی و هر چه بخواهد می‌دهیم. چون حیف است که کلینیک‌ها چراغشان کم‌نور باشد. من ایمان دارم آن‌هایی که در کلینیک‌ها لژیون تشکیل دادند رونق می‌گیرند. بزرگ‌ترین پشتوانه و حامی کلینیک‌ها، خود همین مسافرها می‌شوند؛ سفر دومی‌ها بزرگ‌ترین الگو و تبلیغ‌کننده برای کلینیک‌ها هستند. یکی از بدبختی‌هایی که در مملکت داریم این است که ما الگو نداریم؛ در وزش الگوی ما چه کسی است؟! می‌بینی بزرگ‌ترین قهرمان ورزشی ملی را به جرم قاچاق می‌گیرند، به جرم فساد می‌گیرند و امثال این‌ها. ما در اعتیاد الگو می‌خواهیم؛ کنگره 60 الگو دارد. همین‌هایی که در پارک می‌بینید نمونه‌ای از الگوهای کنگره 60 هستند. اگر این الگوها نبودند آیا شما به اینجا می‌آمدید؟! پس کلینیک هم الگو نیاز دارد؛ خود بیمارانی که در کلینیک هستند خودشان می‌توانند الگو باشند برای بقیه و خودشان برای شما بیمار می‌آورند همان‌طور که در کنگره 60 یک نفر که به درمان می‌رسد می‌رود و بقیه را به کنگره معرفی می‌کند. امیدوارم همه شما در این راه موفق باشید.

رهایی‌های کلینیک‌ها

 

کلینیک ره پویان رباط‌کریم - دکتر روشن‌ضمیر- بهیار خانم هدایتی

مسافر رضا، آنتی ایکس شیره و تریاک، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر 11 ماه و 15 روز، راهنما جمشید

 

کلینیک سهراشتیاق اسلامشهر- دکتر بهرام - روانشناس خانم مینا

مسافر علی، آنتی ایکس، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر ۱1 ماه، راهنما احسان

 

کلینیک اندیشه اصفهان- دکتر دهقان- خانم نیکبخت

مسافر محمد، آنتی ایکس قرص B2، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر 10 ماه و 24 روز، راهنما مسعود

 

کلینیک حامی اراک - دکتر احمد

مسافر مصطفی، آنتی ایکس شیره و تریاک، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر ۱۰ ماه و 28 روز، راهنما مسعود

 

مسافر عباس، آنتی ایکس انواع مواد مخدر، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر ۱1 ماه و 5 روز، راهنما مسعود

 

دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس

 

 

تهیه و وبلاگ نویس: مسافر سعید عاشوری

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .