سلام دوستان صالح هستم یک مسافر. در ابتدا سپاسگزار جناب مهندس و خانواده محترمشان و همه خدمتگزاران کنگره ۶۰ و راهنمای درمان اعتیاد و سیگارم هستم. در وادی دوم میخوانیم هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمیدهد هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
در ابتدای ورودم به کنگره ۶۰ این وادی ذهن مرا به خود مشغول کرد و به این فکر افتادم که من به چه دلیل قدم به حیات گذاشتهام اصلاً وجود من در این جهان به چه معناست؟!
در ادامه وادی هشتم را میخواندم که با حرکت راهنمایان میشود. مطمئن بودم که در کنگره به این راز پی خواهم برد تا اینکه وارد خدمت شدم و کمکم در ساختوساز ساختمان شرکت کردم و در ابتدا حس و حال خوبی داشت و هرچه پیش رفتم بیشتر معنی و مفهوم حال خوب و خدمت بی چشمداشت را میفهمیدم. تازه به این موضوع فکر کردم که آیا من برای این به حیات قدم نهادم که عمرم را در مصرف مواد در دنیای سیاه اعتیاد بگذرانم، پیر شوم و بمیرم! حالا فهمیدم و خوشحال هستم که بالاخره وجود من هم به یک دردی خورد و حس میکنم که بیدلیل به حیات قدم ننهادم و کاری کردم که بعد از من هم انسانهایی در این ساختمان به زندگی برگردند و جان دوبارهای بگیرند و خوشحالم که در این عمل عظیم شریک هستم ... .
(به مرگی که در درونم لانه کرده است زندگی یاد میدهم)
ثبت: مسافر اسماعیل (لژیون هشتم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
323